Page 32 - Shahrvand BC No. 1216
P. 32
‫ ‹زنان‬

‫گفتگوبامنفورترینزنفمینیستلبنان ‪‎‬‬ ‫‪32‬‬

‫ترجمه محمد ربوبی‬

‫‪‎‬احتمال دارد که این اعتماد به نفس شما‪ ،‬زنان را گیج کن ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫به روســری متوسل‌م ‌‌یشوند‪ .‬پژوهشی نشــان داده که برای نود و‏هشت‬ ‫مدرسه فمینیست ‪‎‬ی ‪‎:‬حماته حداد‪ ،‬شاعر‪ ،‬نویسنده‪ ،‬روزنامه نگار‪ ،‬مترجم و مدافع‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1216‬جمعه ‪ 17‬رذآ ‪1391‬‬
‫‪‎‬شاید‪ .‬افزون بر این‪ ،‬آنها مبارزه مرا علیه حجاب رد‌م ‌‌یکنند‪ .‬آنها م ‌یگویند‬ ‫درصد زنان مصر مزاحمت ایجاد م ‌یشو ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫حقوق زنان در لبنان و سایر کشورهای عربی‏خاورمیانه است‪ .‬به سال ‪۱۹۷۰‬‬
‫حجاب را خودشان انتخاب کرده اند‪ .‬اما‏موقعی که دین و مذهب تو‪ ،‬حجاب‬ ‫در بیروت در خانواده ای مسیحی متولد و تربیت شد‪ .‬دوران کودکی و نوجوانی‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫را مقرر و ضروری کرده پس انتخاب نیســت‪ .‬موقعــی که بی اعتنایی به‬ ‫آیا سکس یکی از مهمترین مسایل جهان عرب است؟‬ ‫اش تحت تأثیر‏جنگ های داخلی لبنان سپری شد‪ .‬حداد به هفت زبان تسلط‬
‫حجاب‪،‬‏پیامدش ســرزنش و تحقیر خانواده است انتخاب نیست‪ .‬بسیاری‬ ‫آری‪ ،‬ســکس‪ ،‬درماندگی‪ ،‬ســرخوردگی و ناک‌ام ‌‌یناشی از آن‪ ،‬مشکل بس‬ ‫دارد‪ .‬گفتگوهایش با نویســندگان مشــهور (همچون اومبرتو اکو‪ ،‬نادین‏گولد‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1216 - Friday, Dec. 07, 2012‬‬
‫زنان محجبه از فمینیسم اسل‌ام ‌‌یسخن‌م ‌‌یگویند که ایده ای است‏مضحک‪.‬‬ ‫بزرگی اســت‪ .‬ســکس‪ ،‬دین و سیاست‪ ،‬هر ســه‏رابط ‌هی تنگاتنگی با هم‬ ‫مایر‪ ،‬پل آســتر‪ ،‬ماریو وارگاس‪ ،‬پتر هاندکه و‪ )...‬در کتابی منتشــر شده است‪.‬‬
‫دارند‪ .‬هر گاه بخواهیم از تابو بودن ســکس و سرخوردگی و ناک‌ام ‌‌یناشی از‬ ‫حداد افزون بر آثاری که منتشر کرده‪ ،‬اشعار و‏آثار عربی را به چند زبان اروپای ‪‎‬ی‬ ‫‪32‬‬
‫‌نم ‌‌یشود هم مسلمان بود و هم فمینیس ‪‎‬ت‪‎.‬‬ ‫آن ســخن بگوییم‪ ،‬غیر ممکن‏است از دین و مذهب سخن نگوییم‪ .‬اگر‬ ‫‪‎‬و آثار نویســندگان اروپایی را ب ‪‎‬ه ‪‎‬عربی نیز ترجمه و منتشر کرده اس ‪‎‬ت ‪‎.‬او در‬
‫از دین و مذهب ســخن‌م ‌‌یگوییم باید از سیاست نیز سخن گفت‪ .‬اغلب از‬ ‫سال‏‏‪۲‎ ۰۰۹‬‏ ‪‎‬فصل نامه «جسد» را در لبنا ‪‎‬ن‪‎‬بنیان نهاد‪ .‬این مجله حاوی موضوع‬
‫‌م ‌‌یخواهید بگویید که چون اسلام در سرکوبی زنان در جهان عرب‬ ‫من‌م ‌‌یپرسند‏که چرا برای رهایی از قید و بندهای جنسی (سکس) مبارزه‬ ‫هایی اســت که در جوامع اسل‌ام ‌‌یتابو است‪ :‬حجاب‪،‬‏بکارت‪ ،‬همجنس گرایی‪،‬‬
‫مقصر است؟‬ ‫‌م ‌‌یکنم‪ ،‬در حالی که مسایل و مشکلات مهم تری وجود دارد‪ .‬اما‏موقعی که‬ ‫خرافات‪ ،‬فتیشیسم و‪ ...‬اتوبیوگرافی او با عنوان «چگونه شهرزاد را کشتم» اخیرا‬
‫من برای آزادی جنسی (سکس) مبارزه‌م ‌‌یکنم‪ ،‬علیه انحصار قدرت‪ ،‬علیه‬ ‫منتشــر و به چند زبان‏دیگر ترجمه شده اســت‪ .‬حداد در دانشگاه بیروت به‬
‫به ســهم خود چنین است‪ .‬اما من این را به زنان مسیحی نیز‌م ‌‌یگویم‪ :‬تو‬ ‫فساد و رشــوه خواری و برای سکولاریسم‏مبارزه‌م ‌‌یکنم‪ .‬چون این افراط‬
‫‌نم ‌‌یتوانی فمینیست باشی موقعی که تو‌م ‌‏یپذیری زن حق ندارد کشیش‬ ‫گرایی مذهبی‪ ،‬منشاء مشکلات و مسایل جهان عرب است‪ .‬باید از اقتدار و‬ ‫تدریس زبان و ادبیات ایتالیایی اشتغال دارد ‪ -‬م ‪‎ .‬ر‬
‫شود‪ ،‬موقعی که تو‌م ‌‌یپذیری سکس فقط برای زاییدن بچه است‪‌.‬م ‌‌یتوانم‬ ‫‪‎‎‎‎‬‬
‫باز هم ادامه بدهم‪ ...‬این‏دیدگاه مردسالاری در همه جا و در همه عرصه ها‬ ‫سلطه اش در سیاست و‏در زندگی شخصی کاسته شو ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫وجود دارد‪ .‬اما در این جا زنان‌م ‌‌یترسند این موضوع ها را پی گیرند‪ ،‬چون‬ ‫‪‎‎‬آیا لبنان در مقایسه با سایر کشورهای منطقه نسبتَا لیبرال نیست؟‬ ‫خانم حداد‪ ،‬گویا شما منفورترین زن در لبنان هستید؟‬
‫‪‎‬در لبنان نیز که ظاهراَ جامعه ای باز و مدرن تلقی‌م ‌‌یشــود‪ ،‬دین و مذهب‬ ‫حماته حداد‪ :‬آری چنین‌م ‌‌یگویند‪ ،‬اما امیدوارم که واقعاَ منفورترین زن‬
‫‏آنگاه بایستی دین و مذهب شان را به کلی رد کنن ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫بر همه چیز مسلط است‪ .‬در لبنان جامعه‏مدنی وجود ندارد‪ .‬من به عنوان‬ ‫لبنان نباشــم‪ .‬البته دشــمن های زیادی دارم‪ .‬علت اش کار و فعالیت‏من‬
‫یک زن مســیحی ســابق در موارد متعددی باید به اتوریت ‌هی مسیحی که‬ ‫اســت‪ .‬با وجود این‪ ،‬بســیاری برای کار و فعالیت من ارزش قایل هستند‪.‬‬
‫آیا جوان های نسل جدید روشن بین تر نیستند؟‬ ‫کلیساســت مراجعه کنم‪ .‬با‏این که آتئیســت هستم‪ .‬در این کشور چیزی‬ ‫البته من هم مایلم مانند همه انسان ها دوست داشتنی‏باشم‪ .‬شما درست‬
‫‪‎‬کاش چنین باشــند‪ .‬اخیرا یک کارگردان فیلم های مســتند از پســران‬ ‫به نام آتئیســت وجود خارجی ندارد‪ .‬هرگاه یکی از دوستان زن مسلمان‬ ‫‌م ‌‌یگویید‪ :‬برایم اهمیتی ندارد که منفور باشم‌‪ ،‬بهایی است که باید بپردازم‪،‬‬
‫دانشجوی دانشــگاهی که من در آنجا تدریس‌م ‌‌یکنم‪،‬‏پرسید‪ :‬آیا مایلید‬ ‫من بخواهد‏ازدواج کند یا از شوهرش طلاق بگیرد‪ ،‬تابع قوانین و مقررات‬ ‫در ازای آن چــه که باید انجــام داد‪،‬‏انجام دهم و آن چه که باید گفته‬
‫با زنی که باکره نیست ازدواج کنید؟ پرسش شوندگان حدودا بیست ساله‬ ‫دیگری اســت که با من تفاوت دارد‪ .‬در این جا هر شــخصی بنابر‏تعلق به‬
‫دین و مذهب اش که از کودکی تعیین شــده‪ ،‬تعریف و شناخته‌م ‌‌یشود‪.‬‬ ‫شود‪ ،‬بگوی ‪‎‬م‪.‎‬‬
‫بودند‪ .‬نود درصد آنها پاسخ منفی دادن ‪‎‬د‪.‎‬‬ ‫این توهم آزادی در لبنان ســبب م ‌یشود که مانع‏بروز خشم و پرخاش و‬
‫آیا خشم ‪ ،‬انگیزه ی شماست؟‬
‫با وجود این‪ ،‬شما خوش بین هستید؟‬ ‫بنابراین مانع دگرگونی شو ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫‪‎‬آری‪ ،‬خشــم و عصبانیت‪ .‬موضوع این اســت که‌م ‌‌یخواهند من نیز مانند‬
‫‪‎‬نه‪ ،‬من زن مبارزی هستم و تفاوت در همین اس ‪‎‬ت‪.‎‬‬ ‫‪‎‎‬شما این آزادی را توهم تلقی‌م ‌‌یکنید؟‬ ‫بســیاری در این جا بی تفاوت بمانم‪ .‬آنها با‏جریان آب شــنا‌م ‌‌یکنند و به‬
‫‪‎‬اکثر دختران و زنان‌م ‌‌یگویند‪ :‬آخ‪ ،‬برای چه! من هر پوشــاکی که بخواهم‬ ‫آنچه بر سایر انسان ها‌م ‌‌یگذرد توجه ‌نم ‌‌یکنند‪ .‬آنها به آن چه که بر حق‬
‫در ازای مبارزه تان چه بهایی‌م ‌‌یپردازید؟‬ ‫‌م ‌‌یپوشــم‪‌،‬م ‌‌یتوانم تمام طول شــب در‏دیســکو برقصم‪ .‬این موضوع که‬ ‫و حقوق زنها‌م ‌‌یگذرد‪،‬‏کاری ندارند‪ .‬اما من متوجه آنها هســتم و معتقدم‬
‫‪‎‬تهدید به مرگ‪ ،‬و محکوم کردن ها و‪ ...‬البته در مقایسه با آنچه که من برنده‬ ‫قوانین و مقررات کشــور در مورد من تبعیض قایل شده‪ ،‬این موضوع که با‬ ‫هر کسی باید به آنها توجه کند و وقتی صبح از خواب بیدار‌م ‌‌یشود‪ ،‬باید‬
‫‌م ‌‌یشــوم‪ ،‬هیچ است‪ .‬سرانجام‪ ،‬زمانی فرا‏‌م ‌‌یرسد که آدم تصمیم‌م ‌‌یگیرد‬ ‫من مانند یک‏شهروند مرد رفتار ‌نم ‌‌یشود‪ ،‬این موضوع که قانون و مقرراتی‬ ‫وارد‏صحنه مبارزه شــود‪ .‬زندگی در این بخش جهان به معنای این است‬
‫خودش را با آنچه دیگران درباره اش فکر‌م ‌‌یکنند ارزیابی نکند بلکه با این‬ ‫وجود ندارد تا مانع اعمال خشونت مرد نسبت به زن در خانه و یا‏مانع قتل‬
‫معیار مورد سنجش‏قرار دهد که چقدر به هدف هایش نایل شده یا تا چه‬ ‫های ناموســی شود‪ ،‬این موضوع که بســیاری شوهران به زنان خود تجاوز‬ ‫که باید پیوسته مبارزه کر ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫م ‌یکنند‪ ،‬چون زنان مایملک آنها هستند‪ ،‬برای‏من علی السویه است! ‪‎‬‬
‫اندازه وجدانش آسوده اس ‪‎‬ت‪‎.‬‬ ‫‪‎‎‬اما اگر شما زن لبنانی نبودید ‌نم ‌‌یتوانستید آنچه مایل هستید‬ ‫شما سالیانی است که زنان عرب را تشویق و ترغیب‌م ‌‌یکنید برای‬
‫احقاق حقوق شان قیام کنند‪ .‬اهالی کشورهای عربی قیام‏کردند‪.‬‬
‫شما در سال ‪ ۲۰۰۹‬فصل نامه «جسد» را منتشر کردید‪ ،‬انگیزه تان‬ ‫انجام دهی ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫از انتشار آن چه بود؟‬ ‫‪‎‬البته چنین اســت‪ .‬اما من این شانس را داشتم که در خاتواد‌های فرهیخته‬ ‫مگر زنان قیام نکردند؟‬
‫بزرگ و تربیت شدم‪ .‬اکثر زنان در این جا‏طوری تربیت‌م ‌‌یشوند که شوهر‬ ‫‪‎‬مدت کوتاهی پس از ژانویه ‪ ۲۰۱۱‬که در این کشورها انقلاب ها آغاز شدند‬
‫‪‎‬من مدتهاست که به عنوان شاعر‪ ،‬نویسنده‪ ،‬مترجم و ژورنالیست به موضوع‬ ‫خوبی پیدا کنند و شــوهر خوب شــوهری ثروتمند است‪ .‬چند روز پیش‪،‬‬ ‫من مقاله ای در این باره نوشــتم که این‏انقلاب ها شکســت دیگری برای‬
‫های جنســیت (سکسوالیته) و دین و‏مذهب پرداخته ام‪ .‬برای من اهمیت‬ ‫پســرم را به جشن تولد‏دوســتی بردم‪ .‬دو دختر کوچولو در کنار اتومبیل‬ ‫احقــاق حقوق زنان به همراه خواهد آورد‪ .‬در آن موقع‪ ،‬تقریباَ همه در این‬
‫داشت مجله ای منتشر شود درباره موضوعاتی که تابو هستند‪ .‬ابتدا‪ ،‬دشوار‬ ‫پورشــه ایســتاده بودند و آنرا نظاره‌م ‌‌یکردند‪ .‬یکی از آنها گفت‪« :‬بزرگ‬ ‫جا و نیز در اروپا به من‏خرده گرفتند که زن بدبین اصلاح ناپذیری هستم‪.‬‬
‫بود که‏نویسندگانی پیدا کنم که حاضر شوند با نام حقیقی خودشان مطلب‬ ‫که شــدم‏به شــوهرم خواهم گفت چنین اتومبیلی برای من بخرد!» از او‬ ‫در ایتالیــا مرا کلاغ نامیدند‪ .‬در آن موقع من از دیکتاتورها دفاع نکردم‪.‬‬
‫پرســیدم‪« :‬چرا فکر ‌نم ‌‌یکنی وقتی بزرگ شدی‪ ،‬تحصیل‌م ‌‌یکنی‪،‬‏کار‬ ‫‏دیکتاتورها باید ساقط شــوند‪ .‬در آن موقع گفتم اکنون ناگزیریم بین دو‬
‫منتشر شود‪ .‬مرا با ریختن روغن داغ بارها و بارها تهدید‏کردن ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫‌م ‌‌یکنی‪ ،‬پول بدســت‌م ‌‌یآوری و با پول خــودت‪ ،‬چنین اتومبیلی خواهی‬ ‫غول یکی را انتخاب کنیم‪ :‬بیــن دیکتاتوری و بین افراط‏گرایی دینی که‬
‫برای زنان خطرناک تر از دیکتاتوری اســت‪ .‬بایســتی با هر دو مبارزه کرد‬
‫مخارج فصلنامه را از کجا تأمین‌م ‌‌یکنید؟‬ ‫خرید‪‎‬؟»‬
‫‪‎‬از جیــب خودم و از فــروش آن‪ .‬در ابتدای کار‪ ،‬امیدوار بــودم که از نهاد‬ ‫آیــا نباید پیش از هر چیز مردان عــرب طرز فکر خود را عوض‬ ‫چون افراط گری دینی مردسالار و‏دشمن زنان اس ‪‎‬ت‪.‎‬‬
‫فرهنگــی اروپا مبلغی دریافت کنم‪ ،‬اما آنها رد‏کردند‪ .‬پس از مناقشــات‬
‫در مورد کاریکاتور دانمارکی و کشــتن «تئو وان کوک»‪ ،‬این نهاد از افراط‬ ‫کنند؟‬ ‫با وجود این‪ ،‬تصاویر زنان تظاهر کننده در سراسر جهان پخش ش ‪‎‬د‪‎.‬‬
‫‪‎‬البته که ضروری اســت‪ .‬اتفاقاَ این موضوع‪ ،‬موضوع کتاب بعدی من است‪.‬‬ ‫‪‎‬البته که چنین شــد‪ .‬در مصر و تونس دیدیم که زنان بخشی از انقلابیون‬
‫گرایان مذهبی ترسی ‪‎‬د‪.‬‬ ‫مردان در جهان عرب اغلب توان جنسی‏را با پرخاش و تجاوز و سرکوبگری‬ ‫بودنــد اما بعد از انقلاب‪ ،‬همین که ســاختارهای‏نوین شــکل گرفتند و‬
‫عوضی‌م ‌‌یگیرند‪ .‬اما این همان چیزی است که من بر فمینیست های دهه‬ ‫انتخابات انجام گرفت‪ ،‬زنان تقریباَ به کلی کنار زده شــدند‪ .‬چنین به نظر‬
‫علت ترس از مشــاهده اندام زن که حتی موهایش را نیز باید‬ ‫شصت خرده‌م ‌‏یگیرم‪ :‬آنها روند دگرگونی مردان را متوقف کردند‪ .‬چون به‬ ‫‌م ‌‌یرســد که از زنان استفاده کردند تا‏این انقلاب ها را خصوصاَ برای غربی‬
‫بپوشاند چیست ‪‎‬؟ ‪‎‬‬ ‫هــا قابل اعتماد کنند‪ .‬اما همین که آتش ها خوابید‪ ،‬بار دیگر زنان را کنار‬
‫نظر آنها رهایی زنان‪ ،‬مبارزه علیه مردان بو ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫گذاشتند‪ ،‬چون‏دیگر به آنها نیازی نداشتند‪ .‬آنچه که مرا بیشتر خشمگین‬
‫‪‎‬این را پیوســته از خودم هم‌م ‌‌یپرسم‪ :‬چرا موی سر؟ کدام آلت جنسی یا‬ ‫یا شما فمینیست هستید؟‬
‫تناســلی در آن نهفته اســت؟ مایلم علت آن را‏بدانم‪ .‬گویا چون اندام زن‬ ‫‌م ‌‌یکند این واقعیت است که اکثر زنان این وضعیت را پذیرفتن ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫وسوســه مرد را ب ‌رم ‌‌یانگیزد و او را از راه بدر‌م ‌‌یبرد‪ ،‬لازم است زن اندامش‬ ‫‪‎‬من فمینیست هستم به مفهوم فمینیسمدهه نود که چند اشتباه ساختاری‬
‫را بپوشاند‪ .‬چون مردان‏ ‌نم ‌‌یتوانند خودشان را کنترل کنند‪ ،‬بایستی به این‬ ‫فمینیسم دهه شصت را بازنگری کرد‪‎‬ه‪.‎‬‬ ‫به نظر شما اوضاع بهتر نخواهد شد؟‬
‫وسیله از وسوسه شدن آنها جلوگیری کرد‪ .‬اگر چنین است اصولا بایستی‬ ‫نمونه اش؟‬ ‫‪‎‬نه‪ .‬این به اصطلاح بهار عربی‪ ،‬آخرین زمســتان عربی اســت‪ .‬امیدوارم که‬
‫مــردان‏را مهار کرد‪ ،‬به جای این که اندام زنان شــان را پشــت حجاب‬ ‫چنین باشــد‪ .‬وقتی مردم احزاب افراط گرای‏اسل‌ام ‌‌یرا انتخاب‌م ‌‌یکنند‪،‬‬
‫‪‎‬باید احســاس زنانگی به مثابه ضعف و ناتوانی را رد کرد‪ .‬چون این دیدگاه‬ ‫روزی فرا‌م ‌‌یرســد که خواهند فهمید این تغییرات آن تغییراتی نیســت‬
‫پنهان کنن ‪‎‬د‪‎.‬‬ ‫چیزی جز همان دیدگاه مردســالاری نسبت‏به موضوع نیست‪ .‬من دوست‬ ‫کــه برایش مبارزه کرده اند‪ .‬در‏جهان عرب ‌نم ‌‌یتوان از نظام خودکامه به‬
‫‪‎‎‬پانوش ‌ته‪‎‬ا‪:‎‬‬ ‫دارم بــه زنانگی خودم به عنوان اقتدار افتخــار کنم‪ .‬این امر نباید به هیچ‬ ‫دموکراسی نایل شد بی آن که مرحله بنیادگرایی افراطی مذهبی را تجربه‬
‫‪*‎ ‎‬مطلب حاضر‪ ،‬ترجمه مقاله ای است از‪:‬‬ ‫وجه به مفهوم این باشد که‏زنان جای مردان را بگیرند و حتی به هیچ وجه‬ ‫کرد و از ســر‏گذرانــد‪ .‬چون همه آنهایی کــه در دوران دیکتاتوری تحت‬
‫‪SDZ.Magazin;.12. Oktober 2012‎‬‬ ‫نباید زن سالاری تلقی شود که مانند مردسالاری سخیف است‪ .‬زنان جهان‬ ‫پیگرد قرار گرفتند به شخصیت های مذهبی روی آوردند و احزاب‏مذهبی‬
‫عرب‏باید بفهمند که آنهــا به تنهایی ‌نم ‌‌یتوانند اوضاع را دگرگون کنند‪.‬‬ ‫‌م ‌‌یدانستند که چگونه خود را به عنوان نجات دهنده معرفی کنند‪ .‬اکنون‬
‫آنها برای دگرگونی به همکاری مردان نیازمندند‪ .‬من حوصل ‌هی‏شنیدن این‬ ‫آنهــا باید امتحان خود را پس بدهند و البته آنهــا در‏این امتحان مردود‬
‫ادعاهای همبستگی زنان و زنانگی را ندارم‪ .‬چرا باید فقط ما زنان همبسته‬
‫باشــیم‪ ،‬چون ما زنان جملگی واژینا داریــم؟‏اخیراَ در تظاهراتی که زنان‬ ‫خواهند ش ‪‎‬د‪.‎‬‬
‫برگزار کردند‪ ،‬برخی سبیل های مصنوعی روی لب چسبانده بودند‪ .‬اگر من‬
‫تظاهرات کنم با پوشــیدن‏‏«های هیلز» (‪[ )High Heels‬کفش و چکمه‬ ‫در دهه های هفتاد زنان چادری و روسری دار به ندرت در خیابان‬
‫ها دیده‌م ‌‌یشدند‪ .‬در اغلب فیلم های مصری صحنه های‏بوسیدن‬
‫های پاشنه بلند مدرن ویژه زنان] تظاهرات‌م ‌‌یکن ‪‎‬‏م‪.‎‬‬ ‫و حتی هم بسترشدن مشاهده‌م ‌‌یشد‪ .‬چرا مذهب بار دیگر چنین‬

‫اهمیتی پیدا کرده اس ‪‎‬ت‪.‎‬‬
‫‪‎‬آری‪ ،‬زنان دامن کوتاه بر تن داشــتند‪ .‬امروز وضعیت طور دیگری است‪ .‬در‬
‫سال ‪ ۲۰۱۱‬که من در قاهره بودم‌م ‌‏یبایست زنانی را که روسری نداشتند‬
‫به زحمت پیدا کنم‪ .‬بسیار دشوار بود‪ .‬البته نباید از یاد برد که اینک مردان و‬
‫حتی برخی زنان‏پیوسته مزاحم زنان بدون روسری‌م ‌‌یشوند‪ ،‬از اینرو ناچار‬
   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37