Page 22 - 1350
P. 22
‫نافمان به شکم دیگری می‌بست‬ ‫سه شعر از اُرا ( شهین خسرو ‌ینژاد)‬ ‫ادبیات ‬
‫موقعیت من به مویی بند‬
‫موقعیت تو وص ِل به‬ ‫اُرا (شهین خسرو ‌ینژاد) سال‬ ‫‪22‬‬
‫هیچ‬ ‫‪ ۱۳۳۸‬در کرمان متولد شده‬
‫آمار را می‌شود گرفت؟‬ ‫و تحصیلات خو د در دوران‬ ‫شعر‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1350‬جمعه ‪ 12‬ریت ‪1394‬‬

‫در سرمای چنین شب‌ها که تو ناگزیری از اتاق ِک نگهبان‌ها؟ ـ‬

‫دخت ِرک پنج ساله‌ات از ساعت یک‬ ‫متوسطه را با اخذ مدرکدیپلم‬
‫ریاضی به پایان رسانده است‪.‬‬
‫سابق بر این‪ ،‬دانشجوی رشته‬
‫خو ِد زخم ‌یات در نزدیکی‌های صبح‬ ‫فیزیک بوده و دارای مدرک کا‌رشناسی رشته مترجمی است و کا‌رشناسی‬

‫سحر‬ ‫ارشد رشته زبا ‌نشناسی‪ .‬اُرا مثل اغلب شاع ‌رها از کودکی شعر م ‌یسروده‪ ،‬اما‬
‫چمن‌ها‬ ‫از سال ‪ ۱۳۶۷‬شعر به دغدغه اصلی زندگ ‌یاش تبدیل شده است‪.‬‬
‫بکلی یخ زده‌اند‬

‫‪۳‬‬ ‫سال‌های آغازین دهه ‪ ۱۳۸۰‬سرآغازی برای انتشار آثاری از او به شمار‬
‫همپوشانی‬ ‫می‌آید‪ .‬از جمله کتاب‌های اوست‪:‬‬

‫وانمو ِد تلاطم روحم به ایستایی‬ ‫«و ربط دارد هر چیزی به همه چیز»‪« ،‬بر ‌گها در وای» (نامزد دریافت‬
‫راکدش مورد تایید است‬ ‫جایزه شعر امروز ایران | کارنامه)‪« ،‬رامش» (برگزیده چهارمین دوره‬
‫می‌گذارمش مسکوت‬ ‫جایزه شعر کارنامه)‪« ،‬در اعماق این شعر» (گزیده‌ای از سه اثر ذکر‬
‫شده)‪« ،‬پسته‌های کوهی»‪« ،‬در راه»‪« ،‬آفتاب پیش از الف»‪« ،‬همین که‬
‫علی‌الحساب به واجبات دیگری م ‌یپردازم‬ ‫است»‪« ،‬با موریان ‌هها در راه» (برگزیده جشنواره آن و برگزیده چهارمین‬
‫قسط‬
‫دوره جایزه شعر زنان ایران | خورشید) و «امپرسیون بیرون غار»‪.‬‬
‫پدرم از موعد قبض روحش گذشته بود‬
‫وکالت به من داده بود‬ ‫تاپ تا ِپ طبل‬ ‫‪1‬‬
‫فراموشی را تدریجا‬ ‫زمین‬ ‫نیروی جانب هم‬

‫از فقدان رفقایش م ‌یگرفت‬ ‫بوی خاص درختان‬ ‫ما را سفیر جانمان‬
‫با آ ‌نهمه نظم‪.‬‬ ‫در کالیفرنیا‬ ‫به لحظۀ دیدار هم رساند!‬
‫در کرمان‬ ‫از کرمان تا کالیفرنیا یعنی صفر‬
‫این بها را به‌موقع م ‌یپردازم‬ ‫یعنی ب ‌هدور خود چرخیدن‬
‫که به‌دقت تشریحم کنید‬ ‫این فاصله یعنی‬ ‫یعنی از هر نقطۀ گ ‌موگور‬
‫به گریه نپردازید‬ ‫صفر‬ ‫دوباره بر به نشانه‌ای از خون خودت می‌گردی‬
‫سیاه نپوشید‬ ‫به‌رغم تغییرات جوی‬
‫خدشه نزنید بر این جشن‬ ‫برغم تناقضات‬ ‫و تقسیمات عجیب‬
‫و ‪X= MC2‬‬ ‫به‌رغم غیر هندسی بودن زمین در دقایق حال ( جسمی مچاله )‬
‫مهم استفاده‌های متفاوت از‬ ‫بر باز ِی شاخ‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫جاذبۀ باف ‌تهاست‬ ‫آن بالا خدایی هست‬
‫و گالیل ‌هئو گالیله‌ئی به صورت یک قمر‬ ‫و احتمالن دم!‬
‫در اندام‌های روحی شاعر یا شعر‬ ‫دوباره م ‌یگردی‬
‫اعتلا هم هست‬ ‫یا یک چشم فضایی دور‬ ‫هر بار زاویه‌هایی به فهرست باَرت‬
‫خانوادگی هستم‬ ‫می افزاید‬
‫فردیت‌یافته‬ ‫ای ‌نجا و آ ‌نجا‬
‫بی خانمانی شا ‌خو دم ندارد‬ ‫در جار و قار نمی شود حتی‬
‫پخته به پرداخ ‌تهایی گاهی‬ ‫دو کلمه نگاه با هم داشت‬
‫تا رویش بشود حساب‬ ‫هر چند زمین‬
‫هم شاخ دارد‬ ‫مسابقا ِت سخن رال ِی سبقت به هر طریق‬
‫ب ‌ه شرط آن‌که نشود جبر‪ /‬دستور مجهولات‌و ناتجربیات‬ ‫دیگران‬
‫من که فیزیکی بودم‬ ‫هم دم!‬
‫مدام در حال زیر گرفت ِن دیگران‬
‫چگونه رسیدم به بخش روح‬ ‫‪2‬‬ ‫خبرگزار ‌یها را‬
‫و در مراسم تبدیل بخش به سطوح بالاتر شرکت کردم‬ ‫خانم بی‌واسطه‬
‫در آن د ِم با هم بودن‬
‫با آن‌که دانشجو محسوب‬ ‫استخوان‬ ‫بستیم‬
‫نم ‌یشدم دیگر‬ ‫کاملا لخت نم ‌یکنیم‬
‫میوه نمی‌چلانیم تا ته‬ ‫حتی تصادفات کلاسیک مثلا میان نیوت ‌نو لایپ نیتس‬
‫اخراجی خورده بودم‬ ‫آرا ‌متر لطفن کشف بکنید!‬
‫به اضافۀ قرص سردرد‬ ‫نگهبان به عمد‪ ،‬شلن ِگ گشوده را‬ ‫بچه م ‌یخواهد بخوابد‬
‫م ‌یرفتم تا کتلت‌ها را سرخ‬ ‫وقتی قرار است‬
‫لابلای شمشادها‬
‫نگه دارم‬
‫با سیلی‬ ‫جایی بیابی برای خواب‪ِ ،‬ول‬
‫وسط ُکر ‌‌تها‬
‫در ویدیو کنفرانس برندگان نوبل‬ ‫می‌کند با فشار‬ ‫از صبح‌چین‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1350 - Friday, July 3, 2015‬‬
‫برای استادان محبوبم‬ ‫گفتم پای روان سیبی برایتان بپزم‬
‫آخر تو هم از این زبال ‌هها سهمی داری!‬
‫شدیدتر از همه کف زدم‬ ‫کمی از عطای مرا در باق ِی این‬ ‫بزنم به‌چاک محبت‬
‫کنار ‌یهایم‪ :‬شاگردشان هستی!!!؟‬ ‫تُ ِن ماهی‬ ‫چه رابطه‌ها چه تبادل‌ها با سکویاها‬
‫غضروف‌های مرغ‬
‫ـ ‪ :‬نه‬ ‫ض ِد نطفه‌و ُمسک ‌نو درد‬ ‫ما را می‌فهمند‬
‫ولی‪...‬‬ ‫فرزانه‌ انگار‬
‫اگر بتوان تا نزدیکی صفر مطلق‬ ‫رحمت بر مردگان من لحظ ‌های بفرست‬
‫حرارت عکسشان دادو کنار هم نگه‌شان داشت‬ ‫دچار تهوعم‬ ‫صبور آن‌قدر صبور ‪...‬‬
‫همپوشانی داریم‌و نوسان‬ ‫جادوی تن غول‌آسایشان‬
‫همین‌طوری رو ‌حها هویت زمینی‌شان را م ‌یدهند از دست‬ ‫از تکرار مومیای ِی ‪3‬‬
‫تا یکسان ب ‌هنظر رسند‬ ‫و‪ ...‬زوزۀ گرگ‬ ‫حس‌هایشان‬
‫یکی‪ ،‬در یکی باشند‬ ‫نفس‌هایشان‬
‫نیاز به آمار کوانتومی داریم‬ ‫اِل سی دی را که آوردیم گفتم کارتنش م ‌یتواند‬ ‫خانواده‌ای کوچکیم چگونه کاف ِی محی ِط دایرۀ کمرش‬
‫خوابش را دیدم‬ ‫اتاقی باشد‬
‫چگونه روح‌هایمان به سمت هم حرکت می کرد‬ ‫شد‌هایم؟‬
‫وقتی در نقط ‌ه‌ای دور‬ ‫برای این گربۀ مضروب‬ ‫ب ‌هآرامی چرخیدیم‬
‫مشغول زدن تخم‌مر ‌غها‬ ‫و احیانا بچه‌هاش‬ ‫اُ گوش دادیم به سکو ِت مرمو ِز کهنسال‌ترین‬
‫بودم‬
‫برای تولد‬ ‫این موقعیتی استثنایی نیست‬ ‫موجو ِد در حیات‬
‫شامل هر کسی می‌تواند باشد‬ ‫‪ 22‬نه وحشت اره‌ها نه تداعی خدش ‌هها‬
‫پروانۀ ریزی اگر بال شدیدتری م ‌یزد در وس ِط‬
‫از دل سکویاها‪ ،‬صدای طبل زمین‬
‫غلات‬ ‫تنها صدای طبل زمین‬
‫کوه صاحب‌الزمان م ‌یلرزیدو‬
‫یکی شدیم با صدای طبل زمین‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27