Page 30 - Shahrvand BC No.1232
P. 30
از احســا ‌سهایش‪ ،‬تناق ‌ضهایش‪ ،‬بعدها‪ ،‬گذشته و امروز م ‌یگوید‪ .‬شعر‬ ‫آن مانده‪ .‬این دفتر را هم دوست دارم هرچند شعرهایش مسیری دیگر‬ ‫ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬ ‫‪30‬‬
‫مهمی اســت‪ ،‬جایز‌هی گا ِورنِر کانادا را هم برده است‪ .‬الان کمی شلوغ‬ ‫م ‌یروند‪ ،‬مخصوصاً شــعرهای جدیدتر که به دنیای درون ذهنم سرک‬
‫شده برنام ‌هام اما سارا کین را قطعاً امسال منتشر م ‌یکنیم‪ ،‬پنج جلد آن‬ ‫و هویتم را درک م ‌یکنم و این را در شــعر و داســتان و مقال ‌هی خودم‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1232‬جمعه ‪ 9‬نیدرورف ‪1392‬‬
‫را و دفترهای نمایشی از متن نمایشی تا شعر خالص در نوسان هستند‪،‬‬ ‫کشید‌هاند و مکان و واقعیت را کنار گذاشت ‌هاند‪.‬‬ ‫منعکــس م ‌یکنم‪ :‬درج ‌هی برو ‌نآیی هم متفاوت اســت‪ .‬شــخصاً فکر‬
‫یعنی من آثار او را‪ ،‬مخصوصاً در «جنون در ‪ »4.48‬به هیچ عنوان جدا‬ ‫م ‌یکنم کار زیادی لازم اســت تا به جســارت لازم برسیم و یکی مثل‬
‫▪ ▪ترجمه هم دارید‪ ،‬از آلن گینزبــرگ و ژان پل دوآ و ظاهراً‬ ‫گرگوری کورســو یا ژان پل ُدوا پیدا کنیم یا میشــل فوکو پیدا کنیم‬
‫از شعر نم ‌یبینم‪.‬‬ ‫بــرای خودمان و مانند آن‪ .‬هنوز کار لازم اســت تا جامع ‌هی من قبول‬
‫حالا ترجمه بر زبان من تاثیر گذاشــته اســت و ادبیــات و فرهنگ و‬ ‫نمایشنام ‌ههای ســارا کین‪ .‬ترجمه چه تاثیری بر زبان شعرتان‬ ‫کند نوشــتن جرم نیست‪ ،‬نوشــتن او را به مرگ نزدیک نم ‌یکند‪ .‬من‬
‫اجتماع ایران بر من تاثیر گذاشته است و همجن ‌سگرایی من‪ ،‬همیشه‬ ‫نویسنده م ‌یشناسم که رمان نوشــت و آ ‌نلاین منتشر کرد و بعد هم‬
‫همراه نوشــتن من است‪ .‬در این میان انسانی مثل من همیشه مقایسه‬ ‫گـذاـاوشتلهازا هسمهت‪،‬؟خواندن ادبیات به زبانی دیگر‪ ،‬فاصله درســت م ‌یکند‪.‬‬ ‫هنوز م ‌ینویســد اما هر روز بیشتر از قبل‪ ،‬م ‌یسازد در ذهن خودش و‬
‫م ‌یشــود‪ ،‬چون خواننده ته دل خودش‪ ،‬ادبیات همجن ‌سگرا را متعلق‬ ‫دور م ‌یریــزد‪ .‬چون نگران ‌یهای خــودش را دارد و کاملًا هم در مورد‬
‫به ادبیات یک اقلیت اجتماعی م ‌یبیند و ما را هم سطح بقیه نم ‌یبیند‬ ‫یعنی شــما وارد یک جهان گسترد‌هتری از تفکر و کلمه م ‌یشوید و در‬ ‫این نگران ‌یها حق با او اســت‪ .‬هرچند ما خوشبختانه «همسرشت» را‬
‫و مقایسه م ‌یکند ببیند سطح این ادبیات کجاست‪ .‬من وسط تمام این‬ ‫این جهان قدم م ‌یزنید و یــک موقعی به خودتان م ‌یآیید و م ‌یبینید‬ ‫داریم که خدای جســارت اســت‪« ،‬حمید پرنیان» را داریم که جسور‬
‫گر‌هها هســتم و باید سعی کنم این کلاف ســردرگم را به یک نتیجه‬ ‫فاصلــه گرفت ‌هاید با جهانی که پیش از آن‪ ،‬در آن نفس م ‌یکشــیدید‪.‬‬ ‫اســت در ترجمه و انتخا ‌بهایش‪« ،‬اِل» را داریم که نویسنده و شاعری‬
‫برسانم و حواسم باشد گم نشوم و خودم باشم و خودم بمانم و خودمان‬ ‫حالا‪ ،‬یک مشــکل درست م ‌یشــود‪ :‬خوانند‌هی شما در جهان پیشین‬ ‫لزبین اســت و جســارت دارد هم در فرم و هم در محتوا و در بیان و‬
‫اســت اما شما در جهان جدید هستید‪ .‬همیشــه به من گفت ‌هاند زبان‬ ‫در کلمــه‪« .‬پیام فیلــی» را داریم که م ‌یخواهد غول ادبی بشــود ‪ -‬و‬
‫را بنویسم‪.‬‬ ‫تو‪ ،‬فارســی نیســت‪ .‬یعنی سا ‌لها است من شــعر و داستان و مقاله و‬ ‫راه را درســت شروع کرده و امیدوارم درســت ادامه بدهد‪« .‬ماهی» را‬
‫ترجمه دارم منتشــر م ‌یکنم و یکی از ایرادهای اصلی که به من گرفته‬ ‫داریم که خیر‌هکننده اســت قل ‌ماش اگر بنویســد و اجازه بدهد برای‬
‫▪ ▪اثری در دســت تالیف یا انتشار دارید که منتظر خواندنش‬ ‫م ‌یشود‪ ،‬سبک دستوری غربی است در آثارم‪ .‬قطعاً این را در این دفتر‬ ‫ویرایش‪« .‬امیدرضا» را داریم که تصویرساز خلاقی است ولی افسردگی‬
‫هم م ‌یشود دید‪ .‬یکی طولان ‌ی بودن جمل ‌هها است و یکی روایتی بودن‬ ‫گریبا ‌ناش را گرفته اســت‪ .‬این فهرست را م ‌یشــود ادامه داد از تمام‬
‫بمانیم؟‬ ‫آ ‌نها‪ .‬هر دو را از ادبیات غرب‪ ،‬مخصوصاً شعر امریکا دارم‪ .‬من دو سال‬ ‫نا ‌مهایی که در سایه هســتند و من امیدوارم در آینده بیایند بیرون از‬
‫حــدوداً‪« ،‬بر ‌گهای علف» والت ویتمن دســتم بود و همه جا با خودم‬ ‫سایه و آزادی را به خودشان هدیه بدهند و بنویسند و کار کنند و نشان‬
‫ـ ـشاید «ســرودهای فراموش شد‌هی مردی به نام یونس» را منتشر‬ ‫م ‌یبردم و از نســخ ‌هی انگلیسی‪ ،‬شــعرها را م ‌یخواندم‪ ،‬هما ‌نطور که‬
‫ویتمن دوست داشت‪ ،‬در لحظه‪ ،‬در محیط‪ ،‬دانشگاه یا پارک یا خیابان‬ ‫بدهند‪ ،‬فارغ از تمام نگران ‌یها و ب ‌یخیال از تمام وحش ‌تها‪.‬‬
‫کنم بالاخره‪ .‬دفترهای نمایشــی سارا کین البته در پنج جلد به شکل‬ ‫یا خان ‌هی دوســت یا هر کجا‪ .‬بعدها رفتم سراغ نسل بیت‪ .‬گینزبرگ را‬
‫آ ‌نلاین منتشــر خواهد شد در انتشارات گیلگمیشان‪ ،‬در تورنتو کانادا‪.‬‬ ‫این وسط بیشتر از همه دوست دارم و «امریکا و چند شعر دیگر» را از‬ ‫▪ ▪مجموعه شعر جدیدتان را م ‌یتوان ادام ‌های دانست بر آثار‬
‫فعلًا صبور هستم‪ ،‬دارم داســتان م ‌ینویسم و روی خاطراتم در دوران‬ ‫او کار کردم‪ ،‬بدون سانسور‪ ،‬بدون نگرانی‪« .‬خاکسترهای آبی» سرود‌هی‬
‫پناهندگی کار م ‌یکنم‪« :‬ســه کوه‪ ،‬دوازده مسجد و یک دریاچه»‪ .‬این‬ ‫دوا را البته به پیشــنهاد ســاقی قهرمان کار کردم و الان فکر م ‌یکنم‬ ‫پیشی ‌نتان یا ای ‌نکه آن را متفاوت از آنها م ‌یدانید؟ اگر بله‪ ،‬وجه‬
‫آخری برایم از همه مه ‌متر اســت و ســعی دارم روایتی باشــد از آنچه‬ ‫یک زمانی باید نشســت و آن را دوباره ویرایش کــرد و به زبانی تازه‪،‬‬
‫گذشته و آنچه م ‌یگذرد بر من و بر جامع ‌هی همجن ‌سخواه من‪ .‬به کمی‬ ‫منتشــر کرد‪ .‬دفتر مهمی اســت‪ ،‬تا الان هم تاثیرش را گذاشته است‪:‬‬ ‫فرم‬ ‫و‬ ‫دارم‬ ‫بهتری‬ ‫زبــان‬ ‫چون‬ ‫نه‪،‬‬ ‫و‬ ‫اســت‬ ‫راه‬ ‫در چیست؟‬ ‫تـماـیآ‌زرهای‬
‫آرامــش احتیاج دارم تا بتوانم منظم باشــم در کارهایم‪ ،‬کارهای عقب‬ ‫ماجرای راوی میانســالی است در یک شــعر بلند ‪ -‬فارس ‌یاش حدود‬ ‫چون ادام ‌هی‬
‫مانده را کنار بگذارم و ســراغ چند کتابی بروم که مد ‌تها اســت کنار‬ ‫‪ 90‬صفحه شــد ‪ -‬که از کودک ‌یاش م ‌یگوید‪ ،‬در شــش سالگی زمانی‬ ‫بهتری دارد ب ‌هنســبت مثلًا «ســرودهای فراموش ش ‌د‌هی مردی به نام‬
‫گذاشــت ‌هام برای ترجمه‪ .‬به آینده امیدوارم و امیدوارم آینده با خودش‬ ‫که همســای ‌هاش به او تجاوز م ‌یکرده ولی او عاشق این مرد شده بود و‬ ‫یونس» که منتشر نشده ماند یا «قای ‌مباش ِک ابرها» که منتشر شد‪ .‬این‬
‫دفتر جدید‪« ،‬فرار‪ »...‬بیشــتر از همه خود من است با تمام بدبخت ‌یها‬
‫آرامش و صلح و زندگی بیاورد‪.‬‬ ‫و اندو‌ههــا و لبریز اســت از تصویرهایی از جامع ‌هی خــودم و از ایران‪.‬‬
‫«را ‌کان ‌درول» هنوز کار دارد‪ ،‬دو بخش آن را نوشــت ‌هام و بخش نهایی‬

‫من شنیدم که شیخ ما پونه‬ ‫ماریّه‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫بر سر راه مار می‌کارد‬
‫باز تقویم کهنه نو شده است‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1232 - Friday, Mar. 29, 2013‬‬
‫غافل از این که مار خوش خط و خال‬ ‫رفت سرما و نوبهار آمد‬
‫لانه در آستین او دارد‬
‫دلخوش از وعد ‌هی بهار مباش‬
‫مار گویند بچه می‌زاید‬ ‫چون که رفته «نهنگ» و «مار» آمد‬
‫عده ای را عقیده با تخم است‬
‫شیخ برگو که فرقشان در چیست؟‬ ‫آن که بوده نهنگ بی آزار‬
‫سهم تو بچه سهم ما تخم است‬ ‫وضع ما این چنین قرشمال است‬
‫این که مار است و نیش هم دارد‬
‫باز امسال انتخابات است‬ ‫گرچه زیبا و خوش خط و خال است‬
‫باز هم خلق را فسون بکنند‬
‫سال مار است و مار در راه است‬
‫باز با حیله شعبده بازان‬ ‫مارهای دو سر‪ ،‬سه سر‪ ،‬ده سر‬
‫مار از جعبه ها برون بکنند‬
‫مارهایی که گشته اند افعی‬
‫سال مار است و حالمان ناسور‬ ‫بس که خوردند مارهای دگر‬
‫جمله من‪ ،‬او‪ ،‬تو ‪ ،‬ما‪ ،‬شما‪ ،‬ایشان‬
‫سال مار است و مارهای بزرگ‬
‫ای خدا قدرتی که برآییم‬ ‫روی این ملک چمبره زده اند‬
‫از پس مار و مار بر دوشان‬
‫نرسیده ز راه با عجله‬
‫(هالو)‬ ‫روی قانون‪ ،‬تبصره زده اند‬

‫آن که از مارها ِگزیده شده‬
‫حرف من را چه خوب می‌فهمد‬

‫وعده ها را نمی‌کند باور‬
‫از سیاه و سپید م ‌یترسد‬

‫هرچه هی خرج م ‌یرود بالا‬
‫در عوض دخل می‌رود پایین‬
‫بازی مار پله یادت هست؟‬
‫بازی مار پله یعنی این‬

‫‪30‬‬
   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35