Page 26 - 1349
P. 26
-نم یدانم متعارف است یا غیرمتعارف .اما به هرحال من با پیرامونم ،از 26
در و دیوار گرفته تا آدمها و طبیعت و حتا قطاری که هر ساعت یکبار از
روبهروی خانهام رد میشود ،رابطه حسی دارم .فرقی هم نم یکند کجا سال / 22شماره - 1349جمعه 5ریت 1394
باشم .شهرها ،خیابانها و حتا آجرهای دیوار دور و برم مهماند و گاهی
وارد شعرم هم میشوند .نتیجه این رابطه هم همیشه علاقه و تعریف
نیست .گاهی عصبانیت و پرخاش هم هست .مثل شعر «رن گها» در
همین کتاب.
اما مساله دیگر این است که من از غر زدن متنفرم .آه و ناله کردن را
دوست ندارم و از آن فرار میکنم .حتا از شنیدن اینکه تغییر ممکن
نیست م یگریزم .از کسانی که دائما از غریبی و غربت م یگویند
بهصراحت پرهیز م یکنم .مسلما دل من هم برای خیلی چیزها و
خیلی کسان تنگ میشود .در این تردیدی نیست .اما ترجیح میدهم
با موضوعی که اذیتم م یکند بجنگم ،یا از خیرش بگذرم .اما اینکه در
یک موقعیت خودم را محصور افسوس و اندوه خیال گذشته کنم ،بیشتر
آزارم میدهد .اینکه دلبستگی ما به محیطی که در آن بزرگ شدهایم
تبدیل به وابستگی میشود ،از نظر من قابل تحلیل است .من همچنان
به خیلی چیزها در گذشت هام دلبستهام .اما فکر م یکنم به آنها وابسته
نیستم .این تفاوت بین افسوس و تجربه است .باور دارم که دنیا کمی
بزرگتر از حیاط خانه پدری ماست .اما آنقدر هم بزرگ نیست که به کلی
در آن احساس بیگانگی کنیم.
پس مهاجرت چه تاثیری روی آسیه امینی گذاشته است؟
شعرهای قبل مهاجرت و امروز شما را که مقایسه میکنم ،حس
میکنم آرا متر شدهاید .این طور نیست؟
-بخش عمدهای از آرامش و ناآرامی ما واکنش به محیط است .چه به
صورت مستقیم و چه معکوس .اگر منظورتان تاثیر مهاجرت بر شعر من
است ،و منظور این است که شعر من آرامتر از گذشته شده ،خودم چنین
برداشتی نداشت هام ،شاید حق با شما باشد .اما از نظر مضمون ،هم خود
مفهوم «جغرافیا» و هم مفاهیمی مثل سفر و خانه در دفتر سوم ( دوم
به زبان نروژی) به طور مشخصی برجستهاند.
آسیه امینی | عکس از جواد منتظری اتوبیوگرافی کناوس گورد در نروژ که کمتر از پنج میلیون جمعیت دارد، نروژ را چگونه جایی دیدهاید؟ به نظر م یرسد یک نوع سکون Vol. 22 / No. 1349 - Friday, June 26, 2015
بیش از نیم میلیون فروش داشته است ).اما بیشترین علاقه نروژیها به در این کشور حاکم است .شاعران و نویسندگان امروزش از
یعنی شما بعد از انشار کتاب در خلآ رها نمیشوید که منتظر بمانید تا رمانهای تاریخی یا مستندنگاری نیست .بلکه آنها عاشق ادبیات جنایی چه مینویسند؟ کنوت هامسون را م یشناسیم و تا حدی هم
یک روز خوانندهای از سر اتفاق به شما ایمیل بزند و بگوید کتابتان را هستند و ژانرهای مختلف ادبیات جنایی با تمهای اجتماعی و از جمله زیگرید اوندست را که هشتاد نود سال قبل نوبل ادبیات را بردند.
خوانده و از آن راضی بوده .بلکه ب هطور دائم م یتوانید برنامهریزی کنید ژانر وحشت از پرفروشترین کتابها در نروژ است .شاید ما از ادبیات In touch with Iranian diversityاما چهره برجسته امروز آنها کیست؟ بگذارید کمی درباره این
تا مخاطبان بیشتری را جلب کنید .در این مورد اتحادیههای صنفی مثل انتظارداریم ،خلآهایمان را پر کند .یعنی در جامعهای که از هیجانهای
کانون نویسندگان نروژ نقش موثری دارد .مثلا شما م یتوانید درخواست معمول جوامع پرجمعیت دور است ،ادبیات هیجان و ماجراجویی را ادبیات صحبت کنیم .موافقید؟
کنید که برای معرفی کتابتان به دبیرستا نها بروید و برای دانش آموزان -نروژ باغ بزرگی است شبیه به باغ کوچکی که من کودکیام را در
۱۶تا ۱۷ساله کتابتان را معرفی کنید .یا م یتوانید در کتابخانههای بازآفرینی م یکند. آن سپری کردم .البته بدون سرمای منهای سی درجه! منظورم اشاره
مختلف کشور برنامه داشته باشید .همه این اتفاقها م یتوانند هم رابطه جدا از سابقه تاریخی وابستگی فرهنگی ما به شعر ،شاید پناه بردن به شعر به اهمیت طبیعت و آرامش در این کشور است که بسیار شبیه شمال
شما را با خوانندگانتان نزدیکتر کنند و هم بازتاب رسانهای بیابند. دوران کودکی من است( .نه شمالی که امروز م یبینیم و دارد در آلودگی
این اتفاق هنوز بعد از بیش از شش سال زندگی در نروژ برای من هم خودش ب هنوعی نشان از گریز از هیاهوی پیرامون در کشور ما دارد. و ترافیک غرق میشود ).مردمی آرام و مهربان دارد که وارد شدن به
شگف تانگیز و البته تحسی نبرانگیز است .زیرا به نظر من این کافی دایره ارتباطاتشان سخت است ،ولی اگر وارد شوی ،گر ماند و محبتشان
نیست که ما دائما از سرانه کتابخوانی در کشورمان به عنوان یک ویژگی این میان کتاب نخست شما در نروژ« ،به خواب من با تفنگ نیا»،
منفی و در نقد شرایط کتابخوانی جامعه مان به کار ببریم .این فرافکنی چه سرنوشتی یافت؟ دیده شد؟ به هر حال م یدانیم که ناشر همان بیدریغ است.
و فرار کردن از واقعی تهایی است که بدون آنها امکان بالا رفتن توجه در حوزه ادبیات ،مردم این کشور با شعر میانه چندانی ندارند و هرقدر
نسبت به کتاب وجود ندارد .ناشران نیاز به حمایت دارند ،نویسندگان کتاب تصمیم گرفت کتاب دوم شما را هم چاپ کند و چاپ کرد. که ادبیات داستانی در این کشور ،رشد کرده و مرزها را در نوردیده
برای ادامه کار حرفهای بدون حمایتهای صنفی نم یتوانند کار کنند. -بهترین سرنوشت هر کتابی ،خوانده شدن و دیده شدن است .با توجه و به دنیا معرفی شده و گاهی حتا پیشرو بوده ،شعر در اینجا مهجور
توزیع کتاب یکی از مهمترین دلایل رشد کتابخوانی است .و در نهایت به توضیح طولانی که در مورد رابطه مخاطب نروژی با شعر دادم ،به طور است .این به این معنی نیست که در تاریخ ادبیات آنها به شاعران خوب
اتفاقهای فرهنگی که باید دنبالهروی انتشار یک کتاب باشد .اینهاست معمول ،کمتر کتاب شعر در این کشور مخاطب عمومی پیدا میکند .با و معروف و تاثیرگذار برنمیخوریم .نه ،بسیاری از نویسندگان ادبیات
این همه یکی از بزرگترین شانسها برای نویسندگان نروژی ب هویژه اگر داستانی در نروژ دستی هم بر شعر و ب هویژه ترانه سرایی داشت هاند .حتا
که یک اثر را تبدیل به یک اتفاق ادبی م یکند. نخستین کتابشان در این کشور منتشر شود ،این است که شورای عالی «هنریک ایبسن» بزرگ ،که بیشتر به خاطر نمایشنامههای معروفش
ادب و هنر نروژ بعد از ارزیابی کتاب ،به آن رای مثبت بدهد .این رای به
شنیدیم که اواخر ماه مه همراه با ناما جعفری مهمان فستیوال معنی این است که این کتاب برای همه کتابخانههای کشور خریداری میشناسیم ،شاعر و تران هسرا نیز بوده.
ادبی لیله هامر بودید که ظاهرا مه مترین فستیوال ادبی در نروژ خواهد شد .یعنی هم شانس بزرگی برای نویسنده است و هم ضمانت در زمان معاصر هم شاعران پرطرفداری مثل جان اریک وولد هستند
محسوب م یشود .برنامه چطور بود؟ از چه گفتید و چه شنیدید؟ خوبی برای بازگشت سرمایه ناشر .کتاب اول من از این نظر شانس این که کتابها و حتا تک شعرهایشان با توجه زیاد رسانهها و علاق همندان
این فستیوال هم در ادامه همان برنامهریزیهای فرهنگی است که به روب هرو است ،اما اگر بخواهیم درباره جریان غالب ادبی حرف بزنیم ،شعر
آن اشاره کردم .فستیوال ادبی لیلههامر ،مهمترین جشنواره ادبی نروژ را داشت که به همه کتابخان ههای نروژ راه پیدا کند. عمومیت ندارد و نسبت به کشورهایی مثل ایران ،افغانستان یا انگلستان
است که هر سال دهها نویسنده نروژی و صدها تن از علاقمندان آنها علاوه بر این نقدهای خوبی بر آن نوشته شد در برخی از رسانههای که شعر ،رکن مهم ادبیات آنهاست و از قر نها پیش تا امروز همیشه مهم
را دور هم جمع م یکند تا هم در برنامههای ویژه ادبی شرکت کنند نروژی که برای خود من و حتا برای ناشر هم دور از انتظار بود .این
و هم آثار جدید و مهم ادبی را معرفی کنند .این فستیوال در زادگاه اتفاق در مورد کتاب دوم «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ میشوم» و قابل بحث بوده ،با اقبال روب هرو نبوده است.
"سیگرید اوندست" Sigrid Undsetسومین برنده ادبیات نروژ و به نام اما ادبیات داستانی در این کشور همیشه پرطرفدار و پرتیراژ بوده
او هر سال برگزار میشود .امسال دومین بار بود که من در این مراسم هم رخ داد. است .در بین نویسندگان معاصر نروژی نویسندگانی با شهرت جهانی
برنامه داشتم .همانطور که گفتید یک نشست شعرخوانی بود به همراه مهمتر از همه اینها آنچه که به نظر من تفاوت عمده برخورد با یک کتاب حضور دارند مثل کارل اووه کناو سگورد Karl Ove Knausgaard
ناما جعفری (شاعر ایرانی که در شهر لیلههامر اقامت دارد) و همینطور در اینجا نسبت به ایران است ،برنامهریزیهای سیستماتیک فرهنگی یا اوسنه سیرستاد (سیشتاد در گویش نروژی) Åsne Seierstadکه
یک مصاحبه زنده درباره ادبیات و وضعیت آزادی بیان و شرایط یک است .در این برنامهریزی هم ناشر دخالت دارد ،هم خود نویسنده ،هم کتابهایشان در بسیاری از کشورهای جهان و بازارهای بزرگ کتاب
کتابخان هها و سازمانهای فرهنگی و هم شهردار یها به عنوان منابع فروشهای میلیونی داشته است .شاید جالب باشد بدانید خانم سیرستاد
نویسنده مهمان در نروژ. مالی و هم سازمانها و نهادهای پشتیبان که بیشتر آنها مستقل از دولت روزنامهنگاری است که کارش را با روزنامهنگاری جنگ در جنگ چچن
شروع کرد .و بعد از آن درباره منازعات صربستان و بعد هم افغانستان
است و درآمدشان را از سازمانهای اقتصادی تامین م یکنند. و عراق نوشت .شهرت او به دلیل این است که به جای خبررسانی
درباره جنگ ،بیشتر از مردمی که درگیر جنگ هستند مینویسد و سعی
26م یکند به جای نگاه بیرونی ،زندگی آنها را از نزدیک لمس کند.
با وجود اینکه نویسندگان شناخته شدهای مثل کارل اوو کناو سگورد
یا داگ سولستاد Dag Solstadدر نروژ بسیار مورد توجه اند و
کتابهایشان با تیراژ بسیار بالا منتشر میشود (سری کتابهای
در و دیوار گرفته تا آدمها و طبیعت و حتا قطاری که هر ساعت یکبار از
روبهروی خانهام رد میشود ،رابطه حسی دارم .فرقی هم نم یکند کجا سال / 22شماره - 1349جمعه 5ریت 1394
باشم .شهرها ،خیابانها و حتا آجرهای دیوار دور و برم مهماند و گاهی
وارد شعرم هم میشوند .نتیجه این رابطه هم همیشه علاقه و تعریف
نیست .گاهی عصبانیت و پرخاش هم هست .مثل شعر «رن گها» در
همین کتاب.
اما مساله دیگر این است که من از غر زدن متنفرم .آه و ناله کردن را
دوست ندارم و از آن فرار میکنم .حتا از شنیدن اینکه تغییر ممکن
نیست م یگریزم .از کسانی که دائما از غریبی و غربت م یگویند
بهصراحت پرهیز م یکنم .مسلما دل من هم برای خیلی چیزها و
خیلی کسان تنگ میشود .در این تردیدی نیست .اما ترجیح میدهم
با موضوعی که اذیتم م یکند بجنگم ،یا از خیرش بگذرم .اما اینکه در
یک موقعیت خودم را محصور افسوس و اندوه خیال گذشته کنم ،بیشتر
آزارم میدهد .اینکه دلبستگی ما به محیطی که در آن بزرگ شدهایم
تبدیل به وابستگی میشود ،از نظر من قابل تحلیل است .من همچنان
به خیلی چیزها در گذشت هام دلبستهام .اما فکر م یکنم به آنها وابسته
نیستم .این تفاوت بین افسوس و تجربه است .باور دارم که دنیا کمی
بزرگتر از حیاط خانه پدری ماست .اما آنقدر هم بزرگ نیست که به کلی
در آن احساس بیگانگی کنیم.
پس مهاجرت چه تاثیری روی آسیه امینی گذاشته است؟
شعرهای قبل مهاجرت و امروز شما را که مقایسه میکنم ،حس
میکنم آرا متر شدهاید .این طور نیست؟
-بخش عمدهای از آرامش و ناآرامی ما واکنش به محیط است .چه به
صورت مستقیم و چه معکوس .اگر منظورتان تاثیر مهاجرت بر شعر من
است ،و منظور این است که شعر من آرامتر از گذشته شده ،خودم چنین
برداشتی نداشت هام ،شاید حق با شما باشد .اما از نظر مضمون ،هم خود
مفهوم «جغرافیا» و هم مفاهیمی مثل سفر و خانه در دفتر سوم ( دوم
به زبان نروژی) به طور مشخصی برجستهاند.
آسیه امینی | عکس از جواد منتظری اتوبیوگرافی کناوس گورد در نروژ که کمتر از پنج میلیون جمعیت دارد، نروژ را چگونه جایی دیدهاید؟ به نظر م یرسد یک نوع سکون Vol. 22 / No. 1349 - Friday, June 26, 2015
بیش از نیم میلیون فروش داشته است ).اما بیشترین علاقه نروژیها به در این کشور حاکم است .شاعران و نویسندگان امروزش از
یعنی شما بعد از انشار کتاب در خلآ رها نمیشوید که منتظر بمانید تا رمانهای تاریخی یا مستندنگاری نیست .بلکه آنها عاشق ادبیات جنایی چه مینویسند؟ کنوت هامسون را م یشناسیم و تا حدی هم
یک روز خوانندهای از سر اتفاق به شما ایمیل بزند و بگوید کتابتان را هستند و ژانرهای مختلف ادبیات جنایی با تمهای اجتماعی و از جمله زیگرید اوندست را که هشتاد نود سال قبل نوبل ادبیات را بردند.
خوانده و از آن راضی بوده .بلکه ب هطور دائم م یتوانید برنامهریزی کنید ژانر وحشت از پرفروشترین کتابها در نروژ است .شاید ما از ادبیات In touch with Iranian diversityاما چهره برجسته امروز آنها کیست؟ بگذارید کمی درباره این
تا مخاطبان بیشتری را جلب کنید .در این مورد اتحادیههای صنفی مثل انتظارداریم ،خلآهایمان را پر کند .یعنی در جامعهای که از هیجانهای
کانون نویسندگان نروژ نقش موثری دارد .مثلا شما م یتوانید درخواست معمول جوامع پرجمعیت دور است ،ادبیات هیجان و ماجراجویی را ادبیات صحبت کنیم .موافقید؟
کنید که برای معرفی کتابتان به دبیرستا نها بروید و برای دانش آموزان -نروژ باغ بزرگی است شبیه به باغ کوچکی که من کودکیام را در
۱۶تا ۱۷ساله کتابتان را معرفی کنید .یا م یتوانید در کتابخانههای بازآفرینی م یکند. آن سپری کردم .البته بدون سرمای منهای سی درجه! منظورم اشاره
مختلف کشور برنامه داشته باشید .همه این اتفاقها م یتوانند هم رابطه جدا از سابقه تاریخی وابستگی فرهنگی ما به شعر ،شاید پناه بردن به شعر به اهمیت طبیعت و آرامش در این کشور است که بسیار شبیه شمال
شما را با خوانندگانتان نزدیکتر کنند و هم بازتاب رسانهای بیابند. دوران کودکی من است( .نه شمالی که امروز م یبینیم و دارد در آلودگی
این اتفاق هنوز بعد از بیش از شش سال زندگی در نروژ برای من هم خودش ب هنوعی نشان از گریز از هیاهوی پیرامون در کشور ما دارد. و ترافیک غرق میشود ).مردمی آرام و مهربان دارد که وارد شدن به
شگف تانگیز و البته تحسی نبرانگیز است .زیرا به نظر من این کافی دایره ارتباطاتشان سخت است ،ولی اگر وارد شوی ،گر ماند و محبتشان
نیست که ما دائما از سرانه کتابخوانی در کشورمان به عنوان یک ویژگی این میان کتاب نخست شما در نروژ« ،به خواب من با تفنگ نیا»،
منفی و در نقد شرایط کتابخوانی جامعه مان به کار ببریم .این فرافکنی چه سرنوشتی یافت؟ دیده شد؟ به هر حال م یدانیم که ناشر همان بیدریغ است.
و فرار کردن از واقعی تهایی است که بدون آنها امکان بالا رفتن توجه در حوزه ادبیات ،مردم این کشور با شعر میانه چندانی ندارند و هرقدر
نسبت به کتاب وجود ندارد .ناشران نیاز به حمایت دارند ،نویسندگان کتاب تصمیم گرفت کتاب دوم شما را هم چاپ کند و چاپ کرد. که ادبیات داستانی در این کشور ،رشد کرده و مرزها را در نوردیده
برای ادامه کار حرفهای بدون حمایتهای صنفی نم یتوانند کار کنند. -بهترین سرنوشت هر کتابی ،خوانده شدن و دیده شدن است .با توجه و به دنیا معرفی شده و گاهی حتا پیشرو بوده ،شعر در اینجا مهجور
توزیع کتاب یکی از مهمترین دلایل رشد کتابخوانی است .و در نهایت به توضیح طولانی که در مورد رابطه مخاطب نروژی با شعر دادم ،به طور است .این به این معنی نیست که در تاریخ ادبیات آنها به شاعران خوب
اتفاقهای فرهنگی که باید دنبالهروی انتشار یک کتاب باشد .اینهاست معمول ،کمتر کتاب شعر در این کشور مخاطب عمومی پیدا میکند .با و معروف و تاثیرگذار برنمیخوریم .نه ،بسیاری از نویسندگان ادبیات
این همه یکی از بزرگترین شانسها برای نویسندگان نروژی ب هویژه اگر داستانی در نروژ دستی هم بر شعر و ب هویژه ترانه سرایی داشت هاند .حتا
که یک اثر را تبدیل به یک اتفاق ادبی م یکند. نخستین کتابشان در این کشور منتشر شود ،این است که شورای عالی «هنریک ایبسن» بزرگ ،که بیشتر به خاطر نمایشنامههای معروفش
ادب و هنر نروژ بعد از ارزیابی کتاب ،به آن رای مثبت بدهد .این رای به
شنیدیم که اواخر ماه مه همراه با ناما جعفری مهمان فستیوال معنی این است که این کتاب برای همه کتابخانههای کشور خریداری میشناسیم ،شاعر و تران هسرا نیز بوده.
ادبی لیله هامر بودید که ظاهرا مه مترین فستیوال ادبی در نروژ خواهد شد .یعنی هم شانس بزرگی برای نویسنده است و هم ضمانت در زمان معاصر هم شاعران پرطرفداری مثل جان اریک وولد هستند
محسوب م یشود .برنامه چطور بود؟ از چه گفتید و چه شنیدید؟ خوبی برای بازگشت سرمایه ناشر .کتاب اول من از این نظر شانس این که کتابها و حتا تک شعرهایشان با توجه زیاد رسانهها و علاق همندان
این فستیوال هم در ادامه همان برنامهریزیهای فرهنگی است که به روب هرو است ،اما اگر بخواهیم درباره جریان غالب ادبی حرف بزنیم ،شعر
آن اشاره کردم .فستیوال ادبی لیلههامر ،مهمترین جشنواره ادبی نروژ را داشت که به همه کتابخان ههای نروژ راه پیدا کند. عمومیت ندارد و نسبت به کشورهایی مثل ایران ،افغانستان یا انگلستان
است که هر سال دهها نویسنده نروژی و صدها تن از علاقمندان آنها علاوه بر این نقدهای خوبی بر آن نوشته شد در برخی از رسانههای که شعر ،رکن مهم ادبیات آنهاست و از قر نها پیش تا امروز همیشه مهم
را دور هم جمع م یکند تا هم در برنامههای ویژه ادبی شرکت کنند نروژی که برای خود من و حتا برای ناشر هم دور از انتظار بود .این
و هم آثار جدید و مهم ادبی را معرفی کنند .این فستیوال در زادگاه اتفاق در مورد کتاب دوم «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ میشوم» و قابل بحث بوده ،با اقبال روب هرو نبوده است.
"سیگرید اوندست" Sigrid Undsetسومین برنده ادبیات نروژ و به نام اما ادبیات داستانی در این کشور همیشه پرطرفدار و پرتیراژ بوده
او هر سال برگزار میشود .امسال دومین بار بود که من در این مراسم هم رخ داد. است .در بین نویسندگان معاصر نروژی نویسندگانی با شهرت جهانی
برنامه داشتم .همانطور که گفتید یک نشست شعرخوانی بود به همراه مهمتر از همه اینها آنچه که به نظر من تفاوت عمده برخورد با یک کتاب حضور دارند مثل کارل اووه کناو سگورد Karl Ove Knausgaard
ناما جعفری (شاعر ایرانی که در شهر لیلههامر اقامت دارد) و همینطور در اینجا نسبت به ایران است ،برنامهریزیهای سیستماتیک فرهنگی یا اوسنه سیرستاد (سیشتاد در گویش نروژی) Åsne Seierstadکه
یک مصاحبه زنده درباره ادبیات و وضعیت آزادی بیان و شرایط یک است .در این برنامهریزی هم ناشر دخالت دارد ،هم خود نویسنده ،هم کتابهایشان در بسیاری از کشورهای جهان و بازارهای بزرگ کتاب
کتابخان هها و سازمانهای فرهنگی و هم شهردار یها به عنوان منابع فروشهای میلیونی داشته است .شاید جالب باشد بدانید خانم سیرستاد
نویسنده مهمان در نروژ. مالی و هم سازمانها و نهادهای پشتیبان که بیشتر آنها مستقل از دولت روزنامهنگاری است که کارش را با روزنامهنگاری جنگ در جنگ چچن
شروع کرد .و بعد از آن درباره منازعات صربستان و بعد هم افغانستان
است و درآمدشان را از سازمانهای اقتصادی تامین م یکنند. و عراق نوشت .شهرت او به دلیل این است که به جای خبررسانی
درباره جنگ ،بیشتر از مردمی که درگیر جنگ هستند مینویسد و سعی
26م یکند به جای نگاه بیرونی ،زندگی آنها را از نزدیک لمس کند.
با وجود اینکه نویسندگان شناخته شدهای مثل کارل اوو کناو سگورد
یا داگ سولستاد Dag Solstadدر نروژ بسیار مورد توجه اند و
کتابهایشان با تیراژ بسیار بالا منتشر میشود (سری کتابهای