Page 25 - 1349
P. 25
گف توگوی شهروند ب یسی با آسیه امینی ادبیات
راویان دنیایی هستیم که در آن زندگی م یکنیم 25 گفت
و گو
سال / 22شماره - 1349جمعه 5ریت 1394
سپیده جدیری
حالا دیگر به خانه جدید انس
گرفته است .مینویسد« :من دو
خانه داشتهام .یکی در ایران،
دیگری در نروژ .در هر دو خانه
رن جها و شاد یهایی دید هام و
رن جها و شادیهای هر دو خانه
بر شعرم اثر داشته است»...
شش سال پس از ترک ایران ،آسیه امینی دومین کتاب شعرش را
هم به زبان نروژی منتشر کرده است ،مجموع های با عنوان «برای
دلتنگ شدن برای تو دلتنگ م یشوم» ،کتابی که روایتگر جهان
تازه او در مهاجرت است با زبانی ساده که توانسته توجه مخاطب
نروژی زبان خود را جلب کند تا جایی که منتقد روزنامه نروژی
«آدرس آویسا» ( )ADRESSEAVISENآن را در شمار «زیباترین»
کتا بهای شعر این کشور در سال ۲۰۱۴قرار داده است .کتاب با
مقدم های از شیرین عبادی همراه است که بعدی دیگر از شخصیت
و فعالی تهای آسیه امینی را نشان م یدهد ،شخصیتی که سالیان
سال زندگی خود را در راه اعتقاد به حقوق بشر و آرما نهای آن
صرف کرده است .با این حال این گف توگو درباره شعر آسیه امینی
است و مشخصا درباره مجموعه جدید او.
«برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ میشوم» در مجموع سومین
کتاب شعر آسیه امینی محسوب میشود و دومین آنها به زبان
نروژی .گف توگوی شهروند ب یسی با او را م یخوانید.
آسیه امینی | عکس از آوا منتظری
In touch with Iranian diversity مصاحبه قبلیتان با شهروند ب یسی هم درباره شعرهایتان بود
و هم فعالی تهای اجتماعی شما؛ چهرهای که به هر دری م یزد
انسان وغیره .میشود یک فهرست طولان یتر از این مضامین تبریک برای انتشار سومین مجموعه شعرهایتان به فارسی که تا مجازا تهایی مثل اعدام نوجوانان و سنگسار از قوانین ایران
تهیه کرد که خیلی ساده بیان شد هاند .این سادگی از چه روست دومین کتاب شعرتان در نروژ و به زبان این کشور است .ما از پاک شوند ،شاعر و روزنامهنگاری که حتی برای ممانعت از اعدام
وقتی این مفاهیم همه لایههای پیچیده دارند؟ آیا فرم ساده زبان نروژی سررشتهای نداریم و نمیتوانیم کار مترجم کتاب را کسانی که ب هطور غیرعمد دست به قتل زده بودند تا دِر زندان
ارزیابی کنیم ،اما آنچه در برخی مطبوعات نروژ نوشته شده، م یرفت بلکه آن دقایق آخر رضایت اولیای دم را بگیرد .در آن
خطی م یتواند ماهیت چندگانه آنها را نشان بدهد؟ حکایت از استقبال از این کتاب دارد .فکر میکنید مترجم تا چه مصاحبه گفته بودید که آرزویتان این است روزی به شعرها و
-به نظر من زبان پیچیده الزاما بازگوینده درونمایه پیچیده نیست و حد توانسته حس این شعرها و موسیق یشان را به زبان نروژی قصههای عاشقانه بازگردید و این مضامین تلخ را رها کنید .حالا
اساسا پیچیده نوشتن یا ساده نوشتن چیزی نیست که قبل از نوشتن اوضاع چطور است؟ دغدغههایتان چه صورتی پیدا کرده است؟
یک شعر به آن فکر کنم ،یا حتا بعد از آن هم .برای سادگی زبان بیشتر منتقل کند؟ -درواقع منظور از بیان این رویا ،اشاره به جغرافیای زندگی شخصی من
از اینکه یک انتخاب آگاهانه باشد ،یکجور قرار گرفتن در ریتم است. -خب این موضوع تکراری است که بگویم به هرحال نمیشود جلوی نیست .بلکه این حرف اشاره به جغرافیای ذهنی من دارد .رویایی که
این زبان با همین موسیقی واژهها محصول دادههای ذهنی من است که از دست رفتن موسیقی زبان و حس شعر را در بازگر دانی یا ترجمه به آن اشاره کردهام ،یعنی رسیدن به شعرهایی که رها از درد هستند،
به متغیرهای زیادی بستگی دارد .ولی کلا اقرار م یکنم که سادگی را شعر گرفت .اما خوشبختانه من و خانم نینا زنجانی که کار بازسرایی همانطور که گفتم یک رویاست .در دنیای بیرون ما چیزی تغییر نکرده
دوست دارم ،بهویژه در مواجهه با مفاهیم پیچیدهای مثل مرگ یا عشق شعرها را انجام دادهاند ،همکاری خیلی نزدیکی با هم داشتیم .در واقع و شاید ب هنوعی بدتر هم شده است .به هرحال ما ،نویسنده یا شاعر
ما درباره تک تک شعرها با هم حرف زدیم .و گاهی حتا برای اینکه به محصول این دورانیم و تغییر جغرافیای ما ،تغییر تاریخمان نیست .و
یا دین ،که دغدغه این روزهایم است. جای ترجمه لفظ به لفظ امکان دوبارهسرایی وجود داشته باشد ،درباره تاریخ من شاعر ۳۶ ،سال در سرزمینی گذشته که بخش عمدهای از
حس و حال و زمان سرودن شعر ،اصطلا حها یا ترکیباتی که من در نظر هویت مرا شکل داده است .حرکت و کوچ ،دغدغههای جدیدی را بدون
Vol. 22 / No. 1349 - Friday, June 26, 2015 «عشق» البته یکی از پررن گترین مضامین شعرهای این داشتم صحبت کردیم تا به جای جایگزینی واژهها بتوانیم معادل آنها شک وارد زندگی من کرده و خواهد کرد .اما این تجربههای جدید در
کتاب است .اینجاست که یادم م یافتد آرزو کرده بودید روزی را در زبان نروژی پیدا کنیم .به هر حال این کار آسانی نیست .این را
به شعرهای عاشقانه برگردید .خودتان فکر میکنید که آیا هم بگویم که تک و توک بودهاند شعرهایی که هیچ راهی به زبان دوم ادامه تجربههای قبلی و مکمل آنهاست.
نداشتهاند و من با ه منظری مترجم و حتا گرفتن مشورت از افراد دیگر میخواهم یادآوری کنم که به هیچ وجه منظور من این نیست که تلخی
بازگشت هاید؟ نروژی زبان ،از گذاشتن آن در کتاب صرف نظر کردهام .اما تعداد آنها دوران ما و اتفاقهای سیاسی و اجتماعی و انسانی که در دور و بر ما
-هم بله ،هم خیر .بله چون نمیتوانم شاعرانگی را بدون عشق تصور محدود به یکی دو مورد میشد .شعرها بعد از برگردانده شدن به زبان میگذرد ،باعث یک مویهسرایی مداوم شود .بلکه منظور من این است
کنم و خیر ،چون شاعرانگی دهه بیست زندگی من و پیش از آن ،از نروژی توسط سه نفر که هر دو زبان را م یشناختند بازخوانی و نظرهای که درواقع ما راویان دنیایی هستیم که در آن زندگی م یکنیم .شعر،
سر خوشیای بود که بخشاش به بیخبری از دنیای دور و برم مربوط اصلاحی پذیرفته شد .در نهایت هم یک ویراستار حرفهای شعر نروژی، برداشت و بازتاب این جها نبینی ،حس ،نظر و شهود ماست .خب سوال
میشد .آن دوران گذشته و امروز من آن آدم نیستم و هرگز نمیتوانم نسخه نروژی آن را بازبینی کرد .نتیجه کار همین است که م یبینید. اینجاست که در این محیط بیرونی چه چیزی تغییر کرده؟ تا دیروز
باشم و آرزویش را هم ندارم .مثل کسی که در یک حادثه آتشسوزی ارتباط مخاطب تا جایی که به من منتقل شده خوب بوده .حتا کتاب اگر واژههای من همنشین تلخیهای سرزمینم بود ،یا حسم ترس را
دچار سانحه میشود .احساس و برداشت این آدم از آتش هرگز نم یتواند بعد از انتشار در سال ،۲۰۱۳در طی روزهای جشنواره ادبی تروندهیم تجربه م یکرد ،امروز علاوه بر آنها کمی دورتر نشستهایم و آتش گرفتن
به قبل از حادثه برگردد .این ،واقعیتی است که تا همیشه با ما خواهد که من هم در آن برنامه داشتم و روزهای پرکاری برای هوادارن کتاب خاورمیانه را تماشا م یکنیم .برادرکشی به خاطر مذهب و دین یک
بود .اما منظور من از بازگشت به شعرهایی از جنس شعرهای صرفا دغدغه است .تبعی ضهایی را در جنسیت ،قومیت و ملیت م یبینیم
عاشقانه ،درواقع بازگشت به دنیای ب یغش عاری از این همه تلخی است. است ،پرفروشترین کتاب شعر بود. که دیر یا زود بادهای«موسمی» اخگرشان را آتش م یزند که تصورش
به هر حال بخش عمدهای از شعرهای هر دو کتابی که در نروژ منتشر هم تن آدم را میلرزاند .اینها خیا لپردازی نیست! ای نها واقعیت امروز
فرض محالی است شبیه رویا. شده ،به محتوا متکی است و در برخی شعرها حتا محتوا غالب است. ماست .به عراق و سوریه و مصر نگاه کنیم! بنابراین از نظر فردی ،شاید
چنین شعرهایی ترجمهشان آسانتر از شعرهای فر مگرا یا شعرهایی است چشماندازی که در برابر من است کمی گسترده شده ،نسبت به زمانی
باز مفهوم دیگری که در کتاب شما مدام تکرار م یشود ،مفهوم که در ایران بودم .اما تا رویای رها شدن از این تلخ یها هنوز خیلی
که موسیقی زبان در آنها حرف اول را م یزند. فاصله داریم .با این وجود در کنار این دغدغ هها شعر عاشقانه همیشه
«خانه» است .در مقدمه کتاب هم به آن پرداخت هاید ،اما جالب
مجموعه شعر «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ م یشوم» زبان بوده و امیدوارم همیشه باشد.
25 است که م ینویسید خان هتان را در مهاجرت پیدا کرد هاید .گو سادهای دارد ،مثل اسم کتاب .همه چیز عاری از پیچیدگ یست،
این که در یکی از شعرهای کتاب هم احساستان به زادگاهتان حس دلتنگی ،عشق ،به تنگ آمدن از سیطره دین بر زندگی
شهسوار و تهران را که سالیان سال در آن زیستهاید با تروندهیم
مقایسه کرد هاید .تا حدی در میان نویسندگان و شاعران مهاجر
این حس کمیاب است .غیرمتعارف نیست؟
راویان دنیایی هستیم که در آن زندگی م یکنیم 25 گفت
و گو
سال / 22شماره - 1349جمعه 5ریت 1394
سپیده جدیری
حالا دیگر به خانه جدید انس
گرفته است .مینویسد« :من دو
خانه داشتهام .یکی در ایران،
دیگری در نروژ .در هر دو خانه
رن جها و شاد یهایی دید هام و
رن جها و شادیهای هر دو خانه
بر شعرم اثر داشته است»...
شش سال پس از ترک ایران ،آسیه امینی دومین کتاب شعرش را
هم به زبان نروژی منتشر کرده است ،مجموع های با عنوان «برای
دلتنگ شدن برای تو دلتنگ م یشوم» ،کتابی که روایتگر جهان
تازه او در مهاجرت است با زبانی ساده که توانسته توجه مخاطب
نروژی زبان خود را جلب کند تا جایی که منتقد روزنامه نروژی
«آدرس آویسا» ( )ADRESSEAVISENآن را در شمار «زیباترین»
کتا بهای شعر این کشور در سال ۲۰۱۴قرار داده است .کتاب با
مقدم های از شیرین عبادی همراه است که بعدی دیگر از شخصیت
و فعالی تهای آسیه امینی را نشان م یدهد ،شخصیتی که سالیان
سال زندگی خود را در راه اعتقاد به حقوق بشر و آرما نهای آن
صرف کرده است .با این حال این گف توگو درباره شعر آسیه امینی
است و مشخصا درباره مجموعه جدید او.
«برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ میشوم» در مجموع سومین
کتاب شعر آسیه امینی محسوب میشود و دومین آنها به زبان
نروژی .گف توگوی شهروند ب یسی با او را م یخوانید.
آسیه امینی | عکس از آوا منتظری
In touch with Iranian diversity مصاحبه قبلیتان با شهروند ب یسی هم درباره شعرهایتان بود
و هم فعالی تهای اجتماعی شما؛ چهرهای که به هر دری م یزد
انسان وغیره .میشود یک فهرست طولان یتر از این مضامین تبریک برای انتشار سومین مجموعه شعرهایتان به فارسی که تا مجازا تهایی مثل اعدام نوجوانان و سنگسار از قوانین ایران
تهیه کرد که خیلی ساده بیان شد هاند .این سادگی از چه روست دومین کتاب شعرتان در نروژ و به زبان این کشور است .ما از پاک شوند ،شاعر و روزنامهنگاری که حتی برای ممانعت از اعدام
وقتی این مفاهیم همه لایههای پیچیده دارند؟ آیا فرم ساده زبان نروژی سررشتهای نداریم و نمیتوانیم کار مترجم کتاب را کسانی که ب هطور غیرعمد دست به قتل زده بودند تا دِر زندان
ارزیابی کنیم ،اما آنچه در برخی مطبوعات نروژ نوشته شده، م یرفت بلکه آن دقایق آخر رضایت اولیای دم را بگیرد .در آن
خطی م یتواند ماهیت چندگانه آنها را نشان بدهد؟ حکایت از استقبال از این کتاب دارد .فکر میکنید مترجم تا چه مصاحبه گفته بودید که آرزویتان این است روزی به شعرها و
-به نظر من زبان پیچیده الزاما بازگوینده درونمایه پیچیده نیست و حد توانسته حس این شعرها و موسیق یشان را به زبان نروژی قصههای عاشقانه بازگردید و این مضامین تلخ را رها کنید .حالا
اساسا پیچیده نوشتن یا ساده نوشتن چیزی نیست که قبل از نوشتن اوضاع چطور است؟ دغدغههایتان چه صورتی پیدا کرده است؟
یک شعر به آن فکر کنم ،یا حتا بعد از آن هم .برای سادگی زبان بیشتر منتقل کند؟ -درواقع منظور از بیان این رویا ،اشاره به جغرافیای زندگی شخصی من
از اینکه یک انتخاب آگاهانه باشد ،یکجور قرار گرفتن در ریتم است. -خب این موضوع تکراری است که بگویم به هرحال نمیشود جلوی نیست .بلکه این حرف اشاره به جغرافیای ذهنی من دارد .رویایی که
این زبان با همین موسیقی واژهها محصول دادههای ذهنی من است که از دست رفتن موسیقی زبان و حس شعر را در بازگر دانی یا ترجمه به آن اشاره کردهام ،یعنی رسیدن به شعرهایی که رها از درد هستند،
به متغیرهای زیادی بستگی دارد .ولی کلا اقرار م یکنم که سادگی را شعر گرفت .اما خوشبختانه من و خانم نینا زنجانی که کار بازسرایی همانطور که گفتم یک رویاست .در دنیای بیرون ما چیزی تغییر نکرده
دوست دارم ،بهویژه در مواجهه با مفاهیم پیچیدهای مثل مرگ یا عشق شعرها را انجام دادهاند ،همکاری خیلی نزدیکی با هم داشتیم .در واقع و شاید ب هنوعی بدتر هم شده است .به هرحال ما ،نویسنده یا شاعر
ما درباره تک تک شعرها با هم حرف زدیم .و گاهی حتا برای اینکه به محصول این دورانیم و تغییر جغرافیای ما ،تغییر تاریخمان نیست .و
یا دین ،که دغدغه این روزهایم است. جای ترجمه لفظ به لفظ امکان دوبارهسرایی وجود داشته باشد ،درباره تاریخ من شاعر ۳۶ ،سال در سرزمینی گذشته که بخش عمدهای از
حس و حال و زمان سرودن شعر ،اصطلا حها یا ترکیباتی که من در نظر هویت مرا شکل داده است .حرکت و کوچ ،دغدغههای جدیدی را بدون
Vol. 22 / No. 1349 - Friday, June 26, 2015 «عشق» البته یکی از پررن گترین مضامین شعرهای این داشتم صحبت کردیم تا به جای جایگزینی واژهها بتوانیم معادل آنها شک وارد زندگی من کرده و خواهد کرد .اما این تجربههای جدید در
کتاب است .اینجاست که یادم م یافتد آرزو کرده بودید روزی را در زبان نروژی پیدا کنیم .به هر حال این کار آسانی نیست .این را
به شعرهای عاشقانه برگردید .خودتان فکر میکنید که آیا هم بگویم که تک و توک بودهاند شعرهایی که هیچ راهی به زبان دوم ادامه تجربههای قبلی و مکمل آنهاست.
نداشتهاند و من با ه منظری مترجم و حتا گرفتن مشورت از افراد دیگر میخواهم یادآوری کنم که به هیچ وجه منظور من این نیست که تلخی
بازگشت هاید؟ نروژی زبان ،از گذاشتن آن در کتاب صرف نظر کردهام .اما تعداد آنها دوران ما و اتفاقهای سیاسی و اجتماعی و انسانی که در دور و بر ما
-هم بله ،هم خیر .بله چون نمیتوانم شاعرانگی را بدون عشق تصور محدود به یکی دو مورد میشد .شعرها بعد از برگردانده شدن به زبان میگذرد ،باعث یک مویهسرایی مداوم شود .بلکه منظور من این است
کنم و خیر ،چون شاعرانگی دهه بیست زندگی من و پیش از آن ،از نروژی توسط سه نفر که هر دو زبان را م یشناختند بازخوانی و نظرهای که درواقع ما راویان دنیایی هستیم که در آن زندگی م یکنیم .شعر،
سر خوشیای بود که بخشاش به بیخبری از دنیای دور و برم مربوط اصلاحی پذیرفته شد .در نهایت هم یک ویراستار حرفهای شعر نروژی، برداشت و بازتاب این جها نبینی ،حس ،نظر و شهود ماست .خب سوال
میشد .آن دوران گذشته و امروز من آن آدم نیستم و هرگز نمیتوانم نسخه نروژی آن را بازبینی کرد .نتیجه کار همین است که م یبینید. اینجاست که در این محیط بیرونی چه چیزی تغییر کرده؟ تا دیروز
باشم و آرزویش را هم ندارم .مثل کسی که در یک حادثه آتشسوزی ارتباط مخاطب تا جایی که به من منتقل شده خوب بوده .حتا کتاب اگر واژههای من همنشین تلخیهای سرزمینم بود ،یا حسم ترس را
دچار سانحه میشود .احساس و برداشت این آدم از آتش هرگز نم یتواند بعد از انتشار در سال ،۲۰۱۳در طی روزهای جشنواره ادبی تروندهیم تجربه م یکرد ،امروز علاوه بر آنها کمی دورتر نشستهایم و آتش گرفتن
به قبل از حادثه برگردد .این ،واقعیتی است که تا همیشه با ما خواهد که من هم در آن برنامه داشتم و روزهای پرکاری برای هوادارن کتاب خاورمیانه را تماشا م یکنیم .برادرکشی به خاطر مذهب و دین یک
بود .اما منظور من از بازگشت به شعرهایی از جنس شعرهای صرفا دغدغه است .تبعی ضهایی را در جنسیت ،قومیت و ملیت م یبینیم
عاشقانه ،درواقع بازگشت به دنیای ب یغش عاری از این همه تلخی است. است ،پرفروشترین کتاب شعر بود. که دیر یا زود بادهای«موسمی» اخگرشان را آتش م یزند که تصورش
به هر حال بخش عمدهای از شعرهای هر دو کتابی که در نروژ منتشر هم تن آدم را میلرزاند .اینها خیا لپردازی نیست! ای نها واقعیت امروز
فرض محالی است شبیه رویا. شده ،به محتوا متکی است و در برخی شعرها حتا محتوا غالب است. ماست .به عراق و سوریه و مصر نگاه کنیم! بنابراین از نظر فردی ،شاید
چنین شعرهایی ترجمهشان آسانتر از شعرهای فر مگرا یا شعرهایی است چشماندازی که در برابر من است کمی گسترده شده ،نسبت به زمانی
باز مفهوم دیگری که در کتاب شما مدام تکرار م یشود ،مفهوم که در ایران بودم .اما تا رویای رها شدن از این تلخ یها هنوز خیلی
که موسیقی زبان در آنها حرف اول را م یزند. فاصله داریم .با این وجود در کنار این دغدغ هها شعر عاشقانه همیشه
«خانه» است .در مقدمه کتاب هم به آن پرداخت هاید ،اما جالب
مجموعه شعر «برای دلتنگ شدن برای تو دلتنگ م یشوم» زبان بوده و امیدوارم همیشه باشد.
25 است که م ینویسید خان هتان را در مهاجرت پیدا کرد هاید .گو سادهای دارد ،مثل اسم کتاب .همه چیز عاری از پیچیدگ یست،
این که در یکی از شعرهای کتاب هم احساستان به زادگاهتان حس دلتنگی ،عشق ،به تنگ آمدن از سیطره دین بر زندگی
شهسوار و تهران را که سالیان سال در آن زیستهاید با تروندهیم
مقایسه کرد هاید .تا حدی در میان نویسندگان و شاعران مهاجر
این حس کمیاب است .غیرمتعارف نیست؟