Page 14 - Shahrvand BC Issue No. 1340
P. 14
کردم« :شنیدم جنایتی این اطراف رخ داده .یه دختر شانزده ساله توسط حقوق زنان ،حقوق بشر است مقالات 14
برادر بزرگترش ب هقتل رسیده .میتونین آدرسش رو به من بدین؟»
« -درست همونجا» ،پیرمرد در پشت سرم به یک آرایشگاه اشاره کرد.
پرسیدم« :م یدونین اون چرا کشته شده؟» رانا حسینی زنان
« -برای اینکه برادر دیگرش بهش تجاوز کرده بود». ترجمه فرانک فرید
« -حتما شوخی م یکنین».
« -نه».
« -مطمئنید؟»
«بله» ،سرش را ب هتأیید تکان داد .هیچ اثری از بهتی که من دچارش بودم مدرسه فمینیستی :مطلب زیر ،نوزدهمین روایت از مجموعه سال / 22شماره - 1340جمعه 4تشهبیدرا 1394
در او دیده نم یشد. «تجربه های زنانه» است که توسط فرانک فرید ،شاعر ،مترجم
عمان ،از راههای ناهموار و شنی تپ هها م یرفتم ،واقعا مطمئن نبودم از و فعال حقوق زنان ،به فارسی برگردانده شده است .مجموعه
« -باید یه اشتباهی رخ داده باشه». کجا سر در خواهم آورد .از آنجایی که افراد از کار و زندگی همدیگر در «تجربه های زنانه» را فرانک فرید از کتابی که «ریوکا سالمن»
« -نه خیر ،این اون چیزیه که اتفاق افتاده». چنین جاهایی باخبر هستند ،مردی را در خیابان برای پر سوجو متوقف آنها را گردآوری[ ]1و به چاپ رسانده ،انتخاب و ترجمه کرده
آنجا یک آرایشگاه قدیمی بود با دو تا صندلی .آرایشگر نشسته بود و دو است .ماجرای زیر یکی از این روایت ها به قلم «رانا حسینی»
مرد دیگر در نزدیکی او ایستاده بودند .داخل رفتم ،خشمگین اما محتاط، است .هجده روایت این مجموعه تحت عنوان «سرت به کار
خودت نباشد!»[« ،]2نقاش شهر»[« ،]3دستشویی از آ ِن
بدون هیچ مکثی درباره دختر پرسیدم. ما»[« ،]4دوچرخه سوار بینوا»[« ،]5موعظه های مجرم»[،]6
«کی به تو گفته؟ تو از کجا م یدونی؟» مرد با لحنی که چطور -جرأ ِت «پرش به سوی آلپ»[ ]7و «لغو مینی ژوپ در نه روز»[،]8
«می توانی قوانین را به چالش بکشی»[« ،]9غوز بالا
پرسیدن-اینها-رو-داری ،جواب داد. غوز»[« ،]10شب نجات مامان ،یا شب از دست رفتن کودکی
« -در روزنامه راجع بهش خوندم .چند خط بیشتر نبود». ام»[« ،]11دل و جرات دادن در آخر راه»[« ،]12رو کم کنی
وقتی گفتند آنها عم وهای دختر هستند ،من نشستم و به آنها گفتم که در مدرسه»[« ،]13ملاقات مایک با دایکز»[« ]14دستتو
خبرنگارم .و با حرارت شروع به پرسیدن کردم« :اون چرا کشته شده؟» بکش»[« ،]15جلوی هیچکی کم نیار»[« ،]16زیبایی پر و
یکی از عم وها با تشر ،انگار که دارد راجع به قتلی حکم م یدهد ،در آمد پیمان»[« ،]17دکترای سیندرلایی»[ ]18و «خاطرات یک
پارتیزان شهری!»[ ]19پیشتر در مدرسه فمینیستی منتشر
که« :اون دختر خوبی نبود». شده و نوزدهمین روایت از این مجموعه را در زیر می خوانید:
اما من حقیقت را از مردی کنار خیابان شنیده بودم و حالا م یخواستم وقتی قتلی در اردن اتفاق م یافتد ،نام قربانی یا آدرسش را فاش نم یکنند.
از آنها بشنوم .با سؤالات بیشتر پاپیچشان شدم .بالاخره ،یکی از آنها که بنابراین وقتی که از یک منطق هی شلوغ و فقی رنشی ِن حاشی هی پایتخت،
In touch with Iranian diversity
ﻋﺒﺎس ﻋﺰﯾﺰ؛ Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015
اى رﻓﯿﻖ ،اى ﯾﺎر!
14
ﺗﻮ رﻓﺘﻰ و اﮐﻨﻮن ،ﯾﺎران در ﯾﮏ ﻗﺎب،
ﺗﺠﺮﺑﻪ و ﻣﺸﺘﻰ ﺧﺎﻃﺮه ﺳﻮﮔﻮار ﺗﻮاﻧﺪ ،ﺷﺎدروان ﻋﺒﺎس ﻧﻘﯿﺒﯽ
ﯾﺎدت اﻣﺎ در دﻟﻬﺎ ﺧﻮش ﻧﺸﺴﺘﻪ اﺳﺖ.
ﺑا آرزوی ﺑﺮدﺑاری ﺑﺮای ﺗﮏ ﺗﮏ ﻋﺰﯾﺰاﻧﺖ.
دوﺳﺘان:
زری ﺑﺮاری ،اﻓﺴاﻧﻪ و ﻧاﺻﺮ رهﺒﺮ،
ﺟﯿﻦ و ﻧاﺻﺮ اﺣﺮاﺑﯽ ،ﺑﯿﻨﮓ و ﺷﻬﺒاز اﺻﻠﯽ،
ماﻟﯽ ﺑﯿﮑﯿﺰﯾﻨﺴﮑﯽ ،ﺷﻤﺴﯽ آزرمﯽ،
زوﯾا امﯿﺮماﻓﯽ ،هادی مﺴاوات ،ﺷامﻞ ﺛاﺑﺖ،
دﮐﺘﺮ ﻋﻠﯽ ﻗاﺳﻤﯽ ،دﮐﺘﺮ ﺳﻌﯿﺪ ،داوود آزاد،
اﯾﺮج ﻗﻨﺒﺮی ،ﻋﻠﯽ وﮐﯿﻠﯽ ،ﻋﻠﯽ ﺟﻤاﻟﯽ
و هادی رﺿادوﺳﺖ
برادر بزرگترش ب هقتل رسیده .میتونین آدرسش رو به من بدین؟»
« -درست همونجا» ،پیرمرد در پشت سرم به یک آرایشگاه اشاره کرد.
پرسیدم« :م یدونین اون چرا کشته شده؟» رانا حسینی زنان
« -برای اینکه برادر دیگرش بهش تجاوز کرده بود». ترجمه فرانک فرید
« -حتما شوخی م یکنین».
« -نه».
« -مطمئنید؟»
«بله» ،سرش را ب هتأیید تکان داد .هیچ اثری از بهتی که من دچارش بودم مدرسه فمینیستی :مطلب زیر ،نوزدهمین روایت از مجموعه سال / 22شماره - 1340جمعه 4تشهبیدرا 1394
در او دیده نم یشد. «تجربه های زنانه» است که توسط فرانک فرید ،شاعر ،مترجم
عمان ،از راههای ناهموار و شنی تپ هها م یرفتم ،واقعا مطمئن نبودم از و فعال حقوق زنان ،به فارسی برگردانده شده است .مجموعه
« -باید یه اشتباهی رخ داده باشه». کجا سر در خواهم آورد .از آنجایی که افراد از کار و زندگی همدیگر در «تجربه های زنانه» را فرانک فرید از کتابی که «ریوکا سالمن»
« -نه خیر ،این اون چیزیه که اتفاق افتاده». چنین جاهایی باخبر هستند ،مردی را در خیابان برای پر سوجو متوقف آنها را گردآوری[ ]1و به چاپ رسانده ،انتخاب و ترجمه کرده
آنجا یک آرایشگاه قدیمی بود با دو تا صندلی .آرایشگر نشسته بود و دو است .ماجرای زیر یکی از این روایت ها به قلم «رانا حسینی»
مرد دیگر در نزدیکی او ایستاده بودند .داخل رفتم ،خشمگین اما محتاط، است .هجده روایت این مجموعه تحت عنوان «سرت به کار
خودت نباشد!»[« ،]2نقاش شهر»[« ،]3دستشویی از آ ِن
بدون هیچ مکثی درباره دختر پرسیدم. ما»[« ،]4دوچرخه سوار بینوا»[« ،]5موعظه های مجرم»[،]6
«کی به تو گفته؟ تو از کجا م یدونی؟» مرد با لحنی که چطور -جرأ ِت «پرش به سوی آلپ»[ ]7و «لغو مینی ژوپ در نه روز»[،]8
«می توانی قوانین را به چالش بکشی»[« ،]9غوز بالا
پرسیدن-اینها-رو-داری ،جواب داد. غوز»[« ،]10شب نجات مامان ،یا شب از دست رفتن کودکی
« -در روزنامه راجع بهش خوندم .چند خط بیشتر نبود». ام»[« ،]11دل و جرات دادن در آخر راه»[« ،]12رو کم کنی
وقتی گفتند آنها عم وهای دختر هستند ،من نشستم و به آنها گفتم که در مدرسه»[« ،]13ملاقات مایک با دایکز»[« ]14دستتو
خبرنگارم .و با حرارت شروع به پرسیدن کردم« :اون چرا کشته شده؟» بکش»[« ،]15جلوی هیچکی کم نیار»[« ،]16زیبایی پر و
یکی از عم وها با تشر ،انگار که دارد راجع به قتلی حکم م یدهد ،در آمد پیمان»[« ،]17دکترای سیندرلایی»[ ]18و «خاطرات یک
پارتیزان شهری!»[ ]19پیشتر در مدرسه فمینیستی منتشر
که« :اون دختر خوبی نبود». شده و نوزدهمین روایت از این مجموعه را در زیر می خوانید:
اما من حقیقت را از مردی کنار خیابان شنیده بودم و حالا م یخواستم وقتی قتلی در اردن اتفاق م یافتد ،نام قربانی یا آدرسش را فاش نم یکنند.
از آنها بشنوم .با سؤالات بیشتر پاپیچشان شدم .بالاخره ،یکی از آنها که بنابراین وقتی که از یک منطق هی شلوغ و فقی رنشی ِن حاشی هی پایتخت،
In touch with Iranian diversity
ﻋﺒﺎس ﻋﺰﯾﺰ؛ Vol. 22 / No. 1340 - Friday, Apr. 24, 2015
اى رﻓﯿﻖ ،اى ﯾﺎر!
14
ﺗﻮ رﻓﺘﻰ و اﮐﻨﻮن ،ﯾﺎران در ﯾﮏ ﻗﺎب،
ﺗﺠﺮﺑﻪ و ﻣﺸﺘﻰ ﺧﺎﻃﺮه ﺳﻮﮔﻮار ﺗﻮاﻧﺪ ،ﺷﺎدروان ﻋﺒﺎس ﻧﻘﯿﺒﯽ
ﯾﺎدت اﻣﺎ در دﻟﻬﺎ ﺧﻮش ﻧﺸﺴﺘﻪ اﺳﺖ.
ﺑا آرزوی ﺑﺮدﺑاری ﺑﺮای ﺗﮏ ﺗﮏ ﻋﺰﯾﺰاﻧﺖ.
دوﺳﺘان:
زری ﺑﺮاری ،اﻓﺴاﻧﻪ و ﻧاﺻﺮ رهﺒﺮ،
ﺟﯿﻦ و ﻧاﺻﺮ اﺣﺮاﺑﯽ ،ﺑﯿﻨﮓ و ﺷﻬﺒاز اﺻﻠﯽ،
ماﻟﯽ ﺑﯿﮑﯿﺰﯾﻨﺴﮑﯽ ،ﺷﻤﺴﯽ آزرمﯽ،
زوﯾا امﯿﺮماﻓﯽ ،هادی مﺴاوات ،ﺷامﻞ ﺛاﺑﺖ،
دﮐﺘﺮ ﻋﻠﯽ ﻗاﺳﻤﯽ ،دﮐﺘﺮ ﺳﻌﯿﺪ ،داوود آزاد،
اﯾﺮج ﻗﻨﺒﺮی ،ﻋﻠﯽ وﮐﯿﻠﯽ ،ﻋﻠﯽ ﺟﻤاﻟﯽ
و هادی رﺿادوﺳﺖ