Page 27 - Shahrvand BC No.1222
P. 27
گفتوگو
پروند هی «ادبیات مهاجرت؛ کاست یها و درخش شها» 27 3 -
علی نگهبان :هر آنچه امکان بیان نم ییابد تبعیدی است
(بخش اول)
هست یشناسیک است و داغ آن بر پیشانی ماست« .ما آن شقایقیم که نیافت هاند .این جای خالی را م یتوانیم به این گونه رصد کنیم :کســانی سپیده جدیری
با داغ زادهایم ».تبعید و ادبیاتش یعنی همین :داغ مادرزادی .تا تبعید که خود پدیدآورندگان ادبیات تبعید بودند ،هر کدام پیش یا پس از آن
دوره نشــان دادهاند که در مسیرهای دیگری گام م یزنند ،یا کارهایی هست ،ادبیات تبعید هم هست.
اما ،در خوانشــی ریزبینان هتر ،ادبیات تبعید هــم ،اگر چه وجود دارد ،در زمین ههای دیگری آفریدهاند.
سال متسیب /شماره - 1222جمعه 29ید 1391 هم هی ادبیاتی نیست که موضوع بحث ماست .تبعید هم محدود کننده ادبیات تبعید ،با آن تعریفی که از آن به دست داده شده بود ،برآمدهی
است ،و چنان نا مگذاریی ،نم یتواند بسیاری از کارهای آفرینشی و ادبی وضعیتــی بود که خواهان یکســانی و "وحدت کلمه" بود .نیشــخند
در راســتای بحثی که چند مــا را به زیر چتر خود در آورد .بگذارید اندکی هم در بارهی چگونگی گزندهی تاریخ این است که این شــعار در فراسوی مرزهای ایران ،در
پاســخ و برای ص فآرایی در برابر شــعار "وحدت کلمه"ای م یکوشید هفته است در باب شکست برآمدن ادبیات تبعید بحث کنم ،سپس پیشنهادم را مطرح کنم.
یــا موفقیــت ادبیاتــی کــه ادبیات تبعید ما (در بازهی سه ده هی گذشته) چگونه بر آمد ،چگونه به کــه در درون مرزها چیرگی یافته بود .پس در آن وضعیت ،در ابتدای
تحــت عنــوان ادبیــات ادبیات مهاجرت دیسید و چرا باید اکنون هم هی آن فرایند را بازنامید .هر راه دیگری باید تابلو ورود ممنوع نصب م یشــد تا همه در شاهراه
مهاجــرت و تبعیــد خلــق چندی پیش در حاشــی هی بررسی کارهای نســیم خاکسار ،پیرامون ادبیات تبعید گام زنند و راه را برای رســیدن به مقصد مشترک ،برای
م یشــود ،آغــاز کرد هایم ،این نا مگذاری پژوهش اندکی کردم که چکیدهای از آن در فصلنام هی فراهم آوردن امکان برگشــت هر چه سری عتر به میهن و برای برقراری
پــای صحبــت آقــای علی ُجنگ زمان[ ]۱منتشر شد .ضمن اینکه خواننده را برای بحث مفص لتر عدل و داد هموار کنند.
نگهبان ،شاعر ،نویسنده ،به آن جســتار رجوع م یدهم ،اما برخی یافت هها ،به همراه بازبین یهایم هر گفتمان مسلطی ،از جمله گفتمان مسلط ادبیات تبعید فارسی (در
دورهی نخســت خود) ،دارای ویژگ یهای یکسان کنندگی است .یعنی منتقد و پژوهشگر مقیم کانادا نشستیم .به باور آقای نگهبان ،بر آن پژوهش ،را در اینجا م یآورم.
«دســتهبند یهای قالبی دیگر راهگشا نیستند و از بیان وضع ما هیچ بررســی قابل اتکایی در دســت نداریم که روشن کرده باشد از ی کســو قاعدهها ،مضمو نها و شک لهای خاصی را بر م یکشد ،و از
موجــود ناتواننــد .تنها دســتهبندی عامی که م یتــوان کرد به ادبیات تبعید که نزدیک به دو دهه گفتمان مســلط بر ادبیات فارسی دیگرســو قاعدهها ،مضمو نها و شک لهای دیگری را سرم یکوبد .دیگر
طوری که به منظور سخن ما نزدیک باشد این است که بگوییم خــارج از ایران بود از میان کدام امکانهــای آغازین برآمد و به قیمت ویژگی گفتمان مســلط سادهکنندگی آن است .بر همین پایه ،ادبیات
ادبیات آزاد در مقایســه با ادبیات سانســور زده و فیلتر شــده ســکوت و به خاموشی گراییدن کدام گفتما نها به حکومت رسید .در تبعید نیز توانسته بود آن همه آفرینندگان متفاوت را به نوعی یکسانی
نبود پژوهشی جامع در این زمینه ،م یتوانیم با بهرهگیری از حافظ هی وادارد .فارغ از اینکه کار ادبی-هنری این آفرینندگان شــعر ،داستان،
تاریخی خود به نتیج ههایی برسیم .به امید روش نتر کردن این گزاره ،فیلم ،ترانه ،نقاشــی یا هر گون هی دیگری باشــد ،آنها ناگزیر بودند به چه وضعیتی دارد».
بگذارید یک گام به پس بردارم :بســیاری از پژوه شهایی که پیرامون چند قاعده و مضمون اساسی ادبیات تبعید پاسخ دهند :چرا در تبعید
هســتی؟ سابقه یا تجرب هی مبارزهات چیست و شاهد چه ست مهایی بر ادبیات تبعید (و همی نطور مهاجرت و دیاسپورا) در دسترس ماست به
خود ،دوســتان یا جامع هات بودهای؟ چگونه به تبعید گریختی؟ اکنون این پدیده(ها) ه مچون فرآوردههایی خودبسنده نگریست هاند ،انگار که ▪ ▪چندی پیش در میزگــردی در ایران حول موضوع ادبیات
که در تبعید هستی مبارزه را چگونه به پیش م یبری؟ ذاتی مستقل و متکی به خود دارند! مهاجرت عنوان شــد که ادبیات فارسی که در خارج از مرزها
ای نگونــه بود که نویســندهی ادبیات کودکان ،ســرایندهی تران ههای برای درک بهتر ادبیاتی که در سی و اند سال گذشته پدیدار شده است
عاشقانه ،داستا ننویس لای ههای میانی جامعه ،نمایشنام هنویس زندگی بهتر اســت که نه تنها به آن ادبیات ،بلکه به زمین ههای برآمدن آن ،به تولید شده ،کاملا شکست خورده است و در کل ،چه در خارج
کارگران ... ،ناگزیر شــدند زبان دیگر کنند و پاسخ دادن به پرسشهایی امکانها و اجبارها ،به فروبســتگ یها و گشودگ یها و از اینها گذشته ،نه
که ادبیات تبعید پیش رویشان گداشته بود را در دستور کار قرار دهند. و چه در داخل ایران ،اثر ادبی ارزشــمندی که بتواند در جهان
کارهای ادبی و هنری موج نخســت تبعیدیان تا میزان زیادی بازتاب تنها به پدیدار شدهها ،که به ناپدیدگشت هها نیز توجه نمود.
تجرب ههای پیش و پس از تبعیدشــان بود .پــس طبیعی م ینمود که فرض نخســت ما این بود که هر ســپیدهدم تاریخــی ،هر گرد شگاه با استقبال روب هرو شود نداریم .ضمن ای نکه همین جا صریحا
نام ادبیات تبعید را بر آن نهند .این نام بدون چندان بحث و چالشــی دورانی (که خود حالتی شبیه م هبانگ یا Big Bangدارد) ،امکا نهایی
مترادف ادبیاتی شــد کــه بازتابندهی مبارزههــا و تجرب ههای فعالان برای پدیداری پدیدههای گوناگونی به دســت م یدهد .چرا که در هر مخالفت خودم را با این نظــرگاه اعلام م یکنم م یخواهم نظر
نقط هی چرخش تاریخی ،پیوندهای نظا مهای حاکم از هم م یگســلند
In touch with Iranian diversity سیاسی بود ،یا باید چنان م یبود. و امکا نهای گوناگونی برا ی ایجاد پیوندهایی نوین و گسست از جهان شما را به عنوان شاعر ،نویسند ه و منتقدی که سا لهاست در
کهنه ایجاد م یشــود .جهان در مقطع م هبانــگ خود حالتی هیولایی
چند از بود، این باره بدانم. مـهاـمجرن هتم(تبگـعـیزادر) قشل آمنممییززنگدر،ددرار
( )chaosدارد ،ه مچــون خمیرهای که هنوز دیدم .تأمــل برانگیز
جهت .یکی اینکه چنان حک مهای کلی و گندهای را کســی داده است
که هیچ پژوهش قابل توجهی از او در دست نیست .به ناگزیر خواننده
از خود م یپرســد حکم دهنده از کدام اتوریت هی ادبی برخوردار است؟
چه چیزی به فرد جســارت م یدهد که چنان گترهای حساب ادبیات
داخل و خارج را یک جا برســد؟ اگر موضوع فقط به یک چنان اظهار شکل سختی به خود نگرفته است .از همین
نظری از چنان گویندهای ختم م یشــد ،هیچ واکنشی لازم نبود ،چرا روست که امکان آغازهای نوینی پدید م یآید.
که چنان ادعاهای بی اساس در کوچه پ سکوچ ههای جهان مجازی و (این بحــث را پی شتر در زمینــ هی مفهوم
محفلی بسیار گفته م یشود .اما در آن گزارش نا م بسیاری از چهرههای باختینی کرونوتوپ در چنــد مقاله توضیح
سرشناس ادبیات معاصر ایران در شمار حاضران آمده بود ،حاضرانی که دادهام ]۲[).انقلاب 1357در جامع هی ایران
گویا نه تنها هیچ اعتراضی نداشت هاند ،بلکه از مدعی دست کم توضیحی یکی از این چرخ شگاههــای تاریخی ،و در
مقیاس خود ،م هبانگی بود که امکان آغازهای هم نخواست هاند.
نخست باید دید از چه حرف م یزنیم وقتی از ادبیات مهاجرت یا تبعید گوناگونی را در هر رشته و زمینه ،و از جمله
Vol. 20 / No. 1222 - Friday, Jan. 18, 2013 در زمین هی آفرین شهای هنری و ادبی پدید حرف م یزنیم.
آورد.
با بهرهگیری از فــرض تاریخی و نظری بالا، بسیاری از کسانی که در این باره قلم زدهاند ،موضوع را به امری ک ّمی
م یتوان چنین پنداشــت کــه پدیدهای که فروکاست هاند؛ به سنج ههای جغرافیایی و مکانی محدود کردهاند؛ و در
نهایت دعوایی حیدری-نعمتی به راه انداخت هاند.
نگاه کسی که ادبیات را به ادبیات داخل و خارج از ایران تقسیم م یکند ادبیات تبعید نامیده شــد ،در آغاز پدیداری
نگاهی ســطحی و تهی از اندیشه اســت .چنان نگاهی تملک خواهانه خــود از میان امکا نهــای آغازین گوناگونی
اســت؛ از جنس نگاه حکومت است؛ در پی برساختن دو قطب خودی بر آمده باشــد .به این معنا که ادبیات تبعید،
یا آنچه به این نام مشــهور شد ،نم یتوانسته و ناخودی است.
بگذارید کمی در بارهی نا مگذاری و تمایز موضوع کارمان ،یعنی ادبیات است تنها فرزند مشروع ادبی-هنری ایرانیان
تولید شــده در خــارج از ایران ،تأمل کنیم .آیا هــر اثر ادبی یا هنری تبعیدی باشد .زیرا جهان تبعید یهای ایرانی
آفریده شــده در خارج از ایران را باید جزء ادبیات مهاجرت یا تبعید به هم جهانی بود برآمده از همان م هبانگ انقلاب
شمار آورد؟ آیا تنها ویژگی یک اثر مهاجر یا تبعیدی مکان آفرینش یا 1357که م یبایست آبستن گون ههای ادبی-
نشــر آن است؟ آیا نام ادبیات مهاجرت صحی حاست یا ادبیات تبعید ،یا هنری گوناگونی باشد .اما ما شاهد برآمدن و
سلط هگیری تنها یک گون هی ادبی برای بیش اینکه این جهان ادبی گون هگون را باید به نامی دیگر خواند؟
بگذارید حرف آخرم را در بارهی نا مگذاری ادبیات مورد بحث همین اول از یک دهه بودهایم .سلط هوری ادبیات تبعید،
بزنم ،و سپس دلیل آن را به کوتاهی بیان کنم .به باور من ،از کاربرد نام و جای خالی گون ههای دیگر ،نشان از نبردی
ادبیات مهاجرت باید پرهیخت .دلیل نخســت اینکه این نام خنثاست .م یدهد کــه در میــان آن امکا نهای نوین
چنین نامی هیچ روشــن نم یکند که چرا کاری باید در جهانی غیر از آغازین در گرفته است و در نهایت با پیروزی
جهان زبانی خود منتشــر شود .ادبیات مهاجرت القا م یکند که انتشار یک کرونوتوپ ،یعنی ادبیات تبعید و به پسله
یک کار در جامع های غیر از زبان اثر تنها یک ترجیح و مصلحت اندیشی راندن سایر گون هها به آرامشی دهساله رسیده
بوده است .آن درد را بیان نم یکند؛ آن اجبار را نشان نم یدهد؛ آن حق است.
پایمال شده را شهادت نم یدهد .ادبیات مهاجرت نم یرساند که چنان اگر چه ما اکنون نشــان چندانــی از چنان
درگیر یهایــی نم یبینیم ،امــا م یتوانیم رد کاری نم یتوانسته در زادگاه زبانی خود منتشر شود.
27 در مقابل ،آنچه کتمان ناشــدنی اســت و مدام انگشــت در چشم ما امکا نهای در نطفه خفه شــدهی چندی را،
م یکند این است که تبعید ه مچنان وجود دارد؛ انسان تبعیدی وجود ه مچون سیاهچال ههای فضایی ،سراغ کنیم؛
دارد؛ وضعیت تبعید وجود دارد؛ و این وجود تنها وجودی جغرافیایی ،امکا نهایی که جای خال یشان به ما م یگوید
سیاسی ،تاریخی یا ذهنی نیســت .در حقیقت تبعید بازتاب واقعیتی که زمانی وجود داشت هاند ،اما فرصت بالیدن
پروند هی «ادبیات مهاجرت؛ کاست یها و درخش شها» 27 3 -
علی نگهبان :هر آنچه امکان بیان نم ییابد تبعیدی است
(بخش اول)
هست یشناسیک است و داغ آن بر پیشانی ماست« .ما آن شقایقیم که نیافت هاند .این جای خالی را م یتوانیم به این گونه رصد کنیم :کســانی سپیده جدیری
با داغ زادهایم ».تبعید و ادبیاتش یعنی همین :داغ مادرزادی .تا تبعید که خود پدیدآورندگان ادبیات تبعید بودند ،هر کدام پیش یا پس از آن
دوره نشــان دادهاند که در مسیرهای دیگری گام م یزنند ،یا کارهایی هست ،ادبیات تبعید هم هست.
اما ،در خوانشــی ریزبینان هتر ،ادبیات تبعید هــم ،اگر چه وجود دارد ،در زمین ههای دیگری آفریدهاند.
سال متسیب /شماره - 1222جمعه 29ید 1391 هم هی ادبیاتی نیست که موضوع بحث ماست .تبعید هم محدود کننده ادبیات تبعید ،با آن تعریفی که از آن به دست داده شده بود ،برآمدهی
است ،و چنان نا مگذاریی ،نم یتواند بسیاری از کارهای آفرینشی و ادبی وضعیتــی بود که خواهان یکســانی و "وحدت کلمه" بود .نیشــخند
در راســتای بحثی که چند مــا را به زیر چتر خود در آورد .بگذارید اندکی هم در بارهی چگونگی گزندهی تاریخ این است که این شــعار در فراسوی مرزهای ایران ،در
پاســخ و برای ص فآرایی در برابر شــعار "وحدت کلمه"ای م یکوشید هفته است در باب شکست برآمدن ادبیات تبعید بحث کنم ،سپس پیشنهادم را مطرح کنم.
یــا موفقیــت ادبیاتــی کــه ادبیات تبعید ما (در بازهی سه ده هی گذشته) چگونه بر آمد ،چگونه به کــه در درون مرزها چیرگی یافته بود .پس در آن وضعیت ،در ابتدای
تحــت عنــوان ادبیــات ادبیات مهاجرت دیسید و چرا باید اکنون هم هی آن فرایند را بازنامید .هر راه دیگری باید تابلو ورود ممنوع نصب م یشــد تا همه در شاهراه
مهاجــرت و تبعیــد خلــق چندی پیش در حاشــی هی بررسی کارهای نســیم خاکسار ،پیرامون ادبیات تبعید گام زنند و راه را برای رســیدن به مقصد مشترک ،برای
م یشــود ،آغــاز کرد هایم ،این نا مگذاری پژوهش اندکی کردم که چکیدهای از آن در فصلنام هی فراهم آوردن امکان برگشــت هر چه سری عتر به میهن و برای برقراری
پــای صحبــت آقــای علی ُجنگ زمان[ ]۱منتشر شد .ضمن اینکه خواننده را برای بحث مفص لتر عدل و داد هموار کنند.
نگهبان ،شاعر ،نویسنده ،به آن جســتار رجوع م یدهم ،اما برخی یافت هها ،به همراه بازبین یهایم هر گفتمان مسلطی ،از جمله گفتمان مسلط ادبیات تبعید فارسی (در
دورهی نخســت خود) ،دارای ویژگ یهای یکسان کنندگی است .یعنی منتقد و پژوهشگر مقیم کانادا نشستیم .به باور آقای نگهبان ،بر آن پژوهش ،را در اینجا م یآورم.
«دســتهبند یهای قالبی دیگر راهگشا نیستند و از بیان وضع ما هیچ بررســی قابل اتکایی در دســت نداریم که روشن کرده باشد از ی کســو قاعدهها ،مضمو نها و شک لهای خاصی را بر م یکشد ،و از
موجــود ناتواننــد .تنها دســتهبندی عامی که م یتــوان کرد به ادبیات تبعید که نزدیک به دو دهه گفتمان مســلط بر ادبیات فارسی دیگرســو قاعدهها ،مضمو نها و شک لهای دیگری را سرم یکوبد .دیگر
طوری که به منظور سخن ما نزدیک باشد این است که بگوییم خــارج از ایران بود از میان کدام امکانهــای آغازین برآمد و به قیمت ویژگی گفتمان مســلط سادهکنندگی آن است .بر همین پایه ،ادبیات
ادبیات آزاد در مقایســه با ادبیات سانســور زده و فیلتر شــده ســکوت و به خاموشی گراییدن کدام گفتما نها به حکومت رسید .در تبعید نیز توانسته بود آن همه آفرینندگان متفاوت را به نوعی یکسانی
نبود پژوهشی جامع در این زمینه ،م یتوانیم با بهرهگیری از حافظ هی وادارد .فارغ از اینکه کار ادبی-هنری این آفرینندگان شــعر ،داستان،
تاریخی خود به نتیج ههایی برسیم .به امید روش نتر کردن این گزاره ،فیلم ،ترانه ،نقاشــی یا هر گون هی دیگری باشــد ،آنها ناگزیر بودند به چه وضعیتی دارد».
بگذارید یک گام به پس بردارم :بســیاری از پژوه شهایی که پیرامون چند قاعده و مضمون اساسی ادبیات تبعید پاسخ دهند :چرا در تبعید
هســتی؟ سابقه یا تجرب هی مبارزهات چیست و شاهد چه ست مهایی بر ادبیات تبعید (و همی نطور مهاجرت و دیاسپورا) در دسترس ماست به
خود ،دوســتان یا جامع هات بودهای؟ چگونه به تبعید گریختی؟ اکنون این پدیده(ها) ه مچون فرآوردههایی خودبسنده نگریست هاند ،انگار که ▪ ▪چندی پیش در میزگــردی در ایران حول موضوع ادبیات
که در تبعید هستی مبارزه را چگونه به پیش م یبری؟ ذاتی مستقل و متکی به خود دارند! مهاجرت عنوان شــد که ادبیات فارسی که در خارج از مرزها
ای نگونــه بود که نویســندهی ادبیات کودکان ،ســرایندهی تران ههای برای درک بهتر ادبیاتی که در سی و اند سال گذشته پدیدار شده است
عاشقانه ،داستا ننویس لای ههای میانی جامعه ،نمایشنام هنویس زندگی بهتر اســت که نه تنها به آن ادبیات ،بلکه به زمین ههای برآمدن آن ،به تولید شده ،کاملا شکست خورده است و در کل ،چه در خارج
کارگران ... ،ناگزیر شــدند زبان دیگر کنند و پاسخ دادن به پرسشهایی امکانها و اجبارها ،به فروبســتگ یها و گشودگ یها و از اینها گذشته ،نه
که ادبیات تبعید پیش رویشان گداشته بود را در دستور کار قرار دهند. و چه در داخل ایران ،اثر ادبی ارزشــمندی که بتواند در جهان
کارهای ادبی و هنری موج نخســت تبعیدیان تا میزان زیادی بازتاب تنها به پدیدار شدهها ،که به ناپدیدگشت هها نیز توجه نمود.
تجرب ههای پیش و پس از تبعیدشــان بود .پــس طبیعی م ینمود که فرض نخســت ما این بود که هر ســپیدهدم تاریخــی ،هر گرد شگاه با استقبال روب هرو شود نداریم .ضمن ای نکه همین جا صریحا
نام ادبیات تبعید را بر آن نهند .این نام بدون چندان بحث و چالشــی دورانی (که خود حالتی شبیه م هبانگ یا Big Bangدارد) ،امکا نهایی
مترادف ادبیاتی شــد کــه بازتابندهی مبارزههــا و تجرب ههای فعالان برای پدیداری پدیدههای گوناگونی به دســت م یدهد .چرا که در هر مخالفت خودم را با این نظــرگاه اعلام م یکنم م یخواهم نظر
نقط هی چرخش تاریخی ،پیوندهای نظا مهای حاکم از هم م یگســلند
In touch with Iranian diversity سیاسی بود ،یا باید چنان م یبود. و امکا نهای گوناگونی برا ی ایجاد پیوندهایی نوین و گسست از جهان شما را به عنوان شاعر ،نویسند ه و منتقدی که سا لهاست در
کهنه ایجاد م یشــود .جهان در مقطع م هبانــگ خود حالتی هیولایی
چند از بود، این باره بدانم. مـهاـمجرن هتم(تبگـعـیزادر) قشل آمنممییززنگدر،ددرار
( )chaosدارد ،ه مچــون خمیرهای که هنوز دیدم .تأمــل برانگیز
جهت .یکی اینکه چنان حک مهای کلی و گندهای را کســی داده است
که هیچ پژوهش قابل توجهی از او در دست نیست .به ناگزیر خواننده
از خود م یپرســد حکم دهنده از کدام اتوریت هی ادبی برخوردار است؟
چه چیزی به فرد جســارت م یدهد که چنان گترهای حساب ادبیات
داخل و خارج را یک جا برســد؟ اگر موضوع فقط به یک چنان اظهار شکل سختی به خود نگرفته است .از همین
نظری از چنان گویندهای ختم م یشــد ،هیچ واکنشی لازم نبود ،چرا روست که امکان آغازهای نوینی پدید م یآید.
که چنان ادعاهای بی اساس در کوچه پ سکوچ ههای جهان مجازی و (این بحــث را پی شتر در زمینــ هی مفهوم
محفلی بسیار گفته م یشود .اما در آن گزارش نا م بسیاری از چهرههای باختینی کرونوتوپ در چنــد مقاله توضیح
سرشناس ادبیات معاصر ایران در شمار حاضران آمده بود ،حاضرانی که دادهام ]۲[).انقلاب 1357در جامع هی ایران
گویا نه تنها هیچ اعتراضی نداشت هاند ،بلکه از مدعی دست کم توضیحی یکی از این چرخ شگاههــای تاریخی ،و در
مقیاس خود ،م هبانگی بود که امکان آغازهای هم نخواست هاند.
نخست باید دید از چه حرف م یزنیم وقتی از ادبیات مهاجرت یا تبعید گوناگونی را در هر رشته و زمینه ،و از جمله
Vol. 20 / No. 1222 - Friday, Jan. 18, 2013 در زمین هی آفرین شهای هنری و ادبی پدید حرف م یزنیم.
آورد.
با بهرهگیری از فــرض تاریخی و نظری بالا، بسیاری از کسانی که در این باره قلم زدهاند ،موضوع را به امری ک ّمی
م یتوان چنین پنداشــت کــه پدیدهای که فروکاست هاند؛ به سنج ههای جغرافیایی و مکانی محدود کردهاند؛ و در
نهایت دعوایی حیدری-نعمتی به راه انداخت هاند.
نگاه کسی که ادبیات را به ادبیات داخل و خارج از ایران تقسیم م یکند ادبیات تبعید نامیده شــد ،در آغاز پدیداری
نگاهی ســطحی و تهی از اندیشه اســت .چنان نگاهی تملک خواهانه خــود از میان امکا نهــای آغازین گوناگونی
اســت؛ از جنس نگاه حکومت است؛ در پی برساختن دو قطب خودی بر آمده باشــد .به این معنا که ادبیات تبعید،
یا آنچه به این نام مشــهور شد ،نم یتوانسته و ناخودی است.
بگذارید کمی در بارهی نا مگذاری و تمایز موضوع کارمان ،یعنی ادبیات است تنها فرزند مشروع ادبی-هنری ایرانیان
تولید شــده در خــارج از ایران ،تأمل کنیم .آیا هــر اثر ادبی یا هنری تبعیدی باشد .زیرا جهان تبعید یهای ایرانی
آفریده شــده در خارج از ایران را باید جزء ادبیات مهاجرت یا تبعید به هم جهانی بود برآمده از همان م هبانگ انقلاب
شمار آورد؟ آیا تنها ویژگی یک اثر مهاجر یا تبعیدی مکان آفرینش یا 1357که م یبایست آبستن گون ههای ادبی-
نشــر آن است؟ آیا نام ادبیات مهاجرت صحی حاست یا ادبیات تبعید ،یا هنری گوناگونی باشد .اما ما شاهد برآمدن و
سلط هگیری تنها یک گون هی ادبی برای بیش اینکه این جهان ادبی گون هگون را باید به نامی دیگر خواند؟
بگذارید حرف آخرم را در بارهی نا مگذاری ادبیات مورد بحث همین اول از یک دهه بودهایم .سلط هوری ادبیات تبعید،
بزنم ،و سپس دلیل آن را به کوتاهی بیان کنم .به باور من ،از کاربرد نام و جای خالی گون ههای دیگر ،نشان از نبردی
ادبیات مهاجرت باید پرهیخت .دلیل نخســت اینکه این نام خنثاست .م یدهد کــه در میــان آن امکا نهای نوین
چنین نامی هیچ روشــن نم یکند که چرا کاری باید در جهانی غیر از آغازین در گرفته است و در نهایت با پیروزی
جهان زبانی خود منتشــر شود .ادبیات مهاجرت القا م یکند که انتشار یک کرونوتوپ ،یعنی ادبیات تبعید و به پسله
یک کار در جامع های غیر از زبان اثر تنها یک ترجیح و مصلحت اندیشی راندن سایر گون هها به آرامشی دهساله رسیده
بوده است .آن درد را بیان نم یکند؛ آن اجبار را نشان نم یدهد؛ آن حق است.
پایمال شده را شهادت نم یدهد .ادبیات مهاجرت نم یرساند که چنان اگر چه ما اکنون نشــان چندانــی از چنان
درگیر یهایــی نم یبینیم ،امــا م یتوانیم رد کاری نم یتوانسته در زادگاه زبانی خود منتشر شود.
27 در مقابل ،آنچه کتمان ناشــدنی اســت و مدام انگشــت در چشم ما امکا نهای در نطفه خفه شــدهی چندی را،
م یکند این است که تبعید ه مچنان وجود دارد؛ انسان تبعیدی وجود ه مچون سیاهچال ههای فضایی ،سراغ کنیم؛
دارد؛ وضعیت تبعید وجود دارد؛ و این وجود تنها وجودی جغرافیایی ،امکا نهایی که جای خال یشان به ما م یگوید
سیاسی ،تاریخی یا ذهنی نیســت .در حقیقت تبعید بازتاب واقعیتی که زمانی وجود داشت هاند ،اما فرصت بالیدن