Page 26 - 1350
P. 26
شخصی ‌تهای واقع ‌ی‪ ،‬روای ‌تهای حقیق ‌ی‪ :‬نگاهی به داستان‬ ‫ادبیات‬

‫«مرا هم با کبوترها پر بده» نوشته ماهرخ غلامحسین پور‪ ‬‬ ‫نقد و‬ ‫‪26‬‬

‫شخصیت پردازی و روایت سازی میان زن و مرد محورهای متفاوتی‬ ‫آزاده دواچیبررسی‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1350‬جمعه ‪ 12‬ریت ‪1394‬‬
‫را از واقعیت‌های اجتماع بیان کرده اس ‌ت‪ .‬شخصیت مرد داستان وقتی‬
‫شخصیت‌های اصلی هستند از کلیشه‌ها تبعیت نم ‌یکنند اما زمانی که‬ ‫شیوه های ساختاری و نوع روایت‬
‫شخصیت‌های اصلی زن در داستان هستند‌‪ ،‬اصولا شخصیت‌های مرد به‬ ‫در داستان‌های مدرن زنان ایران‬
‫صورت همان کلیش ‌هها باقی می‌مانند‪ ،‬به این ترتیب نویسنده می‌تواند‬ ‫در سا ‌لهای گذشته دستخوش‬
‫برش‌های متفاوتی را از رابطه‌ی زن و مرد‌‪ ،‬در دو فضا یعنی مهاجرت و‬ ‫تغییرات فراوانی‪ ‬شده است‪ .‬نگاهی‬
‫به آثار منتشر شده در دهه‌های ‪۸۰‬‬
‫غیر آن به تصویر بکشد‪.‬‬ ‫و ‪ ،۹۰‬تنوع در ساختار و ارائه‌ی‬
‫س ‌هشنبه شب بود‌‪ .‬یک سه شنبه‌ی معمولی مثل همه‌ی سه شنبه‌ها‌‪.‬‬ ‫رویکردهای متفاوتی را به زبان‬
‫سه شنبه چه سنگین چه سرسخ ‌ت‪ ،‬فرسخ به فرسخ … سه شنبه خدا‬ ‫و روایت در داستان زنان ایرانی‬
‫کوه را آفرید‌‪ .‬گفتم نه یترا‪ .‬من فکر می کنم این دفعه اوضاع فرق می‬ ‫نشان م ‌یدهد ‪ .‬با این حال به نظر‬
‫کنه‌‪ .‬پوست کلفتی م ‌یکنم ‪ .‬چرا انتظار دارم پترا عکس‌العمل‌های‬ ‫می‌رسد که تنوع و شک ‌لگیری فرم‬
‫دلسوزانه‌ای نشان بدهد‌؟ اما نم ‌یدهد ‪ .‬از بعد از ظهر که دکتر آب پاکی‬ ‫و همینطور افزایش تعداد نویسندگان زن در ایران نسبت مستقیمی با‬
‫را ریخته روی دستم‪ ،‬یه‌جوری دلم نازک شده منتظر بهانه اس ‌ت‪ ،‬اشک‬ ‫چالش‌های جامعه‌ی ایرانی و تغییرات نگاه سنتی نسبت به زن دارد‌‪ .‬به‬
‫سرازیر م ‌یشود از گوشه‌ی چشمهایم‌‪ .‬رویم را بر م ‌یگردانم و بی صدا با‬ ‫این ترتیب زنان در آثار خود همواره با تاثیر گرفتن از شرایط خود در‬
‫پشت دستم گونه‌هایم را پاک می کنم‌‪ .‬کاش الان اینجا نبود ‌م‪ .‬الان تنها‬ ‫جامعه و بازتاب آن در داستان به نوعی در صدد ب ‌هچالش کشیدن آن‬
‫کسی که می توانست این غم و تنهایی دلم را از دلم ببرد مادرم بود‌‪.‬‬ ‫نگاه هستند‌‪ .‬شیوه‌ی برخورد زنان در داستان با شخصیت ها و همینطور‬
‫سالها بود گریه نکرده بودم‪ .‬یعنی اصلا به خاطرم نمی‌آید آخرین باری‬ ‫فضا‌سازی روای ‌ت‪ ،‬تنوع خاصی دارد‌‪ ،‬اما آنچه که مهم است بازسازی‬
‫دوباره‌ی نگاه مربوط به زنان در داستان و همینطور ارجاعات مختلف به‬
‫که گریه کردم کی بود‌ه؟‬ ‫زندگی زنان در جامعه‌ی حقیقی است‌‪ .‬در برخی از داستا ‌نها م ‌یبینیم‬
‫می دانم بی‌فایده است‌‪ .‬اما می‌خواهم به زور هم که شده حس همدردی‬ ‫شخصیت‌های داستان بسیار بیشتر از آنچه که مخاطب انتظار دارد به‬
‫پترا را برانگیزم می‌گوی ‌م‪ :‬پترا شاید عفونت ریه‌هامو از کار بندازه شاید‬ ‫واقعیت روزمره نزدیکند‌‪ ،‬همین امر موجب می‌شود که سطح روایی‬
‫داستان به صورت ساده‌‪ ،‬بدون بازی‌های زبانی و ساختار پیچیده در آید‬
‫دیگه‪ ‬هیچ وقت برنگردم خونه (‌داستان سای ‌هها صفحه‌ی ‪)۴۲‬‬
‫تنوع در پردازش به شخصیت‌ها و عوض کردن آنها و نگاهشان به شرایط‬ ‫اما از سوی دیگر با واقعی ‌تهای اجتماع پیوند نزدیکی می‌خورد‪.‬‬
‫موجود در داستان‌های مختلف موجب شده است که در این مجموعه‬
‫داستان نوعی تنوع روایی و حتی زبانی داشته باشی ‌م‪ .‬به این ترتیب که‬ ‫و کسر نمی‌شد ‌(صفحه‌ی ‪) ۳۳‬‬ ‫مرا هم با کبوترها پر بده نوشته‌ی ماهرخ غلامحسین پور نیز از این‬
‫نه تنها شخصی ‌تها از یک الگوی ثابت و خاص پیروی نم ‌یکنند بلکه‬ ‫نویسنده در به تصویر کشیدن مادرانگی در شخصیت‌های زن در داستان‬ ‫‪ In touch with Iranian diversity‬مجموعه داستا ‌نهاست‌‪ .‬مرا هم با کبوترها پر بده توسط نشر بوتیمار‬
‫زبان هم در چرخش با این تغییرات و متناسب با آنها نگاشته شده است ‪.‬‬ ‫به نوعی از واقعیت‌های اجتماع تبعیت کرد‌هاست‪‌،‬اما سرنوشت پایانی‬ ‫منتشر شده است و مشتمل بر چند داستان کوتاه است‌‪ .‬فضا سازی در‬
‫برای مثال سبک و لحن نگارش در داستان کمی از جنوبم زیر دندان‬ ‫زنان به عنوان مادر در داستان‌ها از کلیش ‌ههای موجود در داستان تبعیت‬ ‫اکثر داستان‌ها برگرفته از تجربیات نویسنده به عنوان زن در جامعه‌ی‬
‫اتوبان همت کاملا متفاوت با داستانهای دیگر این مجموعه است‌‪ .‬در این‬ ‫نم ‌یکند و همین چرخش نویسنده نوعی مقاومت شخصی ‌تها را در‬
‫داستان نویسنده به پردازش یکی از ملموس‌ترین واقعیت‌های موجود‬ ‫برابر واقعیت‌های تحمیل شده‌ی اجتماع نشان م ‌یدهد‌‪ .‬برای مثال در‬ ‫امروز ایران است‪.‬‬
‫در خصوص زنان در ایران پرداخته است اما در این داستان شخصیت‬ ‫داستان مرا هم با کبوترها پر بده‪ ،‬نویسنده ب ‌هخوبی خشونت علیه زنان‬ ‫در این مجموعه داستا ‌نها ما چند نوع روایت می بینیم‪ ،‬تنوع در‬
‫زن داستان در نهایت تسلیم کلیشه‌ها م ‌یشود و مقاومتی برای تغییر‬ ‫و مادران را به تصویر می‌کشد‌‪ .‬با مرگ شخصیت مرد داستان‌‪ ،‬شخصیت‬ ‫شخصیت سازی‪  ،‬تغییر در فضای داستان به صورت بومی و غیر بومی و‬
‫در آن نم ‌یکند‌‪ .‬این عدم مقاومت شخصیت داستان سرکوب شخصیت‬ ‫زن یعنی بتول آزادی و رهایی پیدا م ‌یکند با اینکه بتول فرصت مادر‬ ‫همینطور وارد کردن نگاه متفاوت مردان نسبت به زنان‪ ،‬چرخش و مانور‬
‫زن نیست‪ ،‬بلکه به نمایش گذاشتن یکی از ملموس‌ترین خشونت‌های‬ ‫بودن را از دست م ‌یدهد که خود از مصداق‌های بارز و واقعی خشونت‬ ‫بر مادرانگی در داستان و همین‌طور تاکید بر واکنش‌های واقعی زنان‬
‫اجتماعی علیه زنان در خانواده‌‪ ،‬روابط زناشویی و همین‌طور محیط‬ ‫علیه زنان است‪‌،‬اما پایان داستان با سرپیچی از کلیشه‌های رایج در برابر‬ ‫در جامعه است ‪ . .‬تاکید اصلی نویسنده بر مادرانگی یکی از موضوعات‬
‫اجتماع است‌‪ .‬به همین سبک نوشتاری در این داستان که پیوند عمیقی‬ ‫محوری در اکثر داستان‌هاست‪ .‬چرخش شخصیت‌های زن حول مادر‬
‫با ماهیت‌های واقعی اجتماع دارد به صورت خلاصه و عامیانه و محاوره‌ای‬ ‫این واقعیت مقاومت می کند‪ .‬‬ ‫بودن آ ‌نچنان از الگوهای واقعی در جامعه فاصله نم ‌یگیرد‌‪ ،‬بلکه به‬
‫است و همین کوتاه بودن دیالوگ‌های بین شخصیت‌های داستا ‌ن‪ ،‬واقعی‬ ‫از تیرماه گذشته بود و کسی کفترهای علی را قلک نکرده بود لپرهای‬ ‫نوعی بازتاب کنش‌های متفاوت مادر بودن اس ‌ت‪ .‬اما در پس همین نگاه‬
‫قدیمی را نچیده بود به هوای اینکه پرهای نو در آورند‪ .‬چه‌طور این همه‬ ‫واقعی‌‪ ،‬شخصیت‌های مادر به نوعی‌‪ ‬واقعیت‌های موجود اعتراض دارند‌‪،‬‬
‫بودن فضای روایت را ملموس تر کرده است ‌‪.‬‬ ‫زیبا م ‌یپریدند با پر و بال هرس نشده‌ی آشفته‌؟ برای دقایقی زیر طاقی‬ ‫در عین حال که نوعی کلیشه‌های رایج مادر و زن را در جامعه به تصویر‬
‫اونا هر شب می‌رفتن تمرین رانندگی‌‪ .‬زن می نشست بغل دست مر ‌د‪.‬‬ ‫گذر واماند ناص ‌ر‪ .‬پس آمد م ‌یکردند کفترها به سمت بام و دوباره اوج‬
‫حالا دیگه چند شبی می‌شد که ماشین خاموش نم ‌یکرد‌‪ .‬از پیچ نوزدهم‬ ‫می گرفتند‌‪ .‬حاج شریعت قصاب سر از دریچه ی مغازه اش در آورد و‬ ‫م ‌یکشند‪.‬‬
‫می پیچیدن کنار درمانگاه قوامین و بعد‌ش م ‌یانداختن توی جاده کرج‌‪.‬‬ ‫خطاب به ناصر گفت‌‪ :‬حکمت خدا را ببین ناصر‌‪ .‬خال ‌هام اگر ریش داش ‌ت‪،‬‬
‫فقط وقتی نزدیک یک کامیون می شدن مرد دستپاچه می شد و شروع‬ ‫یک ظرف انار دانه می کنم می گذارم جلوی رویش‌‪ .‬دنبال گوشی‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1350 - Friday, July 3, 2015‬‬
‫آقا دای ‌یام بود … و کر کر خندید‪.‬‬ ‫موبایلم می گردم‌‪ .‬باید زنگ بزنم به مدرسه‌ی باران تا یادشان بماند‬
‫می کرد به فحش و فضیحت به رانند‌ههای بغل دستی ‪.‬‬ ‫ناصر دو قدم رفت جلو‌‪ .‬از دور بتول را دید‪ .‬پیراهن سیاهش در دور‬ ‫که کلاس موسیقی فوق‌العاده دارد‪ .‬سماور را آب می‌کنم ‪ .‬تکه‌های‬
‫زن‌‪ ،‬هیچ وقت موقع رانندگی بد و بیراه نم ‌یگفت‌‪ .‬صبرش زیاد بود‌‪ .‬وای‬ ‫مرغ را م ‌یچینم روی پیازهای مدور و زیرش را روشن می کنم‌‪ .‬صدای‬
‫می‌ایستاد تا بهش راه بدن ولی هنوز هیچی نشده مرد می خواست به‬ ‫م ‌یرقصید ‪ :‬مرا هم با کبوترها پر می دادی بتول ‪.‬‬ ‫شر‌شر آب ظرفشویی حواسش را پرت می کند از قصه‌ی خاله و بچه‌ی‬
‫زور از کامیونا راه بگیره‌‪ .‬یک عالمه پشت سرشون صدای بوق و کرنا‬ ‫بتول سیاهی را در دستش گرفته بود و کفترها را جلد جلد می پران ‌د‪.‬‬ ‫گمشد‌هاش‌‪ .‬اخم م ‌یکند و می گوید ببند این صاحب مرده را‌‪ .‬فردا روز‬
‫زیبا و باشکوه همچون لیلث اله ‌هی بادها …‪ ( .‬داستان مرا هم با کبوترها‬ ‫غر م ‌یزنی که پول آبم زیاد آمده ‌(داستان گل م ‌یدهد پیراهن پروانگی‬
‫بلند می‌شد ‌‪.‬‬
‫مرد گفت‌‪ :‬مرتیکه‌ی الدنگ عوضی‪ ‬‬ ‫پر بده صفحه‌ی ‪)۴۰‬‬ ‫مادرم‌‪ ،‬صفحه ی ‪)۱۱‬‬
‫زن گفت‌‪ :‬اشکال از تو بود‌‪ .‬حق تقدم رو مراعات نکردی ‪.‬‬ ‫از دیگر ویژگی‌های شخصیت ها در این مجموعه داستا ‌نها‌‪ ،‬به‬
‫مرد گف ‌ت‪ :‬برو بابا کی به تو گواهینامه داده‌؟ به تو اگه باشه باید وایستیم‬ ‫تصوی ‌رکشیدن شخصیت‌های مرد و بیان روایت از زبان مردان اس ‌ت‪.‬‬ ‫شخصیت‌های زن در اکثر داستا ‌نها بازتاب وضعیت مادران به صورت‬
‫برا همه یه تعظیم و بله قربان بگیم سر اتوبان و هرکی لطف کر ‌د‪،‬‬ ‫نویسنده در پردازش شخصیت‌های مرد در داستان هم به واقعیت‌های‬ ‫متنوع و در قشرهای مختلف اجتماع هستند اما آنچه که مشخص است‬
‫مرحمت کرد و تعارفمون کرد یه متری جلو بزنیم ‌(صفحه‌ی ‪)۶‌ ۶‬‬ ‫موجود اشاره کرد‌هاست‌‪ ،‬و هم نوعی موازنه در پردازش شخصی ‌تها‬ ‫نگاه نویسنده به مادر بودن نشات گرفته از تجربیات زیستی او در جامعه‬
‫در این داستان بر خلاف داستان‌های دیگر این مجموعه شخصیت زن‬ ‫به وجود آورده است‌‪ .‬شخصیت‌های مرد در اکثر داستان‌ها به نوعی‬ ‫است که نزدیک به واقعیت است‌‪ .‬نویسنده به این ترتیب و از زوایای‬
‫داستان تسلیم کلیشه‌های جنسیتی می‌شود و قدرت اعتراض ندار ‌د‪،‬‬ ‫دچار سرگشتگی در رابطه هستند به گونه‌ای که نویسنده توانسته است‬ ‫مختلف حس مشترک مادرانگی و زن بودن را به تصویر می‌کشد حسی‬
‫نویسنده به این ترتیب قادر است تا به نوعی پرده از ریشه‌های اجتماعی‬ ‫سرگشتگی موجود در روابط مرد و زن را در پردازش به شخصیت‌های‬
‫مرد در داستان به تصویر بکشد‌‪ .‬در پردازش شخصیت مرد در داستان‬ ‫که با چالش‌های موجود در اجتماع پیوند م ‌یخورد‪.‬‬
‫مشکلات زنان بردارد ‪.‬‬ ‫سایه‌ها این سرگشتگی را می توانیم در ارتباط شخصیت مرد داستان‬
‫در پایان می‌توان گفت ماهرخ غلامحسین پور در کتاب مرا هم با کبوترها‬ ‫به زن غی ‌رایرانی ببنیم‌‪ .‬فضای به تصویر کشیده شده در داستان‬ ‫بتول می لمید توی آفتاب خوش پاییز‪ .‬دست می کشید روی شکمش‬ ‫‪26‬‬
‫پر بده‌‪ ،‬به تجربه‌ی متفاوتی در داستان نویسی پر داخته است‌‪ .‬عدم‬ ‫سایه‌ه‌ا‪ ،‬فضای غیر بومی یعنی فضا‌ی مهاجرت اس ‌ت‪ .‬همین تکثر در‬ ‫که انگار هزار سال بود یک گلدان شمعدانی آنجا شکسته بود‌‪ .‬بی‬
‫پیروی نویسنده از فر ‌مها‌ی خاص و عادی نگارش داستان و چن ‌دگانگی‬ ‫خیال پدر پدر سگ نر کلنگی کله پفکی‌‪ ،‬برود آن قدر با دمگیر زرهی‬
‫در پردازش شخصی ‌تها‌‪ ،‬روایت و زبان نوعی از داستان را به روایت‬ ‫جفت شود که جانش از ماتحتش در برو ‌د‪ .‬محتاج نان شبشان هم اگر‬
‫م ‌یشدند‌‪ ،‬اگر از منجنیق فلک سنگ فتنه هم م ‌یبارید‌‪ ،‬باران بود یا برف‬
‫کشیده است که ریش ‌ههای واقعی در تجربیات اجتماعی دارند‪.‬‬ ‫بود‌‪ ،‬سیل می‌شد یا زلزله می‌آم ‌د‪ ،‬شاه‌دانه کتان این موجودات ریقو کم‬
   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31