Page 34 - Shahrvand BC No. 1258
P. 34
‫ ‹هنر‬

‫‌به‌نظرم در بزنگاه‪‎‬هایی که سدی در مقابل راهتان است یا‬ ‫گف ‌توگو با محمدرضا شجریان ب ‌هپاسداشت ‪۷۳‬سالگی‌اش‬ ‫‪34‬‬
‫احساس م ‪‎‬یکنید نمی‌توانید روی بخشی از علاق ‌هتان کار کنید‪،‬‬
‫‪34‬‬
‫روی بخش دیگری از این علایق متمرکز می‪‎‬شوید؛ مثل همین‬

‫سازسازی‪ ...‬‬ ‫هنوز همانم که هستم‬
‫بله‪ ،‬من یکدفعه در شرایطی روی یک کار متمرکز می‌شوم‪ ...‬‬

‫‌‬

‫و همین کارها گاهی بازخوردهای مثبت و منفی زیادی ایجاد‬

‫می‌کند‪ .‬بازخوردهایی که گاه سلیقه‌ای و گاه فنی است‪ .‬شما به‬

‫کدامیک از اینها بها می‌دهید؟‪ ‬‬ ‫گفت و گو‪ :‬پرویز براتی‪ -‬سعید اداک‬
‫من اگر کار نکنم بیمار می‌شوم‪ .‬من باید کار کنم‪ .‬کاری که مفید باشد‬ ‫عكس‌‪ :‬مهدی حسنی‬
‫و البته بیگاری و وق ‌تگذرانی نیست‪ .‬وقتی قرار است کاری را که بلدم‬
‫و علاقه دارم‪ ،‬انجام دهم‪ ،‬احساس م ‌یکنم باید به نحو احسن انجام‬
‫شود‪ .‬هر کاری را فرض کنید‪ .‬در رشته گل و درخت‪ ،‬موسیقی‪ ،‬خط‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1258‬جمعه ‪ 5‬رهم ‪1392‬‬
‫و سازسازی کار کرد‌هام‪ .‬حتی در آشپزی کار کرده‌ام‪ ،‬خلاقیت دارم‬
‫و می‌توانم غذاهای جدیدی درست کنم که حین چشیدن غذا حس‬ ‫خوش نبودم‪ .‬موقعی حالم خوب بود که دیگران خوب و خوشحال‬ ‫م ‌یگویند اسطوره‌های موسیقی از‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫م ‌یکنم باید این چاشنی‌ها را به آن اضافه کرد‪ .‬در سازسازی هم که‬ ‫بودند‪ .‬وقتی جامعه روال عادی خود را طی م ‪‎‬یکرد‪ ،‬حال من هم‬ ‫درون آرزوهای شعل ‌هور سر برم ‌یکشند‪.‬‬
‫اخیرا نمایشگاهی از آنها را برگزار کرده‌ام‪ ،‬نزدیک به ‪ 40 ،30‬سال است‬ ‫خوب بود اما وقتی مشکلی در جامعه ب ‌هوجود می‪‎‬آید‪ ،‬احساس درد‬ ‫شجریان‪ ،‬اما‪ ،‬برای اسطوره‌شدن از دل‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1258 - Friday, Sept. 27, 2013‬‬
‫به تحقیق مشغولم‪ .‬از سال ‪40 ،39‬روی سنتور کار م ‪‎‬یکنم‪ .‬سنتور یک‬ ‫م ‌یکنم‪ .‬نه اینکه بگویم همدردی من اکتسابی است‪ ،‬بلکه ذاتی است‬ ‫طبیعت سر برکشید‪ .‬او طبیعت را معلم‬
‫ساز بدقلق و آزاردهنده است‪ .‬من این ساز را نواخته و با آن زندگی‬ ‫و نمی‌توانم بی‌توجه باشم‪ .‬وقتی انسانی را م ‌یبینم که حال خوبی‬ ‫بزرگ خود م ‌یداند‪ .‬به سرشت طبیعت‪،‬‬
‫کرده‪‎‬ام‪ .‬صدای آن بد است و پیگیر شدم که صدای آن را درست‬ ‫ندارد‪ ،‬حالم بد م ‌یشود‪ .‬به هرحال نمی‌توانم تحت‌تاثیر اتفاقاتی که‬ ‫کوه‪ ،‬دشت و ستاره احترام م ‌یگذارد و‬
‫کنم چون عاشق صدا هستم‪ .‬از دوسالگی همراه پدرم به جلسات‬ ‫در جامعه‌ام می‪‎‬افتد‪ ،‬نباشم‪ .‬کاری هم از دستم برنمی‌آید‪ .‬من یک‬ ‫برآمده از سرزمینی است با «شب‪ ،‬سکوت‬
‫قرآن م ‪‎‬یرفتم‪ ،‬کسانی را که صدای خوبی داشتند‪ ،‬تشخیص می‪‎‬دادم‪.‬‬ ‫آدم تک‌وتنها هستم‪ .‬درست است که علاق ‪‎‬همندان و طرفداران زیادی‬ ‫و کویر» بی‌منتها‪ .‬دیدار با پرآوازه‌ترین‬
‫همیشه دوست داشتم کسی که صدای خوبی دارد‪ ،‬قرآن بخواند‪ .‬صدا‬ ‫دارم اما تک‌وتنها هستم‪ .‬کسی هم نبود که کمکم کند و از کسی هم‬ ‫خواننده موسیقی ایرانی در دفتر موسسه‬
‫را از بچگی می‪‎‬شناختم چون پدرم و پدربزرگم از خواننده‪‎‬های بزرگ‬ ‫کمکی نخواسته‌ام‪ .‬همیشه راه خود را رفته‌ام‪ .‬گاهی اوقات هم که‬ ‫«دل‌آواز» انجام شد؛ چند روز مانده به اول‬
‫بودند‪ .‬با صدا زندگی کرده بودم‪ .‬این ژن به من منتقل شده بود‪ .‬وقتی‬ ‫دوستانی آمد‌هاند و از آنها خواست ‌هام کاری کنند‪ ،‬خودشان خواست ‌هاند‪.‬‬ ‫مهر‪ .‬بهانه‌هایمان برای گف ‌توگو بسیار‬
‫در استودیو می‪‎‬خواهم صداها را ویرایش کنم‪ ،‬آنچه ویرایش می‌کنم‬ ‫با همه اینها من تنها هستم‪ .‬اما آنچه هست اینکه من دارم با جامعه‌ام‬ ‫بود‪ .‬از دومین نمایشگاه سازهای ابداعی‬
‫با کامپیوتر فرقی نم ‌یکند‪ .‬گاهی اپراتور می‌گوید شما همان چیزی را‬ ‫زندگی می‌کنم و اتفاقات بد نباید برای جامعه من بیفتد‪ .‬من هم در‬ ‫او در خانه هنرمندان گرفته تا فرارسیدن‬
‫م ‌یگویید که کامپیوتر می‌گوید‪ .‬خب کامپیوتر را از روی سلیقه بشر‬ ‫همین حد حرف زدم‪ .‬بیشتر از این با هیچ جریان سیاسی‌ای همراه‬ ‫اول مهرماه زادروز‌ش؛ هرچند شجریان‬
‫ساخت ‌هاند‪ ،‬حالا م ‌یخواهند کامپیوتر مثل بشر شود که هنوز نشده‬ ‫نبوده‌ام و اصلا خودم را گرفتار رن ‌گهایی که مردم م ‌یگویند‪ ،‬نکردم‬ ‫آنقدر حرف برای گفتن دارد که گف ‌توگو‬
‫است‪ .‬کسی نمی‌تواند ادعا کند که بهتر از من صدا را می‌شناسد‪ .‬اصلا‬ ‫بلکه هدف من فراتر از رنگ بوده است‪ .‬دچار جریا ‌نهایی که گاهی‬ ‫با او بهانه نمی‌خواهد‪ .‬استاد آواز ایران این‬
‫و ابدا‪ .‬من ‪73‬سال دارم و از سه‌سالگی دارم با صدا زندگی م ‪‎‬یکنم و‬ ‫اوقات می‌افتد و گذری است‪ ،‬نمی‌شوم‪ .‬فراتر از اینها به انسان‌ها با‬ ‫روزها در حالی دفتر هشتمين دهه زندگی خود را ورق م ‌یزند که‬
‫به صدا عشق م ‌یورزم‪ .‬صدای خودم را ساخت ‌ه و با صدا زندگی کرده‌ام‪.‬‬ ‫هر عقیده و ملیتی فکر م ‌یکنم؛ در وهله اول به خانواده‪ ،‬اطرافیان‪،‬‬ ‫همچنان صاحب محبوبیتی روزافزون بین مردم است‪ .‬خاطرات ایرانیان‬
‫سازسازی را هم ب ‌هدلیل صدا دنبال کرد‌هام نه به خاطر کاردستی‪.‬‬ ‫نزدیکان و بعد همی ‌نطور ‪ ‬كه جلو می‌روید‪ ،‬وقتی فکرش را م ‌یکنید‪،‬‬ ‫با آواز شجریان تمامی ندارد و چه خوب گفته است حسین علیزاده که‬
‫مدام‌ سازی را که دوست داشتم و می‌خواستم صدای خوبی بدهد‪،‬‬ ‫م ‌یبینید ما برای انسانیت زندگی م ‌یکنیم‪ .‬از جنوب آفریقا تا جنوب‬ ‫امثال شجریان محبوبیتی همیشگی دارند‪ .‬اگر نی ‌منگاهی به کارنامه او‬
‫ساختم و عوض کردم‪ .‬تا الان ‪62‬ساز ساخته‌ام‪ .‬یکی از آنها را هم‬ ‫آمریکا خواسته همه ما انسا ‌نها تقریبا یکی است‪ .‬با اینکه زبان و‬ ‫بیندازیم‪ ،‬درم ‌ییابیم عمارت آوازش را‪ ،‬ستو ‌نهایی نگ ‌هداشته‌اند چون‬
‫نفروخت ‌هام‪ ،‬فقط یکی‪ ،‬دو ساز دست دوستانم است‪ .‬من روی کارم‬ ‫نیازهای جغرافیایی‌مان فرق دارد‪ .‬همه ما‪ ،‬انسان هستیم‪ .‬هما ‌نطور‬ ‫خرد‪ ،‬لیاقت‪ ،‬استمرار‪ ،‬دلیری‪ ،‬آینده‌نگری‪ ،‬پایمردی‪ ،‬خستگی‌ناپذیری‬
‫تحقیق م ‪‎‬یکنم‪ .‬با این حال یک عده بسیج شدند و در مورد این سازها‬ ‫که گنجشک‌ها نیازهایشان مشخص است‪ ،‬نیازهای انسان‌ها نیز‬ ‫و مهر بی‌قیدوشرط به مردمان سرزمینش‪ .‬گفت‌وگویمان با استاد آواز‬
‫حرف زدند‪ .‬مهم نیست‪ .‬از همان اول که وارد این راه شدم گفتم این‬ ‫مشخص است‪ .‬آدم باید از اینها در حدی که طبیعت در اختیارش‬ ‫ایران را همزمان با هفتادوسومین سالروز تولدش در ادامه م ‌یخوانید‪.‬‬
‫نقایص وجود دارد‪ .‬هدفم این است که به زیبایی برسم چون دوست‬ ‫قرار داده است‪ ،‬استفاده کند‪ .‬معلم من طبیعت بوده است‪ .‬من تاریخ‬ ‫انجام این گف ‌توگو بی‌مساعدت و همیاری ندا انتظامی ممکن نبود‪ .‬از‬
‫دارم به صدایی که تشخیص م ‪‎‬یدهم زیباست‪ ،‬برسم‪ .‬صدای خودم را‬ ‫را خوب خواند‌هام‪ .‬تاریخ ادیان را نیز خوب خوانده‌ام‪ .‬من با طبیعت‬ ‫او بسیار قدردانیم‪ .‬همچنین از سحر آزاد بابت همکاری در آماده‌سازی‬
‫هم اینگونه ساختم چون معلم صدا نداشتم‪ .‬در کار سازسازی به دنبال‬ ‫زندگی می‌کنم‪ .‬مادر اصلی من طبیعت است و از سرشت طبیعت‬
‫این هستم که به صدای خوب برسم و این کار باید ادامه پیدا کند‪.‬‬ ‫یاد م ‪‎‬یگیرم و با آن حرکت م ‪‎‬یکنم‪ .‬کاری ندارم که انسان‪‎‬ها درست‬ ‫متن گفت‌وگو سپاسگزاری م ‌یکنیم‪ .‬‬
‫بار اولی که کاری می‪‎‬کنید نمی‪‎‬توانید انتظار داشته باشید صددرصد‬ ‫حرکت م ‪‎‬یکنند یا نه‪ .‬کاری ندارم که انسا ‪‎‬نها تشویق می‪‎‬کنند یا ناسزا‬ ‫‌‬
‫به آنچه می‪‎‬خواهید برسید‪ ،‬اگر ‪90‬درصد هم به انتظاراتتان برسید‪،‬‬ ‫م ‪‎‬یگویند‪ .‬هی ‌چکدام از اینها من را تکان نم ‪‎‬یدهد‪ .‬نه تشوی ‪‎‬قهایشان‬
‫خیلی خوب است‪ .‬فکر م ‌یکنم در مورد برخی از سازهایم تا ‪95‬درصد‬ ‫حواس من را پرت م ‪‎‬یکند‪ ،‬نه ناسزاهایی که خیلی اوقات و فراوان‬ ‫هنر و تعهد اجتماعی هنرمند‬
‫به آنچه م ‪‎‬یخواستم‪ ،‬رسیده‌ام‪ .‬روی پنج درصد بقیه هم فکر م ‌یکنم تا‬ ‫به من می‪‎‬گویند‪ .‬من به سرشت طبیعت‪ ،‬کوه‪ ،‬دشت و ستاره‪‎‬ها نگاه‬
‫با عو ‌ضکردن ِخرک‪ ،‬پوست عوض کردن‪ ،‬سیم‌ها‪ ،‬اندازه‌ها‪ ،‬فشارها و‪...‬‬ ‫م ‪‎‬یکنم‪ .‬من با اینها حرکت می‪‎‬کنم‪ .‬هرچه دارم برای خودم است‪.‬‬ ‫در چهار سال گذشته‪ ،‬شما از مقام یک موسیقیدان صرف فراتر‬
‫‪ .‬نقایص را برطرف کنم‪ .‬بقیه کار هم دست هنرمند است که چگونه به‬ ‫انسان‌ها هرچه دارند‪ ،‬برای خودشان است‪ .‬این‪ ،‬زندگی من است‪ .‬بر‬ ‫رفتید‪ .‬در این مدت‪ ،‬هیچ کنسرتی در ایران برگزار نکردید؛ اما‬
‫صدای خوب برسد تا شخصیت ساز حفظ شود‪ .‬ساز نیز مثل آد ‪‎‬م است‪.‬‬ ‫همین اساس است که یا کار هنر ‌یام را ارایه م ‌یکنم یا نمی‌کنم‪.‬‬ ‫دو نمایشگاه ساز‌سازی گذاشتید‪ .‬ب ‌هنظر می‌رسد فعالی ‌تهایتان‬
‫با همه آدم‪‎‬ها نمی‪‎‬توان ی ‌کجور برخورد کرد‪ .‬ساز هم ساخته دست‬ ‫اینکه مجوز م ‪‎‬یخواهد یا نمی‪‎‬خواهد‪ ،‬امری است عل ‌یحده‪ .‬واکن ‪‎‬شهای‬ ‫بسیار گسترده شده و در حوز ‌ههای مختلف طب ‌عآزمایی و‬
‫بشر است‪ ،‬از طبیعت الهام گرفته شده و به همین دلیل نمی‪‎‬توان آن‬ ‫شدیدی نیز به این رویه من م ‌یکنند ولی از نزدیک کسی من را آزار‬ ‫تجربیات خود را منتقل کرد ‌هاید‪ .‬سوال اینجاست‪ :‬حالا در‬
‫را همین‌طوری دست‌کم گرفت‪ .‬هنرمند باید ساز خودش را بشناسد‬ ‫نداده است‪ .‬کار خودم را م ‪‎‬یکنم‪ ،‬م ‪‎‬یروم و م ‪‎‬یآیم و این روزها هم که‬ ‫روزهای آغازین پاییز ‪ 1392‬در مواجهه با شما با چه کسی‬
‫و بداند چگونه صدایی را که م ‪‎‬یخواهد‪ ،‬از سازش بیرون بکشد‪ .‬من‬ ‫روبه‌رو هستیم‪ ،‬صرفا با یک خواننده‪ ،‬یک فعال اجتماعی یا‬
‫با این باور و دیدگاه‪ ،‬ساز‌سازی را دنبال م ‪‎‬یکنم‪ .‬ممکن است از نظر‬ ‫کارهای سازسازی را انجام م ‌یدهم‪ .‬‬
‫تکنیک سازسازی‪ ،‬بخشی از کار اشکال داشته باشد؛ اما در ساز بعدی‬ ‫یک هنرمند هم ‌هجانبه؟‪ ‬‬
‫آن را برطرف می‪‎‬کنم‪ .‬تاری که الان به دست ما رسیده است‪ ،‬به دست‬ ‫هنر یا صدا‪ ،‬وسیله‌ای برای شناخت درون هنرمند است‪ .‬او با ابزارش‪،‬‬
‫«یحیی» به اوج رسید‪ .‬بعد از یحیی هیچ سازسازی نتوانست بهتر از‬ ‫حر ‌فهایش را م ‌یزند؛ حال با ساز‪ ،‬صدا یا هنرهای دیگر‪ .‬اگر جامعه‪،‬‬
‫آن را بسازد چون یحیی به کمال تار رسید‪ .‬روی این سازها کار شده‬ ‫روال طبیعی خودش را طی کند‪ ،‬هنر بیشتر جنبه بیان عشق و عاشقی‪،‬‬
‫تا الان به دست ما رسیده است‪ .‬البته توقع ندارم سازهایی که الان‬ ‫زیبایی‌‪ ،‬دلدادگی و نصایح اجتماعی یا شادی به خود م ‌یگیرد‪ .‬هنر‬
‫می‪‎‬سازم‪ ،‬فراگیر شوند‪ .‬باید به سراغشان برویم‪ ،‬آنها را تکمیل کنیم‬ ‫ابزار توانایی برای بیان هدف‌هایی است که اشاره کردم‪ .‬وقتی جامعه‬
‫تا برسیم به جایگاهی که تار‪ ،‬ویولن و گیتار رسیده است‪ .‬این سازها‬ ‫یکدفعه دچار شوک می‌شود‪ ،‬ناخودآگاه هنر را ب ‌هدنبال خود می‌کشد‪.‬‬
‫باید در درست هنرمندان جای بگیرد‪ ،‬معایب و محاسن کار را بگویند‬ ‫هنر دیگر نمی‌تواند در اینجا ساکت بنشیند و تنها دنبال عاشقی و‬
‫تا سازساز آنها را ترمیم کند‪ .‬این کار باید در حوصله نوازنده و سازنده‬ ‫دلداگ ‪‎‬یهایش باشد‪ .‬اینجاست که هنرمند به سراغ حرف دل مردم‬
‫ساز باشد‪ .‬سازها وقتی به‌اقبال عمومی درمی‪‎‬آیند که در صحنه باشند‪.‬‬ ‫م ‌یرود؛ چون همه اینها حرف دل مردمی است که در جامعه زندگی‬
‫ساز‪ ،‬باید در دست یک هنرمند قوی باشد؛ چون ممکن است یک‬ ‫م ‌یکنند‪ .‬وقتی جامعه دچار یک تشنج و شوک می‌شود‪ ،‬هنرمندانی‬
‫هنرمند ساز را ب ‪‎‬یآبرو کند‪ ،‬همچنان‌که ما افراد زیادی داشتیم که ساز‬ ‫که با مردم هستند و زندگی‌شان صرفا برای این است که مردم خوش‬
‫را ب ‪‎‬یآبرو کرده‪‎‬اند‪ .‬وقتی ساز‪ ،‬در دست بهترین استادها قرار می‪‎‬گیرد‪،‬‬ ‫باشند‪ ،‬با دیدن این حالات بد‪ ،‬حالشان بد می‪‎‬شود و مجبورند با‬
‫م ‪‎‬یفهمیم که چه صدایی دارد‪ .‬پس نوازنده است که ساز را م ‪‎‬یشناسد‪.‬‬ ‫مردم همدردی کنند‪ .‬خیل ‌یها رعایت م ‪‎‬یکنند و م ‪‎‬یخواهند منافع‬
‫ساز باید در صحنه باشد یا در تلویزیون از سوی مردم دیده شود‪ .‬این‬ ‫خودشان به خطر نیفتد تا موقعیت خود را از دست ندهند‪ ،‬پس چیزی‬
‫نم ‪‎‬یگویند یا در خفا حرف می‌زنند‪ .‬من اهل این حرف‌ها نیستم که‬
‫بگویم در مقابل سیاست می‌ایستم و مبارزه م ‌یکنم ولی این حق را‬

‫دارم که در جامعه قضاوت کنم و قضاوتم را در هنرم به کار ببندم‪ .‬‬

‫امکان برای من در پنج‌‪ ،‬شش‌سال گذشته نبوده و ساز من روی صحنه‬ ‫‌‬
‫نرفته است‪ .‬در کنار اینها‪ ،‬دلم م ‪‎‬یخواهد دیگران هم ساز بسازند‪ .‬البته‬
‫افراد سن ‌تگرا و کسانی که به‌منافع خودشان فکر م ‪‎‬یکنند‪ ،‬شدیدا به‬ ‫این نکته خوبی است اما اشاره کردید که فعال سیاسی ساز‌سازی و تمام حاشی ‌ههایش‬

‫این کار واکنش نشان م ‪‎‬یدهند که طبیعی است‪ .‬‬ ‫نیستید‪‌  ...‬‬
‫متن کامل این گف ‌ت ‌وگو را در وبسایت شهرگان بخوانید‪:‬‬ ‫من از مردم جانبداری م ‌یکنم چون هنرم برای انسان‌هاست‪ .‬هنری حرک ‌تهایی مثل برگزاری نمایشگاه سازهای ابداعی در دو سال‬
‫‪www.shahrgon.com‬‬ ‫که برای انسان‌ها نیست به چه درد می‌خورد؟ در وهله اول‪ ،‬هنر برای گذشته‪ ،‬با اتکا به اینکه طبیعت را منبع الهام قرار م ‌یدهید‪ ،‬در‬

‫دل خودم است‪ .‬وقتی دیدم دیگران هم خیلی اشتیاق دارند که برای همین راستا بوده است؟‪ ‬‬
‫دل آنها بخوانم‪ ،‬این کار را با مردم و جامعه ب ‌هشراکت گذاشتم و برای در همین راستا بوده است‪ .‬سازسازی هم که می‪‎‬کنم‪ ،‬صرفا برای کمک‬

‫مردمم کار کردم‪ .‬اخلاقا‪ ،‬ذاتا و از کودکی که یادم می‌آید‪ ،‬همیشه ب ‌هصدای ارکسترهاست‪ .‬‬
‫خوشی‌های من بستگی به خوشی‪‎‬های دیگران داشت و به‌تنهایی‬
‫●●●‬
   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39