Page 31 - Shahrvand BC No. 1258
P. 31
‫ادبیات‪/‬طنزسیاسی ‹‬

‫‪31‬‬

‫هف ‌تشنبه‌های بلوچ‬

‫طنزنامه‌های روِز هف ِت عبدالقادر بلوچ‬

‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1258‬جمعه ‪ 5‬رهم ‪1392‬‬ ‫اعتدا ِل کلیدی در سخنران ِی‬
‫حاج آقا حسن روحانی‬

‫می‏آید پیش ما و برم ‏یگردد‪ .‬هی گیر م ‏یدهند به طفلکی حسن‬
‫نصرالله بیچاره‪ .‬هی عکس و فیلم از سپاه قدس در سوریه پخش‬
‫م ‏یکنند‪.‬‬ ‫آقای رئیس‪ ،‬آقای دبیرکل‪ ،‬عال ‏یجنابان‪ ،‬خانم‏ها و آقایان!‬
‫جهان ما جهان تلخ و شیرینی است‪.‬‬
‫تلخی آن‪ ،‬خر تو خری منطقه‏ای و جهانی هست‪ .‬اگربگویید در صورتیکه تروریزم و کشتن انسا ‏نهای بی گناه‪ ،‬اوج افراط و‬
‫مسبب منطقه‏ای آن ما هستیم‪ ،‬ما هم می‏گوییم مقصر جهانی خشونت است‪ .‬اگر از سعیدی سیرجانی و فروهرها و فرخزاد و‬
‫دکتر بختیار نم ‏یپرسید‪ ،‬بروید از همین کشته‏های اخیر کمپ‬ ‫آن شما هستید‪.‬‬
‫شیرینی آن هم همین انتخابات اخیر است و انتخاب شد ِن اشرف بپرسید‪ .‬درست است که ما نتوانستیم قاتلین اینها را در‬
‫«شخص شخیص بنده»‪ .‬که به کوری چشم شما سی و خورده‏ای بیکرا ِن ادارۀ اطلاعات و امنیت خود گیر بیاوریم اما از سازمان ملل‬
‫متحد و شورای امنیت توقع داریم قاتل‌های دانشمندان هسته‏ای‬ ‫سال است طی انتصاباتی انتخا ‌بگونه صورت م ‏یپذیرد‪.‬‬
‫ما را که در روز روشن در قلب پایتخت ما ترور شدند و ما بلافاصله‬
‫قاتلین آنها را دستگیر و اعدام کردیم‪ ،‬در یک وجب کرۀ خاکی‬
‫آقای رئیس‪ ،‬خانم‏ها و آقایان‬
‫مقداری انشاء و لفظ قلم و حرف‏های کج و معوج و تو در تو ِی بی دوباره پیدا کرده به سزای اعمال ننگی ‏ناشان برسانند‪.‬‬
‫و اما دو کلمه هم در مورد تحری ‏مها که کاغذ پاره بودند و به نفع‬ ‫معن ِی دهن پر ک ِن بسیجی کش‪ ...‬آی هوار‪ .‬آی داد‪ .‬آی بیداد که‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫ما بودند و باعث خودکفایی ما شدند بگویم که خیلی غیرعادلانه‬ ‫شما نظامی‌گری م ‏یکنید و از ابزارهای نظامی و خشن برای انقیاد‬ ‫احساس م ‌یکند‪ .‬گویی راوی نسبت به آنچه روایت م ‌یکند کام لا‬
‫دیگران استفاده م ‏یکنید‪ .‬همانا این نمونۀ ناکارآمدی از تداوم‬ ‫صداقت دارد و از هیچ شگرد و صنعتی سود نم ‌یبرد‪ .‬سعی راوی‬
‫‪Vol. 20 / No. 1258 - Friday, Sept. 27, 2013‬‬ ‫و خشونت آمیز بودند‪.‬‬ ‫بر این است که هر اتفاق خارق‌العاده‌ای را طبیعی جلوه بدهد‪ .‬نگاه‬
‫آقای رئیس‪ ،‬خانم‏ها و آقایان‬ ‫کنش‏های کهنه در شرایط نوین است‪.‬‬ ‫کنید به‌رمان «پدرو پارامو» نوشتۀ خوان رولفو مکزیکی که گویی در‬
‫جان من بیایید همۀ شما پیرو ولایت فقیه بشوید و قال قضیه‬ ‫اگر ما همین کارها را سال‏هاست در کشورمان م ‏یکنیم به شما‬ ‫کمال خونسردی و صداقت متعهد می‌شود از دیدگاه یک مر ِد مرده‬
‫را بکنید‪ .‬خودم شخصاً به شما کلید م ‏یدهم‪ .‬در اوایل انقلاب ما‬ ‫چه ربطی دارد؟ مگر شما ولی فقیه دارید که م ‏یخواهید آن را در‬ ‫به روایت داستان بپردازد و آن را بدون اغراق و بدون ایجاد رعب و‬
‫کلید را به کودکان و نوجوانانی که به جبهه م ‏یرفتند م ‏یدادیم‪.‬‬ ‫وحشت نشان دهد‪...‬مردی ب ‌هنام خوان پرسیادو‪ ،‬در جستجوی پدرش‬
‫چون آن‏ها خیلی کوچولو بودند ما هم کلیدهای کوچولو به آنها‬ ‫جهان انجام دهید؟‬ ‫به روستایی م ‌یرود و روابط عجیب و غریبی با ساکنان آن روستا برقرار‬
‫می‏دادیم‪ ،‬اما حالا من با کلید بزرگ برای بزرگسالان آمده‏ام‪ .‬کلید‬ ‫کارهایی که شما در سطح جهان م ‏یکنید همگی ضد صلح‪ ،‬ضد‬ ‫م ‌یکند و سپس از فراز و نشی ‌بهایی‪ ،‬خواننده را به نقطه‌ای می‌رساند‬
‫نم ‏یخواهید حداقل بیایید تا ما شما را مدیریت بکنیم‪ .‬از امید و‬ ‫که در می‌یابد ساکنان آن روستا همگی حتی خود راوی مرد‌هاند و‬
‫اعتدال می‏توان همۀ چالش‌ها را مدیریت کرد‪ .‬چالشی نیست که‬ ‫امنیت‪ ،‬ضد کرامت انسانی و ضد آرمان‏های بشری م ‏یباشند‪.‬‬ ‫‪...‬نکته‌اینجاست که این شگرد و صنعت طوری ارائه می‌شود که مرگ‬
‫شما بگذارید وسط و ما نتوانیم به آن بگوییم‪ :‬بزک بزک نمیر که‬ ‫به انقلاب ما نگاه کنید از اعدام‏های انقلابی مدرسه رفاه بگیرید‬ ‫و زندگی به طور طبیعی و از درون خود متن به خواننده انتقال می‌یابد‬
‫بهار م ‏یآید‪ ...‬بقیه‏اش را هم که همۀ شما فوت آب هستید‪.‬‬ ‫بیایید تا قتل ستار بهشتی‪ ،‬کدامشان ضد صلح‪ ،‬ضد امنیت‪ ،‬ضد‬
‫امید‪ ،‬بی تردید یکی از بزرگترین نعمت‏های خداوند مهربان به‬ ‫کرامت انسانی و ضد آرمان‏های بشری بوده است؟ ما هیچی‬ ‫و نویسنده هیچ تلاشی برای اعلام آن نم ‌یکند‪.‬‬
‫همۀ انسان‏هاست‪ .‬شما سالیان درازی است که نظام ما را دیده‬ ‫نمی‏گوییم؛ خجالت بکشید‪ .‬درست است که ما نرمش قهرمانانه‬ ‫عدم دخالت نویسنده یا حذف فاصلۀ بین راوی و روایت در ای ‌نگونه‬
‫بودید‪ .‬رئیس جمهورهایش را هم دیده بودید‪ .‬از ورنی پو ِش‬ ‫م ‏یکنیم اما شما نباید دست به یکسان‌سازی جوامع و تعمیم‬ ‫داستان‌ها به انعکاس طبیعی اتفاقات غیرطبیعی (از جمله سخن‬
‫خندان تا آخمالوی کاپشن پاره‪ .‬نطق‏ها را هم دیده بودید‪ .‬ولی‬ ‫گفتن ارواح) کمک می‌کند‪ .‬نگاه کنید به بی‌طرفی راوی هنگام معرفی‬
‫چی؟ امید داشتید و این جا نشستید و این سخنرانی مرا که آخ ِر‬ ‫ارز ‏شهای غربی به عنوان ارز ‏شهای جهانی بزنید‪.‬‬ ‫ملیکا ِدس با ربا هایش در رمان صد سال تنهایی؛ و یا در داستان «مرد‬
‫از ما یاد بگیرید مگر ما انقلاب خود را به جهان صادر کردیم؟ مگر‬ ‫مرده» م ‌یخوانیم‪ :‬روزی کارگر روزمزدی که طبق عادت مشغول کار‬
‫اعتدال بود گوش دادید‪.‬‬ ‫ما در کشور خودمان ارزش‏های مکتبی خود را به خورد پیروان‬ ‫روی زمین بود ناگهان روی داس تیزی م ‌یافتد‪ .‬زخم کاری است وم‬
‫اتفاقاً مردم ایران هم در انتخابات اخیر امید داشتند و برای همین‬ ‫همۀ ادیان و مذاهب م ‏یدهیم و دست به یکسان سازی مدارس‬ ‫رد در موقعیت جان کندن قرار م ‌یگیرد و‪...‬ظهور رئالیسم جادویی در‬
‫به تدبیر و اعتدال و کلید رأی دادند‪ .‬حالا هم شما نظام را به‬ ‫این داستان هنگامی جلوه م ‌یکند که کارگر در حال مرگ‪ ،‬هیچ دردی‬
‫عنوان یک ابر قدرت بپذیرید و به ما حداقل یک حق وتوی کوچولو‬ ‫دینی آنها م ‏یزنیم؟‬ ‫را احساس نم ‌یکند‪ .‬حتی یک قطره خون نیز از بد ِن او بیرون نمی‌آید‬
‫بدهید تا اختلافات‌مان حل بشود و از این نرمش قهرمانانۀ رهبر‬ ‫چرا فرهنگ جنگ سرد را حفظ کرده‏اید و دو اردوگاه جهانی«ما ِی‬ ‫و طبیعت پیرامونش کام لا آرام و مجهول و ساکن باقی می‌ماند‪ .‬آیا‬
‫ب ‌یخونی و نداشتن نیروی درد کشیدن‪ ،‬هشداری نیست که خواننده‬
‫فرزانۀ ما حداکثر استفاده را کرده باشید‪.‬‬ ‫برتر» و «دیگران دو ‏نتر» درست کرد‏هاید؟‬
‫در خاتمه به مسئلۀ بی اهمیت غنی‌سازی هم اشاره بکنم‪:‬‬ ‫حالا خوب است ما هم در کشور خودمان دست به تقسی ‏مبندی‬ ‫از وضعیت وخیم کارگران آن سرزمین دریافت م ‌یکند؟‬
‫‪ -۱‬غنی سازی حق مسلم ماست‪ .‬خشونت و جنگ و کشت و‬
‫«خودی» و «غیرخودی» بزنیم؟!‬ ‫‪ -۴‬اندیشۀ بازگشت یا زندگی ب ‌یپایان‪:‬‬
‫کشتار هم که اصلًا در قاموس ما نیست‪.‬‬ ‫باز هم انشاء‪ ،‬جفت ‏کوارو‪ ،‬کله معلق‪ ،‬خرغلت‪ ،‬قلمفرسایی به سبک‬
‫‪ -۲‬ما ضمن پافشاری به حرف‏های سنوا ِت عدیدۀ قبلی‪ ،‬خیلی‬ ‫نوجوان بسیجی‪ ،‬ذکر مصیبت و زدن به صحرای کربلا‪ ...‬آهای‬ ‫یکی دیگر از شگردهای واق ‌عگرایی جادویی بی‌نهایت کردن زمان‬
‫عجله داریم که هر چه زودتر تحریم‏ها را بردارید و مذاکرات را مثل‬ ‫بدانید و آگاه باشید که جمهوری اسلامی نه فقط تهدید نیست‪،‬‬ ‫است‪ .‬ب ‌هعبارت‌دیگر دوری از زمان واقعی یا کرونولوژیک که همه‬
‫بلکه در آرمان و عمل‪ ،‬پیوسته منادی صل ِح عادلانه و امنیت همه‬ ‫شاهد گذر هر روز و ساعتش هستیم (طلوع و غروب خورشید و بر‬
‫قبل شروع کنیم تا با شفافیت کامل بچرخید تا بچرخیم‪.‬‬ ‫آمدن ماه) و نزدیکی به زمان روحی – روانی‪ ،‬همان زمانی که وقتی‬
‫انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است والا فرق آنها با ما‬ ‫جانبه بوده است!‬ ‫از چیزی خوشحالیم به نظر تند و سریع سپری می‌شود و هنگامی که‬
‫باور ندارید به مرکز کشور ما و به شعاع دنیا ببنید کجا ما ِکرم‬ ‫بد حال و افسرده‌ایم دیر م ‌یگذرد و راوی قادر است در زمان حال و‬
‫که هر کدام یک سازی م ‏یزنیم چیست؟‬ ‫گذشته قرار بگیرد و وقایعی را از هر سو بیان کند و حتی آینده را در‬
‫آقای رئیس‪ ،‬خانم‏ها و آقایان‬ ‫ریخت ‏هایم؟‬ ‫آن دخالت دهد‪ ،‬یا به طور کلی زمان را متوقف کند و حال و گذشته‬
‫آقای رئیس‪،‬خانم‏ها‪ ،‬آقایان‬ ‫را در هم آمیزد که منجر می‌شود به تفکیک مرگ فیزیکی و مرگ‬
‫امروز جمهوری اسلامی ایران که کودکان کم سن و سال را اعدام‬ ‫هیج جای جهان وضعش به اندازۀ وض ِع همین جاهایی که سر ما‬ ‫روحی در انسان و اشیاء‪ .‬مرگ فیزیکی برای همه رخ م ‌یدهد اما مرگ‬
‫می‏کند و هر خانواده را حداقل داغدار یک عزیز کرده است‪ ،‬شما‬ ‫آنجاست و آمریکا هم نمی‏گذارد سر ما آنجا باشد خانمانسوزتر‬ ‫روحی – روانی برای همه اتفاق نم ‌یافتد‪ .‬خیلی‌ها با در گذشتگان‬
‫و همۀ جامعه جهانی را دعوت م ‏یکند به گام برداشتن به سم ِت‬ ‫نیست‪ .‬بعد هی گیر م ‏یدهند به بم ‏بهای کنار جاده‏ای که‬ ‫خود زندگی م ‌یکنند‪ .‬نگاه کنید به ساختار زمان در رمان صد سال‬
‫افغانستان را به هم ریخت‪ .‬هی گیر م ‏یدهند به مقتدا صدر که‬ ‫تنهایی یا رما ِن پدر و پارامو که از لایه‌های تو در تو عبور م ‌یکند و گاه‬
‫«جهان علیه خشونت و افراط ‏یگری»!!!‬ ‫به‌صورت حلقه‌ای در اطراف شخصیت‌ها پرسه می‌زند‪ .‬ادبیات جادو و‬
‫اهوم‪ ،‬درست شنیدید‪.‬‬ ‫قصه‌های عرفانی در این خصوص مشترکاتی دارند و از حضور ارواح‬
‫در خواب و بیداری صحبت م ‌یکنند‪ .‬وقتی زمانی ب ‌ینهایت باشد هر‬
‫به گفتۀ فردوسی‪ ،‬شاعر بلند آوازه ایران‪ ...‬یا نه اصلًا ولش کنید‪:‬‬ ‫تصادفی ازاین‌دست امکان وقوع دارد و هر اتفاقی بعید نیست بارها و‬
‫فردا برای من در م ‏یآورند چون فردوسی شیعه بود از او شعر‬ ‫بارها تکرار شود‪ .‬نگاه کنید به رمان «بار هستی» اثر میلان کوندرا‬
‫که بر اساس این اندیشه و شگردهای آن نوشته شده است‪ .‬در رمان‬
‫خواندم‪.‬‬ ‫صد سال تنهایی‪ ،‬معشوق یا معشوقه‌ای که پروانه‌ها دور سرش بال‌بال‬
‫بعد از همۀ این حرف‏ها من عمیقاً به آینده امیدوارم! امید من‪،‬‬
‫علاوه بر تجارب شخصی و ملی‪ ،‬از این باور مشترک همگانی‬
‫مکتبی نشأت م ‏یگیرد که در سی سال گذشته همین خود ما‬
‫دویست سیصد نفر بودیم که هر کار دلمان خواست داخل ایران و‬

‫منطقه و جهان کردیم و آب هم از آب تکان نخورد‪.‬‬

‫آقای رییس متشکرم‪3 1 .‬‬ ‫م ‌یزنند به‌راحتی باروح عزیزش سخن می‌گوید‪.‬‬

‫ادامه دارد‪...‬‬
   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36