Page 28 - Shahrvand BC No.1236
P. 28
پیش از هم هی غفل تهات /سازهات آواز مرد هی سار ادبیات/شعر سال متسیب /شماره - 1236جمعه 6تشهبیدرا 1392
و حتا سگینا لها
دس تهایت سودای عنکبوت دارد 28چهارشعرازمهتابکرانشه
همه چیز در تو مرده بود! این آواز مردهی سار است
مهتاب کرانشــه ،فار غالتحصیل رشــته زبان و ادبیات فارسی
جاری هجو چش مها از حدق هی تاریخ افتاده از دانشــگاه پیام نور تهران است .از کرانشــه در سال 1385یک
و این َس ِم سا لها در پی در پیِ رگ هات مجموعه شــعر به نام "رنگین کمان عشــق" انتشار یافته است و
گویند ابلیس درهیبت اَجن های بالا بلند م یآید با گوشــت تن تالیف چند مقاله ادبی و نقد بر دفتر شــعر شــاعران ،نوشتن یک
مادرش در دهان و... آوا ِز دل ای دل گفتن از هیچ است فیلمنامه به نام "ســاده مثل زندگی" (ثبت شده در خانه سینما)
حالا و نگارش چندین داســتان کوتاه که در سای تهای مختلف منتشر
*** شــده اســت از دیگر فعالی تهای اوســت .او هم اکنون در کانادا
با گردنی دراز م یبینم هم هی این اتفا قها
در دستان مردهی تاریخ یات زندگی م یکند و به فعالی تهای ادبی مشغول است.
اجن های در جاری هجو در ورم روزهایی که در تو شکست اشعار مهتاب کرانشه به زبا نهای فرانسه ،آلمانی و انگلیسی ترجمه
با این رختخواب ،حرفها رفت شده است .وی سرودن شعر را از زمان نوجوانی آغاز کرده است.
با این صداهای جیر و جفنگ و چش مهایی که ُمرد
بارها بر اغلاط دور و دو ناش خندیدم قبل از قب لها
به راههای فرسودهاش پیش از اتفا قها
به زبان تیغ تیغِمار ِی پوست پیاز یاش و این رن گها
به دوستان گل منگل یاش جز آوازی بر دس تهای محتضر
و بارها فهمیدیم هیچ حاصلی ندارد /نداشت
چش مهای تو مرده بود ُو
آسمان جای خوبی است برای پرتاب بوم رنگ
جای خوبی ست هیچ پرچمی آواز سارها را زنده نم یکرد
قبل از قب لها
سهشعرازبابکول یپور
بابک ول یپور In touch with Iranian diversity
متولد بهمن شصت و پنج
گیتار کلاسیک م ینواخت ،به دانشگاه امیرکبیر رفت که تاوان ما Vol. 20 / No. 1236 - Friday, Apr. 26, 2013
ریاضی و فیزیک خوبش را بدهد .عبور کرد و با گیتار و موسیقی
ادامه داد و شــعر را که از نوجوانــی برایش از عجی بتری نهای امروز روز دیگری نبود
دنیا بود رها نکرد .م ینویسد نه به ادعای شاعری بلکه قصدش شاید هیچ روز ،روز دیگری نباشد
تمرین مردن اســت و دســت ســوی جاودانگــی دراز کردن. من باز هم در آخرین مد لهای کلام متوقف شدم
خوشبخت اســت که در زمان های زندگی م یکند که شعرهای
خوب زیادی به فارسی نوشته م یشود یا برایش به یادگار مانده. در نگاه بی معنی موهای زردت
در ظهور ظاهری بی حرف
1 حکایت درست این بود:
کتابخان هها سوزاندند ما فقط دو نام بودیم /چسبیده به پوست هم
نوشته نیامدی در آخرین حلق ههای زندگی
دها نها دوختند
پخ ِش چشم شدی
دس تها بستند
پر گشودی
دریچ های بودی
که مرگ هم
به هوایت نفس کشید...
دیوار کشیده تا حبس هوایت قلم 2 مهلک ههایبیعبور 28
رگ م یزند لغت به اقلیم سکوت
برادهی عطر تو چش مهاش آوازهای درد
فردا دانست که نم یآیی؛ نیامد رستخیز نف سهام فراری محض
نبض قد مهایت همهم هی خستگی
آهن ِگ باغ بیا و باز بر کلمات خالی دست بکش
حذر از تپش نکرد چشم بر شرار تهای خون یت
حوال ِی تن بر مهلک ههای بی عبور
غوغاست ببین خرا شها بر تن این روزها چه خوش م ینشیند
نه آفتابی هست و نه سررسید آشنایی نخل و باغچه
3
سط ِر رها شده ُو ساطور یاد تو
و حتا سگینا لها
دس تهایت سودای عنکبوت دارد 28چهارشعرازمهتابکرانشه
همه چیز در تو مرده بود! این آواز مردهی سار است
مهتاب کرانشــه ،فار غالتحصیل رشــته زبان و ادبیات فارسی
جاری هجو چش مها از حدق هی تاریخ افتاده از دانشــگاه پیام نور تهران است .از کرانشــه در سال 1385یک
و این َس ِم سا لها در پی در پیِ رگ هات مجموعه شــعر به نام "رنگین کمان عشــق" انتشار یافته است و
گویند ابلیس درهیبت اَجن های بالا بلند م یآید با گوشــت تن تالیف چند مقاله ادبی و نقد بر دفتر شــعر شــاعران ،نوشتن یک
مادرش در دهان و... آوا ِز دل ای دل گفتن از هیچ است فیلمنامه به نام "ســاده مثل زندگی" (ثبت شده در خانه سینما)
حالا و نگارش چندین داســتان کوتاه که در سای تهای مختلف منتشر
*** شــده اســت از دیگر فعالی تهای اوســت .او هم اکنون در کانادا
با گردنی دراز م یبینم هم هی این اتفا قها
در دستان مردهی تاریخ یات زندگی م یکند و به فعالی تهای ادبی مشغول است.
اجن های در جاری هجو در ورم روزهایی که در تو شکست اشعار مهتاب کرانشه به زبا نهای فرانسه ،آلمانی و انگلیسی ترجمه
با این رختخواب ،حرفها رفت شده است .وی سرودن شعر را از زمان نوجوانی آغاز کرده است.
با این صداهای جیر و جفنگ و چش مهایی که ُمرد
بارها بر اغلاط دور و دو ناش خندیدم قبل از قب لها
به راههای فرسودهاش پیش از اتفا قها
به زبان تیغ تیغِمار ِی پوست پیاز یاش و این رن گها
به دوستان گل منگل یاش جز آوازی بر دس تهای محتضر
و بارها فهمیدیم هیچ حاصلی ندارد /نداشت
چش مهای تو مرده بود ُو
آسمان جای خوبی است برای پرتاب بوم رنگ
جای خوبی ست هیچ پرچمی آواز سارها را زنده نم یکرد
قبل از قب لها
سهشعرازبابکول یپور
بابک ول یپور In touch with Iranian diversity
متولد بهمن شصت و پنج
گیتار کلاسیک م ینواخت ،به دانشگاه امیرکبیر رفت که تاوان ما Vol. 20 / No. 1236 - Friday, Apr. 26, 2013
ریاضی و فیزیک خوبش را بدهد .عبور کرد و با گیتار و موسیقی
ادامه داد و شــعر را که از نوجوانــی برایش از عجی بتری نهای امروز روز دیگری نبود
دنیا بود رها نکرد .م ینویسد نه به ادعای شاعری بلکه قصدش شاید هیچ روز ،روز دیگری نباشد
تمرین مردن اســت و دســت ســوی جاودانگــی دراز کردن. من باز هم در آخرین مد لهای کلام متوقف شدم
خوشبخت اســت که در زمان های زندگی م یکند که شعرهای
خوب زیادی به فارسی نوشته م یشود یا برایش به یادگار مانده. در نگاه بی معنی موهای زردت
در ظهور ظاهری بی حرف
1 حکایت درست این بود:
کتابخان هها سوزاندند ما فقط دو نام بودیم /چسبیده به پوست هم
نوشته نیامدی در آخرین حلق ههای زندگی
دها نها دوختند
پخ ِش چشم شدی
دس تها بستند
پر گشودی
دریچ های بودی
که مرگ هم
به هوایت نفس کشید...
دیوار کشیده تا حبس هوایت قلم 2 مهلک ههایبیعبور 28
رگ م یزند لغت به اقلیم سکوت
برادهی عطر تو چش مهاش آوازهای درد
فردا دانست که نم یآیی؛ نیامد رستخیز نف سهام فراری محض
نبض قد مهایت همهم هی خستگی
آهن ِگ باغ بیا و باز بر کلمات خالی دست بکش
حذر از تپش نکرد چشم بر شرار تهای خون یت
حوال ِی تن بر مهلک ههای بی عبور
غوغاست ببین خرا شها بر تن این روزها چه خوش م ینشیند
نه آفتابی هست و نه سررسید آشنایی نخل و باغچه
3
سط ِر رها شده ُو ساطور یاد تو

