Page 14 - Issue No.1369
P. 14

‫ظهور ناگهانی یک «عکس خبری» با زیرنویسی «مشکوک»‬                                                                                          ‫مقالات‬

                                                                                                                                                                                                             ‫‪14‬‬

                                                                                                                                        ‫سیاست پرستو فروهر‬                                                    ‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1369‬جمعه ‪ 21‬نابآ ‪1394‬‬

                                                                                                                                        ‫عکس‪ ،‬حیاط خانه‌ی داریوش و‬
                                                                                                                                        ‫پروانه فروهر را نشان م ‌یدهد در‬
                                                                                                                                        ‫شب یکم آذر سال ‪ .۱۳۷۷‬سیاه و سفید است و به مکا ِن واقعه از بالا نگاه‬
                                                                                                                                        ‫م ‌یکند‪ .‬زاویه‌ی دید دوربین را که پی بگیری به ایوان خانه م ‌یرسی‪،‬‬
                                                                                                                                        ‫کنار پله‌های مشرف به حیاط‪ .‬عکاس اینجا ایستاده بوده است‪ .‬شب‬
                                                                                                                                        ‫است‪ .‬بیست و سه نفر در عکس دیده می‌شوند‪ ،‬یک زن و بیس ‌تودو‬
                                                                                                                                        ‫مرد پیر و جوان‪ .‬حاضران به دو گروه تقسیم شده‌اند‪ ،‬آنها که نظاره‬
                                                                                                                                        ‫م ‌یکنند و آنها که در حال انجام کاری هستند‪ .‬نمی‌دانم این کار را چه‬

                                                                                                                                                                                          ‫می‌توان نامید‪.‬‬

                                                                                                                                        ‫چیزی حمل می‌شود‪.‬‬

‫سرسرا که گذاشتندش‪ ،‬خون از زخ ‌مهایش بیرون زد و روی کاش ‌یها‬          ‫بودند‪ ،‬پایین آوردند تا سرسرای ورودی خانه‪ ،‬که در شیشه‌ای آن به‬      ‫چهار مرد گوشه‌های پتویی را گرفت ‌هاند و م ‌یبرند‪ .‬یکی از آنها اونیفرم به‬
‫ریخت‪ .‬م ‌یگویند همانجا او را روی مادرم گذاشتند و رویشان پارچه‬        ‫ایوان باز می‌شود‪ .‬روی جسد پوشیده بوده است‪ .‬پدرم را از روی آن‬       ‫تن دارد‪ .‬مرد دیگری که نقش مدیر را به خود گرفته‪ ،‬جلودار آنها شده‬
‫کشیدند و بیرون بردند‪ .‬م ‌یگویند پای برهنه‌ای از پارچ ‌هها بیرون زده‬  ‫صندلی که قاتلانش رو به قبله چرخانده بودند‪ ،‬پایین آوردند‪ .‬روی زمین‬  ‫است‪ .‬انحنای پتو م ‌یگوید آن چیزی که برده می‌شود‪ ،‬جسم نرمی دارد‪.‬‬
                                                                                                                                        ‫پارچه‌ی سفیدی از میان پتو بیرون زده که یک لکه‌ی تیره روی آن‬
                                                                                                                                        ‫است‪ .‬آنچه درون پتو حمل م ‌یشود و سنگینی آن شانه‌ی مردان را خم‬
                                                                                                                                        ‫کرده است‪ ،‬از چشم دوربین مخفی مانده است‪ .‬حرک ‌تها و حالت‌های‬
                                                                                                                                        ‫این مردان‪ ،‬که گوشه‌های پتو را گرفت ‌هاند و پشتشان به ماست‪ ،‬تنها‬
                                                                                                                                        ‫گویای وضعیتی عادی به هنگام حمل کردن چیزی ست‪ .‬آنچه حمل‬
                                                                                                                                        ‫م ‌یکنند انگار برایشان بی‌تفاوت است‪ ،‬می‌تواند هر چیزی باشد‪ .‬چیزی‬

                                                                                                                                                                      ‫را می‌برند که باید از آنجا خارج شود‪.‬‬
                                                                                                                                               ‫نمی‌دانم درون آن پتو جسد مادرم را م ‌یبرند یا جسد پدرم را‪.‬‬
                                                                                                                                        ‫من آن شب آنجا نبودم‪ .‬اما بارها از بستگان و دوستانی که آنجا بودند‪،‬‬
                                                                                                                                        ‫پرسیده‌ام که چه دیده‌اند‪ .‬روایت‌هایشان‪ ،‬تکه‌پار‌ههایی از یادها‪ ،‬لبریز‬
                                                                                                                                        ‫از غم و بهت‪ ،‬یقینی ندارد‪ .‬واقعیت را از کنارهم‌گذاشتن‌شان نمی‌توان‬
                                                                                                                                        ‫بازیافت‪ .‬کسانی م ‌یگویند آن شب به هنگام بیرون بردن جسدها‪ ،‬آنها‬
                                                                                                                                        ‫را روی هم «انداختند»‪ .‬مادرم را از طبقه‌ی بالا‪ ،‬همانجا که او را کشته‬

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                              ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬

                             ‫‪Sold‬‬                                     ‫‪$598,000‬‬

                                                                     ‫منزل ‪ ٤‬اتاق خوابه‪۳ ،‬‬
                                                                     ‫سرویس بهداشتی‪ ،‬با ‪٢۱٠٠‬‬
                                                                     ‫اسکوارفیت و سوﺋیت اجارهای‬
                      ‫در دانتاون پورتکوکیتلام ‪2382 Rowland St. Po Coq.‬‬

 ‫رﺿﺎ ﺧﺪاﺑﺨﺶ‬           ‫‪Profitable Donair & Sub Shop in Richmond‬‬
                                                                     ‫‪$228,000‬‬
    ‫ﻣﺸﺎور اﻣﻮر اﻣﻼ ک‬  ‫ﺑﺎ درآﻣﺪ ﺧﺎﻟﺺ ﺑﺎﻻی ‪ ١٠k‬در ﻣﺎه‬

‫‪Cell: 604 916 7212‬‬    ‫‪Franchise Coffee Shop, Burnaby $295,000‬‬

‫‪rkodabash@gmail.com‬‬            ‫‪Option to buy 1/2 of business‬‬
‫‪W.RayKodabash.com‬‬
                      ‫‪ ٣‬ﮔروسری در ﺑرﻧاﺑی و دانﺗاون وﻧﮑوور‬

                      ‫‪$49 K‬‬  ‫‪$88 K‬‬                                   ‫‪$300 K‬‬

                      ‫‪ $88,000‬پیتزا شاپ در دانﺗاون وﻧﮑوور‬

‫‪HOMER DENTAL CENTRE‬‬                                                                                                                                                                                          ‫‪Vol. 23 / No. 1369 - Friday, Nov. 13, 2015‬‬

                                                                                                                                                                                                             ‫‪14‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19