Page 30 - Shahrvand BC No. 1258
P. 30
‫ادبیات‪/‬سب ‌کشناسی ‹‬

‫‪ 30‬در پی شناخت شگردهای واق ‌عگرایی جادویی یا ادبیات جادویی‬

‫‪ -‬بخش دوم ‪-‬‬

‫بکت‪ ،‬کافکا‪ ،‬گونترگراس‪ ،‬میلان کوندرا‪ ،‬کالوینو و‪...‬را منسوب به‬ ‫هستند‪ .‬نگاه کنید به انبوه قصه‌های کهن ایرانی– شرقی‪ ،‬معروف به‬ ‫محمد محمدعلی‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1258‬جمعه ‪ 5‬رهم ‪1392‬‬
‫رئالیسم جادویی دانستند‪ .‬حتی گفتند یکی از زیباترین جنبه‌های‬ ‫«هزار و یکشب»یکه گاه جزو قص ‌هها و داستان‌های شگرف و گاه جزو‬
‫‪ -۱‬تعریف جادو برابراست با تسخیر قوای طبیعی و فوق طبیعی و‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫رئالیسم جادویی را «نیچه» فیلسوف آلمانی خلق کرده است‪.‬‬ ‫قص ‌ههای شگف ‌تآور دسته‌بندی می‌شوند‪.‬‬ ‫تأثیر روی اشخاص و اشیاء و دیگر امور از طریق خواندن افسون‌ها و‬
‫البته همۀ این نکات قابل بررسی است‪ ،‬چرا که بگفتۀ فوئنتس‬ ‫سور رئالیسم نیز به طور خلاصه‪ ،‬خلق تصاویر و پدیده‌های ناهمگون و‬
‫نویسندۀ برجستۀ مکزیکی «هیچ سبک و شیوه‌ای یتیم نیست!»‬ ‫در کنار هم قرار گرفتن این پدیده‌ها و تصاویر نامأنوس است و چنانچه‬ ‫اجرای آیین های رمزآلود‪.‬‬
‫بنابراین باید توجه داشت که هر سبک و شیوه‌ای علاوه بر بهر‌هگیری‬ ‫رابطه‌ای بین این تصاویر و پدیده‌های ذهنی ایجاد شود ب ‌ههی ‌چوجه‬ ‫‪ -۲‬برای شناخت ادبیات واقع‌گرای جادویی نخست می‌بایست نوع‬
‫از شیوۀ گذشتگان می‌بایست برای خود نیز هویت و تشخصی داشته‬ ‫عمدی نبوده و حاصل یک تفکر منطقی نیست و چون فقط از طریق‬
‫تداعی آزاد و با فرایند (مجموعه‌ای از فعالیت های مختلف) بخش‬ ‫داستان‌های «شگرف»‪« ،‬شگفت‌آور» و «سوررئالیسم» را شناخت‪.‬‬
‫باشد‪ .‬در زیر به چند شیوه و شگرد ادبیات جادویی اشاره م ‌یشود‪.‬‬ ‫ناخودآگاه ذهن شکل م ‌یگیرد و هدفمند نخواهد بود‪ .‬به طور مثال‬ ‫‪ -۳‬صنعت مبالغه‪ ،‬غراق و غلو‪ ،‬همزیستی مسالم ‌تآمیز عناصر و‬
‫خواب که یک پدیدۀ طبیعی است دقیقاً یک روایت سور رئالیستی‬ ‫پدیده‌های متضاد‪ ،‬حذف فاصله بین راوی و روایت‪ ،‬اندیشۀ بازگشت یا‬
‫‪ -۱‬مبالغه‪ ،‬اغراق‪ ،‬غلو‪:‬‬ ‫است‪ ،‬چرا که از طریق ناخودآگاه و خاموش کردن چراغ رابطۀ تفکر‬ ‫زندگی بی‌پایان‪ ،‬درهم‌آمیزی جهان زندگان و مردگان و عدم قطعیت‪،‬‬
‫منطقی‪ ،‬همۀ آن چیزهایی را روایت م ‌یکند که به‌صورت اندیشه‌های‬
‫در رمان صد سال تنهایی‪ ،‬صحنه‌ای هست که رمیدیوس خوش گله‪،‬‬ ‫از شگردهای بارز ادبیات جادویی است‪.‬‬
‫درست در ساعت چهار بعدازظهر‪ ،‬دو ملحفۀ خیس و لاجوردی رنگ‬ ‫خل ‌قالساعه به ذهن می‌رسد‪.‬‬ ‫‪ -۴‬ساختن دنیایی ذهنی (اتوپیایی) با جغرافیای نامعلوم و‬
‫را م ‌یبرد تا روی طناب پهن کند‪ .‬تا اینجای کار ما با صحنه‌ای کام‬ ‫می‌توان نتیجه گرفت بین سه مورد یادشده‪ ،‬داستان‌های واق ‌عگرای‬ ‫شخصی ‌تهایی با سخنان متفاوت و غیرقطعی در زمان های حلقه‌ای و‬
‫لا واقعی روبرو هستیم و هی ‌چچیز غیرعادی و غیر رئالیستی در آن‬ ‫جادویی به دلیل هدفمند بودن‪ ،‬رابطۀ نزدیک‌تری با داستان‌های‬
‫نیست‪ ،‬اما در یک لحظه باد وزیدن م ‌یگیرد‪ ،‬در ملحف ‌هها م ‌یپیچد و‬ ‫شگرف دارد که بر حوادث غیرطبیعی خود گاه توجیهات روا نشناختی‬ ‫لایه‌لایه از دیگر مشخصات این‌گونۀ ادبی است‪.‬‬
‫رمیدیوس خوش گله را از زمین بلند م ‌یکند و به آسمان م ‌یبرد‪ .‬او‬ ‫ارائه م ‌یدهد و همین توجیهات روا نشناختی گاه نزدیک م ‌یشود به‬ ‫‪ -۵‬در جهان گرایش به واقع‌گرایی جادویی ناشی از بحران تقابل‬
‫چنان بالا م ‌یرود که حتی پرندگان بلندپرواز خاطره هم قادر نیستند‬ ‫بیان رابطه‌های علت و معلولی که خود یکی از اجزاء و عناصر اصلی‬ ‫اندیشگی شرق و غرب و دگرگونی ارزش های انسانی در عصر‬

‫به آن برسند‪...‬‬ ‫داستان‌های واق ‌عگرایی شمرده م ‌یشود‪.‬‬ ‫پسامدرن بوده است‪.‬‬
‫در این مثال آن چیزی که باعث شده رئالیسم عادی به رئالیسم‬ ‫بهر رو درست است که رئالیسم جادویی یا واق ‌عگرایی جادویی گاه‬
‫جادویی تبدیل شود‪ ،‬استفاده از صنعت بزرگنمایی یا غلو است‪ .‬غلو‬ ‫شگف ‌تآور و گاه شگرف و گاه به سور رئالیسم نزدیک می‌شود اما خود‬ ‫مقدمه‪:‬‬
‫در قدرت پنهان باد و سبکی وزن رمیدیوس خوش گله که البته‬ ‫همواره شیوۀ دیگری را پی م ‌یگیرد و سعی دارد پس از درهم‌آمیزی‬
‫می‌تواند هیچ ربطی به جادو نداشته باشد‪ .‬شنیده‌ایم در گردبادها‬ ‫واقعیت و رویا و تخیل‪ ،‬آن را چنان جلوه دهد که خواننده احساس‬ ‫برای شناخت شگردهای داستان‌های رئالیسم جادویی نخست‬
‫سقف خانه‌ای به آسمان رفته است‪...‬سال‌ها پیش گزارشی در یکی از‬ ‫کند از ورای خواب‌ها و رویاها و افسانه‌ها و اسطور‌هها به تاری ِخ معاصر‬ ‫می‌بایست داستان‌های «شگرف» و داستان‌های «شگفت‌آور» و سپس‬
‫روزنامه‌های ایران بود حاکی از اینکه گردباد بزغاله‌ای را پنجاه متر به‬ ‫می‌رسد و به واقعیت های جدید و امروزی دست می‌یابد و ب ‌هراحتی از‬ ‫داستان‌های «سوررئالیستی» را به‌اجمال مرور کنیم‪ .‬داستان‌های‬
‫آسمان برد و از آن بالا‪ ...‬در علم بدیع غلو یکی از مراتب سه‌گانۀ زیا ده‬ ‫شگفتی و شگرفی ب ‌هعنوان یک وسیله سود برده است‪ .‬در این شیوه‪،‬‬ ‫شگرف معیارهای قراردادی و تجربی و بنیادی داستا ‌ننویسی را نقض‬
‫در وصف است‪ .‬مرتبۀ اول مبالغه‪ ،‬مرتبۀ دوم اغراق و مرتبۀ سوم غلو‬ ‫خواننده علاوه بر دیدن حوادث غیرطبیعی و غیرمنطقی در دنیایی‬ ‫م ‌یکنند و گاه حتی به ضد داستان تبدیل م ‌یشوند‪ .‬در این نوع‬
‫است که البته تفکیک این سه از هم امری مشکل است‪ .‬به‌عبارت‌دیگر‬ ‫زادۀ خیال به‌سوی آگاهی بیشتر کشانده م ‌یشود تا به نقاط ضعف‬ ‫داستا ‌نها عوامل طبیع ِی خیال و وهم‪ ،‬اسطوره و افسانه و کابوس‬
‫عنوان «جادو» الصاق شده است به این نوع شیوۀ ادبی و مردم آن را‬ ‫و قوت خود و ملیت و اقوام گوناگون پی ببرد‪ .‬همچنین راه و روش‬ ‫و رویا به شیوه‌ای تفکی ‌کناپذیر و مبالغ ‌هآمیز ارائه می‌شود‪ .‬به‌طوری‬
‫پذیرفت ‌هاند‪ ،‬وگرنه استدلال متقن علمی پشت این نا ‌مگذاری نیست‪.‬‬ ‫مبارزه با خرافات را همراه با طنزی پنهان (زیر جلدی) دریابد‪ .‬این‬ ‫که اغلب تفاوتی میان آنچه جدی یا غیر جدی‪ ،‬عادی و غیرعادی‪،‬‬
‫مثال دیگر در همین زمینه‪ ،‬بحث ازدواج فامیلی در رمان صد سال‬ ‫خود دستاورد بزرگی است با این مضمون که قصه‌ها و داستان‌های‬ ‫هولناک یا تفریحی و تراژدی یا کمیک دیده نمی‌شود و چنانچه‬
‫تنهایی است‪ .‬مارکز یا راوی بی‌طرف وقتی در بارۀ زیان های ازدواج‬ ‫شگف ‌تآور و شگرف و سور رئال چنانچه حاوی نکته‌ای در محتوا‬ ‫دیده شود تیره و مبهم به نظر می‌رسد‪ .‬نگاه کنید به قصه‌های «ماه‬
‫های فامیلی سخن می‌گوید کام لا از این صنعت سود م ‌یبرد‪ .‬نویسنده‬ ‫و بعضاً آموزشی و آگاه ‌یدهنده نباشند‪ ،‬خوانندۀ هوشمند در پایان‬ ‫پیشونی» و «زیبای خفته» و‪ ...‬داستان‌های شگفت‌آور نیز دارای‬
‫به طور مستقیم نم ‌یگوید ازدواج فامیلی باعث بروز بیماری های ارثی‬ ‫عوامل فوق طبیعی‪ ،‬جادویی یا حوادث غیر محتمل مثل افسانه‌های‬
‫می‌شود و‪ ...‬بلکه م ‌یگوید از ازدواج فامیلی بچه‌ای بدن یا می‌آید که‬ ‫داستان از خود م ‌یپرسد «خوب که چه؟»‬ ‫پریان‪ ،‬علمی – تخیلی و انواع گوناگون داستان‌های خیال و وهم‬
‫ُدمی مثل ُدم خوک دارد و در نوک ُدم آن خوک موهایی روییده است‬ ‫پس از طرح وسیع ادبیات جادو (‪ )۱۹۶۷‬توسط رمان مشهور «صد‬ ‫است که در دنیای زادۀ خیال بیان می‌شود‪ .‬نگاه کنید به رمان «ارباب‬
‫و‪...‬این سخنان تا لحظۀ بدن یا آمدن بچه به‌صورت رئال و واقعی و گاه‬ ‫سال تنهایی» نوشته مارکز‪ ،‬کوشش‌هایی به عمل آمد تا رد پای‬ ‫حلقه ها» نوشتۀ تالکین انگلیسی و البته میان داستان‌های شگفت‌آور‬
‫طنزآمیز پیش م ‌یرود‪ ،‬ولی ناگهان با دیدن مو بر س ِر ُدم نوزاد یک‬ ‫این شیوۀ نگارشی را در نوشته‌های دیگر نویسندگان مشهور بیابند تا‬ ‫و داستان‌های شگرف یک تفاوت اساسی وجود دارد و آن اینکه در‬
‫باره صنعت غلو به میان می‌آید و شگفتی می‌آفریند‪ .‬بیماری های ارثی‬ ‫جایی که عده‌ای از نظری ‌هپردازان‪ ،‬برخی از آثار چارلز دیکنز‪ ،‬ساموئل‬ ‫داستان‌های شگرف‪ ،‬برای حوادث عجیب و غریب یک توجیه روا‬
‫البته گاه اختلالی در روند طبیع ِی رشد پدید م ‌یآورند ولی نه تا به این‬ ‫نشناختی ارائه می‌شود‪ ،‬حال آنکه در داستان‌های شگف ‌تآور‪ ،‬حوادث‬
‫حد عجیب که انسان تغییر ماهیت بدهد و به حیوان بدل شود‪ .‬اینکه‬ ‫غیر واقعی ب ‌هعنوان سحر و جادو یا امور فراواقعی تعبیر م ‌یشوند و‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1258 - Friday, Sept. 27, 2013‬‬
‫بتوان حقیقتی را به این شکل برای خواننده توضیح داد خود یک‬ ‫توجیهی برای آنها داده نمی‌شود و اساساً فاقد رابطه علت و معلولی‬
‫شگرد ادبیات جادویی است که از این رهگذر عنصر آگاه ‌یدهنده‌ای‬ ‫‪30‬‬

‫که در ذات ای ‌نگونه از ادبیات نهفته است‪ ،‬آشکار می‌شود‪.‬‬

‫‪ -۲‬همزیستی مسالم ‌تآمیز عناصر و پدیده‌های‬
‫متضاد‪:‬‬

‫ایزابل آلنده (روزنام ‌هنگار – نویسندۀ شیلیایی) بحث همخوانی‬
‫متضادها در کنار هم را پیش م ‌یکشد و م ‌یگوید‪« :‬وقتی مارکز‬
‫نوشت‪ ...‬رمیدیوس خوشگله در شمدی ابریشمی که شعل ‌های‬
‫اندک از آن ساطع بود‪ ،‬به آسمان صعود کرد و بعد هیچ‬
‫توضیحی نداد که چرا و چگونه‪ ،‬وارد رئالیسم جادویی شد؛‬
‫زیرا با تصاویری ملموس و برخاسته از واقعیت‪ ،‬ناگهان آنچه را‬
‫که خار ‌قالعاده بود تا حدی قابل قبول جلوه داد‪ .‬هر چند که کل‬
‫ماجرا غیرمنطقی و عجیب است و این نشانۀ راه یافتن رگ ‌ههای‬
‫تصاویر سوررئالیستی در بستر رئال و سرانجام ساخت ‌هشدن‬
‫رئالیسم جادویی است‪ .‬یک عنصر جادویی وصل کننده یا‬
‫ترکیب کننده ناگهان وارد می شود تا دو واژه و عمل طبیعی‬
‫وغیرطبیعی (متضاد) را کنار هم قرار دهد و تفسیر تازه‌ای از‬
‫به آسمان رفتن یک انسان بوجود آورد‪ ».‬جدا از سخنان آلنده‪،‬‬
‫به آسمان رفتن انسان نباید برای ما عجیب باشد‪ .‬چون در ادبیات‬
‫کهن ایرانی‪ ،‬در اسطورۀ جمشید جم باستانی و کیکاووس شاه و حتی‬
‫به معراج رفتن محمد بن عبدالله (پیغمبر مسلمانان)‪ ،‬بارها به آن‬
‫برخورده‌ایم و فقط شگف ‌تزده شده‌ایم و حالا با نوعی دیگر از شگفتی‬

‫روبروییم که زمینۀ بحث واقع‌گرایی را فراهم م ‌یآورد‪.‬‬

‫‪ -۳‬حذف فاصله بین راوی و روایت‪:‬‬

‫در داستان‌های خوب رئالیسم جادویی‪ ،‬نویسنده طوری داستانش را‬
‫م ‌ینویسد که خواننده رابطۀ تنگاتنگی بین خود و راوی و شخصیت‌ها‬
   25   26   27   28   29   30   31   32   33   34   35