Page 36 - Shahrvand BC No. 1216
P. 36
موازین‏حقوق بشــر میسر اســت‪ .‬ب ‌هعبارت دیگر استقرار یک نظا ِم‬ ‫طبق ‌هی متوسط را در تحولات اجتماعی نم ‌یتوان نادیده گرفت‏‪.‬‬ ‫سیاست ‹‬ ‫‪36‬‬‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1216‬جمعه ‪ 17‬رذآ ‪1391‬‬
‫سوسیا ‌ل دموکراســی رادیکال پی ‌ششرط چنین اصلاحاتی است‪ .‬این‬ ‫درهرصورت اگر هم تأکید بر نقش محوری طبقه¬ی کارگر باشد‪ ،‬باید‬
‫نیــز خود متکی به مبارزه‏برای به قدرت رســاندن دول ‌تهای مترقی‬ ‫جهانی ســرمای ‌هداری چ ‌هگونه خواهد بود؟ آیا سیاستی اوتارکیک در‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬‫‪36‬‬
‫در تعــداد هر چه بی ‌شتری از کشــورهای جهان اســت که بتوانند‬ ‫به سؤالات زیر نیز پاسخ داده شود‪:‬‏‬ ‫جهت‏خودکفایی خواهد داشت و یا به الزامات تحمیلی نظام جهانی‬
‫سیاســ ‌تهای ترق ‌یخواهانــه را در ســطح ملی و‏نیــز در نهادها و‬ ‫آیا سوسیالیســم بدون مشاركت وسیع و حمایت قاطع طبق ‌هی‬ ‫ســرمای ‌هداری تن خواهدداد؟ ب ‌هطور خلاصه تفاوت سوسیالیسم مورد‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1216 - Friday, Dec. 07, 2012‬‬
‫سازما ‌نهای بی ‌نالمللی به پیش برند‪ .‬واضح است که استقرار چنین‬ ‫نظر آ ‌نها با‏سوسیالیسمی که در شوروی سابق‪ ،‬چین‪ ،‬ویتنام‪ ،‬کر‌هی‬
‫دول ‌تهایی ب ‌هنوب ‌هی خود متکی به وجود رأ ‌یدهندگان مترقی در‏این‬ ‫كارگر و زحمتكشان م ‌یتواند استقرار یابد؟‬ ‫شمالی و جز آن تجربه شد و همگی به شکست انجامید‪ ،‬چیست؟‏‬
‫کشورهاست‪ ،‬و این نیز به میزان موفقیت جریانات چپ و مترقی در‬ ‫آیــا طبق ‌هی كارگر م ‌یتواند بدون وجود اتحادیه¬های مســتقل‬
‫كارگری بســیج شود و در جهت كســب آگاهی طبقاتی حركت‬ ‫کدام انقلاب؟‬
‫جلب اکثریت مردمدر مقابل نیروهای ارتجاعی بستگیدارد‏‪.‬‬ ‫سئوال دیگر اینکه طرفداران سنتی سوسیالیسم چگونه می خواهند‬
‫تردیدی نیست که این راهی بسیار مشکل است‪ ،‬حتی م ‌یتواند رویائی‬ ‫كند؟‬ ‫سوسیالیســم رادر یک کشــور پیاده کنند‪ .‬راه مورد علاقه طرفداران‬
‫ب ‌هنظر رســد‪ .‬اما اگر این را با تنها ب ‌هاصطــاح آلترناتیو دیگر‪ ،‬یعنی‬ ‫آیا اتحادی ‌ههای مســتقل كارگری م ‌یتوانند بدون وجود یك نظام‬ ‫ســنتی‏سوسیالیسم‪" ،‬انقلاب" اســت‪ .‬امادر این مورد نیز مشخص‬
‫امید به‏سرنگونی نظام جهانی سرمای ‌هداری توسط انقلا ِب یک اقلیت‬ ‫نیست منظور چه نوع انقلابی اســت‪ .‬مفهوم انقلاب وجوه متعددی‬
‫مقایســه کنیم (با توجه به سؤالات بالا)‪ ،‬م ‌یبینیم که عمل ‌یتر از‌آن‬ ‫دموكراتیك ب ‌هوجود آیند؟‬ ‫دارد‪ ،‬از جمله یکی وجه‏ماهــوی یعنی انقلابدموکرایتک یا انقلاب‬
‫اســت‪ .‬واضح است که‏دولت ســرمای ‌هداری بنا به ماهیت خود‪ ،‬دولت‬ ‫آیا یك نظام دموكراتیك بدون حمایت و مشاركت احزاب مختلف‬ ‫سوسیالیســتی‪ ،‬و دیگری وجه کمی یعنــی انقلاب اقلیت یا انقلاب‬
‫ســرمایه است و منافع آن را نمایندگی و تأمین م ‌یکند‪ ،‬اما هر اندازه‬ ‫اکثریت است‪ .‬در وجه اول با آنکه بعد از‏لنین صحبت از انقلاب های‬
‫که نیروهای ترق ‌یخواه‪ ،‬جنب ‌شهای‏متشکل کارگران و کارمندان‪ ،‬زنان‪،‬‬ ‫نمایند‌هی طبقات و دیدگا‌ههای مختلف م ‌یتواند ب ‌هوجود آید؟‬ ‫دموکراتیــک و خلقی به میان آمد (هرچنــد که این انقلاب ها هرگز‬
‫جوانان‪ ،‬و طرفداران محیط زیســت قو ‌یتر باشند‪ ،‬ب ‌ههمان اندازه نفوذ‬ ‫از نظر بسیاری از طرفداران سنتی سوسیالیسم این سؤالات و سؤالاتی‬ ‫"دموکراتیــک" نبودند)‪ ،‬توجه امروزی اغلب هــواداران‏انقلاب‪ ،‬انقلاب‬
‫سرمایه را ضعی ‌فتر م ‌یکنند‪ ،‬و بالعکس‪.‬در‏شرایطی که ب ‌یثبا ‌تکاری‬ ‫که قبلًا مطرح شــد‪ ،‬انحرافی‪ ،‬بورژوایی‪ ،‬اکونومیســتی ‪،‬آکادمیک و‬ ‫سوسیالیستی است‪ .‬در وجه دوم‪ ،‬از زمان انقلاب های ‪ ۱۸۴۸‬اروپا یک‬
‫به روند غالب تبدیل م ‌یشــود و کارهای دایمی با پوش ‌شهای تأمین‬ ‫ارتجاعی‏هســتند‪ .‬از نظر پار‌های نیز طرح چنین سؤالاتی قطعاً کفر‬ ‫مفهوم انقلاب تحت تاثیراوگوست بلانکی‪ ،‬انقلابی بزرگ‏فرانسوی بود‬
‫اجتماعی تحلیل م ‌یروند‪ ،‬به خیل بیکاران افزوده م ‌یشود‪،‬‏و فاصل ‌هی‬ ‫محض و ارتداد به حساب خواهد آمد‪ .‬اما اگر قال ‌بها را کنار بگذاریم‬
‫فقیر و غنی گسترد‌هتر شــده و مبارزات طبقاتی اوج م ‌یگیرد‪ ،‬چپ‬ ‫و به جای رجوع به‏متون و احادیث به تع ّقل نقادانه توســل جوییم‪،‬‬ ‫و که بعدا از سوی مارکس و انگلس مورد نقد قرار گرفت‏‪.‬‬
‫رادیکا ِل عقلانی م ‌یتواند با طرح شــعارهای واق ‌عبینانه و عملی این‬ ‫و ضمن حفظ اید‌هآ ‌لهای بزرگ‪ ،‬عملی هم فکر کنیم‪ ،‬این ســؤا ‌لها‬ ‫من قبــادر یک مطلب جداگانهدر این زمینه بحث کرده ام و جنبه‬
‫را منطقی و سازنده و نه مخرب‏خواهیم یافت‪ .‬تمامی این جریا ‌نها‬ ‫هائی از این بحث را که مستقیما به بحث حاضر مربوط می شوددر متن‬
‫‏نیروی رو به گسترش را سازما ‌ندهی کند‏‪.‬‬ ‫و گرو‌هها نظری ‌هپــردازان خود را دارند و ب ‌ههرحال باید امیدوار بود که‬ ‫تکرار‏میکنم(‪)۲‬‏‪ .‬انقلابی گری بلانکی متكی به اقلیت برگزیده ای بود‬
‫اگــر نیروهــای مترقی چــپ به‌جای ســیر در خیــالات‪ ،‬با کمک‬ ‫در لابلای اتهامات و حمل ‌هها‪ ،‬به این‏ســؤالات پاسخ گویند‪ .‬مشکل‬ ‫كه می بایست انقلاب را بر علیه نظم حاضر هدایت كند‪ ٬‬چرا كه از نظر‬
‫دیگر نیروهای مترقی دســت به جنبش عملی علیه ســرمای ‌هداری‬ ‫اساسی بسیاری از چپ¬های سنتی این است که معتقدند پیروی از‬ ‫او اكثریت مردم بدلیل‏محرومیت و زندگی زیر سلطه استبداد سیاسی و‬
‫لجام¬گســیخته بزنند‪ ،‬ایــن‏آلترناتیو م ‌یتواند ب ‌هتدریج به‌شــکل‬ ‫متد مارکسی ب ‌ه معنی تفکر در قالب و چارچوب معینی‏است که به‬ ‫مذهبی قادر به تشخیص منافع خود نیستند‪ ٬‬و اقلیت رهبران انقلابی‬
‫دموکراتیک و مســالم ‌تجویان ‌های پیش رود‪ .‬این نیز واضح است که‬ ‫تصور آنها مارکس (و برای اکثرشان لنین و یا برخی مائو) تعیین کرده‬ ‫باید آنها را هدایت كند‪ .‬اما ماركس و‏انگلس با همه شیفتگی شان به‬
‫هما ‌نگونه که بســیاری تجرب ‌هها از انقلا ‌بهای‏شکس ‌تخوردهداریم‪،‬‬ ‫است‪ .‬چنین برخوردی که در واقع مغایر متد تحلیل مارکسی است‪،‬‬ ‫بلانكی‪ ٬‬تئوری توطئــه گرایانه این «كیمیاگر انقلاب» را كه متكی به‬
‫تجرب ‌ههای فراوانی نیز از اصلاحات شکســ ‌تخورده داریم‪ .‬بسیاری از‬ ‫‏ســبب م ‌یشــود که فرد ناتوان از تعقل‪ ،‬آزاداندیشی و تفکر مستقل‬ ‫اقلیتی محدود بود‪ ٬‬محكوم نمودنــد‪ .‬در مقابل نظریه‏انقلابی خود را‬
‫تجرب ‌ههای سوســیال دموکراتیک در جریان مبــارزه و یا در‏قدرت از‬ ‫گــردد‪ .‬برای پار‌های این تفکر قالبی در حدی اســت که م ‌یتوان آنرا‬ ‫پایه ریزی كردند كه بر «جنبش خودآگه و مستق ِل اكثریت عظیم» و‬
‫آرما ‌نهای خود دور افتاده و به راســت کشیده شد‌هاند‪ ،‬که طبعاً باید‬ ‫فلج ایدئولوژیک یا‏ایدئولوجایتیس ‏(‪ideologitis‬‏) نامید‪ .‬متأســفانه‬
‫از آ ‌نها درس آموخت‪ .‬نباید فراموش کرد که از جمله دلایل شکســت‬ ‫باق ‌یماندن در قال ‌بها‪ ،‬ندیدن واقعیات امروزی‪ ،‬و ســیر در اید‌هآ ‌لها‬ ‫«اعتلای ذهن ِی طبقه كارگر» متكی بود(‪۳‬‏)‪ .‬‏‬
‫و‏راســ ‌تروی جریانات سوسیال دموکرات در اروپا و کانادا‪ ،‬عدم حضور‬ ‫سبب شده که این مبارزان سیاسی و‏اجتماعی‪ ،‬به رغم آن¬که بیش‬ ‫سئوال این است که آیا انقلاب هائی كه بنام ماركس و ماركسیسم روی‬
‫مؤثر چپ رادیکالدر صحنه سیاسی و مبارزاتدموکراتیک بوده است‪.‬‬ ‫از هر جریان دیگری د ‌لنگرا ِن بهبود وضعیت اکثریت مردم و عدالت‬ ‫داد‪ ٬‬از انقــاب روس گرفته تا انقلابدهقانی چین یا انقلاب شــبانی‬
‫در‏غیاب یک چ ِپ قوی در صحن ‌هی سیاســی که قادر باشد تعادلی‬ ‫اجتماع ‌یاند‪ ،‬همیشــه در حاشیه و در اقلیت محض‏باقی بمانند‪ ،‬و‬ ‫آلبانی‪ ٬‬از‏نوع انقلاب ماركســی بودند‪ ٬‬یا در واقع همگی از انقلابات نوع‬
‫بین جریانات سیاسی مختلف بر قرار کند‪ ،‬جریانات مرکز و میانه برای‬ ‫بلانكی‪ ٬‬یعنی انقلاب توســط یك اقلیت رهبــری بودند؟ با آنكه اینها‬
‫بقای خود به‏راســت کشانده می شوند‪ .‬سوسیالدموکراس ِی رادیکال‪،‬‬ ‫اثرگذاری چندانیدر بهبود وضعیت مردم محروم نداشته باشند‪.‬‏‬ ‫همگی جنبش های‏وسیع توده ای بودند‪ ٬‬اما توده ها و كارگران از طریق‬
‫برخلاف سوســیال دموکراســ ‌یهای موجود‪ ،‬هدفش مبارز‌هی پیگی ِر‬ ‫کدام آلترناتیو؟‬ ‫تهییــج بهدنبال رهبرا ِن انقلاب راه افتادند‪ .‬انگلس نیزدر مورد انقلاب‬
‫هــای ‪ ١٨٤٨‬می گوید‏حتی اگر اكثریت هم در آن انقلاب ها شــركت‬
‫عملی برای گذر تدریجی از‏سرمای ‌هداری است‪.‬‏‬ ‫فازبنــدی تحول اجتماعی به‌معنی این نیســت که بین این "فاز"ها‬ ‫داشتند‪ ٬‬باز این ها انقلا ِب یك اقلیت بود‪ .‬در مورد کمون پاریس نیز که‬
‫اگــر انقلاب اجتماعی مارکســی بر واژه های «مســتقل»‪« ،‬اكثریت‬ ‫دیواری بکشــیم‪ ،‬چرا که تحول اجتماعی پیوستاری است لاینقطع‪،‬‬ ‫مارکس ســخت تحت تاثیر آن بود‏و از کمونارد ها هم تند تر میرفت‪،‬‬
‫وســیع»‪ ،‬و«خودآگاه» تاکید دارد‪ ،‬چ ‌هگونــه و در چه روندی اكثری ِت‬ ‫مرتبط و ب ‌یانتها که‏بســیاری از عناصر یک نظم و ساختار جدیددر‬
‫وســیع آگاهانه به‏چنین جنبشی م ‌یپیوندد؟ هما ‌نطور کهدر جای‬ ‫نظم و ساختار قدیم شکل م ‌یگیرد‪ .‬این پیوستار همچون طیف نور‬ ‫سالها بعد انتقاد کرد و سوسیالیست بودن آنرا زیر سئوال برد(‪)۴‬‏‏‪.‬‬
‫دیگری نیز اشــاره کرد‌هام‪ ،‬پاسخ این سؤال را شــاید بتوان از لاب ‌هلای‬ ‫است‪ .‬مثلًا هیچ خطی رن ‌گهای آبی‏و سبز‪ ،‬سبز و زرد و یا زرد و قرمز‬ ‫کدام طبقه؟‬
‫نظری ‌ههای تئوریسین بزرگ‏ماركسیســت‪ ،‬آنتونیو گرامشی دریافت‪.‬‬ ‫را از هم جدا نم ‌یسازد‪ ،‬ودر جایی که یک رنگ ب ‌هتدریج کم¬رنگ‌تر‬
‫گرامشــی بر این باور بود كه «تنهــا راه تخریب جامع ‌هی كهن (نظم‬ ‫م ‌یشود‪ ،‬رنگدیگر ب ‌هتدریج پررنگ‌تر‏م ‌یشود‪ .‬اگر بر فازبندی مراحل‬ ‫مقول ‌هی بسیار مهم دیگری که ب ‌یپاسخ مانده‪ ،‬این است که طرفداران‬
‫موجود)‪ ...‬آغازیدن به ســاختن نظمی نوین‏اســت»‪ .‬نظم نوین نه از‬ ‫توســعه اصرار داشته باشیم‪ ،‬باید یک فاز جدید به دو فاز "پایینی" و‬ ‫ســنتی سوسیالیســم با کمک کدام نیروی اجتماعی می خواهند‬
‫لحظ ‌هی سرنگونی رژیم قدیم‪ ،‬كه از پروسه تدارك ایجاد ضد هژمونی بر‬ ‫"بالایی" اضافه کنیم و آن یک فاز "مقدماتی" یا‏ماقب ِل پایینی است‪،‬‬ ‫سوسیالیســم را در یک‏کشور برقرار ســازند؟ ب ‌هطور مستقیم و غیر‬
‫علیه آن و در اوج قدرت آن رژیم آغاز م ‌یشود‪.‬‏گرامشی مفهوم هژمونی‬ ‫که در درون و در دوران ســرمای ‌هداری اتفاق می¬افتد‪ .‬بگذریم که "فاز‬ ‫مســتقیم تمامی تأکیدها بر طبق ‌هی کارگر اســت‪ .‬اما این طبق ‌هی‬
‫را پای ‌هریزی كرد و در آن بر نقش سیاســی روشــنفكران تأكید كرد‪.‬‬ ‫بالایی" یک فاز نیســت و یک آرمان اوتوپیک اســت که تنها‏جهت‬ ‫کارگر کدام اســت و ترکیب و قشــربندی درونی‏آن چیست؟ آیا فقط‬
‫روشنفكران ارگانیك هر طبقه نقش سازما ‌ندهی نظم جدید را‏بر عهده‬ ‫اید‌هآل را نشــان م ‌یدهد که باید بیشتر و بیشتر به سوی آن حرکت‬ ‫کارگران یق ‌هآبی را شامل م ‌یشود‪ ،‬و یا بخ ‌شهایی از کارگران یق ‌هسفید‬
‫دارند و شــبك ‌هی اعتقادی و نهادی و روابط اجتماعی را سازما ‌ندهی‬ ‫کرد‪ .‬فاز "پایین ِی" سوسیالیســم نیز‪ ،‬هر زمان که جامع ‌هی بشری به‬ ‫را نیز در بر م ‌یگیرد؟ در صورت اول‪ ،‬طبق ‌هی کارگر در‏اغلب کشورهای‬
‫می‌كنند و در مقابل هژمونی حاكم‪ ،‬ضد هژمونی را بسط و گسترش‬ ‫آن برسد‪،‬‏کاملًا عاری از ســاختارهای نظام سرمای ‌هداری نخواهد بود‪.‬‬ ‫جهان دیگر اکثریت را تشــکیل نم ‌یدهد و نم ‌یتواند نقش تاریخی‬
‫هما ‌نگونه که عناصری از فاز سوسیالیســمدر نظام سرمای ‌هداری آغاز‬ ‫که برایش تعیین کرده اند را ایفا کند‪ .‬امروزه قسمت اعظم نیروی کار‬
‫‏م ‌یدهند‪.‬‏‬ ‫می شوند‪ ،‬عناصری‏از ســرمای ‌هداری نیز در دوران سوسیالیسم باقی‬ ‫‏جهان به فرآوری اطلاعات و نه فراوری مواد مشــغول است‪ .‬در صورت‬
‫این راه طبیعتاً راهی طولانی است‪.‬دوران سرمایهداری سر نیامده و بشر‬ ‫م ‌یمانند و هر چه ســاختارهای سوسیالیســتی پیشرفت بی ‌شتری‬ ‫دوم‪ ،‬یعنی دربرگیری کارگران یقه¬سفید‪ ،‬طبق ‌هی کارگر طیف بسیار‬
‫راه درازی برای جایگزینی آن در پیش دارد‪ .‬نیروهای چپ هر کشــور‪،‬‬ ‫کنند‪ ،‬این ساختارهای سرمای ‌هدارانه‏ک ‌مرن ‌گتر خواهند شد‪ .‬برای مثال‬ ‫متنوعی‏از ســطوح درآمد‪ ،‬موقعیت اجتماعی‪ ،‬و خواســ ‌تها را در بر‬
‫‏همراه با دیگر نیروهای مترقی م ‌یتوانند با سیاســ ‌تهای واق ‌عبینانه‬ ‫بر کنار از ضرورت حفظ جنب ‌ههایی از مالکیت خصوصی‪ ،‬مســئل ‌هی‬ ‫م ‌یگیرد و از همگن ِی بســیار ضعیفی برخوردار خواهد بود‪ .‬اگر هم به‬
‫و مترقیدر جهت بهبود شــرایط اکثریت زحمتکش و استقراردولت‬ ‫رقاب ‌تهای سازنده‪ ،‬خلاقی ‌تها‪ ،‬و پادا ‌شها باقی‏م ‌یمانند‪ .‬لوئی بِلان‪،‬‬ ‫روش دیگری‪( ،‬در‏ای ‌نجــا کاری به صحت و دقت هر یک از این روش‬
‫مترقی در کشــور‏خود مبارزه کنند‪ ،‬و با همیــاری نیروهای مترقی‬ ‫سوسیالیست ـ رفرمیس ِت بزرگ فرانسوی عبارت معروف "از هر کس‬ ‫ها نداریم) قشــر پایینی کارمندی را از طبق ‌هی متوسط جدا کنیم و‬
‫در دیگر کشــورهای جهان نهادهای بی ‌نالمللــی‪ ،‬از جمله صندوق‬ ‫بــه حد توانش به هرکس به حد نیازش"‪ ،‬کــه بعداً مارکس‏نیز آن را‬ ‫جزو طبق ‌هی کارگر به حســاب‏آوریم‪ ،‬و همزمان قشــر بالایی و ماهر‬
‫بین¬المللی پول‪ ،‬بانک جهانی‪ ،‬ســازمان‏تجارت جهانی را در جهت‬ ‫ب ‌هکار گرفت‪ ،‬را در رابطه با مســئل ‌هی "رقابت" در نظام ســرمای ‌هداری‬ ‫طبق ‌هی کارگر را از این طبقه جدا کرده و به طبق ‌هی متوســط اضافه‬
‫سیاس ‌تهای ترق ‌یخواهانه و ضد انحصارهای سرمای ‌هداری سوقدهند‪،‬‬ ‫مطرح کرد‪ .‬او ب ‌هدرستی باور داشــت که سرمای ‌هداری بر بنیان رقابت‬ ‫کنیم‪ ،‬عواقب چنین قشربندی برای‏سازما ‌ندهی طبقه¬ی کارگر چه‬
‫‏اســتوار اســت و از آ ‌نجا که توان انســا ‌نها بر اثر نوع پرور ‌ششان با‬ ‫خواهــد بود؟در هر صورت چه نقشــی برای این طبقه قائلیم؟ گفته‬
‫و ب ‌هتدریج ب ‌هسوی فازهای آرمانی و‏عدال ‌تخواهانه پیش روند‪.‬‏‬ ‫هم متفاوت اســت‪ ،‬افراد ک ‌مامکان در این رقابت م ‌یبازند‪ .‬او در جریان‬ ‫م ‌یشــود که این طبقه باید در طول مبــارزات خود از‏‏"طبقه¬ی در‬
‫نقد اقتصاد سیاسی‪ ،‬نوامبر ‪۲۰۱۲‬‏‬ ‫انقلاب‏‏‪ ۱۸۴۸‬سعی کرد اید‌هی "کارگا‌ههای اجتماعی" را که افراد یک‬ ‫خود" به "طبقه¬ی برای خود" تبدیل شــود‪ ،‬اما مشخص نم ‌یکنند‬
‫حرفــه با هــم و به کمک هم کار م ‌یکردند‪ ،‬پیــاده کند‪ .‬با آن که او‬ ‫که این طبق ‌هی برا ِی خود قرار است پس از کسب آگاهی طبقاتی چه‬
‫‪--------------------‬‬ ‫شکســت خورد‪ ،‬این‏واقعیتی است که برای رقابت سازنده‪ ،‬امکانات و‬ ‫نقشــی‏را ایفا کند‪ .‬طرفداران سنتی سوسیالیسم بر این اعتقادند که‬
‫* سعید رهنما‪ ،‬استاد علوم سیاســی در دانشگاه یورک در‬ ‫فرص ‌تهای کمابیش برابر لازم اســت‪ .‬از همین رو اگر جوامع مترقی‬ ‫این طبقه یک رسالت تاریخی دارد که "دیکتاتوری پرولتاریا" را در فاز‬
‫این امکانات را ب ‌ه وجود‏آورند‪ ،‬رقابت امری سازنده و ضروری برای تحول‬ ‫پایینی سوسیالیسم‏برقرار سازد‪ .‬بر کنار از مسئله چگونگیدسترسی‬
‫تورنتو کانادا است‬ ‫به چنین هدفی‪ ،‬مسئل ‌هی چرایی این هدف نیز مطرح است که باید‬
‫اجتماعی خواهد بود‪.‬‏‬ ‫ب ‌هدور از تعصبات ســنتی روشن‏شود‪ .‬ب ‌هعلاوه نقش طبق ‌هی متوسط‬
‫پ ‌ینوشت‪:‬‬ ‫ب ‌ههرصورت هدف این فاِز مقدماتی برای نیل به فاِز سوسیالیســتی‪،‬‬ ‫جدید در تحولات اجتماعی چیست؟ طرفداران سنتی سوسیالیسم‪،‬‬
‫‪‎)‎1‬ترجمه فارسی مقاله ‪ -‬شــورا ها و توهم کنترل کارگری‪ -‬ابتدا در‬ ‫مبارز‌هی ب ‌یامان برای ایجاد اصلاحات رادیکال در نظام سرمای ‌هداری در‬ ‫با آنکه همگی بدون اســتثنا جزو همین طبقه‏بود‌هاند و هســتند‪،‬‬
‫مجله چشــم انداز شماره ‪ ،۱۳‬بهار ‪۱۳۷۳‬در پاریس منتشر شد‪ ،‬و در‬ ‫سطوح‏ملی و جهانی است‪ .‬این اصلاحات جنبه های متعددیدارند از‬ ‫همیشــه با تحقیر با این طبقه برخورد کرده ‌¬اند‪،‬در حالی که شروع‬
‫سال ‪۱۳۸۰‬بخش های عمده آن‏در مجله کارمزد‪ ،‬جلد سوم در تهران‬ ‫جمله مقابله با سرمای ‌هداری افسارگسیخته‪ ،‬کنترل وتنظی ‌مهایدولتی‬ ‫تمامی حرک ‌تهای اعتراضی تاریخ معاصر جهان‪ ،‬از زمان ایجاد‏طبق ‌هی‬
‫بر عملکــرد‏انحصارات مالی‪ ،‬بانکی‪ ،‬تولیــدی و خدماتی‪ ،‬مل ‌یکردن‬ ‫متوســط جدید‪ ،‬توسط اعضای این طبقه از جمله روشنفکرا ِن مرد و‬
‫انتشار یافت‏‪.‬‬ ‫بان ‌کها‪ ،‬اســتقرار یک نظام مالیاتی جدی‪ ،‬تأمیــن حق کار‪ ،‬تأمین‬ ‫زن‪ ،‬هنرمندان‪ ،‬معلمان‪ ،‬و متخصصین‪ ،‬ســازما ‌ندهی شده است‪ .‬این‬
‫‪‎)‎2‬سعید رهنما‪ ،‬روش شناســی مارکس‪ ،‬و کار پایه اقتصاد سیاسی‬ ‫آموزش و بهداشت همگانی‪،‬‏پ ‌یگیری سیاس ‌تهای قاطع حفاظت از‬ ‫حرف‏ب ‌همعنی کم بهــا دادن به نقش کارگران و پر بها دادن به نقش‬
‫محیط زیســت‪ ،‬تلاش برای هرچه عادلان ‌هتر کــردن توزیع‪ ،‬و برقراری‬ ‫متناقض طبق ‌هی متوســط جدیددر تحولات اجتماعی نیســت‪ ،‬اما‬
‫مارکسی‪ ،‬نشر پگاه ‪۲۰۱۰‬‏‬ ‫دموکراســی صنعتی در تمام نهادها و‏مؤسسات تولیدی و خدماتی‬ ‫طبق ‌هی کارگر نیاز به متحد‏دارد و نقش بســیار مهم روشــنفکران و‬
‫‪)۳‬مانیفست کمونیست‪ ،‬ترجمه حسن مرتضوی‪،‬در لئو پانیچ‪ ،‬کالین‬
‫مبتنی بر مشارکت وسیع کارکنان این واحدها در تصمی ‌مگیر ‌یها‪.‬‏‬
‫لیز‪ ،‬مانیفست پس از ‪ ۱۵۰‬سال‪،‬انتشارات آگاه‪ ،۱۳۸۰ ،‬ص‏‏‪۲۹۰‬‏‬ ‫واضح است که چنین اصلاحات رادیکال و پی ‌شروند‌های تنها در قالب‬
‫‪ )۴‬نامه مارکس به دوملا نــوی ون هویس‪ ۲۲‬فوریه ‪ ،۱۸۸۱‬مجموعه‬ ‫یــک نظامدموکراتیک مبتنی برعدالــت اجتماعی و برابر ‌یطلبانه و‬

‫آثار مارکس انگلس‪ ،‬جلد ‪ ،۴۶‬ص ‪ ۷-۶۵‬‏‪۶‬‬
   31   32   33   34   35   36   37   38   39   40   41