Page 26 - Shahrvand BC No.1247
P. 26
شعر تاز ‌های از پیام فیلی‬ ‫ادبیات‪/‬شعر ‹‬ ‫‪26‬‬‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1247‬جمعه ‪ 22‬ریت ‪1392‬‬

‫هیاهو کن غزل سالار‏!‬ ‫چهار شعر تازه از مهتاب کرانشه‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫‪26‬‬
‫دارن سر میزنن‪ ،‬نگذار‏!‬
‫من اون روزا دلم خوش بود‬ ‫مهتاب کرانشه فار ‌غالتحصیل رشت ‌هی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه پیام نور تهران است‪ .‬در کارنام ‌هی ادبی او انتشار یک عنوان کتاب شعر در‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1247 - Friday, July 12, 2013‬‬
‫به حرفی ساده رو دیوار‬ ‫سال ‪ ۱۳۸۶‬به نام «رنگین کمان عشق» مشتمل بر پنجاه و شش قطعه شعر سپید و همچنین تالیف چند مقال ‌هی ادبی منتشر شده در سای ‌تهای‬
‫هیاهو کن نترس از شب‬ ‫ادبی و تالیف یک فیلمنام ‌هی ثبت شده در خان ‌هی سینما و چند داستان کوتاه به چشم م ‌یخورد‪ .‬او سرودن شعر را از سا ‌لهای نوجوانی و دوران‬

‫تو روزو یا ِد ما دادی‬ ‫دبیرستان آغاز کرده است‪.‬‬
‫تبر بی وقفه َسر می زد‏‬ ‫مهتاب کرانشه در حال حاضر در کالگری ‪ -‬کانادا زندگی‌م ‌یکند‪.‬‬

‫ولی از پا نیفتادی‬ ‫‏‪۱‬‏‬
‫از این دریا به اون دریا‬
‫ثانیه ای که کبود‬
‫هیاهو کن که آشوبم‬
‫مث موجای سرگردون‬ ‫هفت شب ‪ /‬هفت کمان‬
‫به ساحل مشت می کوبم‬ ‫زودترهایی که دیرمی شد‬
‫هیاهو کن که زیبایی‏!‬
‫شوری که می پوسید‬
‫غرور و عصمت مایی‬ ‫رویایی که سوز سوز می سوخت‬
‫کجا از تو نشون دارن‬
‫مترسک های هر جایی؟‬ ‫و سازی که نت ش را گم‏‬
‫حریم امن این خونه‬ ‫آه ‪...‬سامانم به نام نمی زند‬
‫به دست تو ُمیسر شد‬
‫نامی صدایم نمی زند‬
‫که با شکل لبای تو‬ ‫این درخت ها که روح پنجره را می خوردند‬
‫جنون من مصور شد‬ ‫این برف ها ‪/‬این کوچه های وفادار به حادثه‏‬
‫حریم امن این خونه‬
‫به رویای من امکان داد‬ ‫و ثانیه ای که کبود می زند به چشم دل‬
‫لب های کرشمه ‪/‬کشان کشان‏‪‎/‎‬پس پس‬
‫دو تا بال مقوایی‬
‫به بی پروانگی جان داد‬ ‫نبودن هایی ش‏‬
‫توو این شب هرزه ی بلوا‬ ‫هردرجایی‏‬

‫شری ِک ُجر ِم فانوسی‬ ‫صورت استخوانی سکوت با او‬
‫به واهی دل نمی بازی‬ ‫شهری که در انزوا پلکید‪‎‬‏‪‎/‬کید ‏‪‎/‎‬کید‬
‫ضریحی رو نمی بوسی‬
‫هیاهو کن بجوش از نو‬ ‫گاه گاهی با خنده و بُروز‬
‫سکو ِت این شبو بشنو‏‪:‬‬ ‫با نمایش های الک ِی الوا ِت لول‬
‫که وقتی چوبه ها برپاس‬
‫چه فرقی داره من یا تو؟‏!‬ ‫چشم های دو دوی پرانکار‬
‫فریاد تپه هایی که در ماهورخود گم‏‬
‫خرداد ‪ 392‬‏‪ -1‬کرج‬ ‫و این درخت های مات که می خواهند خویشاوندم شون ‪‎‬د‪‎‬و نمی شود‏!‬

‫‏ ‏‪۲‬‬

‫اطمینا ِن نبود‬

‫این هوا بوی یاس می داد‬
‫این هوا که می خواست در دست های تو ستاره شود‬
‫‏** ‏*‬

‫باید به روز اول برگردیم؟‬
‫به اول های روز؟‬

‫به وقتی که دست های تو می خواست ستاره شود؟‬
‫باید از این شمع های کور بگذریم؟‬
‫آه ازاین شیارهای اطمینا ِن نبود ‏!‬
‫و کسی که نیست ‪ /‬نبود‏!‬

‫‏ ‏‪۳‬‬

‫مردگانی زنده‬

‫مردگانی زنده ‪ /‬زندگانی مرده‬
‫چه فرق می کند‬

‫‏ نه جنگ صدای معنی کلمات است‬
‫و نه صلح آواز سرمستی‏!‬

‫‏‪۴‬‏‬

‫قصه نابه‬

‫قصه که آغاز شد‏‬
‫ما را در ما به یاد نیاوردند وهوا پس کشید‬

‫دست از شاخه ی عقیق گذشت‏‬
‫ما به شانه ای می چسبیدیم که شب بود‬
‫با مار‪،‬حرف به ماجرا کشید وفیس هاش صدای خواهری گرفت‏!‬
‫عاقبت سطح درخودش پیچید و هدیه پس فرستاده شد‏!‬
   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31