Page 28 - Shahrvand BC No.1342
P. 28
یک بازی زنانه:لباسیبرایمیهمانی مقالات 28
کیان ثابتی هنر
تصور میشد که فقط نظاره گر چند یک شنبه گذشته ،جامعه هنری ایرانیان در ونکوور شاهد اجرای سال / 22شماره - 1342جمعه 18تشهبیدرا 1394
ساعت از زندگی یک بیمار روانی تئاتر «لباسی برای میهمانی» به کارگردانی محمد رحمانیان بودند.
بودهایم که با توهمات یا شاید پس رحمانیان نمایش را بر اساس نمایشنامه «دعوت» از آثار غلامحسین
مانده خاطراتش زندگی میکند ساعدی نوشته است .دکتر غلامحسین ساعدی که یک روانشناس
اما پایان مه آلود نمایش ،تماشاگر بود در «دعوت» از پیشینه و شغل خود در آفرینش شخصیت اصلی
را تا مدتی پس از اجراء همچنان نمایش بهره گرفته است (هر چند شاید آشنایی و تأثیر تئاتر آبزورد به
درگیر نگه میدارد که این یکی از خصوص نمایشنامه «کلفتها» ژان ژنه یا حتی داستان کوتاه «آبجی
ویژگیهای خاص نمایش «لباسی خانوم» صادق هدایت ،نویسنده مورد علاقهاش در نوشتن نمایشنامه
برای میهمانی» رحمانیان میباشد. دعوت توسط ساعدی مؤثر بوده باشند) .نمایشنامه مذکور ،روایت
شیوه اجرایی این تئاتر به گونهای یک پیر دختر مالیخولیایی و روانی است که گمان میکند به یک
بود که تماشاگر در جایگاه آینه میهمانی دعوت شده و به کمک خدمتکارش در بین البسه از مد افتاده
قرار داشت –نشسته بود -و خانم،
مرتب خودش را در آن تماشا و یکی از امتیازات ویژه نمایش اجرا In touch with Iranian diversity
درست میکرد تا زیباتر به نظر شده در ونکوور ،علامت سؤال
برسد .در واقع تماشاگر هم از پایان نمایش است! آیا خدمتکار Vol. 22 / No. 1342 - Friday, May 8, 2015
طریق این دریچه –آینه -خود را خود نیز بیمار است؟ آیا آنجا
تماشا میکرد و دغدغهها خودش را بیمارستان روانی است؟ آیا جای
از زبان «خانم خانه» میدید .خانم خانم خانه و خدمتکار عوض
خانه در طی اجرا پوست میانداخت و هر چه در ضمیر پنهانش بود شده و یا در واقع آیا خدمتکار،
را آشکار میکرد .کاری که بسیاری از بیان آن میترسند یا پنهانش خانم خانه است؟ و آیا ...اینها
میکنند .شاید تنها همین نکته ،وجه تمایز تئاترهای به اصطلاح لوس همه پرسشهایی است که ذهن
آنجلسی با این گونه تئاترها باشد که در گونه اول هدف خنداندن و تماشاگر را با خود در انتهای
سرگرم ساختن مخاطب است ولی در گونه دیگر که تئاتر «لباسی برای نمایش درگیر میسازد .بازبودن
میهمانی» را شامل میشود تماشاگر به جز سرگرم شدن به لحظهای پایان نمایش بیشتر بر جذابیت
تأمل در زندگی هم وا داشته میشود( .در چند ماهه اخیر ،با اجرای اثر میافزاید تا آنکه با پایان
چندین تئاتر در این گونه که میتوان آنها را تئاتر فرهنگ زا نامید مشخص به اتمام برسد .شاید
این امیدواری به وجود آمده که این شکل تئاتر که بذرش در دوران اگر نمایش با یک پایان واضح و
اقامت کوتاه سه ساله محمد رحمانیان و مهتاب نصیرپور با تربیت روشن به اتمام میرسید این گونه
نسل تئاتری و اجرای چند نمایش پاشیده شد ،حال توانسته در جامعه
ایرانی جای خود را باز کند و با هر اجرا به تعداد تماشاگران آن افزوده و کهنهاش دنبال لباس مناسب میگردد اما زمانی که لباس را پیدا 28
شود هر چند مسیر طولانی و سخت است ولی مطمئناً با حمایت میکند هر چه فکر میکند و با دوستانش هم تماس میگیرد محل
تماشاگران فرهیخته ایرانی ونکوور این راه برای هنرمندان تئاتر شهر میهمانی را به یاد نمیآورد و خدمتکار هم هر چه سعی میکند با
یاداوری بعضی خاطرات و چیزهای دیگر به خانم خانه در به یادآوردن
هموار و آسان خواهد شد) محل میهمانی کمک کند ،موفق نمیشود .داستان ساعدی با حالت
نکته دیگر که پیش از این هم بدان استیصال و درماندگی پیر دختر پایان میگیر د ولی نمایش «لباسی
اشاره شد تمرکز نمایشنامه «دعوت» برای میهمانی» پایان دیگری داشت و نمایش با بستن دستهای دختر
بر شخصیت سازی نقشهای نمایش بیمار روانی توسط خدمتکار و رفتن او به میهمانی خاتمه یافت .البته
به خصوص پیر دختر است (که نمایش محمد رحمانیان با نمایشنامه ساعدی تفاوتهای دیگری هم
ساعدی از عهده این کار با توجه به داشت از جمله تغییر و اضافه شدن دیالوگهای ر د و بدل شده در
تحصیلات و شناختش از این گونه مکالمات تلفنی ،اما نگارنده این سطور بیآنکه مسحور نام ساعدی
بیماران در کنار تجربه درام نویسی، شود یا بخواهد چیزی از ارزشهای هنر نمایشنامه نویسی او بکاهد
به خوبی برآمده است) اما رحمانیان با نمایش «لباسی برای میهمانی» را از بافت دراماتیک قوی تری نسبت
وام گرفتن شخصیتهای نمایشنامه
«دعوت» و پردازش امروزی آنها، به «دعوت» برخوردار میداند.
به روایت نمایش هم توجه کرده که
همین موجب شده نمایش او از بافت
دراماتیکی مستحکمتر و جذابتری
برخوردار باشد هر چند نباید
شخصیتپردازی کامل و بینقص
غلامحسین ساعدی در
نمایشنامه «دعوت» را
از نظر دور داشت.
کیان ثابتی هنر
تصور میشد که فقط نظاره گر چند یک شنبه گذشته ،جامعه هنری ایرانیان در ونکوور شاهد اجرای سال / 22شماره - 1342جمعه 18تشهبیدرا 1394
ساعت از زندگی یک بیمار روانی تئاتر «لباسی برای میهمانی» به کارگردانی محمد رحمانیان بودند.
بودهایم که با توهمات یا شاید پس رحمانیان نمایش را بر اساس نمایشنامه «دعوت» از آثار غلامحسین
مانده خاطراتش زندگی میکند ساعدی نوشته است .دکتر غلامحسین ساعدی که یک روانشناس
اما پایان مه آلود نمایش ،تماشاگر بود در «دعوت» از پیشینه و شغل خود در آفرینش شخصیت اصلی
را تا مدتی پس از اجراء همچنان نمایش بهره گرفته است (هر چند شاید آشنایی و تأثیر تئاتر آبزورد به
درگیر نگه میدارد که این یکی از خصوص نمایشنامه «کلفتها» ژان ژنه یا حتی داستان کوتاه «آبجی
ویژگیهای خاص نمایش «لباسی خانوم» صادق هدایت ،نویسنده مورد علاقهاش در نوشتن نمایشنامه
برای میهمانی» رحمانیان میباشد. دعوت توسط ساعدی مؤثر بوده باشند) .نمایشنامه مذکور ،روایت
شیوه اجرایی این تئاتر به گونهای یک پیر دختر مالیخولیایی و روانی است که گمان میکند به یک
بود که تماشاگر در جایگاه آینه میهمانی دعوت شده و به کمک خدمتکارش در بین البسه از مد افتاده
قرار داشت –نشسته بود -و خانم،
مرتب خودش را در آن تماشا و یکی از امتیازات ویژه نمایش اجرا In touch with Iranian diversity
درست میکرد تا زیباتر به نظر شده در ونکوور ،علامت سؤال
برسد .در واقع تماشاگر هم از پایان نمایش است! آیا خدمتکار Vol. 22 / No. 1342 - Friday, May 8, 2015
طریق این دریچه –آینه -خود را خود نیز بیمار است؟ آیا آنجا
تماشا میکرد و دغدغهها خودش را بیمارستان روانی است؟ آیا جای
از زبان «خانم خانه» میدید .خانم خانم خانه و خدمتکار عوض
خانه در طی اجرا پوست میانداخت و هر چه در ضمیر پنهانش بود شده و یا در واقع آیا خدمتکار،
را آشکار میکرد .کاری که بسیاری از بیان آن میترسند یا پنهانش خانم خانه است؟ و آیا ...اینها
میکنند .شاید تنها همین نکته ،وجه تمایز تئاترهای به اصطلاح لوس همه پرسشهایی است که ذهن
آنجلسی با این گونه تئاترها باشد که در گونه اول هدف خنداندن و تماشاگر را با خود در انتهای
سرگرم ساختن مخاطب است ولی در گونه دیگر که تئاتر «لباسی برای نمایش درگیر میسازد .بازبودن
میهمانی» را شامل میشود تماشاگر به جز سرگرم شدن به لحظهای پایان نمایش بیشتر بر جذابیت
تأمل در زندگی هم وا داشته میشود( .در چند ماهه اخیر ،با اجرای اثر میافزاید تا آنکه با پایان
چندین تئاتر در این گونه که میتوان آنها را تئاتر فرهنگ زا نامید مشخص به اتمام برسد .شاید
این امیدواری به وجود آمده که این شکل تئاتر که بذرش در دوران اگر نمایش با یک پایان واضح و
اقامت کوتاه سه ساله محمد رحمانیان و مهتاب نصیرپور با تربیت روشن به اتمام میرسید این گونه
نسل تئاتری و اجرای چند نمایش پاشیده شد ،حال توانسته در جامعه
ایرانی جای خود را باز کند و با هر اجرا به تعداد تماشاگران آن افزوده و کهنهاش دنبال لباس مناسب میگردد اما زمانی که لباس را پیدا 28
شود هر چند مسیر طولانی و سخت است ولی مطمئناً با حمایت میکند هر چه فکر میکند و با دوستانش هم تماس میگیرد محل
تماشاگران فرهیخته ایرانی ونکوور این راه برای هنرمندان تئاتر شهر میهمانی را به یاد نمیآورد و خدمتکار هم هر چه سعی میکند با
یاداوری بعضی خاطرات و چیزهای دیگر به خانم خانه در به یادآوردن
هموار و آسان خواهد شد) محل میهمانی کمک کند ،موفق نمیشود .داستان ساعدی با حالت
نکته دیگر که پیش از این هم بدان استیصال و درماندگی پیر دختر پایان میگیر د ولی نمایش «لباسی
اشاره شد تمرکز نمایشنامه «دعوت» برای میهمانی» پایان دیگری داشت و نمایش با بستن دستهای دختر
بر شخصیت سازی نقشهای نمایش بیمار روانی توسط خدمتکار و رفتن او به میهمانی خاتمه یافت .البته
به خصوص پیر دختر است (که نمایش محمد رحمانیان با نمایشنامه ساعدی تفاوتهای دیگری هم
ساعدی از عهده این کار با توجه به داشت از جمله تغییر و اضافه شدن دیالوگهای ر د و بدل شده در
تحصیلات و شناختش از این گونه مکالمات تلفنی ،اما نگارنده این سطور بیآنکه مسحور نام ساعدی
بیماران در کنار تجربه درام نویسی، شود یا بخواهد چیزی از ارزشهای هنر نمایشنامه نویسی او بکاهد
به خوبی برآمده است) اما رحمانیان با نمایش «لباسی برای میهمانی» را از بافت دراماتیک قوی تری نسبت
وام گرفتن شخصیتهای نمایشنامه
«دعوت» و پردازش امروزی آنها، به «دعوت» برخوردار میداند.
به روایت نمایش هم توجه کرده که
همین موجب شده نمایش او از بافت
دراماتیکی مستحکمتر و جذابتری
برخوردار باشد هر چند نباید
شخصیتپردازی کامل و بینقص
غلامحسین ساعدی در
نمایشنامه «دعوت» را
از نظر دور داشت.