Page 18 - Shahrvand BC Issue No. 1340
P. 18
چرا زندگی فردوسی چنین در پرده و ابهام است؟ آیا در مورد به او دست م یدهد که م یتواند آرامش فکری سزاوار توجهی برای اهل د) فعالی تهای اجتماعی و فرهنگی عمومی و برگزاری نشس تهای سال / 22شماره - 1340جمعه 4تشهبیدرا 139418
تمام گویندگان و نویسندگان آن دوران چنین است؟ آن فرهنگ ایجاد کند به این معنی پژوهش دراسطورهها و اساساً داشتن علمی فرهنگی متعدد برای عموم در همین راستا که تا کنون ۳۱ 18
و شناختن اسطورهها که بن مایه تاریخ و مدنیت را تشکیل میدهد، نشست بزرگ ملی و بی نالمللی برگزار کرده و گروه کثیری از مردم که In touch with Iranian diversity
این جمله را هرکس گفته خوب گفته است که« :زندگی یا مرگ مهم
نیست مهم این است که زندگی یا مرگ تو در زندگی دیگران چه تأثیری آرامش بخش است. در واقع هواداران عام ما هم هستند در این حلسات شرکت م یکنند. Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015
داشته باشد ».فردوسی همین گونه میاندیشیده یعنی برای او مهم این
بوده است که زندگیاش برای دیگران تأثیر داشته باشد؛ بنابراین برای به نظر شما چه ضرورت تاریخی و فرهنگی سبب سرودن چ هشد که به پژوهش در شاهنامه فردوسی علاقهمند شدید؟
زندگی خودش اهمیتی قائل نبوده و از خودش کمتر نوشته است .تمام شاهنامه شده و راز ماندگاری آن در چیست؟ اولاً به عنوان یک دلیل عام ،باید بگویم که تخصص و زمینه کارم ادبیات
عاشقان عالم و عاشقان بشریت همین جور بودهاند خواست هاند زندگی است و در ثانی از همان دوران دبیرستان توجه من به نحوی به فردوسی
آ نها در زندگی دیگران تأثیر داشته باشد .قدرتمندان روزگار فردوسی خلاصه عرض م یکنم وضعیت خاصی که ایران از نظر تاریخی برای پیدا جلب شده بود .اگر بخواهم خیلی به عقب برگردم باید عرض کنم که من
هم که قلم و شمشیر دستشان بوده جور دیگری میاندیشیده و به ثبت کردن هویت قومی و ملی بدان گرفتار آمده بود .به این معنی که دیگران متولد فردوس و به عبارتی فردوسی بودم و تا دوره دوم دبیرستان در این
زندگی امثال فردوسی اهمیتی نمیدادهاند .خودش که ننوشته یا کم م یخواستند خود را بر جای او بنشانند و پیشینة آن را نادیده بگیرند
نوشته دیگران هم نمیخواست هاند بنویسند بنا براین مردم بی سواد که و درواقع هویت تازه ای به قوم ایرانی بدهند که با گذشته آن ارتباطی شهر تحصیل کردهام که آ نهم بی تأثیر نبوده است.
او ر آ دوست میداشتهاند برابر با ذهنیت خودشان برای او سرگذشت نداشته باشد .شاهنامه آمد و به این ملت گفت که خودتان را از یاد نبرید. براین بیفزایم دبیرستانی که در فردوس من در آن تحصیل م یکردم
نوشت هاند؛ و این کار همیشه مردمان است هرکس را دوست دارند برایش شما این بودید و هنوز هم میتوانید خودتان باشید .از یاد نبرید که شما اسمش» دبیرستان فردوسی «بود ،بنابراین در همه این موارد کلمه
آرمانی سیره نویسی م یکنند .روی همین اصل م یبینیم که در باره پیشینه درخشانی در تاریخ و مدنیت داشتید و میتوانید با جریانهای «فردوسی» برای من معنی دیگری داشت .این بود که در اولین سا لهایی
فردوسی هم مثل همه قدیسان و اولیا و بزرگان دین قصه پردازی شده و جدید کنار بیایید و خودتان را هم از یاد نبرید .مردم و جامعه هم این که م یتوانستم کتاب بخوانم یعنی در سالهای اول دبیرستان شاهنامه
پیدا کردن سرگذشتی علمی و واقعی را از میان روایات و کرامات معروف نیاز را واقعاً حس کرده بود و این پیام را شنید .راز ماندگاری شاهنامه، فردوسی را که این نام بر آن نوشته بود از کتابخانه امانت میگرفتم و با
و مذکور در کتا بها و افواه دشوار کرده است .در باره همه اولیای صوفیه زحمت زیاد م یخواندم .یادم میآید که خلاصه شاهنامه فروغی را تقریباً
که مورد علاقه مریدان بودهاند ،در مورد بزرگان همه ادیان که پیروان شنیدن پیام شاهنامه بود. در سالهای اول دبیرستان تمام خوانده بودم و نخستین آشناییهای
انبوهشان آنها را دوست میداشتهاند ،در مورد همه شاهانی و پهلوانانی من با فردوسی و شاهنامه از رهگذار این کتاب حاصل شده بود .بعد
که مردم به آ نها اعتقاد و علاقه داشتهاند افسانه پردازی شده است ،در م یتوانید در باره اهمیت مقدمه شاهنامه نظرتان را بفرمایید؟ که به دانشگاه رفتم تمام همتم متوجه شاهنامه و فردوسی بود .زمانی
مورد فردوسی هم همین کار صورت گرفته .این افسانهها اگر همهاش مقدمه شاهنامه شیره جان فردوسی و اصل جمع اندیشه قوم ایرانی که من در دانشگاه مشهد درس میخواندم این دانشگاه رسماً به نام
باطل و نادرست و غیر تاریخی هم باشد دست کم یک حقیقت بزرگ را در طول قرونی بود که پشت سرگذاشته شود و یا قرار بود با آن مواجه دانشگاه فردوسی نامیده شد ( .)۱۳۵۱پایان نامه دوره فوق لیسانس من
در خود بخوبی بازتابانیده و آن این است که :فردوسی برای مردم خدمت شود .پیام سترگی که نه تنها ایران بلکه بشریت بدان نیازمند بود .به هم در باره شاهنامنه فردوسی بود .رساله دکتری من هم با فردوسی و
کرده و به همین دلیل مردم هم او را دوست داشت هاند و چه حقیقتی زبان امروز یعنی عقلانیت و خردباوری .گمان نم یکنم نیازی باشد که بر اساطیر ایران ارتباط داشت .اولین در سهایی را هم که تدریس م یکردم
عقلانیت پای بیافشرم و بگویم تا کار برای ما در آن روزگار سودمند بود فردوسی و شاهنامه و ادبیات حماسی بود .حالا میفرمایید چطور به
بالاتر این؟ برای آنکه هیچکس در اهمیت و لزوم آن شکی ندارد که نیاز به تأکید
فردوسی علاقهمند شدم؟ می گویم :این طور.
به نظر شما شاهنامه تا چه میزان ارزش تاریخی دارد؟ داشته باشد.
ارزش شاهنامه به تاریخی بودن آن نیست ،برای آن که شاهنامه یک با توجه به این که داستا نهایی از شاهنامه فردوسی همیشه
اثر ادبی و هنری است و هنر برتر از تاریخ است .شما یک متن تاریخی برخی این گونه دریافت میکنند که حکیم توس تمام شاهنامه به صورت شفاهی در میان مردم ایران گفته م یشده ،چرا فکر
را م یخوانید و همین که بر محتویاتش آگاهی یافتید کنار میگذارید؛ را از روی یک نسخه یا نسخی از شاهنامه منثور منصوری نوشته میکنید پژوه شهای آکادمیک و بنیادی در شاهنامه ضرورت
اما یک متن ادبی را همیشه م یخوانید برای آن که هربار که م یخوانید است .آیا شما هم بر این عقید هاید؟ نقش فردوسی را در شاهنامه
چون شما همان آدم قبلی نیستید و ذهنیات و ذوقیات شما دگرگون دارد؟
شده باز هم از خواندن آن لذت میبرید .میپرسم شما ،همین شمایی چه م یبینید؟ تنها یک شاعر؟ این دو با هم منافاتی ندارند؛ که هیچ؛ لازم یکدیگرهم هستند برای آن
که سخن مرا میشنوید ،حافظ را چند بار خواندهاید؟ آیا فکر م یکنید گیرم چنین باشد ،چه مشکلی پیش میآید؟ آری من هم موافقم یعنی که مردم استفاده خودشان را از شاهنامه م یبرند یا م یبردند و محققان و
چون بارها خواندهاید دیگر به خواندنش نیازمند نیستید؟ یعنی اگر شب به همین نتیجه رسیدهام که فردوسی کتابی عموماً به نام شاهنامه دانشمندان هم علاقه خودشان را به شاهنامه با تخقیق در باره آن نشان
چله با دوستان و خویشان دور سفره نشستید دیگر غزلی از حافظ ابومنصوری ،به نثر پیش رو داشته و تقریباً همه آنچه را که در این م یدادند و م یدهند .هرکس به فراخور حال خود از شاهنامه استفاده
کتاب بوده به شعر درآورده است .البته نباید پنداشت که فردوسی م یکند :من از این هم بالاتر م یروم و می گویم هنرمندان هم به نوعی
نم یخوانید چون قبلًا خواندهاید؟ مثل مترجم امروز خود را موظف میدانستند که کتاب مورد نظر را ممکن است زمینه کار خودشان را موضوعات مربوط به شاهنامه انتخاب
شاهنامه تا قبل از تدوین تاریخ نوین ایران یعنی حدود کمتر از ۱۵۰ بی کم و کاست و واژه به واژه به نظم درآورد .فردوسی اگر تعهدی کنند .آن کاسب هم که نام مغازهاش را فردوسی یا نام یکی از قهرمانان
سال پیش ،تاریخ هم بود؛ یعنی حتی مورخان به عنوان تاریخ بدان هم داشته به کلیات مندرجات بوده نه به جزئیات .او قطعاً در جزئیات شاهنامه میگذارد ،آن روستایی یا فرد ایلاتی هم که نام فرزندش را
م ینگریستند .تا آن زمان شاهنامه دو کار همزمان انجام م یداد .هم خود را آزاد میدیده و گاه به نظر میرسد چیزهایی هم بر آن افزوده رستم ،اسفندیار ،آرش ،سیاوش ،کیارش و … م یگذارد به این ترتیب
تاریخ ایران بود و هم کتاب ادبی و ملی ایران؛ اما از زمانی که غرب یها است از منابع دیگر یا حتی از روایتهای شفاهی دانایان و بخر دان م یخواهد بهره خودش را از شاهنامه ببرد حتی اگر خودش به این بهره
تاریخ واقعی ایران را بر اساس منابع یونانی و تأیید آن به توسط آثار و موبدان و دهقانان و پاسداران هویتهای قومی .حتی گاهی به گیری هم توجهی نداشتهباشد .پژوهشهای آکادمیک هم برای روشن
باستانی تدوین کردند ،دیگر شاهنامه تاریخ واقعی ایران نبود اما رسالت خود هم اجازه میداده که برخی روایتهای جزئی و کم اهمیت را شدن فضای شاهنامه و فرهنگ ایران ضرورت دارد برای آنکه شاهنامه نه
آن به عنوان اثر ادبی و هنری بیش از گذشته به قوت خویش باقی ماند. حذف کند یا از جای خود بردارد و به جای دیگری که با آن ربط تنها فشرده فرهنگ و تاریخ ایران بلکه همه اقوام آریایی نژادی است که
داستانی منطقی بیشتری دارد منتقل کند .اگر شاهنامه ابومنصوری امروز در کشورهای دیگر هم زندگی م یکنند .مقصودم نه تنها افغا نها،
می دانیم که بخش واپسین شاهنامه تا حد زیادی به یعنی کتاب مورد نظر در اختیار میبود ،امروز راحت میتوانستیم این تاجیکها ،بلکه ارمنیها ،گرجیها ،قفقاز یها ،ترکها ،ازبکها وحتی
تاریخ واقعی ایران نزدیک است اما ارزش شاهنامه به نزدیک و دوری حقیقت را با مقایسة آن با شاهنامه فردوسی دریابیم اما بدبختانه آن بخ شهایی از مردم ساکن در شبه قاره هند و پاکستان هم هست .اقوام
آن به تاریخ نیست .هرچند که در پژوهشهای تاریخی همین روزگار کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن از گزند حوادث سر به سلامت کهن آریایی امروز در سرزمین وسیعی از شبه قاره و آسیای مرکزی
هم میتوان از شاهنامه بخصوص در بخشهای پسین به عنوان مدرک برده و همین مقدمه آنچه را که عرض کردم ،یعنی تصرفات منطقی و
شاعرانه فردوسی را اثبات میکند .فردوسی چهار چوب و اسکلت بنای گرفته تا قفقاز و آذربایجان و آناطولی و حتی بالکان پراکندهاند.
تاریخی استفاده کرد. تاریخ ایران را از آن کتاب گرفته اما خودش آن را به صورتی دلخواه کاوشهای شاهنامه شناسی به روشن شدن تاریخ و فرهنگ همه این
معماری هنرمندانه و مهندسی کرده و به صورتی که امروز میبینیم به
زنان در شاهنامه چه نق شهایی دارند؟ منظورم این است که عنوان بنای افراشته ای که از باد و باران گزندش نباشد ،درآورده است. مل تها بیش و کم ،کمک م یکند.
برخی معتقدند کتا بهای حماسی همه مردان هاند و به درد زندگی شاید به دلیل همین کمال و شایستگی شاهنامه بوده که مردم ایران
خود را از وجود شاهنامه ابومنصوری بی نیاز میدیده و در حفظ آن گروهی بر این باورند که دانستن و پژوهش در اسطورههای قومی
امروز زنان نم یخورند .نظر شما چیست؟ نکوشیدهاند یعنی بعد از نظم شاهنامه دیگر کسی به آن کتاب رجوع و ملی نقش مهمی در ساختار سلامت روانی جوامع دارند .نظر
در یک کلام :فراوان .تا کنون بیش از ده تا دوازده کتاب و دهها مقاله نمیکرده و برای تکثیر و رونویسی آن اهتمامی نداشتهاند .در عوض
مستقل در مورد زنان شاهنامه نوشته شده این غیر از مواردی است که شاهنامه را به صورت انبوه برای قرائت در مجالس و محافل خانوادگی شما چیست؟
به مناسبت از این موضوع در کتابهای دیگر یاد شده است و همه هم رونویس میکردهاند .بنا یراین شاهنامه مانده و کتاب ابومنصوری که اگر منظور از سلامت روانی جامعه ایجاد آرامش روحی پس از رسیدن به
به نقش پرتأثیر زن در وقایع شاهنامه اشاره کردهاند .زنان اغلب نقش حقیقت علمی و احساس رضامندی از روشن شدن پیشینه و زاد و رود
خودشان را دارند و گاهی هم نقش مردان را بازی م یکنند مثل مورد رسالتش با نظم شاهنامه به پایان رسیده بود ،نمانده است. اقوام و ملل باشد با این تعبیر موافقم .هر قومی وقتی گذشته و پیشینه
دور و دراز خود را میشناسد ،حس سربلندی و برازندگی تاریخی خاصی
تمام گویندگان و نویسندگان آن دوران چنین است؟ آن فرهنگ ایجاد کند به این معنی پژوهش دراسطورهها و اساساً داشتن علمی فرهنگی متعدد برای عموم در همین راستا که تا کنون ۳۱ 18
و شناختن اسطورهها که بن مایه تاریخ و مدنیت را تشکیل میدهد، نشست بزرگ ملی و بی نالمللی برگزار کرده و گروه کثیری از مردم که In touch with Iranian diversity
این جمله را هرکس گفته خوب گفته است که« :زندگی یا مرگ مهم
نیست مهم این است که زندگی یا مرگ تو در زندگی دیگران چه تأثیری آرامش بخش است. در واقع هواداران عام ما هم هستند در این حلسات شرکت م یکنند. Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015
داشته باشد ».فردوسی همین گونه میاندیشیده یعنی برای او مهم این
بوده است که زندگیاش برای دیگران تأثیر داشته باشد؛ بنابراین برای به نظر شما چه ضرورت تاریخی و فرهنگی سبب سرودن چ هشد که به پژوهش در شاهنامه فردوسی علاقهمند شدید؟
زندگی خودش اهمیتی قائل نبوده و از خودش کمتر نوشته است .تمام شاهنامه شده و راز ماندگاری آن در چیست؟ اولاً به عنوان یک دلیل عام ،باید بگویم که تخصص و زمینه کارم ادبیات
عاشقان عالم و عاشقان بشریت همین جور بودهاند خواست هاند زندگی است و در ثانی از همان دوران دبیرستان توجه من به نحوی به فردوسی
آ نها در زندگی دیگران تأثیر داشته باشد .قدرتمندان روزگار فردوسی خلاصه عرض م یکنم وضعیت خاصی که ایران از نظر تاریخی برای پیدا جلب شده بود .اگر بخواهم خیلی به عقب برگردم باید عرض کنم که من
هم که قلم و شمشیر دستشان بوده جور دیگری میاندیشیده و به ثبت کردن هویت قومی و ملی بدان گرفتار آمده بود .به این معنی که دیگران متولد فردوس و به عبارتی فردوسی بودم و تا دوره دوم دبیرستان در این
زندگی امثال فردوسی اهمیتی نمیدادهاند .خودش که ننوشته یا کم م یخواستند خود را بر جای او بنشانند و پیشینة آن را نادیده بگیرند
نوشته دیگران هم نمیخواست هاند بنویسند بنا براین مردم بی سواد که و درواقع هویت تازه ای به قوم ایرانی بدهند که با گذشته آن ارتباطی شهر تحصیل کردهام که آ نهم بی تأثیر نبوده است.
او ر آ دوست میداشتهاند برابر با ذهنیت خودشان برای او سرگذشت نداشته باشد .شاهنامه آمد و به این ملت گفت که خودتان را از یاد نبرید. براین بیفزایم دبیرستانی که در فردوس من در آن تحصیل م یکردم
نوشت هاند؛ و این کار همیشه مردمان است هرکس را دوست دارند برایش شما این بودید و هنوز هم میتوانید خودتان باشید .از یاد نبرید که شما اسمش» دبیرستان فردوسی «بود ،بنابراین در همه این موارد کلمه
آرمانی سیره نویسی م یکنند .روی همین اصل م یبینیم که در باره پیشینه درخشانی در تاریخ و مدنیت داشتید و میتوانید با جریانهای «فردوسی» برای من معنی دیگری داشت .این بود که در اولین سا لهایی
فردوسی هم مثل همه قدیسان و اولیا و بزرگان دین قصه پردازی شده و جدید کنار بیایید و خودتان را هم از یاد نبرید .مردم و جامعه هم این که م یتوانستم کتاب بخوانم یعنی در سالهای اول دبیرستان شاهنامه
پیدا کردن سرگذشتی علمی و واقعی را از میان روایات و کرامات معروف نیاز را واقعاً حس کرده بود و این پیام را شنید .راز ماندگاری شاهنامه، فردوسی را که این نام بر آن نوشته بود از کتابخانه امانت میگرفتم و با
و مذکور در کتا بها و افواه دشوار کرده است .در باره همه اولیای صوفیه زحمت زیاد م یخواندم .یادم میآید که خلاصه شاهنامه فروغی را تقریباً
که مورد علاقه مریدان بودهاند ،در مورد بزرگان همه ادیان که پیروان شنیدن پیام شاهنامه بود. در سالهای اول دبیرستان تمام خوانده بودم و نخستین آشناییهای
انبوهشان آنها را دوست میداشتهاند ،در مورد همه شاهانی و پهلوانانی من با فردوسی و شاهنامه از رهگذار این کتاب حاصل شده بود .بعد
که مردم به آ نها اعتقاد و علاقه داشتهاند افسانه پردازی شده است ،در م یتوانید در باره اهمیت مقدمه شاهنامه نظرتان را بفرمایید؟ که به دانشگاه رفتم تمام همتم متوجه شاهنامه و فردوسی بود .زمانی
مورد فردوسی هم همین کار صورت گرفته .این افسانهها اگر همهاش مقدمه شاهنامه شیره جان فردوسی و اصل جمع اندیشه قوم ایرانی که من در دانشگاه مشهد درس میخواندم این دانشگاه رسماً به نام
باطل و نادرست و غیر تاریخی هم باشد دست کم یک حقیقت بزرگ را در طول قرونی بود که پشت سرگذاشته شود و یا قرار بود با آن مواجه دانشگاه فردوسی نامیده شد ( .)۱۳۵۱پایان نامه دوره فوق لیسانس من
در خود بخوبی بازتابانیده و آن این است که :فردوسی برای مردم خدمت شود .پیام سترگی که نه تنها ایران بلکه بشریت بدان نیازمند بود .به هم در باره شاهنامنه فردوسی بود .رساله دکتری من هم با فردوسی و
کرده و به همین دلیل مردم هم او را دوست داشت هاند و چه حقیقتی زبان امروز یعنی عقلانیت و خردباوری .گمان نم یکنم نیازی باشد که بر اساطیر ایران ارتباط داشت .اولین در سهایی را هم که تدریس م یکردم
عقلانیت پای بیافشرم و بگویم تا کار برای ما در آن روزگار سودمند بود فردوسی و شاهنامه و ادبیات حماسی بود .حالا میفرمایید چطور به
بالاتر این؟ برای آنکه هیچکس در اهمیت و لزوم آن شکی ندارد که نیاز به تأکید
فردوسی علاقهمند شدم؟ می گویم :این طور.
به نظر شما شاهنامه تا چه میزان ارزش تاریخی دارد؟ داشته باشد.
ارزش شاهنامه به تاریخی بودن آن نیست ،برای آن که شاهنامه یک با توجه به این که داستا نهایی از شاهنامه فردوسی همیشه
اثر ادبی و هنری است و هنر برتر از تاریخ است .شما یک متن تاریخی برخی این گونه دریافت میکنند که حکیم توس تمام شاهنامه به صورت شفاهی در میان مردم ایران گفته م یشده ،چرا فکر
را م یخوانید و همین که بر محتویاتش آگاهی یافتید کنار میگذارید؛ را از روی یک نسخه یا نسخی از شاهنامه منثور منصوری نوشته میکنید پژوه شهای آکادمیک و بنیادی در شاهنامه ضرورت
اما یک متن ادبی را همیشه م یخوانید برای آن که هربار که م یخوانید است .آیا شما هم بر این عقید هاید؟ نقش فردوسی را در شاهنامه
چون شما همان آدم قبلی نیستید و ذهنیات و ذوقیات شما دگرگون دارد؟
شده باز هم از خواندن آن لذت میبرید .میپرسم شما ،همین شمایی چه م یبینید؟ تنها یک شاعر؟ این دو با هم منافاتی ندارند؛ که هیچ؛ لازم یکدیگرهم هستند برای آن
که سخن مرا میشنوید ،حافظ را چند بار خواندهاید؟ آیا فکر م یکنید گیرم چنین باشد ،چه مشکلی پیش میآید؟ آری من هم موافقم یعنی که مردم استفاده خودشان را از شاهنامه م یبرند یا م یبردند و محققان و
چون بارها خواندهاید دیگر به خواندنش نیازمند نیستید؟ یعنی اگر شب به همین نتیجه رسیدهام که فردوسی کتابی عموماً به نام شاهنامه دانشمندان هم علاقه خودشان را به شاهنامه با تخقیق در باره آن نشان
چله با دوستان و خویشان دور سفره نشستید دیگر غزلی از حافظ ابومنصوری ،به نثر پیش رو داشته و تقریباً همه آنچه را که در این م یدادند و م یدهند .هرکس به فراخور حال خود از شاهنامه استفاده
کتاب بوده به شعر درآورده است .البته نباید پنداشت که فردوسی م یکند :من از این هم بالاتر م یروم و می گویم هنرمندان هم به نوعی
نم یخوانید چون قبلًا خواندهاید؟ مثل مترجم امروز خود را موظف میدانستند که کتاب مورد نظر را ممکن است زمینه کار خودشان را موضوعات مربوط به شاهنامه انتخاب
شاهنامه تا قبل از تدوین تاریخ نوین ایران یعنی حدود کمتر از ۱۵۰ بی کم و کاست و واژه به واژه به نظم درآورد .فردوسی اگر تعهدی کنند .آن کاسب هم که نام مغازهاش را فردوسی یا نام یکی از قهرمانان
سال پیش ،تاریخ هم بود؛ یعنی حتی مورخان به عنوان تاریخ بدان هم داشته به کلیات مندرجات بوده نه به جزئیات .او قطعاً در جزئیات شاهنامه میگذارد ،آن روستایی یا فرد ایلاتی هم که نام فرزندش را
م ینگریستند .تا آن زمان شاهنامه دو کار همزمان انجام م یداد .هم خود را آزاد میدیده و گاه به نظر میرسد چیزهایی هم بر آن افزوده رستم ،اسفندیار ،آرش ،سیاوش ،کیارش و … م یگذارد به این ترتیب
تاریخ ایران بود و هم کتاب ادبی و ملی ایران؛ اما از زمانی که غرب یها است از منابع دیگر یا حتی از روایتهای شفاهی دانایان و بخر دان م یخواهد بهره خودش را از شاهنامه ببرد حتی اگر خودش به این بهره
تاریخ واقعی ایران را بر اساس منابع یونانی و تأیید آن به توسط آثار و موبدان و دهقانان و پاسداران هویتهای قومی .حتی گاهی به گیری هم توجهی نداشتهباشد .پژوهشهای آکادمیک هم برای روشن
باستانی تدوین کردند ،دیگر شاهنامه تاریخ واقعی ایران نبود اما رسالت خود هم اجازه میداده که برخی روایتهای جزئی و کم اهمیت را شدن فضای شاهنامه و فرهنگ ایران ضرورت دارد برای آنکه شاهنامه نه
آن به عنوان اثر ادبی و هنری بیش از گذشته به قوت خویش باقی ماند. حذف کند یا از جای خود بردارد و به جای دیگری که با آن ربط تنها فشرده فرهنگ و تاریخ ایران بلکه همه اقوام آریایی نژادی است که
داستانی منطقی بیشتری دارد منتقل کند .اگر شاهنامه ابومنصوری امروز در کشورهای دیگر هم زندگی م یکنند .مقصودم نه تنها افغا نها،
می دانیم که بخش واپسین شاهنامه تا حد زیادی به یعنی کتاب مورد نظر در اختیار میبود ،امروز راحت میتوانستیم این تاجیکها ،بلکه ارمنیها ،گرجیها ،قفقاز یها ،ترکها ،ازبکها وحتی
تاریخ واقعی ایران نزدیک است اما ارزش شاهنامه به نزدیک و دوری حقیقت را با مقایسة آن با شاهنامه فردوسی دریابیم اما بدبختانه آن بخ شهایی از مردم ساکن در شبه قاره هند و پاکستان هم هست .اقوام
آن به تاریخ نیست .هرچند که در پژوهشهای تاریخی همین روزگار کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن از گزند حوادث سر به سلامت کهن آریایی امروز در سرزمین وسیعی از شبه قاره و آسیای مرکزی
هم میتوان از شاهنامه بخصوص در بخشهای پسین به عنوان مدرک برده و همین مقدمه آنچه را که عرض کردم ،یعنی تصرفات منطقی و
شاعرانه فردوسی را اثبات میکند .فردوسی چهار چوب و اسکلت بنای گرفته تا قفقاز و آذربایجان و آناطولی و حتی بالکان پراکندهاند.
تاریخی استفاده کرد. تاریخ ایران را از آن کتاب گرفته اما خودش آن را به صورتی دلخواه کاوشهای شاهنامه شناسی به روشن شدن تاریخ و فرهنگ همه این
معماری هنرمندانه و مهندسی کرده و به صورتی که امروز میبینیم به
زنان در شاهنامه چه نق شهایی دارند؟ منظورم این است که عنوان بنای افراشته ای که از باد و باران گزندش نباشد ،درآورده است. مل تها بیش و کم ،کمک م یکند.
برخی معتقدند کتا بهای حماسی همه مردان هاند و به درد زندگی شاید به دلیل همین کمال و شایستگی شاهنامه بوده که مردم ایران
خود را از وجود شاهنامه ابومنصوری بی نیاز میدیده و در حفظ آن گروهی بر این باورند که دانستن و پژوهش در اسطورههای قومی
امروز زنان نم یخورند .نظر شما چیست؟ نکوشیدهاند یعنی بعد از نظم شاهنامه دیگر کسی به آن کتاب رجوع و ملی نقش مهمی در ساختار سلامت روانی جوامع دارند .نظر
در یک کلام :فراوان .تا کنون بیش از ده تا دوازده کتاب و دهها مقاله نمیکرده و برای تکثیر و رونویسی آن اهتمامی نداشتهاند .در عوض
مستقل در مورد زنان شاهنامه نوشته شده این غیر از مواردی است که شاهنامه را به صورت انبوه برای قرائت در مجالس و محافل خانوادگی شما چیست؟
به مناسبت از این موضوع در کتابهای دیگر یاد شده است و همه هم رونویس میکردهاند .بنا یراین شاهنامه مانده و کتاب ابومنصوری که اگر منظور از سلامت روانی جامعه ایجاد آرامش روحی پس از رسیدن به
به نقش پرتأثیر زن در وقایع شاهنامه اشاره کردهاند .زنان اغلب نقش حقیقت علمی و احساس رضامندی از روشن شدن پیشینه و زاد و رود
خودشان را دارند و گاهی هم نقش مردان را بازی م یکنند مثل مورد رسالتش با نظم شاهنامه به پایان رسیده بود ،نمانده است. اقوام و ملل باشد با این تعبیر موافقم .هر قومی وقتی گذشته و پیشینه
دور و دراز خود را میشناسد ،حس سربلندی و برازندگی تاریخی خاصی