Page 30 - Shahrvand BC No. 1258
P. 30
ادبیات/سب کشناسی
30در پی شناخت شگردهای واق عگرایی جادویی یا ادبیات جادویی
-بخش دوم -
بکت ،کافکا ،گونترگراس ،میلان کوندرا ،کالوینو و...را منسوب به هستند .نگاه کنید به انبوه قصههای کهن ایرانی– شرقی ،معروف به محمد محمدعلی سال متسیب /شماره - 1258جمعه 5رهم 1392
رئالیسم جادویی دانستند .حتی گفتند یکی از زیباترین جنبههای «هزار و یکشب»یکه گاه جزو قص هها و داستانهای شگرف و گاه جزو
-۱تعریف جادو برابراست با تسخیر قوای طبیعی و فوق طبیعی و In touch with Iranian diversity
رئالیسم جادویی را «نیچه» فیلسوف آلمانی خلق کرده است. قص ههای شگف تآور دستهبندی میشوند. تأثیر روی اشخاص و اشیاء و دیگر امور از طریق خواندن افسونها و
البته همۀ این نکات قابل بررسی است ،چرا که بگفتۀ فوئنتس سور رئالیسم نیز به طور خلاصه ،خلق تصاویر و پدیدههای ناهمگون و
نویسندۀ برجستۀ مکزیکی «هیچ سبک و شیوهای یتیم نیست!» در کنار هم قرار گرفتن این پدیدهها و تصاویر نامأنوس است و چنانچه اجرای آیین های رمزآلود.
بنابراین باید توجه داشت که هر سبک و شیوهای علاوه بر بهرهگیری رابطهای بین این تصاویر و پدیدههای ذهنی ایجاد شود ب ههی چوجه -۲برای شناخت ادبیات واقعگرای جادویی نخست میبایست نوع
از شیوۀ گذشتگان میبایست برای خود نیز هویت و تشخصی داشته عمدی نبوده و حاصل یک تفکر منطقی نیست و چون فقط از طریق
تداعی آزاد و با فرایند (مجموعهای از فعالیت های مختلف) بخش داستانهای «شگرف»« ،شگفتآور» و «سوررئالیسم» را شناخت.
باشد .در زیر به چند شیوه و شگرد ادبیات جادویی اشاره م یشود. ناخودآگاه ذهن شکل م یگیرد و هدفمند نخواهد بود .به طور مثال -۳صنعت مبالغه ،غراق و غلو ،همزیستی مسالم تآمیز عناصر و
خواب که یک پدیدۀ طبیعی است دقیقاً یک روایت سور رئالیستی پدیدههای متضاد ،حذف فاصله بین راوی و روایت ،اندیشۀ بازگشت یا
-۱مبالغه ،اغراق ،غلو: است ،چرا که از طریق ناخودآگاه و خاموش کردن چراغ رابطۀ تفکر زندگی بیپایان ،درهمآمیزی جهان زندگان و مردگان و عدم قطعیت،
منطقی ،همۀ آن چیزهایی را روایت م یکند که بهصورت اندیشههای
در رمان صد سال تنهایی ،صحنهای هست که رمیدیوس خوش گله، از شگردهای بارز ادبیات جادویی است.
درست در ساعت چهار بعدازظهر ،دو ملحفۀ خیس و لاجوردی رنگ خل قالساعه به ذهن میرسد. -۴ساختن دنیایی ذهنی (اتوپیایی) با جغرافیای نامعلوم و
را م یبرد تا روی طناب پهن کند .تا اینجای کار ما با صحنهای کام میتوان نتیجه گرفت بین سه مورد یادشده ،داستانهای واق عگرای شخصی تهایی با سخنان متفاوت و غیرقطعی در زمان های حلقهای و
لا واقعی روبرو هستیم و هی چچیز غیرعادی و غیر رئالیستی در آن جادویی به دلیل هدفمند بودن ،رابطۀ نزدیکتری با داستانهای
نیست ،اما در یک لحظه باد وزیدن م یگیرد ،در ملحف هها م یپیچد و شگرف دارد که بر حوادث غیرطبیعی خود گاه توجیهات روا نشناختی لایهلایه از دیگر مشخصات اینگونۀ ادبی است.
رمیدیوس خوش گله را از زمین بلند م یکند و به آسمان م یبرد .او ارائه م یدهد و همین توجیهات روا نشناختی گاه نزدیک م یشود به -۵در جهان گرایش به واقعگرایی جادویی ناشی از بحران تقابل
چنان بالا م یرود که حتی پرندگان بلندپرواز خاطره هم قادر نیستند بیان رابطههای علت و معلولی که خود یکی از اجزاء و عناصر اصلی اندیشگی شرق و غرب و دگرگونی ارزش های انسانی در عصر
به آن برسند... داستانهای واق عگرایی شمرده م یشود. پسامدرن بوده است.
در این مثال آن چیزی که باعث شده رئالیسم عادی به رئالیسم بهر رو درست است که رئالیسم جادویی یا واق عگرایی جادویی گاه
جادویی تبدیل شود ،استفاده از صنعت بزرگنمایی یا غلو است .غلو شگف تآور و گاه شگرف و گاه به سور رئالیسم نزدیک میشود اما خود مقدمه:
در قدرت پنهان باد و سبکی وزن رمیدیوس خوش گله که البته همواره شیوۀ دیگری را پی م یگیرد و سعی دارد پس از درهمآمیزی
میتواند هیچ ربطی به جادو نداشته باشد .شنیدهایم در گردبادها واقعیت و رویا و تخیل ،آن را چنان جلوه دهد که خواننده احساس برای شناخت شگردهای داستانهای رئالیسم جادویی نخست
سقف خانهای به آسمان رفته است...سالها پیش گزارشی در یکی از کند از ورای خوابها و رویاها و افسانهها و اسطورهها به تاری ِخ معاصر میبایست داستانهای «شگرف» و داستانهای «شگفتآور» و سپس
روزنامههای ایران بود حاکی از اینکه گردباد بزغالهای را پنجاه متر به میرسد و به واقعیت های جدید و امروزی دست مییابد و ب هراحتی از داستانهای «سوررئالیستی» را بهاجمال مرور کنیم .داستانهای
آسمان برد و از آن بالا ...در علم بدیع غلو یکی از مراتب سهگانۀ زیا ده شگفتی و شگرفی ب هعنوان یک وسیله سود برده است .در این شیوه، شگرف معیارهای قراردادی و تجربی و بنیادی داستا ننویسی را نقض
در وصف است .مرتبۀ اول مبالغه ،مرتبۀ دوم اغراق و مرتبۀ سوم غلو خواننده علاوه بر دیدن حوادث غیرطبیعی و غیرمنطقی در دنیایی م یکنند و گاه حتی به ضد داستان تبدیل م یشوند .در این نوع
است که البته تفکیک این سه از هم امری مشکل است .بهعبارتدیگر زادۀ خیال بهسوی آگاهی بیشتر کشانده م یشود تا به نقاط ضعف داستا نها عوامل طبیع ِی خیال و وهم ،اسطوره و افسانه و کابوس
عنوان «جادو» الصاق شده است به این نوع شیوۀ ادبی و مردم آن را و قوت خود و ملیت و اقوام گوناگون پی ببرد .همچنین راه و روش و رویا به شیوهای تفکی کناپذیر و مبالغ هآمیز ارائه میشود .بهطوری
پذیرفت هاند ،وگرنه استدلال متقن علمی پشت این نا مگذاری نیست. مبارزه با خرافات را همراه با طنزی پنهان (زیر جلدی) دریابد .این که اغلب تفاوتی میان آنچه جدی یا غیر جدی ،عادی و غیرعادی،
مثال دیگر در همین زمینه ،بحث ازدواج فامیلی در رمان صد سال خود دستاورد بزرگی است با این مضمون که قصهها و داستانهای هولناک یا تفریحی و تراژدی یا کمیک دیده نمیشود و چنانچه
تنهایی است .مارکز یا راوی بیطرف وقتی در بارۀ زیان های ازدواج شگف تآور و شگرف و سور رئال چنانچه حاوی نکتهای در محتوا دیده شود تیره و مبهم به نظر میرسد .نگاه کنید به قصههای «ماه
های فامیلی سخن میگوید کام لا از این صنعت سود م یبرد .نویسنده و بعضاً آموزشی و آگاه یدهنده نباشند ،خوانندۀ هوشمند در پایان پیشونی» و «زیبای خفته» و ...داستانهای شگفتآور نیز دارای
به طور مستقیم نم یگوید ازدواج فامیلی باعث بروز بیماری های ارثی عوامل فوق طبیعی ،جادویی یا حوادث غیر محتمل مثل افسانههای
میشود و ...بلکه م یگوید از ازدواج فامیلی بچهای بدن یا میآید که داستان از خود م یپرسد «خوب که چه؟» پریان ،علمی – تخیلی و انواع گوناگون داستانهای خیال و وهم
ُدمی مثل ُدم خوک دارد و در نوک ُدم آن خوک موهایی روییده است پس از طرح وسیع ادبیات جادو ( )۱۹۶۷توسط رمان مشهور «صد است که در دنیای زادۀ خیال بیان میشود .نگاه کنید به رمان «ارباب
و...این سخنان تا لحظۀ بدن یا آمدن بچه بهصورت رئال و واقعی و گاه سال تنهایی» نوشته مارکز ،کوششهایی به عمل آمد تا رد پای حلقه ها» نوشتۀ تالکین انگلیسی و البته میان داستانهای شگفتآور
طنزآمیز پیش م یرود ،ولی ناگهان با دیدن مو بر س ِر ُدم نوزاد یک این شیوۀ نگارشی را در نوشتههای دیگر نویسندگان مشهور بیابند تا و داستانهای شگرف یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه در
باره صنعت غلو به میان میآید و شگفتی میآفریند .بیماری های ارثی جایی که عدهای از نظری هپردازان ،برخی از آثار چارلز دیکنز ،ساموئل داستانهای شگرف ،برای حوادث عجیب و غریب یک توجیه روا
البته گاه اختلالی در روند طبیع ِی رشد پدید م یآورند ولی نه تا به این نشناختی ارائه میشود ،حال آنکه در داستانهای شگف تآور ،حوادث
حد عجیب که انسان تغییر ماهیت بدهد و به حیوان بدل شود .اینکه غیر واقعی ب هعنوان سحر و جادو یا امور فراواقعی تعبیر م یشوند و Vol. 20 / No. 1258 - Friday, Sept. 27, 2013
بتوان حقیقتی را به این شکل برای خواننده توضیح داد خود یک توجیهی برای آنها داده نمیشود و اساساً فاقد رابطه علت و معلولی
شگرد ادبیات جادویی است که از این رهگذر عنصر آگاه یدهندهای 30
که در ذات ای نگونه از ادبیات نهفته است ،آشکار میشود.
-۲همزیستی مسالم تآمیز عناصر و پدیدههای
متضاد:
ایزابل آلنده (روزنام هنگار – نویسندۀ شیلیایی) بحث همخوانی
متضادها در کنار هم را پیش م یکشد و م یگوید« :وقتی مارکز
نوشت ...رمیدیوس خوشگله در شمدی ابریشمی که شعل های
اندک از آن ساطع بود ،به آسمان صعود کرد و بعد هیچ
توضیحی نداد که چرا و چگونه ،وارد رئالیسم جادویی شد؛
زیرا با تصاویری ملموس و برخاسته از واقعیت ،ناگهان آنچه را
که خار قالعاده بود تا حدی قابل قبول جلوه داد .هر چند که کل
ماجرا غیرمنطقی و عجیب است و این نشانۀ راه یافتن رگ ههای
تصاویر سوررئالیستی در بستر رئال و سرانجام ساخت هشدن
رئالیسم جادویی است .یک عنصر جادویی وصل کننده یا
ترکیب کننده ناگهان وارد می شود تا دو واژه و عمل طبیعی
وغیرطبیعی (متضاد) را کنار هم قرار دهد و تفسیر تازهای از
به آسمان رفتن یک انسان بوجود آورد ».جدا از سخنان آلنده،
به آسمان رفتن انسان نباید برای ما عجیب باشد .چون در ادبیات
کهن ایرانی ،در اسطورۀ جمشید جم باستانی و کیکاووس شاه و حتی
به معراج رفتن محمد بن عبدالله (پیغمبر مسلمانان) ،بارها به آن
برخوردهایم و فقط شگف تزده شدهایم و حالا با نوعی دیگر از شگفتی
روبروییم که زمینۀ بحث واقعگرایی را فراهم م یآورد.
-۳حذف فاصله بین راوی و روایت:
در داستانهای خوب رئالیسم جادویی ،نویسنده طوری داستانش را
م ینویسد که خواننده رابطۀ تنگاتنگی بین خود و راوی و شخصیتها
30در پی شناخت شگردهای واق عگرایی جادویی یا ادبیات جادویی
-بخش دوم -
بکت ،کافکا ،گونترگراس ،میلان کوندرا ،کالوینو و...را منسوب به هستند .نگاه کنید به انبوه قصههای کهن ایرانی– شرقی ،معروف به محمد محمدعلی سال متسیب /شماره - 1258جمعه 5رهم 1392
رئالیسم جادویی دانستند .حتی گفتند یکی از زیباترین جنبههای «هزار و یکشب»یکه گاه جزو قص هها و داستانهای شگرف و گاه جزو
-۱تعریف جادو برابراست با تسخیر قوای طبیعی و فوق طبیعی و In touch with Iranian diversity
رئالیسم جادویی را «نیچه» فیلسوف آلمانی خلق کرده است. قص ههای شگف تآور دستهبندی میشوند. تأثیر روی اشخاص و اشیاء و دیگر امور از طریق خواندن افسونها و
البته همۀ این نکات قابل بررسی است ،چرا که بگفتۀ فوئنتس سور رئالیسم نیز به طور خلاصه ،خلق تصاویر و پدیدههای ناهمگون و
نویسندۀ برجستۀ مکزیکی «هیچ سبک و شیوهای یتیم نیست!» در کنار هم قرار گرفتن این پدیدهها و تصاویر نامأنوس است و چنانچه اجرای آیین های رمزآلود.
بنابراین باید توجه داشت که هر سبک و شیوهای علاوه بر بهرهگیری رابطهای بین این تصاویر و پدیدههای ذهنی ایجاد شود ب ههی چوجه -۲برای شناخت ادبیات واقعگرای جادویی نخست میبایست نوع
از شیوۀ گذشتگان میبایست برای خود نیز هویت و تشخصی داشته عمدی نبوده و حاصل یک تفکر منطقی نیست و چون فقط از طریق
تداعی آزاد و با فرایند (مجموعهای از فعالیت های مختلف) بخش داستانهای «شگرف»« ،شگفتآور» و «سوررئالیسم» را شناخت.
باشد .در زیر به چند شیوه و شگرد ادبیات جادویی اشاره م یشود. ناخودآگاه ذهن شکل م یگیرد و هدفمند نخواهد بود .به طور مثال -۳صنعت مبالغه ،غراق و غلو ،همزیستی مسالم تآمیز عناصر و
خواب که یک پدیدۀ طبیعی است دقیقاً یک روایت سور رئالیستی پدیدههای متضاد ،حذف فاصله بین راوی و روایت ،اندیشۀ بازگشت یا
-۱مبالغه ،اغراق ،غلو: است ،چرا که از طریق ناخودآگاه و خاموش کردن چراغ رابطۀ تفکر زندگی بیپایان ،درهمآمیزی جهان زندگان و مردگان و عدم قطعیت،
منطقی ،همۀ آن چیزهایی را روایت م یکند که بهصورت اندیشههای
در رمان صد سال تنهایی ،صحنهای هست که رمیدیوس خوش گله، از شگردهای بارز ادبیات جادویی است.
درست در ساعت چهار بعدازظهر ،دو ملحفۀ خیس و لاجوردی رنگ خل قالساعه به ذهن میرسد. -۴ساختن دنیایی ذهنی (اتوپیایی) با جغرافیای نامعلوم و
را م یبرد تا روی طناب پهن کند .تا اینجای کار ما با صحنهای کام میتوان نتیجه گرفت بین سه مورد یادشده ،داستانهای واق عگرای شخصی تهایی با سخنان متفاوت و غیرقطعی در زمان های حلقهای و
لا واقعی روبرو هستیم و هی چچیز غیرعادی و غیر رئالیستی در آن جادویی به دلیل هدفمند بودن ،رابطۀ نزدیکتری با داستانهای
نیست ،اما در یک لحظه باد وزیدن م یگیرد ،در ملحف هها م یپیچد و شگرف دارد که بر حوادث غیرطبیعی خود گاه توجیهات روا نشناختی لایهلایه از دیگر مشخصات اینگونۀ ادبی است.
رمیدیوس خوش گله را از زمین بلند م یکند و به آسمان م یبرد .او ارائه م یدهد و همین توجیهات روا نشناختی گاه نزدیک م یشود به -۵در جهان گرایش به واقعگرایی جادویی ناشی از بحران تقابل
چنان بالا م یرود که حتی پرندگان بلندپرواز خاطره هم قادر نیستند بیان رابطههای علت و معلولی که خود یکی از اجزاء و عناصر اصلی اندیشگی شرق و غرب و دگرگونی ارزش های انسانی در عصر
به آن برسند... داستانهای واق عگرایی شمرده م یشود. پسامدرن بوده است.
در این مثال آن چیزی که باعث شده رئالیسم عادی به رئالیسم بهر رو درست است که رئالیسم جادویی یا واق عگرایی جادویی گاه
جادویی تبدیل شود ،استفاده از صنعت بزرگنمایی یا غلو است .غلو شگف تآور و گاه شگرف و گاه به سور رئالیسم نزدیک میشود اما خود مقدمه:
در قدرت پنهان باد و سبکی وزن رمیدیوس خوش گله که البته همواره شیوۀ دیگری را پی م یگیرد و سعی دارد پس از درهمآمیزی
میتواند هیچ ربطی به جادو نداشته باشد .شنیدهایم در گردبادها واقعیت و رویا و تخیل ،آن را چنان جلوه دهد که خواننده احساس برای شناخت شگردهای داستانهای رئالیسم جادویی نخست
سقف خانهای به آسمان رفته است...سالها پیش گزارشی در یکی از کند از ورای خوابها و رویاها و افسانهها و اسطورهها به تاری ِخ معاصر میبایست داستانهای «شگرف» و داستانهای «شگفتآور» و سپس
روزنامههای ایران بود حاکی از اینکه گردباد بزغالهای را پنجاه متر به میرسد و به واقعیت های جدید و امروزی دست مییابد و ب هراحتی از داستانهای «سوررئالیستی» را بهاجمال مرور کنیم .داستانهای
آسمان برد و از آن بالا ...در علم بدیع غلو یکی از مراتب سهگانۀ زیا ده شگفتی و شگرفی ب هعنوان یک وسیله سود برده است .در این شیوه، شگرف معیارهای قراردادی و تجربی و بنیادی داستا ننویسی را نقض
در وصف است .مرتبۀ اول مبالغه ،مرتبۀ دوم اغراق و مرتبۀ سوم غلو خواننده علاوه بر دیدن حوادث غیرطبیعی و غیرمنطقی در دنیایی م یکنند و گاه حتی به ضد داستان تبدیل م یشوند .در این نوع
است که البته تفکیک این سه از هم امری مشکل است .بهعبارتدیگر زادۀ خیال بهسوی آگاهی بیشتر کشانده م یشود تا به نقاط ضعف داستا نها عوامل طبیع ِی خیال و وهم ،اسطوره و افسانه و کابوس
عنوان «جادو» الصاق شده است به این نوع شیوۀ ادبی و مردم آن را و قوت خود و ملیت و اقوام گوناگون پی ببرد .همچنین راه و روش و رویا به شیوهای تفکی کناپذیر و مبالغ هآمیز ارائه میشود .بهطوری
پذیرفت هاند ،وگرنه استدلال متقن علمی پشت این نا مگذاری نیست. مبارزه با خرافات را همراه با طنزی پنهان (زیر جلدی) دریابد .این که اغلب تفاوتی میان آنچه جدی یا غیر جدی ،عادی و غیرعادی،
مثال دیگر در همین زمینه ،بحث ازدواج فامیلی در رمان صد سال خود دستاورد بزرگی است با این مضمون که قصهها و داستانهای هولناک یا تفریحی و تراژدی یا کمیک دیده نمیشود و چنانچه
تنهایی است .مارکز یا راوی بیطرف وقتی در بارۀ زیان های ازدواج شگف تآور و شگرف و سور رئال چنانچه حاوی نکتهای در محتوا دیده شود تیره و مبهم به نظر میرسد .نگاه کنید به قصههای «ماه
های فامیلی سخن میگوید کام لا از این صنعت سود م یبرد .نویسنده و بعضاً آموزشی و آگاه یدهنده نباشند ،خوانندۀ هوشمند در پایان پیشونی» و «زیبای خفته» و ...داستانهای شگفتآور نیز دارای
به طور مستقیم نم یگوید ازدواج فامیلی باعث بروز بیماری های ارثی عوامل فوق طبیعی ،جادویی یا حوادث غیر محتمل مثل افسانههای
میشود و ...بلکه م یگوید از ازدواج فامیلی بچهای بدن یا میآید که داستان از خود م یپرسد «خوب که چه؟» پریان ،علمی – تخیلی و انواع گوناگون داستانهای خیال و وهم
ُدمی مثل ُدم خوک دارد و در نوک ُدم آن خوک موهایی روییده است پس از طرح وسیع ادبیات جادو ( )۱۹۶۷توسط رمان مشهور «صد است که در دنیای زادۀ خیال بیان میشود .نگاه کنید به رمان «ارباب
و...این سخنان تا لحظۀ بدن یا آمدن بچه بهصورت رئال و واقعی و گاه سال تنهایی» نوشته مارکز ،کوششهایی به عمل آمد تا رد پای حلقه ها» نوشتۀ تالکین انگلیسی و البته میان داستانهای شگفتآور
طنزآمیز پیش م یرود ،ولی ناگهان با دیدن مو بر س ِر ُدم نوزاد یک این شیوۀ نگارشی را در نوشتههای دیگر نویسندگان مشهور بیابند تا و داستانهای شگرف یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه در
باره صنعت غلو به میان میآید و شگفتی میآفریند .بیماری های ارثی جایی که عدهای از نظری هپردازان ،برخی از آثار چارلز دیکنز ،ساموئل داستانهای شگرف ،برای حوادث عجیب و غریب یک توجیه روا
البته گاه اختلالی در روند طبیع ِی رشد پدید م یآورند ولی نه تا به این نشناختی ارائه میشود ،حال آنکه در داستانهای شگف تآور ،حوادث
حد عجیب که انسان تغییر ماهیت بدهد و به حیوان بدل شود .اینکه غیر واقعی ب هعنوان سحر و جادو یا امور فراواقعی تعبیر م یشوند و Vol. 20 / No. 1258 - Friday, Sept. 27, 2013
بتوان حقیقتی را به این شکل برای خواننده توضیح داد خود یک توجیهی برای آنها داده نمیشود و اساساً فاقد رابطه علت و معلولی
شگرد ادبیات جادویی است که از این رهگذر عنصر آگاه یدهندهای 30
که در ذات ای نگونه از ادبیات نهفته است ،آشکار میشود.
-۲همزیستی مسالم تآمیز عناصر و پدیدههای
متضاد:
ایزابل آلنده (روزنام هنگار – نویسندۀ شیلیایی) بحث همخوانی
متضادها در کنار هم را پیش م یکشد و م یگوید« :وقتی مارکز
نوشت ...رمیدیوس خوشگله در شمدی ابریشمی که شعل های
اندک از آن ساطع بود ،به آسمان صعود کرد و بعد هیچ
توضیحی نداد که چرا و چگونه ،وارد رئالیسم جادویی شد؛
زیرا با تصاویری ملموس و برخاسته از واقعیت ،ناگهان آنچه را
که خار قالعاده بود تا حدی قابل قبول جلوه داد .هر چند که کل
ماجرا غیرمنطقی و عجیب است و این نشانۀ راه یافتن رگ ههای
تصاویر سوررئالیستی در بستر رئال و سرانجام ساخت هشدن
رئالیسم جادویی است .یک عنصر جادویی وصل کننده یا
ترکیب کننده ناگهان وارد می شود تا دو واژه و عمل طبیعی
وغیرطبیعی (متضاد) را کنار هم قرار دهد و تفسیر تازهای از
به آسمان رفتن یک انسان بوجود آورد ».جدا از سخنان آلنده،
به آسمان رفتن انسان نباید برای ما عجیب باشد .چون در ادبیات
کهن ایرانی ،در اسطورۀ جمشید جم باستانی و کیکاووس شاه و حتی
به معراج رفتن محمد بن عبدالله (پیغمبر مسلمانان) ،بارها به آن
برخوردهایم و فقط شگف تزده شدهایم و حالا با نوعی دیگر از شگفتی
روبروییم که زمینۀ بحث واقعگرایی را فراهم م یآورد.
-۳حذف فاصله بین راوی و روایت:
در داستانهای خوب رئالیسم جادویی ،نویسنده طوری داستانش را
م ینویسد که خواننده رابطۀ تنگاتنگی بین خود و راوی و شخصیتها