Page 26 - Shahrvand BC No. 1259
P. 26
ادبیات/شعر 26
ده شعر از باهار نارنج ،برگرفته از کتاب "آه ماهیها" ،انتشارات گیلگمیشان
عتیق خودزندگی نوش ِت "باهار نارنج": سال متسیب /شماره - 1259جمعه 12رهم 1392
نامبرده در سالی از سالهای بمباران در جایی
مرد دور از بمباران با چشمهای روشن به دنیا نگاه
مقدسترین آیه بود کرد ،ترسید و خواست برگردد اما راه شکم
وقتی هیچ زنی در چش مهای خدا مادرش را بستند و نامبرده لخت و عور توی این
دنیا تنها ماند .پدربزرگش گاوی خرید تا جبران
نم یخندید
کمبود شیرخشک شود.
عشق در لاب هلای ملحف هها نامبردهی مغموم شبیه هیچکس توی فامیل
عریض و طویلشان نبود و تا سالها منتظر بود
باکره نیست کسی بیاید و بگوید که این بچه ما را بدهید
مادرش او را زن زایید
برویم .دستتان درد نکند.
گاهی شاعر به ایجاز میرسد از آنجا که کسی نیامد خودش چمدان تنهایی
خودش را که تنها به اندازهی یک جفت جوراب
عشق به کسر شین جا داشت برداشت و به سمتی رفت که اصلا
عشق به کسر عین
درخت نداشت.
حالا یک جایی هست مثل فاصلهی عوض کردن
دو پرواز در فرودگاه .نشسته و دارد دخترهای
قشنگی را که قهوه م یخورند نگاه می کند.
جمعه بازار سوخت یک زن در من است که میرقصد In touch with Iranian diversity
ما در کنج یک اتفاق بودیم
بهار كه باشی زندگی دست از سرت بر نم یدارد و جریان در ما ادامه داشت با صدای تند نگاه تو Vol. 20 / No. 1259 - Friday, Oct. 4, 2013
هی باید ضجه بزنی بروید كنار زنی که در من است میرقصد
و مردم من 26
آخرین زن بودم با پیراهن خاکستری
تیلههایشان را توی جمعه بازار به قیمت میفروشند در فهرست باکرههای اورشلیم و کف شهایی که پاشنهاش بلندتر از ارتفاع شعرهای
من چه كار كنم ادامهی زندگیم از دست خدا افتاد و مسیح مریم را باردار بود
من است
هزار تكه شد؟ این همه برادران من سوغات هند
مثل لیوانهای نشكن فرانسوی...
موهام نذر چشمهات برای من
مسیح دستهام نذر پوتینهای سربازیت زنی بود
که با شوهرم خوابید
شعر میشوی؟ و آغوشم
گناه سرودنت را خودم به گردن م یگیرم وطن ی است *
که برای مادرت گل فرستاد
لیمو میشوی؟ تاج محل در من است
بوت کنم آدم و بوی تند پستانهای یک زن
ناخن بکشم روی پوستت بهشت مال تو سفر
پر کنی حجم اتاق را من و شیطان از مراکش آغاز شد
سوار دود سیگارت به سلامتی حوا
*
روی سقف پهن م یشوم مینوشیم
هندوستان در من مرده
مصاحبه عقیدتی New Collection آگرا
در شک با طعم لیمو غروب تلخش را
بین بوسهی سوم و چهارم با عطر ریحان نگاه م یکند
زن در بست هبندی جدید
از نو قامت م یبندم مرمر سیاه چش مهای هیچ زنی ای نقدر بیهوده نبود
خدا که جنگل چشمهای من
به مذهب تو در آمده
تو نخوانی
شعرهای من حرام م یشود
ده شعر از باهار نارنج ،برگرفته از کتاب "آه ماهیها" ،انتشارات گیلگمیشان
عتیق خودزندگی نوش ِت "باهار نارنج": سال متسیب /شماره - 1259جمعه 12رهم 1392
نامبرده در سالی از سالهای بمباران در جایی
مرد دور از بمباران با چشمهای روشن به دنیا نگاه
مقدسترین آیه بود کرد ،ترسید و خواست برگردد اما راه شکم
وقتی هیچ زنی در چش مهای خدا مادرش را بستند و نامبرده لخت و عور توی این
دنیا تنها ماند .پدربزرگش گاوی خرید تا جبران
نم یخندید
کمبود شیرخشک شود.
عشق در لاب هلای ملحف هها نامبردهی مغموم شبیه هیچکس توی فامیل
عریض و طویلشان نبود و تا سالها منتظر بود
باکره نیست کسی بیاید و بگوید که این بچه ما را بدهید
مادرش او را زن زایید
برویم .دستتان درد نکند.
گاهی شاعر به ایجاز میرسد از آنجا که کسی نیامد خودش چمدان تنهایی
خودش را که تنها به اندازهی یک جفت جوراب
عشق به کسر شین جا داشت برداشت و به سمتی رفت که اصلا
عشق به کسر عین
درخت نداشت.
حالا یک جایی هست مثل فاصلهی عوض کردن
دو پرواز در فرودگاه .نشسته و دارد دخترهای
قشنگی را که قهوه م یخورند نگاه می کند.
جمعه بازار سوخت یک زن در من است که میرقصد In touch with Iranian diversity
ما در کنج یک اتفاق بودیم
بهار كه باشی زندگی دست از سرت بر نم یدارد و جریان در ما ادامه داشت با صدای تند نگاه تو Vol. 20 / No. 1259 - Friday, Oct. 4, 2013
هی باید ضجه بزنی بروید كنار زنی که در من است میرقصد
و مردم من 26
آخرین زن بودم با پیراهن خاکستری
تیلههایشان را توی جمعه بازار به قیمت میفروشند در فهرست باکرههای اورشلیم و کف شهایی که پاشنهاش بلندتر از ارتفاع شعرهای
من چه كار كنم ادامهی زندگیم از دست خدا افتاد و مسیح مریم را باردار بود
من است
هزار تكه شد؟ این همه برادران من سوغات هند
مثل لیوانهای نشكن فرانسوی...
موهام نذر چشمهات برای من
مسیح دستهام نذر پوتینهای سربازیت زنی بود
که با شوهرم خوابید
شعر میشوی؟ و آغوشم
گناه سرودنت را خودم به گردن م یگیرم وطن ی است *
که برای مادرت گل فرستاد
لیمو میشوی؟ تاج محل در من است
بوت کنم آدم و بوی تند پستانهای یک زن
ناخن بکشم روی پوستت بهشت مال تو سفر
پر کنی حجم اتاق را من و شیطان از مراکش آغاز شد
سوار دود سیگارت به سلامتی حوا
*
روی سقف پهن م یشوم مینوشیم
هندوستان در من مرده
مصاحبه عقیدتی New Collection آگرا
در شک با طعم لیمو غروب تلخش را
بین بوسهی سوم و چهارم با عطر ریحان نگاه م یکند
زن در بست هبندی جدید
از نو قامت م یبندم مرمر سیاه چش مهای هیچ زنی ای نقدر بیهوده نبود
خدا که جنگل چشمهای من
به مذهب تو در آمده
تو نخوانی
شعرهای من حرام م یشود