Page 31 - Shahrvand BC No. 1258
P. 31
ادبیات/طنزسیاسی
31
هف تشنبههای بلوچ
طنزنامههای روِز هف ِت عبدالقادر بلوچ
سال متسیب /شماره - 1258جمعه 5رهم 1392 اعتدا ِل کلیدی در سخنران ِی
حاج آقا حسن روحانی
میآید پیش ما و برم یگردد .هی گیر م یدهند به طفلکی حسن
نصرالله بیچاره .هی عکس و فیلم از سپاه قدس در سوریه پخش
م یکنند. آقای رئیس ،آقای دبیرکل ،عال یجنابان ،خانمها و آقایان!
جهان ما جهان تلخ و شیرینی است.
تلخی آن ،خر تو خری منطقهای و جهانی هست .اگربگویید در صورتیکه تروریزم و کشتن انسا نهای بی گناه ،اوج افراط و
مسبب منطقهای آن ما هستیم ،ما هم میگوییم مقصر جهانی خشونت است .اگر از سعیدی سیرجانی و فروهرها و فرخزاد و
دکتر بختیار نم یپرسید ،بروید از همین کشتههای اخیر کمپ آن شما هستید.
شیرینی آن هم همین انتخابات اخیر است و انتخاب شد ِن اشرف بپرسید .درست است که ما نتوانستیم قاتلین اینها را در
«شخص شخیص بنده» .که به کوری چشم شما سی و خوردهای بیکرا ِن ادارۀ اطلاعات و امنیت خود گیر بیاوریم اما از سازمان ملل
متحد و شورای امنیت توقع داریم قاتلهای دانشمندان هستهای سال است طی انتصاباتی انتخا بگونه صورت م یپذیرد.
ما را که در روز روشن در قلب پایتخت ما ترور شدند و ما بلافاصله
قاتلین آنها را دستگیر و اعدام کردیم ،در یک وجب کرۀ خاکی
آقای رئیس ،خانمها و آقایان
مقداری انشاء و لفظ قلم و حرفهای کج و معوج و تو در تو ِی بی دوباره پیدا کرده به سزای اعمال ننگی ناشان برسانند.
و اما دو کلمه هم در مورد تحری مها که کاغذ پاره بودند و به نفع معن ِی دهن پر ک ِن بسیجی کش ...آی هوار .آی داد .آی بیداد که
In touch with Iranian diversity ما بودند و باعث خودکفایی ما شدند بگویم که خیلی غیرعادلانه شما نظامیگری م یکنید و از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد احساس م یکند .گویی راوی نسبت به آنچه روایت م یکند کام لا
دیگران استفاده م یکنید .همانا این نمونۀ ناکارآمدی از تداوم صداقت دارد و از هیچ شگرد و صنعتی سود نم یبرد .سعی راوی
Vol. 20 / No. 1258 - Friday, Sept. 27, 2013 و خشونت آمیز بودند. بر این است که هر اتفاق خارقالعادهای را طبیعی جلوه بدهد .نگاه
آقای رئیس ،خانمها و آقایان کنشهای کهنه در شرایط نوین است. کنید بهرمان «پدرو پارامو» نوشتۀ خوان رولفو مکزیکی که گویی در
جان من بیایید همۀ شما پیرو ولایت فقیه بشوید و قال قضیه اگر ما همین کارها را سالهاست در کشورمان م یکنیم به شما کمال خونسردی و صداقت متعهد میشود از دیدگاه یک مر ِد مرده
را بکنید .خودم شخصاً به شما کلید م یدهم .در اوایل انقلاب ما چه ربطی دارد؟ مگر شما ولی فقیه دارید که م یخواهید آن را در به روایت داستان بپردازد و آن را بدون اغراق و بدون ایجاد رعب و
کلید را به کودکان و نوجوانانی که به جبهه م یرفتند م یدادیم. وحشت نشان دهد...مردی ب هنام خوان پرسیادو ،در جستجوی پدرش
چون آنها خیلی کوچولو بودند ما هم کلیدهای کوچولو به آنها جهان انجام دهید؟ به روستایی م یرود و روابط عجیب و غریبی با ساکنان آن روستا برقرار
میدادیم ،اما حالا من با کلید بزرگ برای بزرگسالان آمدهام .کلید کارهایی که شما در سطح جهان م یکنید همگی ضد صلح ،ضد م یکند و سپس از فراز و نشی بهایی ،خواننده را به نقطهای میرساند
نم یخواهید حداقل بیایید تا ما شما را مدیریت بکنیم .از امید و که در مییابد ساکنان آن روستا همگی حتی خود راوی مردهاند و
اعتدال میتوان همۀ چالشها را مدیریت کرد .چالشی نیست که امنیت ،ضد کرامت انسانی و ضد آرمانهای بشری م یباشند. ...نکتهاینجاست که این شگرد و صنعت طوری ارائه میشود که مرگ
شما بگذارید وسط و ما نتوانیم به آن بگوییم :بزک بزک نمیر که به انقلاب ما نگاه کنید از اعدامهای انقلابی مدرسه رفاه بگیرید و زندگی به طور طبیعی و از درون خود متن به خواننده انتقال مییابد
بهار م یآید ...بقیهاش را هم که همۀ شما فوت آب هستید. بیایید تا قتل ستار بهشتی ،کدامشان ضد صلح ،ضد امنیت ،ضد
امید ،بی تردید یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند مهربان به کرامت انسانی و ضد آرمانهای بشری بوده است؟ ما هیچی و نویسنده هیچ تلاشی برای اعلام آن نم یکند.
همۀ انسانهاست .شما سالیان درازی است که نظام ما را دیده نمیگوییم؛ خجالت بکشید .درست است که ما نرمش قهرمانانه عدم دخالت نویسنده یا حذف فاصلۀ بین راوی و روایت در ای نگونه
بودید .رئیس جمهورهایش را هم دیده بودید .از ورنی پو ِش م یکنیم اما شما نباید دست به یکسانسازی جوامع و تعمیم داستانها به انعکاس طبیعی اتفاقات غیرطبیعی (از جمله سخن
خندان تا آخمالوی کاپشن پاره .نطقها را هم دیده بودید .ولی گفتن ارواح) کمک میکند .نگاه کنید به بیطرفی راوی هنگام معرفی
چی؟ امید داشتید و این جا نشستید و این سخنرانی مرا که آخ ِر ارز شهای غربی به عنوان ارز شهای جهانی بزنید. ملیکا ِدس با ربا هایش در رمان صد سال تنهایی؛ و یا در داستان «مرد
از ما یاد بگیرید مگر ما انقلاب خود را به جهان صادر کردیم؟ مگر مرده» م یخوانیم :روزی کارگر روزمزدی که طبق عادت مشغول کار
اعتدال بود گوش دادید. ما در کشور خودمان ارزشهای مکتبی خود را به خورد پیروان روی زمین بود ناگهان روی داس تیزی م یافتد .زخم کاری است وم
اتفاقاً مردم ایران هم در انتخابات اخیر امید داشتند و برای همین همۀ ادیان و مذاهب م یدهیم و دست به یکسان سازی مدارس رد در موقعیت جان کندن قرار م یگیرد و...ظهور رئالیسم جادویی در
به تدبیر و اعتدال و کلید رأی دادند .حالا هم شما نظام را به این داستان هنگامی جلوه م یکند که کارگر در حال مرگ ،هیچ دردی
عنوان یک ابر قدرت بپذیرید و به ما حداقل یک حق وتوی کوچولو دینی آنها م یزنیم؟ را احساس نم یکند .حتی یک قطره خون نیز از بد ِن او بیرون نمیآید
بدهید تا اختلافاتمان حل بشود و از این نرمش قهرمانانۀ رهبر چرا فرهنگ جنگ سرد را حفظ کردهاید و دو اردوگاه جهانی«ما ِی و طبیعت پیرامونش کام لا آرام و مجهول و ساکن باقی میماند .آیا
ب یخونی و نداشتن نیروی درد کشیدن ،هشداری نیست که خواننده
فرزانۀ ما حداکثر استفاده را کرده باشید. برتر» و «دیگران دو نتر» درست کردهاید؟
در خاتمه به مسئلۀ بی اهمیت غنیسازی هم اشاره بکنم: حالا خوب است ما هم در کشور خودمان دست به تقسی مبندی از وضعیت وخیم کارگران آن سرزمین دریافت م یکند؟
-۱غنی سازی حق مسلم ماست .خشونت و جنگ و کشت و
«خودی» و «غیرخودی» بزنیم؟! -۴اندیشۀ بازگشت یا زندگی ب یپایان:
کشتار هم که اصلًا در قاموس ما نیست. باز هم انشاء ،جفت کوارو ،کله معلق ،خرغلت ،قلمفرسایی به سبک
-۲ما ضمن پافشاری به حرفهای سنوا ِت عدیدۀ قبلی ،خیلی نوجوان بسیجی ،ذکر مصیبت و زدن به صحرای کربلا ...آهای یکی دیگر از شگردهای واق عگرایی جادویی بینهایت کردن زمان
عجله داریم که هر چه زودتر تحریمها را بردارید و مذاکرات را مثل بدانید و آگاه باشید که جمهوری اسلامی نه فقط تهدید نیست، است .ب هعبارتدیگر دوری از زمان واقعی یا کرونولوژیک که همه
بلکه در آرمان و عمل ،پیوسته منادی صل ِح عادلانه و امنیت همه شاهد گذر هر روز و ساعتش هستیم (طلوع و غروب خورشید و بر
قبل شروع کنیم تا با شفافیت کامل بچرخید تا بچرخیم. آمدن ماه) و نزدیکی به زمان روحی – روانی ،همان زمانی که وقتی
انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است والا فرق آنها با ما جانبه بوده است! از چیزی خوشحالیم به نظر تند و سریع سپری میشود و هنگامی که
باور ندارید به مرکز کشور ما و به شعاع دنیا ببنید کجا ما ِکرم بد حال و افسردهایم دیر م یگذرد و راوی قادر است در زمان حال و
که هر کدام یک سازی م یزنیم چیست؟ گذشته قرار بگیرد و وقایعی را از هر سو بیان کند و حتی آینده را در
آقای رئیس ،خانمها و آقایان ریخت هایم؟ آن دخالت دهد ،یا به طور کلی زمان را متوقف کند و حال و گذشته
آقای رئیس،خانمها ،آقایان را در هم آمیزد که منجر میشود به تفکیک مرگ فیزیکی و مرگ
امروز جمهوری اسلامی ایران که کودکان کم سن و سال را اعدام هیج جای جهان وضعش به اندازۀ وض ِع همین جاهایی که سر ما روحی در انسان و اشیاء .مرگ فیزیکی برای همه رخ م یدهد اما مرگ
میکند و هر خانواده را حداقل داغدار یک عزیز کرده است ،شما آنجاست و آمریکا هم نمیگذارد سر ما آنجا باشد خانمانسوزتر روحی – روانی برای همه اتفاق نم یافتد .خیلیها با در گذشتگان
و همۀ جامعه جهانی را دعوت م یکند به گام برداشتن به سم ِت نیست .بعد هی گیر م یدهند به بم بهای کنار جادهای که خود زندگی م یکنند .نگاه کنید به ساختار زمان در رمان صد سال
افغانستان را به هم ریخت .هی گیر م یدهند به مقتدا صدر که تنهایی یا رما ِن پدر و پارامو که از لایههای تو در تو عبور م یکند و گاه
«جهان علیه خشونت و افراط یگری»!!! بهصورت حلقهای در اطراف شخصیتها پرسه میزند .ادبیات جادو و
اهوم ،درست شنیدید. قصههای عرفانی در این خصوص مشترکاتی دارند و از حضور ارواح
در خواب و بیداری صحبت م یکنند .وقتی زمانی ب ینهایت باشد هر
به گفتۀ فردوسی ،شاعر بلند آوازه ایران ...یا نه اصلًا ولش کنید: تصادفی ازایندست امکان وقوع دارد و هر اتفاقی بعید نیست بارها و
فردا برای من در م یآورند چون فردوسی شیعه بود از او شعر بارها تکرار شود .نگاه کنید به رمان «بار هستی» اثر میلان کوندرا
که بر اساس این اندیشه و شگردهای آن نوشته شده است .در رمان
خواندم. صد سال تنهایی ،معشوق یا معشوقهای که پروانهها دور سرش بالبال
بعد از همۀ این حرفها من عمیقاً به آینده امیدوارم! امید من،
علاوه بر تجارب شخصی و ملی ،از این باور مشترک همگانی
مکتبی نشأت م یگیرد که در سی سال گذشته همین خود ما
دویست سیصد نفر بودیم که هر کار دلمان خواست داخل ایران و
منطقه و جهان کردیم و آب هم از آب تکان نخورد.
آقای رییس متشکرم3 1 . م یزنند بهراحتی باروح عزیزش سخن میگوید.
ادامه دارد...
31
هف تشنبههای بلوچ
طنزنامههای روِز هف ِت عبدالقادر بلوچ
سال متسیب /شماره - 1258جمعه 5رهم 1392 اعتدا ِل کلیدی در سخنران ِی
حاج آقا حسن روحانی
میآید پیش ما و برم یگردد .هی گیر م یدهند به طفلکی حسن
نصرالله بیچاره .هی عکس و فیلم از سپاه قدس در سوریه پخش
م یکنند. آقای رئیس ،آقای دبیرکل ،عال یجنابان ،خانمها و آقایان!
جهان ما جهان تلخ و شیرینی است.
تلخی آن ،خر تو خری منطقهای و جهانی هست .اگربگویید در صورتیکه تروریزم و کشتن انسا نهای بی گناه ،اوج افراط و
مسبب منطقهای آن ما هستیم ،ما هم میگوییم مقصر جهانی خشونت است .اگر از سعیدی سیرجانی و فروهرها و فرخزاد و
دکتر بختیار نم یپرسید ،بروید از همین کشتههای اخیر کمپ آن شما هستید.
شیرینی آن هم همین انتخابات اخیر است و انتخاب شد ِن اشرف بپرسید .درست است که ما نتوانستیم قاتلین اینها را در
«شخص شخیص بنده» .که به کوری چشم شما سی و خوردهای بیکرا ِن ادارۀ اطلاعات و امنیت خود گیر بیاوریم اما از سازمان ملل
متحد و شورای امنیت توقع داریم قاتلهای دانشمندان هستهای سال است طی انتصاباتی انتخا بگونه صورت م یپذیرد.
ما را که در روز روشن در قلب پایتخت ما ترور شدند و ما بلافاصله
قاتلین آنها را دستگیر و اعدام کردیم ،در یک وجب کرۀ خاکی
آقای رئیس ،خانمها و آقایان
مقداری انشاء و لفظ قلم و حرفهای کج و معوج و تو در تو ِی بی دوباره پیدا کرده به سزای اعمال ننگی ناشان برسانند.
و اما دو کلمه هم در مورد تحری مها که کاغذ پاره بودند و به نفع معن ِی دهن پر ک ِن بسیجی کش ...آی هوار .آی داد .آی بیداد که
In touch with Iranian diversity ما بودند و باعث خودکفایی ما شدند بگویم که خیلی غیرعادلانه شما نظامیگری م یکنید و از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد احساس م یکند .گویی راوی نسبت به آنچه روایت م یکند کام لا
دیگران استفاده م یکنید .همانا این نمونۀ ناکارآمدی از تداوم صداقت دارد و از هیچ شگرد و صنعتی سود نم یبرد .سعی راوی
Vol. 20 / No. 1258 - Friday, Sept. 27, 2013 و خشونت آمیز بودند. بر این است که هر اتفاق خارقالعادهای را طبیعی جلوه بدهد .نگاه
آقای رئیس ،خانمها و آقایان کنشهای کهنه در شرایط نوین است. کنید بهرمان «پدرو پارامو» نوشتۀ خوان رولفو مکزیکی که گویی در
جان من بیایید همۀ شما پیرو ولایت فقیه بشوید و قال قضیه اگر ما همین کارها را سالهاست در کشورمان م یکنیم به شما کمال خونسردی و صداقت متعهد میشود از دیدگاه یک مر ِد مرده
را بکنید .خودم شخصاً به شما کلید م یدهم .در اوایل انقلاب ما چه ربطی دارد؟ مگر شما ولی فقیه دارید که م یخواهید آن را در به روایت داستان بپردازد و آن را بدون اغراق و بدون ایجاد رعب و
کلید را به کودکان و نوجوانانی که به جبهه م یرفتند م یدادیم. وحشت نشان دهد...مردی ب هنام خوان پرسیادو ،در جستجوی پدرش
چون آنها خیلی کوچولو بودند ما هم کلیدهای کوچولو به آنها جهان انجام دهید؟ به روستایی م یرود و روابط عجیب و غریبی با ساکنان آن روستا برقرار
میدادیم ،اما حالا من با کلید بزرگ برای بزرگسالان آمدهام .کلید کارهایی که شما در سطح جهان م یکنید همگی ضد صلح ،ضد م یکند و سپس از فراز و نشی بهایی ،خواننده را به نقطهای میرساند
نم یخواهید حداقل بیایید تا ما شما را مدیریت بکنیم .از امید و که در مییابد ساکنان آن روستا همگی حتی خود راوی مردهاند و
اعتدال میتوان همۀ چالشها را مدیریت کرد .چالشی نیست که امنیت ،ضد کرامت انسانی و ضد آرمانهای بشری م یباشند. ...نکتهاینجاست که این شگرد و صنعت طوری ارائه میشود که مرگ
شما بگذارید وسط و ما نتوانیم به آن بگوییم :بزک بزک نمیر که به انقلاب ما نگاه کنید از اعدامهای انقلابی مدرسه رفاه بگیرید و زندگی به طور طبیعی و از درون خود متن به خواننده انتقال مییابد
بهار م یآید ...بقیهاش را هم که همۀ شما فوت آب هستید. بیایید تا قتل ستار بهشتی ،کدامشان ضد صلح ،ضد امنیت ،ضد
امید ،بی تردید یکی از بزرگترین نعمتهای خداوند مهربان به کرامت انسانی و ضد آرمانهای بشری بوده است؟ ما هیچی و نویسنده هیچ تلاشی برای اعلام آن نم یکند.
همۀ انسانهاست .شما سالیان درازی است که نظام ما را دیده نمیگوییم؛ خجالت بکشید .درست است که ما نرمش قهرمانانه عدم دخالت نویسنده یا حذف فاصلۀ بین راوی و روایت در ای نگونه
بودید .رئیس جمهورهایش را هم دیده بودید .از ورنی پو ِش م یکنیم اما شما نباید دست به یکسانسازی جوامع و تعمیم داستانها به انعکاس طبیعی اتفاقات غیرطبیعی (از جمله سخن
خندان تا آخمالوی کاپشن پاره .نطقها را هم دیده بودید .ولی گفتن ارواح) کمک میکند .نگاه کنید به بیطرفی راوی هنگام معرفی
چی؟ امید داشتید و این جا نشستید و این سخنرانی مرا که آخ ِر ارز شهای غربی به عنوان ارز شهای جهانی بزنید. ملیکا ِدس با ربا هایش در رمان صد سال تنهایی؛ و یا در داستان «مرد
از ما یاد بگیرید مگر ما انقلاب خود را به جهان صادر کردیم؟ مگر مرده» م یخوانیم :روزی کارگر روزمزدی که طبق عادت مشغول کار
اعتدال بود گوش دادید. ما در کشور خودمان ارزشهای مکتبی خود را به خورد پیروان روی زمین بود ناگهان روی داس تیزی م یافتد .زخم کاری است وم
اتفاقاً مردم ایران هم در انتخابات اخیر امید داشتند و برای همین همۀ ادیان و مذاهب م یدهیم و دست به یکسان سازی مدارس رد در موقعیت جان کندن قرار م یگیرد و...ظهور رئالیسم جادویی در
به تدبیر و اعتدال و کلید رأی دادند .حالا هم شما نظام را به این داستان هنگامی جلوه م یکند که کارگر در حال مرگ ،هیچ دردی
عنوان یک ابر قدرت بپذیرید و به ما حداقل یک حق وتوی کوچولو دینی آنها م یزنیم؟ را احساس نم یکند .حتی یک قطره خون نیز از بد ِن او بیرون نمیآید
بدهید تا اختلافاتمان حل بشود و از این نرمش قهرمانانۀ رهبر چرا فرهنگ جنگ سرد را حفظ کردهاید و دو اردوگاه جهانی«ما ِی و طبیعت پیرامونش کام لا آرام و مجهول و ساکن باقی میماند .آیا
ب یخونی و نداشتن نیروی درد کشیدن ،هشداری نیست که خواننده
فرزانۀ ما حداکثر استفاده را کرده باشید. برتر» و «دیگران دو نتر» درست کردهاید؟
در خاتمه به مسئلۀ بی اهمیت غنیسازی هم اشاره بکنم: حالا خوب است ما هم در کشور خودمان دست به تقسی مبندی از وضعیت وخیم کارگران آن سرزمین دریافت م یکند؟
-۱غنی سازی حق مسلم ماست .خشونت و جنگ و کشت و
«خودی» و «غیرخودی» بزنیم؟! -۴اندیشۀ بازگشت یا زندگی ب یپایان:
کشتار هم که اصلًا در قاموس ما نیست. باز هم انشاء ،جفت کوارو ،کله معلق ،خرغلت ،قلمفرسایی به سبک
-۲ما ضمن پافشاری به حرفهای سنوا ِت عدیدۀ قبلی ،خیلی نوجوان بسیجی ،ذکر مصیبت و زدن به صحرای کربلا ...آهای یکی دیگر از شگردهای واق عگرایی جادویی بینهایت کردن زمان
عجله داریم که هر چه زودتر تحریمها را بردارید و مذاکرات را مثل بدانید و آگاه باشید که جمهوری اسلامی نه فقط تهدید نیست، است .ب هعبارتدیگر دوری از زمان واقعی یا کرونولوژیک که همه
بلکه در آرمان و عمل ،پیوسته منادی صل ِح عادلانه و امنیت همه شاهد گذر هر روز و ساعتش هستیم (طلوع و غروب خورشید و بر
قبل شروع کنیم تا با شفافیت کامل بچرخید تا بچرخیم. آمدن ماه) و نزدیکی به زمان روحی – روانی ،همان زمانی که وقتی
انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است والا فرق آنها با ما جانبه بوده است! از چیزی خوشحالیم به نظر تند و سریع سپری میشود و هنگامی که
باور ندارید به مرکز کشور ما و به شعاع دنیا ببنید کجا ما ِکرم بد حال و افسردهایم دیر م یگذرد و راوی قادر است در زمان حال و
که هر کدام یک سازی م یزنیم چیست؟ گذشته قرار بگیرد و وقایعی را از هر سو بیان کند و حتی آینده را در
آقای رئیس ،خانمها و آقایان ریخت هایم؟ آن دخالت دهد ،یا به طور کلی زمان را متوقف کند و حال و گذشته
آقای رئیس،خانمها ،آقایان را در هم آمیزد که منجر میشود به تفکیک مرگ فیزیکی و مرگ
امروز جمهوری اسلامی ایران که کودکان کم سن و سال را اعدام هیج جای جهان وضعش به اندازۀ وض ِع همین جاهایی که سر ما روحی در انسان و اشیاء .مرگ فیزیکی برای همه رخ م یدهد اما مرگ
میکند و هر خانواده را حداقل داغدار یک عزیز کرده است ،شما آنجاست و آمریکا هم نمیگذارد سر ما آنجا باشد خانمانسوزتر روحی – روانی برای همه اتفاق نم یافتد .خیلیها با در گذشتگان
و همۀ جامعه جهانی را دعوت م یکند به گام برداشتن به سم ِت نیست .بعد هی گیر م یدهند به بم بهای کنار جادهای که خود زندگی م یکنند .نگاه کنید به ساختار زمان در رمان صد سال
افغانستان را به هم ریخت .هی گیر م یدهند به مقتدا صدر که تنهایی یا رما ِن پدر و پارامو که از لایههای تو در تو عبور م یکند و گاه
«جهان علیه خشونت و افراط یگری»!!! بهصورت حلقهای در اطراف شخصیتها پرسه میزند .ادبیات جادو و
اهوم ،درست شنیدید. قصههای عرفانی در این خصوص مشترکاتی دارند و از حضور ارواح
در خواب و بیداری صحبت م یکنند .وقتی زمانی ب ینهایت باشد هر
به گفتۀ فردوسی ،شاعر بلند آوازه ایران ...یا نه اصلًا ولش کنید: تصادفی ازایندست امکان وقوع دارد و هر اتفاقی بعید نیست بارها و
فردا برای من در م یآورند چون فردوسی شیعه بود از او شعر بارها تکرار شود .نگاه کنید به رمان «بار هستی» اثر میلان کوندرا
که بر اساس این اندیشه و شگردهای آن نوشته شده است .در رمان
خواندم. صد سال تنهایی ،معشوق یا معشوقهای که پروانهها دور سرش بالبال
بعد از همۀ این حرفها من عمیقاً به آینده امیدوارم! امید من،
علاوه بر تجارب شخصی و ملی ،از این باور مشترک همگانی
مکتبی نشأت م یگیرد که در سی سال گذشته همین خود ما
دویست سیصد نفر بودیم که هر کار دلمان خواست داخل ایران و
منطقه و جهان کردیم و آب هم از آب تکان نخورد.
آقای رییس متشکرم3 1 . م یزنند بهراحتی باروح عزیزش سخن میگوید.
ادامه دارد...