Page 22 - Issue No.1362
P. 22
همیشه به دنبال رن گهای براق باشید مثلگوجه فرنگی یک شعر بلند ازکیمیا سعیدی ادبیات
از میوهها و سبزیجات تازه استفادهکنید:
بروکلی ،تربچه کیمیا سعیدی ،شاعر متولد 22
مقدار زیادی ماهی چرب بخورید:
ماهی آزاد سال ۶۳و اهلکرمان است. شعر سال / 22شماره - 1362جمعه 3رهم 1394
از خوردن غذاهای نشاستهای دوریکنید: تحصیلات دانشگاهی خود
برنج و پاستا را در رشتهی شیمی در سال
۸۲آغازکرد و در سال چهارم
مثل اکنون منکه به اعتنای هر روزهی مار کهای چینی
لبا سهات را م یشمارم از این رشته انصراف داد و در
لباس :6شلوار جینآبیکه بیضههات را سخت م یفشارد به هم رشتهی مرمت و احیاء بناهای تاریخی مشغول به تحصیل شد
لباس :11پیراهن قرمز زرشکیکه مارکش به اشتباه با مارک لباس زیرم جابه جا شد و من 3رو ُز 3
و ه ماکنون مشغول به انجام فعالی تهایی در زمینهی معماری و
رو ُز 3شب قاه قاه خندیدم و تو 3رو ُز 3رو ُز 3شب در کاسهی توالت عق زدی
تدریس درآموزشگاههای معماری است.
به ژامبو نهای تحریم شده در خانهی ما امسال حر فهای تو بویآپارتما ِن رنگ و رو رفتهات را دارد Vol. 22 / No. 1362 - Friday, Sep. 25, 2015
بهآمپو لها و قر صها و دواهای تحریم شده در خانهی ز ِن دیابتی همسایهی ما بوی خستگی سا قهات
به سیگارها و واک سها و اشتهاهای تحریم شده در کوچهی ما بوی شمارشآد مها و موزائی کها
ُقل ُقل نفت را نم یتواند بزاید مادرم چند قلو چند قلو بوی سربازهای خستهای را
ُقل ُقل نفت را نم یتواند بزاید مادر تو چند قلو چند چند قلو
که با پلن گهای لباسشان رژه م یروند از پشت این پنجره
تا آبتان و نانتان و قرصتان و دواتان و اشتهاتان و .. قوزهاشان را م یکشند به دیوارها
قوز م یکنند مثل محکومی به اعدام
صدای رادیو از صدای تو بلندتر است قوز م یکنند با کمیگستاخی در چش مهای تو
از صدایگاز زدنت به سیب بلندتر است
از صدایآرو غهای َپ ُت َپهنت بلندتر است سیگاری تعارف م یکنی
از صدای صدات را پرت م یکنیم توی شیشه و موزائی کها را م یشماری
کاسه بشقا بهای شفاهی را پرت م یکنیم توی شیشه
ارکوپا لهای شفاهی را پرت م یکنیم توی شیشه یک پا یک موزائیک
میوه و سبزیجات تر و تازه را پرت م یکنیم توی شیشه ... دو پا دو موزائیک
سه پا سه موزائیک
و ما تنها یک دقیقه صبر کردیم In touch with Iranian diversity
و من دسته دسته موهات را روی موزائی کها م یشمارم این سربازهای به صف شده
که خیابا نهای فرعی را عق م یزنند توی توالت
یک پا یک موزائیک یه دسته مو
دو پا دو موزائیک دو دسته مو که ر ِد ل بهایت را
سه پا سه موزائیک سه دسته مو که ر ِد ر ِد ل بهایت را م یبرند با خودشان توی زنبی ِل پیرزنها
بخار صورتت را روی من بپاش که....
بلند شو
راه بیفت
اگر خواستی به اقیانوسآرام م یرویم همیشه این خیابان راه باریکی دارد ،پیش خودت بماند ،م یرسد بهآنجا که دلاک خانه بود روزی و
غضنفر دلاک اسید پاشید روی زنش
روی پوزهی یک سگ ،صخره ماسیده ،نازش م یکنیم عشق اگر از مادرم شروع نشده باشد
ازگوشیکه نیست چهره م یگیریم از تو شاید
گوش ماهی م یپرانیم شروع
به دریای صورتیکهآواره ست شروع
شروع شده باشد
از پودر،کرم پودر ،از رژ اجازه م یگیریم زن زیباروی غضنفر دلاک
بی خیالآینهها م یشویم
الفبا را جا به جا م یکنیم اعدادت را که بر شانهات م یاندازد؟
خطوط استیگمات را جا به جا م یکنیم لبا سهای تنگ وگشادت را که بر شانهات م یاندازد؟
از زیبایی رد م یشویم رژهای تیرهی تریاکی
از خیابان از بیل بردها رد م یشویم و قرمز و زر ِد زعفرانی را که بر شانهات م یاندازد؟
و سرگوشمان را م یجنبانیم در مردم کهای نیمه چطور به خودت نزدیک م یکنی این همه را
در استخوا نهای نیمه روزنامهها را م یکشی روی سرت
در پرخاش انگش تهای نیمه
توی سرت پر از جملهها و حر فها و اداهاست
بلند شو روزنامهها را م یکشی روی شیشهها
راه بیفت م یچپانیشان لای درها و درزها
زن زیباروی اسید خورده روزنامهها را نم یخوانی توی سرت
22روزنامهها ُپرند از اعداد مردهها
پاییز 93 روزنامهها پر از مرده شور خانهها
روزنامهها منتظرند تا مر گهای تدریجی را روزنامهکنند