Page 28 - Shahrvand BC 1255
P. 28
‫ادبیات ‪/‬نقد ‹‬

‫‪ 28‬نگاهی به مجموع ‌هی داستان «کاش کسی مرا نجات‬
‫م ‌یداد و داستان های دیگر» نوشت ‌هی فرامرز پورنوروز‬

‫‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬زندگی زما ‪‎‬ن‪‎‬پیغمب ‪‎‬ر‪‎‬ت ‪‎‬و‪‎‬دارد‪‎‬؟‪‎‬ول ‪‎‬ی‪‎‬ن ‪‎‬ه‪‎‬گفت ‌هها ‪‎‬ی‪‎‬م ‪‎‬ن‪‎‬د‪‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬و‪‎‬اث ‪‎‬ر‪‎‬م ‌یکر ‪‎‬د‪‎‎‬و‬ ‫تازه یادم افتاد که کمربند نبست ‌هام‪ .‬درحال ‌یکه به سیگارم پک م ‌یزدم‪،‬‬ ‫آزاده دواچی‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1255‬جمعه ‪ 15‬رویرهش ‪1392‬‬
‫‪‎‬ن ‪‎‬ه‪‎‬ب ‌یتفاوت ‌یا ‪‎‬م‪‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬جد ‪‎‬ی‪‎‬م ‌یگرف ‪‎‬ت ‪‎.‬برا ‪‎‬ی‪‎‬خود ‪‎‬ش‪‎‬م ‌یآم ‪‎‬د‪‎‎‬و‪‎‬چن ‪‎‬د‪‎‬دقیق ‌ها ‪‎‬ی‬ ‫کمربندم را بســتم‪ .‬دلم‏م ‌یخواست جاده تا بی ‌نهایت طولانی م ‌یشد‬ ‫یکی از ویژگ ‌یهای نوشــتار به خصوص ادبیات داستانی درگیر کردن‬
‫‪‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬آ ‪‎‬ب‪‎‬و هو‪‎‬ا‪‎‎‬و‪‎‬بال‪‎‬ا‪‎‬رفت ‪‎‬ن‪‎‬قیم ‌ته‪‎‬ا‪‎‎‬و‪‎‬نی ‪‎‬ز‪‎‬چندجمل ‌ها ‪‎‬ی‪‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬انجی ‪‎‬ل‪‎‬م ‌یگف ‪‎‬ت‪‎‎‬و‬ ‫و من در همان احوال م ‌یراند ‪‎‬م‏‪( ‎.‬داســتان کاش کسی من را هم نجات‬ ‫مخاطب با واقعی ‌تهایی روزمره است که از زاوی ‌هی متفاوت‏بازساز ‌یشده‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫‪‎‬آمینی تکرا‪‎‬ر‪‎‬م ‌یکر ‪‎‬د‪‎‎‬و‪‎‬م ‌یرف ‪‎‬ت‪‎‬پ ‪‎‬ی‪‎‬کار ‪‎‬ش‪‎‬ت‪‎‬ا‪‎‬ما‪‎‬ه‪‎‬دیگر‪‎،‎‬دوبار‪‎‬ه‪‎‬ب‪‎‬ا‪‎‬مجل ‌هی‬ ‫و به مخاطب ارائه م ‌یشــود‪ .‬بدیهی است که تصویرساز ‌یهای روایی از‬
‫م ‌یداد‪ ،‬صفح ‌هی‏‏‪۱۱‬‏)‬ ‫اتفاقات‪ ،‬عادات و رفتارهای بشری در سطح‏نوشتار از این لحاظ ارزش‬
‫جدید ‪‎‬ی‪‎...‬‏ (داستان بند‌هی خوب‏خدا‪ ،‬صفح ‌هی ‪۸۹‬‏)‬ ‫شخصی ‌تپردازی در اکثر داستا ‌نها از قاعد‌هی خاصی پیروی نم ‌یکند‪،‬‬ ‫دارد که م ‌یتواند به هر رویداد ماهیتی چندگانه ببخشد‪ .‬در ای ‌نچنین‬
‫تلاش نویسنده در اکثر داستا ‌نها تاکید ضمنی بر نتیج ‌هگیر ‌یها راوی‬ ‫اما راوی در اکثر داســتا ‌نها علاوه بر نشان دادن جنسیت‏خود‪ ،‬راوی‬ ‫فضایی نویسنده با نشان دادن‏رویکردهای مختلف اجتماعی و سیاسی‬
‫است‪ ،‬این نتیج ‌هگیر ‌یها هستند که راوی آ ‌نها را به مخاطب‏م ‌یدهد‬ ‫متکل ‌موحده اســت به نوعی که شک ‌لگیری داستان و فضای متعاقب با‬ ‫در متن م ‌یتواند بر بخشــی از واسازی حقایقی دست بزند که پیش از‬
‫تــا بر اســاس آن بتواند مرزهای دریافتی خودش از هر داســتان را با‬ ‫آن عموماً از زاوی ‌هی دید او مطرح م ‌یشود‪ ،‬به‏نوعی راوی کمتر فرصت‬ ‫این در ذهن مخاطب به‏گونه دیگری به تصویر کشــیده شد‌هاند‪ .‬با این‬
‫نویسنده مشخص کند‪ .‬اما در بعضی از داستان مثل بند‌هی‏خوب خدا‪،‬‬ ‫م ‌یکند تا به عک ‌سالعم ‌لها و واکن ‌شهای شخصی ‌تهای دیگر بپردازد و‬
‫خود نویســنده این نتیج ‌هگیــری را در انتها به مخاطب م ‌یدهد بدون‬ ‫یا از ذهن دیگر شخصی ‌تها‏داستان را روایت کند‪ ،‬از سوی دیگر تکرار‬ ‫حال به نظر م ‌یرسد‪ .‬گاهی ای ‌نگونه درگیر کردن مخاطب‬
‫یک راوی در کل این مجموعه تنوع در شخصی ‌تپردازی را نیز کاهش‬ ‫با فضای حقیقی و رئال به‏خصوص در داســتا ‌نهایی که‬
‫آنکه به معنای خاصی در متن دلالت کرده و یا ارجاع‏دهد‪.‬‏‬ ‫داده اســت‪ .‬در‏هر صورت پردازش داستان به ای ‌نگونه یعنی به صورت‬ ‫از تکنیک رئالیسم اســتفاده کرد‌هاند‪ ،‬م ‌یتواند متن را به‬
‫داشــ ‪‎‬ت‪‎‬خداحافظ ‪‎‬ی‪‎‬م ‌یکر ‪‎‬د‪‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬گفت ‪‎‬م ‏‪«:‎‬حال‪‎‬ا‪‎‬کج‪‎‬ا‪‎‬ب‪‎‬ا‪‎‬ای ‪‎‬ن‪‎‬عجل ‪‎‬ه‏‪ »!‎‬گفت‪‎:‬‬ ‫یک گفتگو و یا خبر ســاده از یک رویــداد تقلیل‏دهد و‬
‫‪‎‬‏«فک ‪‎‬ر‪‎‬کن ‪‎‬م‪‎‬امــرو‪‎‬ز‪‎‬وق ‪‎‬ت‪‎‬چندان ‪‎‬ی‪‎‬ندارید‪‎،‎‬ی ‪‎‬ه‪‎‬رو‪‎‬ز‪‎‬دیگ ‪‎‬ه‪.‎..‬‏» ‪‎‬و‪‎‬خیل ‪‎‬ی‪‎‬مؤ ّد ‪‎‬ب‬ ‫متکل ‌موحده‪ ،‬فضای داستان را به فضای رئال نزدیک تر کرده است‪.‬‏‬ ‫یا در بعضی از موارد تنها به یک خاطر‌هنویســی سطحی‬
‫‪‎‬برگشــ ‪‎‬ت‪‎‎‬و‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬طر ‪‎‬ف‪‎‬پل ‌هه‪‎‬ا‪‎‬را‪‎‬ه‪‎‬افتا ‪‎‬د‪‎‬‏‪ .‬ح ‪‎‬س‪‎‬م ‌یکرد ‪‎‬م‪‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬دار ‪‎‬م‪‎‬مسی ‪‎‬ح‪‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬ب‪‎‬ا‬ ‫اکثر داستا ‌نها حول محورهای اجتماعی بیان م ‌یشوند‪ ،‬به عبارت دیگر‬ ‫بدون ارائ ‌هی تکنیک خاصی تبدیل شــوند‪ .‬در ای ‌نچنین‬
‫راوی در اکثر داستان حول این محورها مانور م ‌یدهد‪،‬‏شخصی ‌تها نیز‬ ‫فضایی نویســنده‏با دو چالش جدی روبه رو است‪ ،‬از یک‬
‫‪‎‬نگاه ‪‎‬م‪‎‬بدرق ‪‎‬ه‪‎‬م ‌یکن ‪‎‬م‪.‎‬‏ (داستان بند‌هی خوب خدا‪ ،‬صفح ‌هی‏‏‪۹۰‬‏)‬ ‫هر کدام در همین محور در تلا ‌شاند تا با مخاطب ارتباط برقرار کنند‪.‬‬ ‫ســو باید در نوع و بیان روای ‌تها دقت نظر داشــته باشد‬
‫از دیگــر مشــخص ‌ههای این مجموعه نوســان ذهــن مخاطب در دو‬ ‫فضای به تصویر کشیده شده در اکثر‏داستا ‌نها به نوعی مخاطب را به‬ ‫و ا ز ســوی دیگر نویســنده نیاز دارد‏تا توجه خود را به‬
‫جغرافیای متفاوت اســت‪ ،‬با اینکه در نوشــتار بسیاری از نویسندگان‬ ‫فضاسازی داستان معطوف کند‪ ،‬یعنی فضای داستان را به‬
‫‏مهاجر گاهی این چرخش به صورت ســمبلیک و رمزگونه اســت و یا‬ ‫ذهن راوی نزدیک و با انواع چال ‌شهای ذهنیت او آشنا م ‌یکند‪.‬‏‬ ‫گون ‌های بچیند که نوشتار را از حالت یک واگویه ی‏روزمره‬
‫گاهی برای نقد رویکردهای سیاســی و یا تاریخ حســاس یک‏جامعه‬ ‫از دیگر ویژگ ‌یهای این مجموعه‪ ،‬انتخاب نا ‌مهای داســتان و پیوند آن‬ ‫رهایی بخشد‪ .‬به هر حال مشکل اکثر نویسندگانی که عیناً‬
‫بیان م ‌یشود‪ ،‬چرخش نویسنده به سمت این دو جغرافیا نیز بر تلاش‬ ‫با محتوای هر داستان است‪ ،‬به این ترتیب مخاطب پیش از‏رسیدن به‬ ‫مطابق با روای ‌تهای واقعی م ‌ینویســند و در واقع همین‬
‫نویســنده بر بازنمایی تک ‌ههای از خاطرات او دلالت‏م ‌یکند‪ .‬گاهی این‬ ‫متن خود را با موضوع متنی آماده م ‌یکند که نشأ ‌تگرفته از تجرب ‌ههای‬ ‫روای ‌تها‏را به داستان مبدل م ‌یکنند‪ ،‬گاهی دور شدن از‬
‫تصویرســاز ‌یها از خاطره سازی صرف فاصله م ‌یگیرند و به بخشی از‬ ‫روزمــر‌هی عادی اســت‪ ،‬م ‌یتوان گفت این تیتر‏ســازی‪ ،‬فضا را برای‬ ‫زوایا و تکنی ‌کهای داســتانی است‪ .‬به هر حال ای ‌نچنین‬
‫تبیین و بازنمایی نویسنده از تاریخ بدل‏م ‌یشوند باری مثال داستان در‬ ‫آشنایی مخاطب با محتوای داستان آماده کرده است‪ .‬در واقع تکنیک‬ ‫نوشــتاری که خاصه بــر حقایق‏و تصویرهــای واقعی از‬
‫سه پرد‌هی کوتاه که هر روایت دلالت بر خاطر‌هی مشخصی از نویسنده‬ ‫نویســنده برای انتخاب اســامی عام و یا‏عنوا ‌نهایی برای هر داستان‬ ‫زندگی بنا م ‌یشود‪ ،‬حتی اگر این چال ‌شها را داشته باشد‪،‬‬
‫از خاطراتش در ســرزمین‏مادری است‪ ،‬اما همین خاطره سازی تلاش‬ ‫قدرت درک و بســط متفاوتی را م ‌یتواند به‏مخاطب خود‬
‫نویسنده را برای نشان دادن روای ‌تهای حقیقی و بازسازی آ ‌نها نشان‬ ‫نشا ‌ندهند‌هی زبان و ساختار آن داستان است‪.‬‏‬ ‫ارائه دهد‪ .‬از ســوی دیگر تنوع در فرم و محتوای ای ‌نگونه‬
‫م ‌یدهد مثلًا در‏همین داســتان در سه پرد‌هی کوتاه نویسنده در سه‬ ‫مثلًا داستا ‌نهای همه چیز ممکنه‪ ،‬بند‌ه ‪‎‬ی‪‎‬خو ‪‎‬ب‪‎‬خدا‪ ،‬فق ‪‎‬ط‪‎‬س ‪‎‬ه‪‎‬شمار‪‎‬ه‬
‫پرده روای ‌تهایی از زندگی در ســرزمین مــادری و مهاجرت و تفاوت‬ ‫‪‎‬ک ‪‎‬م‪‎‬داشت ‪‎‬م!‪ ،‎‬چ ‪‎‬ه‪‎‬م ‪‎‬ی‪‎‬دون ‪‎‬م‪‎‬فرد‪‎‬ا‪‎‬چ ‪‎‬ی‪‎‬می شه‪ ،‬هر کدام از این‏داستا ‌نها که‬ ‫نوشتار را افزایش دهد‪.‬‏‬
‫راوی بیشــتر از زبان محاور‌های بهره برده است‪ ،‬حتی انتخاب تیترهای‬ ‫در مجموع ‌هی داســتان «کاش کســی مرا نجات می داد‬
‫آ ‌نها را به‏تصویر م ‌یکشد‪.‬‏‬ ‫محاور‌های نیز در داستان به همین بازسازی‏واقعیت کمک کرده است‪.‬‏‬ ‫و داســتان های دیگر» نوشــت ‌هی فرامرز پورنــوروز ما با‬
‫ا‪‎‬ز‪‎‬س ‪‎‬ه‪‎‬سا ‪‎‬ل‪‎‬قب ‪‎‬ل‪‎‬م ‌یدانست ‪‎‬م‪‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬برز‪‎‬و‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬کاناد‪‎‬ا‪‎‬پناهند‪‎‬ه‪‎‬شد‪‎‬ه‪‎‬بود‪ .‬مدت ‪‎‬ی‪‎‬در‬ ‫ب‪‎‬ا‪‎‬اینک ‪‎‬ه‪‎‬باره‪‎‬ا‪‎‬خواست ‪‎‬ه‪‎‬بود ‪‎‬م‪‎‬ا‪‎‬و‪‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬دس ‪‎‬ت‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬س ‪‎‬ر‪‎‬کن ‪‎‬م‪‎‬ت‪‎‬ا‪‎‬دیگ ‪‎‬ر‪‎‬نیاید‪‎،‎‬اصرار‬ ‫ای ‌نچنین فضایی روبه‏رو هستیم‪ .‬به عبارت دیگر م ‌یتوان‬
‫رستورا ‪‎‬ن‪‎‬کا‪‎‬ر‪‎‬م ‌یکرد‪‎‬‏‪‎.‬بع ‪‎‬د‪‎‬ه ‪‎‬م‪‎‬شنید ‪‎‬م‪‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬روزنام ‪‎‬ه‪‎‬پخ ‪‎‬ش‪‎‬م ‌یکند‪.‬‏بعده‪‎‬ا‬ ‫خاص ‪‎‬ی‪‎‬داش ‪‎‬ت‪‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬مر‪‎‬ا‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬خدای ‪‎‬ش‪‎‬نزدی ‪‎‬ک‪‎‬کن ‪‎‬د ‪.‎‬ه ‪‎‬ر‪‎‬چ ‪‎‬ه‪‎‬م ‌یگفت ‪‎‬م‪‎‬باب‪‎‬ا‪‎‬جا ‪‎‬ن‬ ‫چالش نویســنده با زبان‪ ،‬فضای روایــی و درعی ‌نحال به‬
‫‪‎‬هم کارگ ‪‎‬ر‪‎‬ساختمان ‪‎‬ی‪‎‎‬و ‪‎...‬بع ‪‎‬د‪‎‬بیکار ‪‎‬ی‪‎.‬‏ ولف ‪‎‬ر‪‎‬ب ‪‎‬ه‪‎‬مذاق ‪‎‬ش‪‎‬سازگا‪‎‬ر‪‎‬نبو ‪‎‬د ‪‎.‬برا ‪‎‬ی‬ ‫‪‎‬من ب ‪‎‬ه‪‎‬این جو‪‎‬ر‪‎‬چیزه‪‎‬ا‪‎‬اعتقا ‪‎‬د‪‎‬ندار ‪‎‬م‪‎‎‬و‪‎‬اصلً‪‎‬ا‪‎‬زندگ ‪‎‬ی‪‎‬امرو‪‎‬ز‪‎‬م ‪‎‬ن‪‎‬چ ‪‎‬ه‪‎‬ربط ‪‎‬ی‬ ‫تصویر کشیدن بخ ‌شهای از وقایع و‏زندگی روزمره را دید‏‪.‬‬
‫‪‎‬کارها ‪‎‬ی‪‎‬بدر ‪‎‬د‪‎‬بخو‪‎‬ر‪‎‬ه ‪‎‬م‪‎‬انگلیســ ‪‎‬ی‪‎‬خوبی نداش ‪‎‬ت ‪.‎‬ای ‪‎‬ن‬ ‫از ویژگی‌هــای این مجموعه بهر‌هگیری از زبان ســاده و‬
‫‪‎‬اواخر‪‎،‎‬حدو ‪‎‬د‪‎‬ی ‪‎‬ک‪‎‬ما‪‎‬ه‪‎‬قب ‪‎‬ل‪‎‬ک ‪‎‬ه‪‎‬تلفن ‪‎‬ی‪‎‬صحب ‪‎‬ت‪‎‬م ‌یکردیم‪،‎‬‬ ‫درعین‌حال فضایی عادی و حقیقی است که بر کلیت اکثر‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1255 - Friday, Sept. 6, 2013‬‬
‫‪‎‬صدای افســرد‌ها ‪‎‬ی‪‎‬داشــ ‪‎‬ت‪‎‎‬و‪‎‬دیگ ‪‎‬ر‪‎‬ا‪‎‬ز‪‎‬آ ‪‎‬ن‪‎‬شو‪‎‬ر‪‎‎‬و‪‎‬نشا ‪‎‬ط‬ ‫داســتان‌ها‏حکم‌فرماست‪ .‬تکنیک روایی در این مجموعه‬
‫‪‎‬ســاب ‪‎‬ق‪‎‬خبر ‪‎‬ی‪‎‬نبو ‪‎‬د ‪.‎‬انگا‪‎‬ر‪‎‬در‏مقاب ‪‎‬ل‪‎‬حواد ‪‎‬ث‪‎‎‬و‪‎‬مشکلا ‪‎‬ت‬ ‫پیچیده نیست‪ ،‬بلکه نویسنده در تلاش است تا برش‌های‬ ‫‪28‬‬
‫متفاوتی را از درگیری‌ها و‏مکاشــفات روزمره‌ی خود به‬
‫‪‎‬کوتا‪‎‬ه‪‎‬آمد‪‎‬ه‪‎‬بود (صفح ‌هی ‪.)۲۳‬‏‬ ‫مخاطب به دست بدهد‪ .‬گرچه که این عدم پیچیدگی در‬
‫از دیگر ویژگ ‌یهای این مجموعه که در اکثر داستا ‌نها‬ ‫ساختار و محتوای داستان‪ ،‬آن را برای مخاطب‏باورپذیر‬
‫تکرار م ‌یشود‪ ،‬پایان ناگهانی و به دور از انتظار داستان‬ ‫تر کرده اســت‪ ،‬اما در بعضی از این داستا ‌نها گاهی این‬
‫است‪ .‬گرچه که به‏نظر م ‌یرسد این تکنیک نویسنده‪،‬‬ ‫ســاد‌هگویی کلیت و محتوای تکنیک روایی را خدشه‌دار‬
‫نتیج ‌هگیــری را در انتهای داســتان به مخاطب خود‬
‫واگــذار کرده اســت اما در بعضی از داســتا ‌نها مثل‬ ‫کرده است‪.‬‏‬
‫‏داستان کاش کســی من را هم نجات م ‌یداد‪ ،‬به نظر‬ ‫چند قطره باران از گوشــ ‌هی باز پنجره به صورتم خورد‪.‬‬
‫م ‌یرســد که این پایان بندی ناگهانی به نوعی داستان‬ ‫لحظاتی بعد شیش ‌هی مقابل از قطر‌ههای باران‪ ،‬که به هم‬
‫را نیم ‌هتمام رها کرده است این‏پایان بندی در بعضی‬ ‫م ‌یپیوســتند‪ ،‬پر‏شد‪ .‬صدای موســیقی را بلندتر کردم و‬
‫دیگر از داستا ‌نها موفق عمل کرده است مثل داستان‬
‫مــن م ‌یمانم و ‪ ،...‬با این حال به نظر م ‌یرســد دلیل‬
‫بــه نظر‏رســیدن در نیم ‌هکاره ماندن داســتان‪ ،‬عدم‬
‫بنیان ســاختار داســتان به صورت کامل و یا بسط و‬
‫گســترش آن پیش از انتهای داستان است‪.‬‏در برخی‬
‫از داســتا ‌نهایی که نویسنده توانسته است این فضا را‬
‫گسترش دهد‪ ،‬این پایان بندی به کلیت داستان لطمه‬
‫نزده است‪ .‬نمون ‌هی‏آن را م ‌یتوان در داستان یک قطره‬

‫عشق و اگر پشیمان نم ‌یشدم هم دید‪.‬‏‬
‫در این داســتان نیز با اینکه زاویــ ‌هی روایی و همین‬
‫طور تصویرساز ‌یهای نویسنده‪ ،‬ساده هستند‪ ،‬زبان نیز‬
‫ساده و سطح روایت‏درگیر تکنیک خاصی نیست‪ ،‬اما‬
‫نویســنده م ‌یتواند به نوعی تأثیر هجران را در سطح‬
‫نوشتاری نشان دهد و به نوعی حقایق حضار‏پیرامونش‬

‫را به تصویر بکشد‪.‬‏‬
‫در پایان م ‌یتوان گفت که این مجموعهداستان با اینکه‬
‫از تکنیک روایی خاصی بهره نبرده است‪ ،‬اما م ‌یتواند با‬
‫مخاطب خود در‏انتقال بخشی از دغدغ ‌ههای نویسنده‬
‫از حقایق پیرامونش موثر باشــد‪ .‬در واقع نویسنده از‬
‫ماهیت نوشــتار نه برای فضاســازی و ارائ ‌هی‏تکنیک‬
‫خاصی در داستان‪ ،‬بلکه برای بیان بخشی از خاطرات‬
‫و دغدغ ‌ههای خودش بهره برده اســت‪ .‬در بسیاری از‬
‫موارد همین‏زبان ســاده و گفتگوهای عامیانه بازتاب‬
‫حقایقی هســتند که شاید در زبان رمزگونه و نمادین‬

‫نوشتاری سخت تر بتواند به مخاطب منتقل‏شود‪ .‬‏‬
   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32   33