Page 19 - Shahrvand BC No. 1329
P. 19
و گروههای چریکی برخاسته از جنبش دانشجویی ،سندیکاهای سرخ و ضداستعماری و ضددیکتاتوری بود که
کارگری ،گروههایی مانند «پلنگهای ســیاه» گفتمان چیره در درک به شکل مبارزهی مسلحانه در دهههای
ســه مؤلفهی یادشدهی بالا را نمایندگی م یکردند و پس ،حقیقت ۱۳۴۰و ۱۳۵۰پدیدار شد .هریک از این 19
تاریخی بودند .همچنان که پس از ۱۹۸۰تا احتمالاً میانههای دههی سه دوره ،افزون بر آماجهای مشخص
،۲۰۰۰این گفتمان دچار چرخشی جهانی شــد و به جای آن هر دوره ،شکل کنش برتر همان دوره
گفتمان «جنبشهای نوین اجتماعی» ( )new social movementsو را نیز در خو د داشت :مشروط هخواهی
گرایشهای مشارکتی و دموکراتیک نشستند که رویکرد عمدهی آ نها و جنگ داخلی ،جنبش ملی و مبارزهی
ب یخشونت و نهادسازانه بود .این گرایش چنان روشنتر از آفتاب شده پارلمانی و خیابانی ،و جنبش آزادیبخش
که امروز جایی برای طرح رویکردهای دیگر نمیگذارد .برای اینکه و مبارزهی مسلحانه .این مسیر هفتادساله
دریابیم چگونه حقیقت دورانی است ،لازم است یادآوری کنیم که در بالاخره با انقلاب ۵۷به پایان رســید.
دههی پنجاه در ایران اگر کسی حرف از همکاری با دولت و اصلاح اگر در سه دورهی بعدی نامبرده ،هریک
حکومت شاه میزد ،به سازشکاری و امنیتی بودن و «نوکر امپریالیسم» از این دورهها به مقصود خود رسیده بود،
سال / 22شماره - 1329جمعه 17نمهب 1393 بودن متهم میشــد .امروز هم اگر کسی تبلیغ کند که برای تغییر احتمالاً دورهی بعدی شکل نم یگرفت،
وضع موجود باید هستههای چریکی به وجود آورد ،به گفتههایش با یا به دیگر سخن ،هرچند تاریخ همیشه
سوءظن بسیار نگریسته خواهد شد .این چرخشهای گفتمانی و این باز است و پر است از رویدادهای
حقیقتهای دورانی را نمیتوان با رویکردهای عل تومعلولی توضیح پی شبین ینشده ،با موفقیت مبارزهی
داد؛ هرچنــد پرداختن به زمینه و کانتکست تاریخی و دورانی آنها پیشین منطقاً لزومی برای پدیداری
دورهی بعدی وجود نم یداشــت و تاریخ همیشه روشنگر خواهد بود .درهمینجا در حدود یک دهه اســت که
In touch with Iranian diversity سبب سازماندهی نظامی آن نادموکراتیک است ،هستهای دموکراتیک ایران به سمت دیگری میرفت :شما این مجله را منتشر نم یکردید و «جنبشهای نوین اجتماعی» هم در حال دگرگونی گفتمانی است و
در خود دارد و در ایران دههی پنجاه م یخواهد در فروبستگی سیاسی من هم امروز این پاسخ را نم ینوشتم ،چون پدیدهی چریکی در ایران باید انتظار چرخش گفتمانی تازهای را داشته باشیم .اما مهم آن است
کشور گشودگی ایجاد کند ،با مفهوم «پارادوکس بنیادین» یاد کردهام. که به یاد بیاوریم این دورهها نامتداخل ( )mutually exclusiveنیستند
اهمیت این مشــاهده در آن نهفته است که نشان دهم برعکس وجود نداشته بود که من بر آن کتاب بنویسم! و میان آ نها هم واگرایی وجود دارد و هم تداوم .در دههی ۱۹۶۰و
خوانشهای شگف تانگیز امروزی ،گفتمان آزادی ملی در مفهوم دقیق ۱۹۷۰جنبشهای نوین اجتماعی مانند جنبش زنان ،جنبش حقوق
خود ،همچنان که فرانتس فانون یادآوری م یکند ،شامل عنصری مدرنیزاسیون پس از کودتای بیس توهشتم مرداد شکل «توسعهی۳ مدنی ،جنبش دانشــجویی ،جنبشهای بومیان ،یا جنبشهای جنسی
دموکراتیک و مشــارکتی بود؛ هرچند در بیشتــر موارد حکومتهای و جنسیتی ،وجود داشتند با وجودی که گفتمان چیره همانا گفتمان
برخاســته از جنبشهای آزادیبخش افریقا و آسیا ،همانگونه که فانون سرکوبگرانه» را داشت ،بدین شیوه که حکومتی رانتی پروژههای آزادی ملی بود .همچنان که امروز هم جنبشهای آزادی ملی وجود
خود با تأسف اشاره م یکند ،دیکتاتوری بودهاند .تاریخ هماره باز است و مدرنیزاســیون اقتصادی و اجتماعی را بدون مدرنیزاسیون مشارکتی دارند؛ از تامیل و فارک و چریکهای مائوئیســت که اخیراً در نپال
از منطق خطی پیروی نم یکند ،اما بدون گفتمان آزادی ملی و مبارزهی به حکومت رسیدند میتوان گذشت ،اما از یاد نبریم افریقای جنوبی
مسلحانه در دههی پنجاه ،وقوع انقلاب ۱۳۵۷ــ و به تأکید میگویم :به سیاسی ،به شیوهای اقتدارگرایانه و از بالا ،به پیش م یبرد .برای پساآپارتاید ،۱۹۹۴ ،دســتاورد جنبش آزادیبخش «کنگرهی ملی
شکلی که شاهد انقلاب و پیامدهای آن بودیم ــ بسیار نامحتمل م یبود. مدرنیزاســیون اجتماعی و اقتصادی ،حکومت نیاز به تربیت نســلی از افریقا» بود .این از مقدمهی متدولوژیک! اکنون به پرسش شما بازگردیم.
متخصصان داشــت که در دانشگاههای نوپدیدار کشــور آموزش داده
مبارزهی مســلحانه صدای نســلی چندگانه بود که افــراد آن از۴ میشدند .آرزوی حکومت آن بود که پس از پایان آموزش ،این نسل در فصل پایانی اودیسهی چریکی ،این تز را مطرح کردم که جنبش۲
دل به تصاحب مشــاغل دولتی ببند د و به چرخ دندهای در دستگاه
خاستگاههای طبقاتی و تجربههای اجتماعی متنوعی میآمدند .چپگرا حکومتی و پروژههای بلندپروازانهی آن بدل گردد .غافل آنکه در بستر آزادیبخش ملی در ایران ،جنبش استقاللخواهی دموکراتیک و مدرن ،با
بودن ژرفتر از یک ایدئولــوژی بود :چپ صدای واحد عدال تخواهی بود. آموزش تخصصی ،این نسل که تجربهای دوگانه از ایران داشت و کشور تأکید بر دموکراســ یخواهی و مشارکت مردم در حق تعیین سرنوشت
عضویتدر یک سازمان چریکی پوستهای بود که این تنوع رادربرمیگرفت را مجموعهای از تضادها و ب یعدالت یهــای اجتماعی میدید ،به آموزش خویش ،سه دورهی متمایز و سه تجربهی ویژه را دربرمیگیرد .نخستین
و بدان امکان کنشی واحد و تقابلی علیه حکومتی خودشــیفته را غیررســمی ــ یا همانا خودآموزی سیاسی و اجتماعی ــ نیز م یاندیشید؛ آن دورهی قانون اساس یگرا و نهادی کردن مدرنیتهی سیاسی از راه
م یداد .نــه آن ایدئولــوژی و نه این ســازمان ،هیچیک نمیتوانستند یعنی بسیاری از افرا ِد این نسل متخصص نم یِخواســتند یک عمر ایجاد پارلمان و اعمال ارادهی ملت بود و نماد آن انقلاب مشروطیت.
تنوع و چندگانگی این نسل و تجربههای آن را به یک اندیشه یا کارمند ب یروح پروژههای دیکتهشده از بالا باشند ،بلکه آرزو داشتند دورهی دوم ،دورهی جنبش ملی با اعمال ارا دهی ملی و دموکراتیزه
یک کنش کاهش دهند .در اینجاســت که برخــلاف نظری هپر دازان آیندهی مدرنیزاسیون و توسعه در ایران را به شکلی مشارکتی و انسانی کردن سیستم سیاسی به رهبری زندهیاد دکتر مصدق و همراهی
«جنبشهای نوین اجتماعی» مانند آلن تورن و آلبرتو ملوچی ،در و با لحاظ کردن فاکتورعدالت اجتماعی ــ و به شیوهی دموکراتیک ــ جبههی ملی بود (با دو سویهی ملی کردن صنعت نفت و اصل «شاه باید
کتابم نیز نشان دادهام که جنبش آزادیبخش ملی و «جنبشهای به پیش ببرند .در بستر جهانی جنب شهای پسااســتعماری و چیرگی سلطنت کند نه حکومت») .دورهی سوم ،دورهی جنبش آزادیبخش ملی
گفتمان آزادیبخش ملی ،آلترناتیو «توسعهی سرکوبگرانه» همانا
توسعهی مشارکتی بود .در کتابم از این امر که جنبش مسلحانه که به
Vol. 22 / No. 1329 - Friday, Feb. 6, 2015
19
کارگری ،گروههایی مانند «پلنگهای ســیاه» گفتمان چیره در درک به شکل مبارزهی مسلحانه در دهههای
ســه مؤلفهی یادشدهی بالا را نمایندگی م یکردند و پس ،حقیقت ۱۳۴۰و ۱۳۵۰پدیدار شد .هریک از این 19
تاریخی بودند .همچنان که پس از ۱۹۸۰تا احتمالاً میانههای دههی سه دوره ،افزون بر آماجهای مشخص
،۲۰۰۰این گفتمان دچار چرخشی جهانی شــد و به جای آن هر دوره ،شکل کنش برتر همان دوره
گفتمان «جنبشهای نوین اجتماعی» ( )new social movementsو را نیز در خو د داشت :مشروط هخواهی
گرایشهای مشارکتی و دموکراتیک نشستند که رویکرد عمدهی آ نها و جنگ داخلی ،جنبش ملی و مبارزهی
ب یخشونت و نهادسازانه بود .این گرایش چنان روشنتر از آفتاب شده پارلمانی و خیابانی ،و جنبش آزادیبخش
که امروز جایی برای طرح رویکردهای دیگر نمیگذارد .برای اینکه و مبارزهی مسلحانه .این مسیر هفتادساله
دریابیم چگونه حقیقت دورانی است ،لازم است یادآوری کنیم که در بالاخره با انقلاب ۵۷به پایان رســید.
دههی پنجاه در ایران اگر کسی حرف از همکاری با دولت و اصلاح اگر در سه دورهی بعدی نامبرده ،هریک
حکومت شاه میزد ،به سازشکاری و امنیتی بودن و «نوکر امپریالیسم» از این دورهها به مقصود خود رسیده بود،
سال / 22شماره - 1329جمعه 17نمهب 1393 بودن متهم میشــد .امروز هم اگر کسی تبلیغ کند که برای تغییر احتمالاً دورهی بعدی شکل نم یگرفت،
وضع موجود باید هستههای چریکی به وجود آورد ،به گفتههایش با یا به دیگر سخن ،هرچند تاریخ همیشه
سوءظن بسیار نگریسته خواهد شد .این چرخشهای گفتمانی و این باز است و پر است از رویدادهای
حقیقتهای دورانی را نمیتوان با رویکردهای عل تومعلولی توضیح پی شبین ینشده ،با موفقیت مبارزهی
داد؛ هرچنــد پرداختن به زمینه و کانتکست تاریخی و دورانی آنها پیشین منطقاً لزومی برای پدیداری
دورهی بعدی وجود نم یداشــت و تاریخ همیشه روشنگر خواهد بود .درهمینجا در حدود یک دهه اســت که
In touch with Iranian diversity سبب سازماندهی نظامی آن نادموکراتیک است ،هستهای دموکراتیک ایران به سمت دیگری میرفت :شما این مجله را منتشر نم یکردید و «جنبشهای نوین اجتماعی» هم در حال دگرگونی گفتمانی است و
در خود دارد و در ایران دههی پنجاه م یخواهد در فروبستگی سیاسی من هم امروز این پاسخ را نم ینوشتم ،چون پدیدهی چریکی در ایران باید انتظار چرخش گفتمانی تازهای را داشته باشیم .اما مهم آن است
کشور گشودگی ایجاد کند ،با مفهوم «پارادوکس بنیادین» یاد کردهام. که به یاد بیاوریم این دورهها نامتداخل ( )mutually exclusiveنیستند
اهمیت این مشــاهده در آن نهفته است که نشان دهم برعکس وجود نداشته بود که من بر آن کتاب بنویسم! و میان آ نها هم واگرایی وجود دارد و هم تداوم .در دههی ۱۹۶۰و
خوانشهای شگف تانگیز امروزی ،گفتمان آزادی ملی در مفهوم دقیق ۱۹۷۰جنبشهای نوین اجتماعی مانند جنبش زنان ،جنبش حقوق
خود ،همچنان که فرانتس فانون یادآوری م یکند ،شامل عنصری مدرنیزاسیون پس از کودتای بیس توهشتم مرداد شکل «توسعهی۳ مدنی ،جنبش دانشــجویی ،جنبشهای بومیان ،یا جنبشهای جنسی
دموکراتیک و مشــارکتی بود؛ هرچند در بیشتــر موارد حکومتهای و جنسیتی ،وجود داشتند با وجودی که گفتمان چیره همانا گفتمان
برخاســته از جنبشهای آزادیبخش افریقا و آسیا ،همانگونه که فانون سرکوبگرانه» را داشت ،بدین شیوه که حکومتی رانتی پروژههای آزادی ملی بود .همچنان که امروز هم جنبشهای آزادی ملی وجود
خود با تأسف اشاره م یکند ،دیکتاتوری بودهاند .تاریخ هماره باز است و مدرنیزاســیون اقتصادی و اجتماعی را بدون مدرنیزاسیون مشارکتی دارند؛ از تامیل و فارک و چریکهای مائوئیســت که اخیراً در نپال
از منطق خطی پیروی نم یکند ،اما بدون گفتمان آزادی ملی و مبارزهی به حکومت رسیدند میتوان گذشت ،اما از یاد نبریم افریقای جنوبی
مسلحانه در دههی پنجاه ،وقوع انقلاب ۱۳۵۷ــ و به تأکید میگویم :به سیاسی ،به شیوهای اقتدارگرایانه و از بالا ،به پیش م یبرد .برای پساآپارتاید ،۱۹۹۴ ،دســتاورد جنبش آزادیبخش «کنگرهی ملی
شکلی که شاهد انقلاب و پیامدهای آن بودیم ــ بسیار نامحتمل م یبود. مدرنیزاســیون اجتماعی و اقتصادی ،حکومت نیاز به تربیت نســلی از افریقا» بود .این از مقدمهی متدولوژیک! اکنون به پرسش شما بازگردیم.
متخصصان داشــت که در دانشگاههای نوپدیدار کشــور آموزش داده
مبارزهی مســلحانه صدای نســلی چندگانه بود که افــراد آن از۴ میشدند .آرزوی حکومت آن بود که پس از پایان آموزش ،این نسل در فصل پایانی اودیسهی چریکی ،این تز را مطرح کردم که جنبش۲
دل به تصاحب مشــاغل دولتی ببند د و به چرخ دندهای در دستگاه
خاستگاههای طبقاتی و تجربههای اجتماعی متنوعی میآمدند .چپگرا حکومتی و پروژههای بلندپروازانهی آن بدل گردد .غافل آنکه در بستر آزادیبخش ملی در ایران ،جنبش استقاللخواهی دموکراتیک و مدرن ،با
بودن ژرفتر از یک ایدئولــوژی بود :چپ صدای واحد عدال تخواهی بود. آموزش تخصصی ،این نسل که تجربهای دوگانه از ایران داشت و کشور تأکید بر دموکراســ یخواهی و مشارکت مردم در حق تعیین سرنوشت
عضویتدر یک سازمان چریکی پوستهای بود که این تنوع رادربرمیگرفت را مجموعهای از تضادها و ب یعدالت یهــای اجتماعی میدید ،به آموزش خویش ،سه دورهی متمایز و سه تجربهی ویژه را دربرمیگیرد .نخستین
و بدان امکان کنشی واحد و تقابلی علیه حکومتی خودشــیفته را غیررســمی ــ یا همانا خودآموزی سیاسی و اجتماعی ــ نیز م یاندیشید؛ آن دورهی قانون اساس یگرا و نهادی کردن مدرنیتهی سیاسی از راه
م یداد .نــه آن ایدئولــوژی و نه این ســازمان ،هیچیک نمیتوانستند یعنی بسیاری از افرا ِد این نسل متخصص نم یِخواســتند یک عمر ایجاد پارلمان و اعمال ارادهی ملت بود و نماد آن انقلاب مشروطیت.
تنوع و چندگانگی این نسل و تجربههای آن را به یک اندیشه یا کارمند ب یروح پروژههای دیکتهشده از بالا باشند ،بلکه آرزو داشتند دورهی دوم ،دورهی جنبش ملی با اعمال ارا دهی ملی و دموکراتیزه
یک کنش کاهش دهند .در اینجاســت که برخــلاف نظری هپر دازان آیندهی مدرنیزاسیون و توسعه در ایران را به شکلی مشارکتی و انسانی کردن سیستم سیاسی به رهبری زندهیاد دکتر مصدق و همراهی
«جنبشهای نوین اجتماعی» مانند آلن تورن و آلبرتو ملوچی ،در و با لحاظ کردن فاکتورعدالت اجتماعی ــ و به شیوهی دموکراتیک ــ جبههی ملی بود (با دو سویهی ملی کردن صنعت نفت و اصل «شاه باید
کتابم نیز نشان دادهام که جنبش آزادیبخش ملی و «جنبشهای به پیش ببرند .در بستر جهانی جنب شهای پسااســتعماری و چیرگی سلطنت کند نه حکومت») .دورهی سوم ،دورهی جنبش آزادیبخش ملی
گفتمان آزادیبخش ملی ،آلترناتیو «توسعهی سرکوبگرانه» همانا
توسعهی مشارکتی بود .در کتابم از این امر که جنبش مسلحانه که به
Vol. 22 / No. 1329 - Friday, Feb. 6, 2015
19