Page 25 - Issue No.1371
P. 25
سال / 23شماره - 1371جمعه 6رذآ 1394 سرانجام راهی شدیم مقالات
25 گزارش
خاطراتسفر؛سفربهآسیایمیانه(بخش پنجم)
Vol. 23 / No. 1371 - Friday, Nov. 27, 2015گوش بر زمین م یخواباندیم ،صدای قد مهای شتابناک تاجران ،و صدایشــرق به منظور تشخیص از اقوام ترک "تاجیک" .محیط طباطبایی بر روز هشــتم سفر به زیارت خجند رفتیم .سا لها پیش وقتیدخترهایم
هیاهوی سودای آ نها را م یشنیدیم که با غوغای رج به رج بانوان زیبای این باور اســت که تاجی کها همان عج مها و پارسی زبانان هستند .در کودکانی خردســال بودند کتابی به دســتم افتاد بنام "خدیوزاده جادو
فروشــنده میوه و نان و خشــکبار نشســتهدر میداندر هم آمیخته. "فرهنگ شــرفنامه منیری" و در برهان قاطع تاجیک را برابر غیر عرب شــده" نوشته لئونید ســالایف که با دخترهایم آن را خواندیم و بسیار
"پنج شنبه بازار" خجند نمونه یک بازار قرون نهم و دهم هجری ایرانی و غیر ترک معنی کردهاند .محمد تقی بهاردر سبک شناسی خود نیز لذت بردیم .داستان در خجند رخ م یداد و از پ لهای مختلف شهر نام
اســت که نظیرش دیگر در ایران یافت نم یشــود .فصل برداشت انگور تعریفی نظیر اســتاد محیط طباطبایی دارد .از اسناد به جای مانده از م یبرد .دیدارم از خجند مرا به یاد این داســتان انداخت و چشمم را در
بود و خوش ههای زرین و یاقوتی انگور از هر گوش های خریدار را به سوی دوران تیموری چنین برمی آید که تیموریان به منشیان و وزرای ایرانی پــی ملأ نصرالدین و ماجراهایش ،در پی داروغه و فالگیرهایش و در پی
خود م یخواند .تنوع انگور در خجند شــگفت آور است .در سوی دیگر خود تاجیک م یگفت هاند .سعدی بارها لغت تاجیک را در برابر ترک قرار هدایای بابا توره خان به هرطرف دواند و بار دیگر قدرت شــگرف ادبیات
میدان بازار ،مســجد شیخ مصلح الدین النوری خجندی از عارفان قرن و اثــر ادبی را در ارتباط فرهنگی و مهر و دوســتی میان مردمان برمن
12میلادی قرار دارد که هنوز دایر است و نمازهای پنجگانه در آن برگزار داده است: روشن کرد .جای دخترانم که هریک در گوش های از دنیا به کار و زندگی
م یشــود .باید بگویم در هیچ یک از مســاجد اهل سنت در این سفر، نگار ترک و تاجیکم کند صد خانه ویرانه
نمازخانــه و یا حتی وضوخان های برای بانوان در نظر گرفته نشــده که به آن چشمان تاجیکانه و مژگان ترکانه مشغولند ،سبز بود.
ابتــدا به موزه رفتیم که در کنار ارگ خجند و در حاشــیه پارک کمال
نشان ممنوعیت ورود آنان به این مساجد بوده است. یا خجندی واقع است .موزه جالبی بود و از قدمت این سرزمین و مردمانش
از سوزن دوزی های نفیس بخارا در خجند نشانی نیست اما کار دستی In touch with Iranian diversity زدریای عمان برآمد کسی حکایت م یکرد .تاجیکان همه ادبیات فارســی و ادیبان فارسی گوی را
سفر کرده دریا و هامون بسی تاجیک م یدانند و برایشان مهم نیست که مثلًا خواجه حافظ شیرازی
با ارزش خجندی ها ســرامیک است و بازار پر است از قوری و پیال ههای عرب دیده و ترک و تاجیک و روم بوده و در تمام عمر از شیراز بیرون نرفته است ،یا فردوسی توسی بوده
چایی خوری به شک لها و طر حهای زیبا. ز هر جنس در نقش پاکش علوم
عبدالرحمن جامی نیز ترک و تاجیک را برابر هم بکار م یبرد .به ویژهدر و گذارش به سمرقند و بخارا نیفتاده است.
در روز نهم به سوی پنجکنت راندیم .با اتومبی لهایی راحت در جادهای رابطه خود با امیرعلیشبر نوایی که ترک بود: پس از این که تاجیکستان و همه شهرهای نام یاش به روسیه پیوسته
کوهســتانی و پیــچ در پیچ ،و رانندهای خوش ســخن که در تمام راه سایلی گفت با کسی به عجب شد ،رو سها به سبب جداسازی آنان از دیگر فارسی زبانان که مشخصاً
نوارهای موســیقی تاجیکی برایمان گذاشت با صدای خواننده مشهور با فلانت چه نسبت است و نصب؟ در ایران زمین ســکونتداشتند تلاش کردند فرهنگ و زبان و قومیت
و زیبای تاجیک شــبنم ثریا .شهر خجند را پشت سر نهادیم با آرزوی گفت :او ترک هست و من تاجیک تاجیکان را منکر شوند و آنان را به روسیه ضمیمه نمایند .این برنامه را
لیکداریم خویشی نزدیک با ازب کها ،قرقیزها ،کازاک ها و ترکم نها همداشت هاند.در برابر ،متفکران
دیداری دیگر .که زادگاه کمال خجندی است و گرامی است. بیهقی بزرگ نیز در تاریخ به جــای مانده خویش از تاجی کها با لفظ دلسوزی نظیر صدرالدین عینی تلاش نمودند زبان و ادب و قوم خود را
جاده پیچ م یخورد .کوههای سرســفید در پیرامون و ســیماب رودی مستقل از ایرانیان و فارسی زبانان قلمداد کنند تا بتوانند هویت خود را
خروشــان در ته دره چشــم اندازمان بودند .تاجیکســتان به ســبب "تازیک" نام م یبرد. نــگاهدارند .برای حصول این تصمیم چارهای نبود که تاجیکان را اولین
کوهستانی بودن و جنگ قومی مذهبی پنج ساله پس از استقلای در به گمانم این نشــان هها کافی است که ادعای تاجیکان را بر قدیم بودن قوم فارســی زبان بدانند و هرکه در هرکجا به فارســی سخنی گفته و
سا لهای ۱۹۷۰جادههای مناسب برای عبور و مرور بسیار کم دارد .جاده تبــار ایرانی خود بپذیریــم و آنان را نه قومی جــدا و مدعی که ایرانی نوشته را تاجیکی بدانند .آکادمسین باباجان غفوروف نیز کتاب تاریخ
ارتباطی خجند به دوشنبه مه مترین جاده ارتباطی کشور است که دو تبار و برادر هم خون و هم میراث ادب فارســی بدانیم .به نظر م یرسد "تاجیکان" را به همین منظور پژوهش و تحریر کرد .پس از فروپاشــی
شهر بزرگ تاجیکستان را در شــمال و جنوب به هم متصل م یسازد. آنچه امروز از ادب شــعری ایران نام آور و بلند آوازه است ،حاصل تلاش روسیه شوری و استقلال کشــورهای مختلف آن ،به سبب بی توجهی
این جاده در چند سال اخیر به کمک شرک تهای بین المللی در حال نخبگانی اســت که زمانیدر مقایســه با تر کهای مهاجم "تاجیک" و و اهمــال دولت و اربــاب ادب و پژوهش در ایــران ،همچنین بی خبر
ساخت است و هنوز بخ شهای زیر ساختماندارد .جاده خجند هم که در برابر تازیان متجاوز "عجم" خوانده م یشدهاند .به تبار آریایی-ایرانی- بودن مطلق تاجیکان از جهان و عدم دسترســی سنتی آنان به منابع
در جایی از این جاده شمالی جنوبی جدا م یشود در حال ساخت است تاجیک خود ســربلندم که سرچشمه در تاریخی به قدمت سیاووش و مطالعاتی ،همچنین آشــنا نبودن آ نها با هیچ زبان دیگری جز روسی،
کیخســرو دارد و بزرگانی چون فردوسی و رودکی و بوعلی سینا پرورده همچنــان در این خیال مادر قوم و مادر زبان فارســی باقی ماندهاند و
که خود در کندی تردد میان شهرها تأثیر به سزا دارد. اســت .تنهادریغ و افسوس بر این اســت که امروزه ایرانیان و تاجیکان برآن پای م یفشــارند .جالب این که اگرچه تاجیکستان زبان تاجیکی
غروب هنگام به پنجکنت رسیدیدم. نم یتوانیم آثار مکتوب یکدیگر را مطالعه کنیم .با توجه به این که خط (فارســی با لهجه خراســانی قدیم) را زبان رسمی خود برگزید ،اما خط
فارســی با همه ادبیات ایرانی پیوسته است ،کاش تاجیکان به رفع این آنان سریلیک (روســی) است و از خواندن آثاری که مدعی تصاحب آن
ولی هنوز کسی ایستاده زیر درخت. هستند محرومند .رودکی را پدر شعر تاجیک که منظور همان فارسی
ولی هنوز سواری است پشت باره شهر دریغ همت گمارند و این دره ژرف جدایی را از میان بردارند. است م یدانند و نم یتوانند یک شعر او را به خطی که خود نوشته است
صدای باد م یآید ،عبور باید کرد بخوانند .شایان ذکر است که ایرانیان نیز پس از سربرآوردن از خاکستر
که وزن خواب خوش فتح قادسیه و من مسافرم ،ای بادهای همواره! تهاجم تازیان ،زبان خویش را فارســی و خــط خود را عربی برگزیدند و
به دوش پلک تر اوست. آنچه امروز خط ایرانی-فارســی گفته م یشود،در حقیقت الفبای عربی
مرا به وسعت تشکیل بر گها ببرید.
هنوز شیه هی اسبان بی شکیب مغو لها مرا به کودکی شور آ بها برسانید. است.
بلند م یشود از مزراع ینجه. و کف شهای مرا تا تکامل تن انگور اما قوم تاجیک که هستند و رابطه آنان با ما ایرانیان چیست؟ پژوهندگان
پر از تحرک زیبایی خضوع کنید غربی بسیاری از ابتدای قرن نوزدهم به مطالعه خواستگاه قوم تاجیک
هنوز تاجر یزدی ،کنار "جاده ابریشم" (سهراب سپهری) پرداخت هانــد .در 1823م.کلابروت در مقالــ های در باره مردم بخارا گفت
به بوی امتعه هند م یرود از هوش "تاجیک" تغییر شــکل یافته "دئی" است و پار تها و اشکانیان "دئی"،
(سهراب سپهری) به پنج شنبه بازار خجند رفتیم به جستجوی تاجران راه ابریشم .اگرچه "تاجیک" ،و "دجیک" خوانده م یشــدهاند .آ .برنشتام واژه تاجیک را به
این بازار در زمان سیطره شوری در خجند ساخته شده اما مطمئنم اگر زبان کهن مردم تخارستان در هزار سال پیش از میلاد نسبت م یدهد.
پن ِج ِکنــت ،چنانچه امروز گفته م یشــود ،یا پنج َکنــد زادگاه رودکی آن را از ریشه "تژی"در زبان سکایی م یداند و معتقد است ترکان آسیای
پدر شــعر فارســی ،و بزرگترین مرکز مطالعات باستانشناسی و هنری مرکزی آریاییان ساکن آن منطقه را چنین م ینامیدهاند .استاد محیط
آسیای مرکزی و سرزمی نهای فرارود ،شهر کوچکی است در شمال غرب طباطبایی بر این باور اســت که ایرانیان را در جنوب و غرب ســرزمین
تاجیکســتان در دره زرافشان و در اســتان سغد .این شهر باستانی که پهناور ایران به سبب تمایز از اعراب "عجم" م یخواندهاند و در شمال و
تنها سی و پنج کیلومتر با بخارا فاصلهدارد ،از نواحی آباد تاجیکستان
اســت .مرز میان بخارا و پنجکنت را ازب کها بست هاند تا تاجیکان بخارا 25
و ســمرقند را از دیدار خویشان پنجکنتی خود محروم سازند .و بدیهی
است میان تاجیکان و ازبکان مهری نیست.
ادامه در صفحه ۲۶