Page 27 - Shahrvand BC No.1225
P. 27
‫گفتوگو ‹‬

‫▪ ▪خود شــما در طول بیست سی سال اخیر‪ ،‬کار شاعران و ‪27‬‬

‫نویسندگان داخلی را بیشتر پسندید ‌هاید یا آنهایی را که در‬

‫تبعید م ‌ینویسند؟ معیارهایتان در این باره چیست؟‬

‫ـ ـدر میان حجم آثار داخلی که خواند‌هام کار خوب کم دید‌هام‪ .‬این‬
‫البته تنها یک نظر است‪ -‬نظری که به شدت به ترجیحات سلیق ‌های‬
‫آغشــته است (همیشه در بح ‌ثها به دوستان لیبرال و روا دار خودم‬
‫م ‌یگویم که ســلیق ‌هی من ایدولوژی ‌کترین بخش نظر من است!)‪ .‬از‬
‫دید من در این ‪ ٢٠‬ســال گذشــته عمد‌هی کارهای فکری و خلاقه‬
‫در همین خارج از کشــور شده اســت‪ .‬البته بادش به ایران رسیده‪-‬‬
‫مثل همیــن کار های آیرو یا کتا ‌بهای آرامش دوســتدار (با همه‬
‫مشکلاتی که با آ ‌نها دارم)‪ .‬در مواردی هم باد نبوده و گردباد بوده‪-‬‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1225‬جمعه ‪ 20‬نمهب ‪1391‬‬ ‫مثل "همنوایی شــبانه" قاســمی و "لبریخت ‌هها"ی رویایی‪ .‬نمون ‌هها‬
‫کم نیستند‪ .‬البته بچ ‌ههای ایران هم بیکار نبود‌هاند‪ .‬اوایل "بچ ‌ههای‬
‫کرج" بودند و چوکا چکاد و علیرضا حســینی (که مفقودالاثر شد)‬
‫و ســایر اعضای گــروه‪ .‬بعد بچ ‌ههای مایند موتــور آمدند‪ -‬که البته‬
‫دوام نیاوردند و حکومت وب سایتشــان را تعطیل کرد‪ .‬دیگران هم‬
‫هســتند و کار م ‌یکنند‪ .‬البته اندکند‪ .‬من به بچ ‌هها ی ایران به مثابه‬
‫یک گروه کماندویی در پشــت خط دشمن نگاه م ‌یکنم‪ .‬دشمن هم‬
‫فقط حکومت نیســت‪ :‬خودسانسوری و ترس نهفته و نهادینه در آن‬
‫فرهنگ اســت‪ .‬با هم ‌هی اینها و علارغم هم ‌هی ارزشی که برای کار‬
‫این خوبان قایلم‪ ،‬به شــکل گیری یک آینده نوین فکری و فرهنگی‬
‫در ایران (داخل ایران) امید چندانــی ندارم‪ .‬آن آینده‪ -‬اگر بخواهد‬
‫شــکل بگیرد‪ -‬در اینجا شــکل م ‌یگیرد (در واقع فی الحال در حال‬
‫شکل گرفتن است)‪ .‬سرعتی که ما اینجا داریم قابل مقایسه با سرعت‬
‫بسیاری از دوستانمان در ایران نیست و این هم ناشی از "بینامتنی" فاجعــه باری وجود دارد‪ .‬اما ایــن پراکنده گی در نهایت امر به کار‪ -‬همه تخیلی ســت‪ :‬وجود خارجی ندارد! اتفاقن یکی از اتفاقاتی که‬
‫با مهاجرت م ‌یافتد پیدا کردن خودآگاهی زبانی ســت‪ .‬چون از زبان‬ ‫بودنمان اســت‪ :‬ما در بطن دو فرهنــگ در کار رد هر دو فرهنگیم! آفرینش کار‪ -‬آسیب چندانی نم ‌یرساند‪.‬‬
‫فاصله م ‌یگیری نســبت به مکانیســ ‌مهای آن خودآگاه م ‌یشــوی‪،‬‬ ‫بخش مهمــی از فرهنگ ایرانی را دیگر نم ‌یپذیریم و از پذیرش بی‬
‫چون و چرای فرهنگ میزبان نیز‪ -‬به دلایلی کاملن موجه‪ -‬ســر باز ▪ ▪یکی از مشــکلاتی که برخی از نویســندگان و ناقدان توانایی تجزیه و تحلیل زبان ‌یات بیشتر م ‌یشود‪ ،‬سره تر م ‌ینویسی‪،‬‬
‫م ‌یزنیم‪ .‬اینگونه زیســتن و اندیشــیدن نیازمند سرعت بالایی ست درونمرزی با شاعران و نویســندگان برونمرزی داشت ‌هاند و حشــو کمتر استفاده م ‌یکنی‪ ،‬رابط ‌هات با واژه کمتر ابزاری م ‌یشود‪.‬‬
‫ای ‌نها همه مثبت است‪.‬‬ ‫(این البته یک حکم کلی ست و تبصره زیاد دارد)‪ .‬‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫در نیویورک که زندگی م ‌یکردم گاهی موزیســی ‌نهای درجه یک‬ ‫دارند این است که دوستان خارج از کشور از زبان زنده کوچه‬ ‫بگذار از بح ‌ثهای نظری بگذرم و از حیط ‌ههای نوشــتاری هم خارج‬
‫سیا‌هپوســتی را م ‌یدیدم که گوشــ ‌هی خیابان با استفاده از قاشق و‬ ‫و خیابا ‌نهای ایران به دور افتاد ‌هاند و این بر کارهای خلاق ‌هی‬ ‫شــوم و به موضوع جام ‌عتر نگاه کنم‪ :‬برنام ‌هی "پرگار" بی بی سی را‬
‫چنگال و ماهیتابه و ســایر لوازم آشــپزی موزیک م ‌یزدند‪ .‬کارشان‬ ‫تماشــا م ‌یکنی؟ این برنامه از دید من مهمترین رخداد فرهنگی در‬
‫عالی بود و از توریس ‌تها یک عالمه پول جمع م ‌یکردند‪ .‬نه گیتاری‬ ‫آنـهاـایتاثنیدروسیـمـتنافنیبایداد بشرتونه ادسشعتر‪.‬هناظیرچشسملااودمریالیونشبارراهبخچوایننسد کت؟ه‬ ‫زبان فارســی در ‪ ٣٠‬سال گذشته است (که دارد تاثیر خودش را در‬
‫در کار بــود‪ ،‬نه پیانویی‪ ،‬نــه درامی (ابزاری که پول خریدشــان را‬ ‫حیط ‌ههای فکری و آفرینشــی هم م ‌یگذارد)‪ .‬خب این آد ‌مهایی که‬
‫نداشتند)‪ .‬محدودیت‪ ،‬مطلقن محدود کننده نیست‪ .‬دقیقن برعکس!‬ ‫چهل ســال از مملکتش (لهســتان) دور بود و در طول تبعیدش در‬ ‫داریوش کریمی با آ ‌نها گفتگو م ‌یکند چه کســانی هستند؟ همین‬
‫از دید من‪ ،‬شاعر‪ -‬شــاعر واقعی‪ -‬تنها با چند واژه هم م ‌یتواند شعر‬ ‫آمریکا حتا یک بار هم به آن کشــور سفر نکرد (دست کم در طول‬ ‫مهاجران و تبعید ‌یها! این گام بســیار مهمی ست که دارد در خارج‬
‫درجه یکی بنویســد‪ .‬صائب م ‌یگوید‪ :‬چون شــهامت نبود تیغ کند‬ ‫جنگ ســرد)‪ ،‬ولی تنها به لهستانی شعر گفت‪ .‬حالا او که در ده ‌هی‬ ‫از کشور برداشته م ‌یشود (گمان نکنیم که این لقم ‌های ست که بی‬
‫کار غلاف‪ /‬جوهر مردی اگر هست عصا شمشیر است ( لطفن عنصر‬ ‫شــصت و هفتاد و هشتاد م ‌ینوشت‪ -‬یعنی زمانی که دنیای مجازی‬ ‫بی سی برایمان گرفته‪ .‬آ ‌نها تنها به منافع خودشان فکر م ‌یکنند و‬
‫مردســالارانه در این بیــت را نادیده بگیرید‪ .‬آن زمــان از این بهتر‬ ‫فاصل ‌هها را کم نکرده بود‪ .‬برای اطلاع این دوســتان‪ -‬و چون م ‌یدانم‬ ‫این بح ‌ثها اصلن برایشان مهم نیست‪ .‬اینجا اما‪ -‬به دلایل مختلف‪-‬‬
‫که به "موفقیت" جهانی شــاعران و نویسندگان اهمیت م ‌یدهند‪-‬‬ ‫فضایی ایجاد شــده که امثال کریمی دارند از آن استفاده م ‌یکنند)‪.‬‬
‫نم ‌یتوانسته بگوید!)‪.‬‬ ‫بگذارید اضافه کنم که میلوش در ســال ‪ ١٩٨۰‬برنده نوبل ادبی هم‬ ‫لب کلام اینکه اصل‪ ،‬اینجاســت‪ .‬البته پراکندگی وحشتناک و حتا‬
‫شــد‪ ...‬این ها محدودی ‌تهایی ســت که ما بر خودمان گذاشت ‌هایم‪.‬‬

‫‪Vol. 20 / No. 1225 - Friday, Feb. 8, 2013‬‬

‫‪27‬‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32