Page 27 - Shahrvand BC No.1247
P. 27
‫ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬

‫پیام فیلی‪ :‬گرایش جنسی‪ ،‬همه چیز نیس ‏ت ‪27‬‬

‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1247‬جمعه ‪ 22‬ریت ‪1392‬‬ ‫م ‌یخواهم بگویم گرایش جنسی‪ ،‬اگر چه خود نوعی از هویت است و اصالت‬
‫دارد اما همه چیز‏نیست‪ .‬تو م ‌یتوانی فارغ از آن از هر چیزی بنویسی و با هر‬

‫متنی ارتباط بگیری‏‪.‬‬

‫برای نویســند ‌های که در ایــران زندگی‬ ‫گف ‌ت ‌وگو‪ :‬سپیده جدیری‬

‫م ‌یدانم‬ ‫ایران‪.‬‬ ‫از‬ ‫امکا ‌نپذیر است؟ ‏‬ ‫مـ ‌یـبکلنه‪،‬د‬ ‫پیام فیلی متولد آبان ماه ‪1364‬‬
‫من پیام فیلی هســتم‬ ‫در کرمانشــاه اســت‪ .‬او سرودن‬
‫روشم به نظر خیل ‌یها جنو ‌نآمیز است‪ .‬منظورم‬ ‫شعر را از سنین آغازین نوجوانی‬
‫کار کــردن‏با اســم و هویت واقعــی در چنین‬ ‫‏شــروع کرد‪ .‬نخستین مجموعه‬
‫شــرایطی ســت و پرداختن به ایــن هویت در‬ ‫شعر او‪« ،‬ســکوی آفتاب»‪ ،‬سال‬
‫کارهایــم‪ .‬اما نم ‌یتوانم‏بگویم که روش من برای‬ ‫‪۱۳۸۴‬و با سانسور بسیار‪ ،‬هنگامی‬
‫دیگران هم امکا ‌نپذیر است‪ .‬من ریسک بالایی را‬ ‫‏که نوزده ســال داشــت توسط‬
‫قبول کردم که با هویت‏واقعی خودم وارد صحنه‬ ‫انتشارات آرویج در ایران به چاپ‬
‫شــدم‪ .‬اما حالا به هیچ کس توصیه نم ‌یکنم از‬ ‫رسید‪ ،‬اما او ده مجموع ‌هی شعر‬
‫‏نم ‌یکنم‪ .‬در این داستان اثری از همجن ‌سخواهی نیست و من به سراغ‬ ‫روش من اســتفاده کند‪ .‬گرچه‏اگر باز هم به عقب برگردیم من باز با‬ ‫‏دیگر به نا ‌مهای‪ :‬هندس ‌هی عریان‬
‫تجرب ‌هی روابط دیگر رفت ‌هام‪.‬‏م ‌یخواهم بگویم گرایش جنسی‪ ،‬اگر چه‬ ‫اســم و هویت واقعی خودم کارم را شروع م ‌یکنم‪ .‬راستش با‏هم ‌هی‬ ‫ــ منصور؛ چوب ‌هها و بدع ‌تها ــ‬
‫خود نوعی از هویت است و اصالت دارد اما همه چیز‏نیست‪ .‬تو م ‌یتوانی‬ ‫وحشــتی که بر فضای ایران حاکم اســت باز هم این همه اســ ‌مهای‬ ‫جهان قلمرو تنهایی ــ تران ‌ههای‏انســانی ــ جنگ به روایت من ــ شاه‬
‫جعلی را دوســت ندارم‪.‬‏م ‌یدانم افراد به این شکل دارند از خودشان و‬ ‫بابا ــ حسنک ــ چش ‌مهای تو آفتاب را به من یاد داد ــ مودیلیانی‏ــ‬
‫فارغ از آن از هر چیزی بنویسی و با هر متنی ارتباط بگیری‏‪.‬‬ ‫زندگ ‌یشان مراقبت م ‌یکنند اما باز هم این موضوع‏دلخواه من نیست‪.‬‬ ‫و ــ به ســرزمین رسولان ــ به رشت ‌هی تحریر درآورده که هی ‌چیک در‬
‫اگــر ما از فعال سیاســی‪-‬اجتماعی تا اقلی ‌تهــای عقیدتی و فکری و‬ ‫ایران مجوز چاپ و نشر‏دریافت نکرد‌هاند‏‪.‬‬
‫▪ ▪به نظر م ‌یرســد که وقایع ســال ‪ 88‬به خصوص فضای‬ ‫جنسی‪ ،‬خودمان‏را پشت اس ‌مها و عک ‌سهای جعلی پنهان کنیم دیگر‬ ‫پیام فیلی نویســند‌هی کتاب «من سبز م ‌یشوم‪ ،‬میوه م ‌یدهم؛ انجیر»‬
‫چه از ما باقی م ‌یماند؟ ما نبایــد به زندگ ‌یهای‏دوگانه و مخفیانه تن‬ ‫است که پاییز ‪ ۱۳۸۹‬توسط نشر‏گردون در برلین چاپ و منتشر شد‪.‬‏‬
‫"منظوم ‌هی حسنک" را بسیار تح ‌تالشعاع‏قرار داده است‏‪:‬‬ ‫بدهیم‪ .‬برعکس؛ این حاکمیت شــرور است که باید خود را از ما پنهان‬ ‫نخســتین رمان او ســال ‪ ۲۰۰۶‬با عنوان «بر ‌جها و برک ‌هها» به صورت‬
‫کند چرا‏که مجرم اســت و خطاکار‪ .‬این جامع ‌هی ایرانی ست که باید‬ ‫الکترونیکی در آمریکا‏منتشــر شــد‪ .‬ســپس مجموعه داستان کوتاه‬
‫‏«هیچ کجا از تو صدا نیومد‬ ‫فوبیا و عجز خود را مخفی کند‪ .‬ما‏چیزی برای پنهان کردن نداریم چرا‬
‫قاصدکی به سمت ما نیومد‬
‫از همه جا گم شده بودی انگار‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫«برهوت ارغوان و تکلم آ ‌بها» را نوشــت‪ .‬آخرین کتاب‏منتشر شده از که خطا کار نیستیم‪ .‬چرا که عشق ورزیدن خطا نیست‪ .‬من‏خودم را با نه پشت میله بودی نه سر دار‪ ...‬‏»‬
‫او «منظوم ‌هی حســنک» است که سال ‪ 2012‬توسط نشر گیلگمشان هم ‌هی وحشــتی که دارم‪ ،‬تمام قد نشان م ‌یدهم تا حاکمیت و جامعه‬
‫آیا آن جریان‪ ،‬فشــار را بر جامع ‌هی همجنسگرای ایران نیز‬ ‫در تورنتو منتشر‏شد‪ .‬او رمان دیگری هم در دست انتشار دارد با عنوان نتوانند مرا انکار‏کنند‏‪.‬‬

‫افزایش داد؟ البته منظورم فشــارهایی‏نیست که کل جامع ‌هی‬ ‫«پسر چندم سا ‌لهای ابری» که به زودی‏توسط نشر گردون در برلین‬

‫ایرانی (اعم از همجنسگرا و دگرجنسگرا) در آن سا ‌لها متحمل‬ ‫▪ ▪تا آنجا که من از آثار شما خواندم‪ ،‬م ‌یتوان گفت که تقریبا‬ ‫چاپ و منتشر خواهد شد‏‪.‬‬
‫شد‪ ،‬بلکه‏اشار ‌هام به طور دقیق‪ ،‬به وضعیت همجنسگرایان در‬ ‫آثار پیام فیلی به خاطر ســبک خاص و خلاقان ‌هی آنها و موضوعاتی که‬
‫ایران است‪ .‬آیا پس از آن جریان‪ ،‬این‏وضعیت‪ ،‬دشوارتر شد‪ ،‬یا‬ ‫در تمام آنهــا دغدغ ‌هها و احساســات‪ ،‬از‏جنس دغدغ ‌هها و‬ ‫به آنها م ‌یپردازد و اغلب‏در ایران موضوع ممنوعه محسوب م ‌یشوند‪ ،‬به‬
‫احساســات یک فرد همجنسگراســت‪ ،‬حتی در منظوم ‌های‬ ‫خصوص در این طرف آب با استقبال مخاطب‏ایرانی روب ‌هرو شده است‏‪.‬‬
‫همیشه همین قدر دشوار بود و تغییری نکرد؟‏‬ ‫گف ‌توگویــی که در ادامــه م ‌یخوانید‪ ،‬دربار‌هی ویژگ ‌یهــای آثار او و‬
‫سیاسی‪-‬اجتماعی چون‏‏"حسنک"‏‪:‬‬ ‫دشوار ‌یهایی که به خاطر‏نوشتن با هویت واقع ‌یاش در ایران برایش رخ‬
‫ـ ـهمی ‌نطور اســت اما بهتر است به جای اصطلاح «تحت شعاع قرار‬
‫‏«هوش علف از سرمون م ‌یپرید‬ ‫داده‪ ،‬انجام شده است‏‪.‬‬
‫دادن»‪ ،‬از «هجوم وحشیانه» ی‏حاکمیت به زندگ ‌یهای ترس خورده و‬ ‫حیرت ما رو تن هم م ‌یخزید‪..‬‏‪.‬‬ ‫‏«سپیده جدیری ‏»‬
‫جدا ماند‌هی همجنسگرایان حرف بزنیم‪ .‬من وقتی آن سال با‏حسنک‬
‫در راهپیمای ‌یها شرکت م ‌یکردم م ‌یدانستم که در صورت دستگیری‬ ‫پسر ِک نقر ‌هپا ِش شب کجایی؟‬
‫وضع ما م ‌یتواند تنها‏به سبب گرایش جنسی وخی ‌متر از بقیه باشد‪ .‬فکر‬
‫م ‌یکنم همین ترس مضاعف نشان بدهد که همیشه‏شرایط اقلی ‌تهای‬ ‫فاتح لبخند دو لب کجایی؟ ‏»‬

‫‪Vol. 20 / No. 1247 - Friday, July 12, 2013‬‬ ‫جنسی بیشتر در معرض تهدید و خطر است‪.‬‏‬ ‫در عین حــال‪ ،‬ظرافتی که در پرداختن بــه این دغدغ ‌هها و‬ ‫▪ ▪دوست دارم از گذشــته به حال برسم؛ از آن روزگاری که‬
‫احساســات‪ ،‬چه در اشعار و چه در‏داســتا ‌نهایتان به خرج‬
‫▪ ▪آثارتان را اغلب با فاصل ‌ههای زمانی کم‪ ،‬در این طرف آب‪،‬‬ ‫داد ‌هاید‪ ،‬باعث م ‌یشود که خوانند ‌هی دگرجنسگرا هم با راوی‬ ‫شــعرهایتان در نشریات وطنی چاپ م ‌یشــد‪،‬‏یا چرا راه دور‬
‫یا‏شخصی ‌تهای همجنسگرای اثرتان همذا ‌تپنداری کند‪ .‬این‬
‫یا به صورت الکترونیکی منتشــر‏کرد ‌هاید‪ .‬آیا این آثار را قبلا‬ ‫چگونه اتفاق م ‌یافتد؟ شاید به نوعی به‏تخیل خاصی که پشت‬ ‫برویم؛ از چگونگی انتشار نخستین مجموعه شعرتان "سکوی‬
‫نوشــته بودید و به این دلیل که در زمان نوشت ‌نشان اجاز ‌هی‬ ‫این آثار است و گاه‪ ،‬سوررئالیستی بودن آنها برم ‌یگردد؟ شاید‬
‫انتشار در‏ایران نیافتند‪ ،‬ه ‌ماکنون دارید آنها را به این ترتیب‬ ‫اگر آثارتان‏خیلی رئالیســتی بودند این همذا ‌تپنداری کمتر‬ ‫آفتاب" در ایران‏برایمان بگویید‪ .‬اگر اشتباه نکنم آن کتاب را‬
‫منتشــر م ‌یکنید‪ ،‬یا ای ‌نکه اصولا نویســنده و شاعر‏پر کاری‬
‫پیش م ‌یآمد؟ موافق نیستید؟‏‬ ‫نشر آرویج چاپ کرد‪ .‬فکر م ‌یکنید علت ای ‌نکه‏شعرهایتان در‬
‫هـسـتدیردس؟‏ه سال گذشــته دو رمان و یک منظومه نوشت ‌هام؛ منظوم ‌هی‬
‫ـ ـبگــذار در مورد چیزی که وجود دارد حــرف بزنیم و احتمالات و‬ ‫آن سا ‌لها اجاز ‌هی چاپ پیدا م ‌یکردند و پس از آن‪ ،‬ده مجموعه‬
‫دشت ســفید که در ماه جولای از‏سوی نشــر نوگام در لندن منتشر‬
‫و‬ ‫گرفت‬ ‫مجوز‬ ‫بود؟‏‬ ‫شـعـرتخابن‪،‬مسجــوکزوچیا آفپ‏تادربیادفر اتوانخکرردد‪،‬ور‌هچهی‬
‫اصلاحــات‬
‫منتشر شــد‪ .‬البته با حذف دو شــعر‏بلند از مجموعه‪ .‬آن دوره به هر‬
‫حال فضا کمی باز بود و برای من هم امکان این وجود داشــت که‏در‬
‫کشــور خودم آثارم را منتشــر کنم‪ .‬اما همه م ‌یدانیم بعد از آن ورق فرضیات را کنار بگذاریم‪ .‬من‏دارم م ‌ینویســم؛ به همین شــیو‌هها که خواهد شد‪ .‬یک رمان تازه را هم شروع کردم به نوشتن‪ .‬حسنک را‏اما‬
‫برگشــت و حلق ‌هی خود ‌یها‏روز به روز تن ‌گتر شــد‪ .‬ســکوی آفتاب م ‌یبینید و م ‌یخوانید‪ .‬موضوع رئال یا سورئال نوشتن نیست‪.‬‏اصلا قرار پی ‌شتر کار کرده بودم‪ .‬در همان غوغای ‪ 88‬آن را نوشتم‪ .‬اما رما ‌نهای‬
‫نزدیک به یک سال پشت ممیزی ماند اما در نهایت به اولین‏و آخرین نیست که تنها اقلی ‌تهای جنســی از متن من سر در بیاورند یا آن را "من سبز م ‌یشــوم‪ "...‬و‏‏"پسر چندم سا ‌لهای ابری" را در همین سه‬
‫اثر من بدل شــد که در ایران از کار درآمد‪ .‬و برای هم ‌هی ما مثل روز دوست داشــته باشند‪.‬‏دلیلی وجود ندارد که کسانی غیر از اقلی ‌تهای سال نوشــتم‪ .‬فکر م ‌یکنم در کل پُر کار هســتم‪ .‬اما انتظار‏هم نباید‬
‫روشــن است که‏چرا خیلی از دفترهای شــعر و داستا ‌نها امکان نشر جنســی با کار من ارتباط ســالم برقرار نکنند‪ .‬ای ‌نها‏خط کش ‌یهایی داشت که مثلا داستانی مثل "من سبز م ‌یشوم‪ "...‬را به ناشر داخلی و‬
‫پیدا نم ‌یکنند‪ .‬وزارت ارشــاد به نظرم یک جور‏توحش در سانسور را ســت که ما باید از شرشان خلاص شویم‪ .‬ای ‌نکه مخاطب همجنسگرا در نهایت به ممیزی‏بسپارم‪ .‬خیلی کارها دارم که در ایران امکان نشر‬
‫جایگزین رو ‌شهای بررسی ســابق کرده‪ .‬وقتی این وزار ‌تخانه یق ‌هی یا دگرجنســگرا را‏از هم تفکیک کنیم و برای هر یک ذائق ‌هی خاصی ندارند و سعی م ‌یکنم در ما‌هها و سا ‌لهای آینده‏به تدریج منتشرشان‬
‫‏‏"نظامــی" را هم م ‌یگیرد و از دفتر او بخ ‌شهایی را سانســور م ‌یکند‪ ،‬قائل شویم‪ .‬مثلا در «من سبز م ‌یشوم‪ »...‬اگرچه‏راوی همجنسگراست کنم و ه ‌مزمان حتما کارهای تازه هم خواهم نوشت‪.‬‏‬
‫دیگر اوضاع من هم قابل‏پی ‌شبینی ست‪ .‬فکر م ‌یکنم علت ای ‌نکه بعد و زندگــی خــود را روایت م ‌یکند اما در ایــن روایت موضوعاتی طرح‬
‫از ســکوی آفتاب هیچ کدام از کارهایم نتوانست در ایران‏منتشر شود م ‌یشوند‏که فارغ از گرایش جنسی خواننده‪ ،‬م ‌یتوانند اثرگذار باشند؛ ▪ ▪آثار شــما‪ ،‬به ویژه "منظوم ‌هی حسنک" و رمان "من سبز‬

‫به یک مســئل ‌هی کلی برم ‌یگردد؛ ای ‌نکــه حاکمیت ایران تحملش را موضوعاتی مثل جنگ‪ ،‬مثل نسبت‏آد ‌مها با جهان پیرامون خود‪ ...‬مثل م ‌یشــوم‪ ،‬میوه م ‌یدهم؛ انجیر" در‏رســان ‌ههای معتبر ایرانی‬
‫برای صدایی غیر از‏صدای نکر‌هی خودش از دست داده و این خاصیت شک ‌لهای بی شمار روابط آد ‌مها با هم و خیلی چیزهای دیگر‪...‬‏دنیای خارج از کشور به ک ّرات معرفی شد ‌هاند و به نظر م ‌یرسد که با‬
‫من محدود به همجنســگرایی نیست‪ .‬من از همه چیز م ‌ینویسم‪ .‬البته استقبال‏زیادی مواجه شده باشند‪ .‬علت موفقیت این آثار را در‬ ‫مشترک هم ‌هی دیکتاتور ‌یهای ارتجاعی ست‏‪.‬‬
‫‪27‬‬ ‫با انتشار رمان اخیر من‏‏«پسر چندم سا ‌لهای ابری» که همین هفت ‌هی چه م ‌یدانید؟ سبک خاص آنها‪ ،‬دغدغ ‌ههایی‏که مطرح م ‌یکنند‪،‬‬

‫▪ ▪پیام فیلی نام واقعی شماســت؟ اصولا نوشتن با نام واقعی گذشته در گردون به زیر چاپ رفت این موضوع‏عملا نشان داده شده‪ .‬تخیل خاصی که پشــت آنها وجود دارد؟ منحصر به فرد بودن‌‬
‫دربار ‌هی موضوعاتی که شــما در آثارتان‏به آنها پرداخت ‌هاید‪ ،‬نشان داد‌هام که من جهانم را تنها از پس همجنسگرایی تصور و ترسیم و کلیش ‌های‏نبود ‌نشــان؟ من البته هم ‌هی ای ‌ن ویژگ ‌یها را به‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32