Page 28 - Shahrvand BC No. 1257
P. 28
ادبیات /نقد
28بررسی شخصیت مادر در داستان «جهان زندگان» نوشت هی محمد محمدعلی
مادر به تصویر کشیده شده در این مجموعه بااینکه در کنار شخصیت آزاده دواچی سال متسیب /شماره - 1257جمعه 29رویرهش 1392
راوی شکل م یگیرد ،اما یکی از تمهای اصلی این داستان را شکل شخصیتپر دازی در داستان
متفاوتی را از مادرش به تصویر میکشد ،این بار او شاهد مرگ پسرش م یدهد .در واقع این مادر است که از همان ابتدا روایت راوی بر اساس و استفاده از یک شخصیت In touch with Iranian diversity
است .در واقع نویسنده با چرخش میان زمانهای مختلف و با اشاره آن بنا میشود ،شخصیت مادر در این داستان ،یک مادر متفاوت است برای اشاره به یک نماد
به واقعیت مرگ و زندگی ،مادر را نمادی میسازد که همهی این که توانایی تغییر و اراده در امور را دارد ،گاهی هم این مادر است که و یا سمبل خاص یکی از Vol. 20 / No. 1257 - Friday, Sept. 20, 2013
تکنیکهای داستا ننویسی در
تجربهها را از پشت سر گذرانده است. رنج م یکشد و سکوت م یکند. اکثر داستانهای ایرانی است. 28
با روسری مشکی و ضخیم و عینک نمره بالا ،راه رفتن دشوار بود؛ روزی مادرم گفت« :هرگز ،هرگز پدرت را مرد خیانت کاری بااینحال نویسنده گاهی با
اما هیچ عجله نداشت .به همه کارگاهها و مغازهها یکییکی سرک نمیدانستم ،فقط حسودیم می شد به آن زن که چرا این همه پدرت تمرکز بر یک شخصیت و
کشید .هی چکدام نپذیرفتند روی سنگقبر من بنویسند «آزادی خواه» را دوست داشت .همین که دیدم راست می گوید ،گل از گلم شکفت. چرخش دیگر شخصیتهای
یک قدم پیش رفتم تا ببوسمش و تشکر کنم که گفت :از بس حرص داستان حول آن ،م یتواند
(صفحهی )۴۴ ارتباط آن شخصیت را
مادر راوی حال تبدیل به زنی شده است که مبارزه م یکند تا حق و جوش خوردم ،فشار خونم بالا و پایین شد و مرض قند گرفتم» با مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی پیوند زند و از آن شخصیت
پسرش را بگیرد .خو نخواهی او از مرگ پسرش نوشتن آزادیخواه شخصیت مادر مدام در نوسان است ،به نظر میرسد که این شخصیت برای محورسازی و ب ه چال شکشیدن یک رویداد اجتماعی و سیاسی
بر سنگقبر اوست .حال شخصیت مادر در یک چرخشی چندجانبه بهتناسب فضای داستان نیز تغییر م یکند ،اما شخصت مادر که چند استفا ده کند .در ای نچنین داستانهایی ممکن است مخاطب به
تغییر م یکند .درعینحال در مرگ پسرش است که مادر دوباره گاهی وجه دارد و هر بار قادر است بخشی از حقایق اجتماعی و یا حتی سادگی متوجه پردازش سمبلیک آن شخصیت در داستان نشود ،چرا
که چرخش داستان حول عوامل مختلف م یتواند نظر مخاطب را از
هم درگیر احساسات و عواطف مادرانه میشود. معضلات مشترک زنانه را بیان کند:
مادر ب یآنکه متوجه ظرافت کلام راننده شود گفت« :آن که خارجی تحت تأثیر مادرم بودم که همیشه میگفت« :یک عمر بابای تو برای توجه به آن شخصیت خاص دور بدارد.
بود ،پسر من بود .از پاریس آمده بود برای خوش گذارن یهای همه گل خندان بود و برای من آینهی دق» مادرم آهسته میآید توی شخصیت مادر در داستان جهان زندگان نوشتهی محمد محمدعلی
آ نچنانی! می خواست پو لهایش را ببرد کیش کاباره بسازد و »...که
راننده از لحن مادر فهمید من متوفی محروم از کلیه لذایذ زندگی اتاق (صفحهی )۲۹ نیز از اینچنین مشخصاتی برخوردار است.
بودهام و اشک ریخت به حال بیعرضگی و ناکامی من! مادر فکر کرد، در جای دیگر راوی در وصف مادر و روابط او با پدرش م ینویسد: داستان جهان زندگان نوشتهی محمد محمدعلی ،یک داستان
چه میشد اگر من با بالای یها میساختم و حالا به آ لاف واو لفی اجتماعی – سیاسی با مضمون انتقادی است .شخصیتسازی در
میرسیدم .زن و فرزندانی داشتم .او هم در پرتو چنین موقعیتی در م یگوید چرا با تو هستم از پدرت میترسم؟ داستان وسیع است و شخصیتهای داستان هر کدام به نوعی در
ساحل دریای شمال ،باغ و ویلایی بزرگ ،نوههای پسری و دختریاش م یگویم چون همیشه جلو من از پدرم بد م یگفتی .اخم م یکردی. نوسان میان دو دنیای زندگان و مردگان هستند ،این داستان حول
محور زمانی خاصی بنا نشده است ،یعنی نویسنده ارجاع مشخصی
را م یتوانست ببیند( .صفحهی )۴۵ حالا هم یک پرندهی حقیر م یبینی! به زمان و یا مکان در داستان ندار د ،بهعبارت دیگر داستان از یک
ب هعبارتدیگر مادر تنها شخصیت ثابت میان این دو دنیای مختلف م یگوید« :در قالب قناری و مرغ عشق ،ضعفهایش کمتر به چشم می روایت خطی پیروی نم یکند ،بلکه مجموعهای از زمانهای مختلف
راوی است که نقش جدیدی با راوی دارد و هر بار به نوعی روابط آید .می تواند هر روز برایت بلبل زبانی کند .خدا بیامرز وقتی مشتری و حوادثی است که راوی در ارتباط با دنیای زندگان و مردگان به
نداشت ،روی صندلی جلو مغازه مینشست .کاسب ها را جمع می کرد روایت آنها م یپردازد .راوی خود نیز در میان خلاء زندگان و مردگان
مختلف همسر – فرزند یا فرزند -مادر را به تصویر میکشد. دور خودش .قلیان می کشید و جوک و لطیف ههایی می گفت که بیا در نوسان است .بهاینترتیب مدام ذهن مخاطب میان این خلاء دو
نگاهم م یکرد .نگاه مادری به فرزند .یا نه نگاه نامادری به فرزند شوهر، دنیای مختلف راوی و شخصیتهای داستان م یچرخد ،نویسنده از
یا نه ،نگاه همسایهای مسن به جوانی که کودکی او را دیده و حالا از و ببین!» (صفحهی )۳۱ این طریق میتواند بدون ارائهی زمانبندی خاص ،بهنقد محورهای
قد و بالاش حیرت م یکند .صدای سلام دادن و حیرتش را از موی شخصیت مادر گاهی از حالت نمادین خود خارج م یشود و ب هعنوان سیاسی اجتماعی در یک دورهی مشخص در ایران بپردازد .زبان این
شخصیتی در برابر تعاریف مردسالاری قرار م یگیرد ،گاهی این مادر داستان ساده است ،هر چند نویسنده در فضاسازی و ساختار داستان
سفیدم به گوش جان شنیدم و ترسیدم (صفحهی )۸۵ است که روایتهای داستان را به هم اتصال م یدهد و حتی در تلاش
در پایان میتوان گفت جدا از تکنی کهای روایی در این داستان است تا پیوند خود را با دنیای مردگان برقرار کند .مادر جهان زندگان از تکنیکهای متفاوتی بهره بردهاست.
که نتیجتاً طیف وسیعی از شخصیتها را به فضاهای مختلف پیوند که راوی روایت م یکند در بعضی از موارد هم در تطابق با ذهنیت راوی داستان پسر نویسندهی جوانی است که با مادر و خواهر خود
داده است ،اشارهی نمادین و روایت سمبلیک مادر در این داستان مردسالار جامعه جای م یگیرد .در طول روای تها و ارجاعهای گاه زندگی م یکند ،خود راوی داستان را روایت م یکند او با نقب زدن به
از آنجایی اهمیت دارد که نویسنده را قادر ساختهاست تا عمیقتر و ب یگاه به مادر است که نویسنده به خوبی میتواند نشان دهد که دنیای متفاوت مردگان و زندگان و ساختن پل میان گذشته و حال
به چالشها و مبارزات سیاسی ایران نقب بزند و درعینحال تأثیر ذهنیت مردسالار پدر راوی چگونه مادر او را تحت تأثیر قرار دادهاست. به شرح روایتهای زندگی خود و خانوادهاش م یپردازد .راوی در یک
آن را بر شخصیت مختلف داستان خود ب هخصوص مادر راوی بیان نویسنده هم به نوعی با مادر داستان همدردی م یکند ،هرچه بیشتر خط مشخص زمانی نم یایستد ،بلکه با چرخش و نوسان متناوب میان
کند؛ بهعبار تدیگر با سمبل قراردادن مادر ب هعنوان سرزمین مادری، روایت داستان جلو م یرو د ،نقش ما در در داستان چندوجه یتر و فضا ،مکان و زمان به روایت طیف وسیعی از حقایق و رویدادهای
نویسنده توانسته است تصویری کامل و جامع از رنجهای مادران و متفاوتتر میشود .شخصیت مادر در خلال داستان در نوسان دو دنیا
نقش آنها در مبارزات سیاسی به تصویر بکشد ،تصویری که در آثار باقی نمیماند ،بلکه تنها شخصیتی است که قادر است میان هر دو زندگ یاش م یپردازد.
داستانی کمتر دیده شده است؛ بهعبار ت دیگر ما در در این داستان دنیا باشد و با هر دو دنیا ارتباط بر قرار کند ،مادر قادر به ایجاد تغییر گاهی کسانی با مرور خاطرات ،شهدی به کام خود میریزند .شهدی
نماد یک سرزمین است ،سرزمینی که رنج کشیده است و نویسنده است .راوی با چرخش و برگشتن میان گذشته و حال بهمرور م یتواند با خاصیت تریاک که جان میدهد برای رفتن به خوابی طولانی تر از
برای محکمتر ساختن ارتباط خود با این سرزمین از اسطورهی مادر ارتباط با مادر خود بر قرار کند ،نویسنده رنجهای مادر را نه یک رنج پیش .روزها و هفت هها نه به چپ میغلتیم ،نه به راست .نه به راهی
انفرادی ،بلکه مشترک م یداند به همین دلیل در تلاش است تا هرچه م یرویم ،نه از راهی م یآییم .نه پرواز عینی و ذهنی میکنیم و نه
استفاده کرده است. قدر میتواند با چرخشهای متناوب زمانی و روایی ،شخصیت مادر را
هیچی! هیچ هیچ! سکوت سکوت!(صفحهی )۱۹
پررنگ تر سازد. راوی در همین نوسان است که میتواند پرده از شکافهای سیاسی و
کلاغی سر دیوار بلند همسایه نشست .رو بهبام خانهی ما قارقار کرد. اجتماعی حاضر بردارد ،درعینحال انتقادات صریح خود را به حاکمیت
انگار چیزی م یگفت که فقط مادرم میشنید .مادرم یک باره خسته بنا م یکند ،بهعبارتدیگر تداخل دو دنیای زندگان و مردگان ،راوی
و کسل شد ،روسریاش را برداشت و تند تند از راهرو باریک گذشت را به روایت هرچه صریح تر رویدادها نزدیک م یکند .از سوی دیگر
تا به اتاق دم دستی رسید .روی صندوقچ هی گل میخ برنجی نشست. راوی با همین سرگردانی میان دو دنیا میتواند تصویر متفاوتی را
خود را در آینهی بزرگ سه کنج دیوار نگاه کرد .مادر اخمآلودی از مبارزات سیاسی نسل جوان به تصویر کشد؛ اما شگرد نویسنده نه
داشتم .عکس عروسیاش را از سر طاقچه برداشت نگاه کند ،ناگهان بیان محرض و خطی یک واقعیت ،بلکه بیان تو در توی آنها و ارتباط با
دو قطره اشک ریخت روی آن .قطرهها دور گردن پدرم چرخید و یکدیگر است؛ بهعبار تدیگر مخاطب در طیف وسیعی از روایتهای تو
چرخید تا شد طوقی بر گردنش .من یک باره ترسیدم از صدا و در تو گم م یشود و درعینحال در هر روایت م یتواند به بخش مهمی
حرارت آه سینهی مادرم که مثل کورهی آهنگری گر م یگرفت از از مبارزات و معضلات سیاسی نسل جوان برسد؛ اما نویسنده با توسل
به عدم زمان مشخص میتواند مبارزات چند نسل را به هم مربوط
گرما (صفحهی )۳۹ کند .گرچه که در پایان داستان راوی با ارجاع به یک زمان مشخص
همدردی نویسنده با مادر در داستان نیز نشا ندهنده استعاری بودن
شخصیت مادر و پردازش آن در قبال بحرانهای مادران سرزمینی نتیجهی داستان را به مخاطب واگذار م یکند.
مادری نویسنده است .هر چه قدر روایت داستان بیشتر جلو م یرود، اما یکی از ویژگیهای این داستان ،به تصویر کشیدن نقش مادر
رنج مادر وجه متفاوتی مییابد .مادر قدرت ایستادگی در برابر پدرش و در واقع بازنمایی سمبلیک آن است .ما در راوی در این داستان،
را دارد در برابر او سر خم نم یکند ،این مسئله ب هخصوص وقتی راوی نمادی از مادر یک سرزمین است که دردهای زیادی را متحمل شده
به زمان گذشته بازم یگردد بیشتر نمایان میشود .از سوی دیگر است .علاقهی راوی به مادرش و ارتباط او با مادر ،به تصویر کشیدن
ارتباط راوی با مادر نیز در همین ساختارشکنی یاری میرساند ،یعنی دل نگرانیهای او از یک محتوای کلیشهای پیروی نم یکند ،بلکه به
مادر ب هعنوان نماد زنان سرزمینی است که نه تنها در اجتماع ،بلکه در بازسازی شخصیتی از مادر منتهی م یشود که چندوجهی است و
خانه هم تحت حاکمیت مردان خود هستند اما مادر در این مجموعه
قابلیت این را دارد که تصویرهای متفاوتی را از خود نشان دهد.
نشکسته است ،بلکه ایستاده تا بتواند مردان را نقد کند.
در همین روایت میان زندگی و مرگ است که نماد مادر تغییر پیدا
م یکند .دوباره مادر نماد درد سرزمینی است که شاهد مرگ مردان
و فرزندان خود بوده است .در همینجاست که نویسنده شخصیت
28بررسی شخصیت مادر در داستان «جهان زندگان» نوشت هی محمد محمدعلی
مادر به تصویر کشیده شده در این مجموعه بااینکه در کنار شخصیت آزاده دواچی سال متسیب /شماره - 1257جمعه 29رویرهش 1392
راوی شکل م یگیرد ،اما یکی از تمهای اصلی این داستان را شکل شخصیتپر دازی در داستان
متفاوتی را از مادرش به تصویر میکشد ،این بار او شاهد مرگ پسرش م یدهد .در واقع این مادر است که از همان ابتدا روایت راوی بر اساس و استفاده از یک شخصیت In touch with Iranian diversity
است .در واقع نویسنده با چرخش میان زمانهای مختلف و با اشاره آن بنا میشود ،شخصیت مادر در این داستان ،یک مادر متفاوت است برای اشاره به یک نماد
به واقعیت مرگ و زندگی ،مادر را نمادی میسازد که همهی این که توانایی تغییر و اراده در امور را دارد ،گاهی هم این مادر است که و یا سمبل خاص یکی از Vol. 20 / No. 1257 - Friday, Sept. 20, 2013
تکنیکهای داستا ننویسی در
تجربهها را از پشت سر گذرانده است. رنج م یکشد و سکوت م یکند. اکثر داستانهای ایرانی است. 28
با روسری مشکی و ضخیم و عینک نمره بالا ،راه رفتن دشوار بود؛ روزی مادرم گفت« :هرگز ،هرگز پدرت را مرد خیانت کاری بااینحال نویسنده گاهی با
اما هیچ عجله نداشت .به همه کارگاهها و مغازهها یکییکی سرک نمیدانستم ،فقط حسودیم می شد به آن زن که چرا این همه پدرت تمرکز بر یک شخصیت و
کشید .هی چکدام نپذیرفتند روی سنگقبر من بنویسند «آزادی خواه» را دوست داشت .همین که دیدم راست می گوید ،گل از گلم شکفت. چرخش دیگر شخصیتهای
یک قدم پیش رفتم تا ببوسمش و تشکر کنم که گفت :از بس حرص داستان حول آن ،م یتواند
(صفحهی )۴۴ ارتباط آن شخصیت را
مادر راوی حال تبدیل به زنی شده است که مبارزه م یکند تا حق و جوش خوردم ،فشار خونم بالا و پایین شد و مرض قند گرفتم» با مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی پیوند زند و از آن شخصیت
پسرش را بگیرد .خو نخواهی او از مرگ پسرش نوشتن آزادیخواه شخصیت مادر مدام در نوسان است ،به نظر میرسد که این شخصیت برای محورسازی و ب ه چال شکشیدن یک رویداد اجتماعی و سیاسی
بر سنگقبر اوست .حال شخصیت مادر در یک چرخشی چندجانبه بهتناسب فضای داستان نیز تغییر م یکند ،اما شخصت مادر که چند استفا ده کند .در ای نچنین داستانهایی ممکن است مخاطب به
تغییر م یکند .درعینحال در مرگ پسرش است که مادر دوباره گاهی وجه دارد و هر بار قادر است بخشی از حقایق اجتماعی و یا حتی سادگی متوجه پردازش سمبلیک آن شخصیت در داستان نشود ،چرا
که چرخش داستان حول عوامل مختلف م یتواند نظر مخاطب را از
هم درگیر احساسات و عواطف مادرانه میشود. معضلات مشترک زنانه را بیان کند:
مادر ب یآنکه متوجه ظرافت کلام راننده شود گفت« :آن که خارجی تحت تأثیر مادرم بودم که همیشه میگفت« :یک عمر بابای تو برای توجه به آن شخصیت خاص دور بدارد.
بود ،پسر من بود .از پاریس آمده بود برای خوش گذارن یهای همه گل خندان بود و برای من آینهی دق» مادرم آهسته میآید توی شخصیت مادر در داستان جهان زندگان نوشتهی محمد محمدعلی
آ نچنانی! می خواست پو لهایش را ببرد کیش کاباره بسازد و »...که
راننده از لحن مادر فهمید من متوفی محروم از کلیه لذایذ زندگی اتاق (صفحهی )۲۹ نیز از اینچنین مشخصاتی برخوردار است.
بودهام و اشک ریخت به حال بیعرضگی و ناکامی من! مادر فکر کرد، در جای دیگر راوی در وصف مادر و روابط او با پدرش م ینویسد: داستان جهان زندگان نوشتهی محمد محمدعلی ،یک داستان
چه میشد اگر من با بالای یها میساختم و حالا به آ لاف واو لفی اجتماعی – سیاسی با مضمون انتقادی است .شخصیتسازی در
میرسیدم .زن و فرزندانی داشتم .او هم در پرتو چنین موقعیتی در م یگوید چرا با تو هستم از پدرت میترسم؟ داستان وسیع است و شخصیتهای داستان هر کدام به نوعی در
ساحل دریای شمال ،باغ و ویلایی بزرگ ،نوههای پسری و دختریاش م یگویم چون همیشه جلو من از پدرم بد م یگفتی .اخم م یکردی. نوسان میان دو دنیای زندگان و مردگان هستند ،این داستان حول
محور زمانی خاصی بنا نشده است ،یعنی نویسنده ارجاع مشخصی
را م یتوانست ببیند( .صفحهی )۴۵ حالا هم یک پرندهی حقیر م یبینی! به زمان و یا مکان در داستان ندار د ،بهعبارت دیگر داستان از یک
ب هعبارتدیگر مادر تنها شخصیت ثابت میان این دو دنیای مختلف م یگوید« :در قالب قناری و مرغ عشق ،ضعفهایش کمتر به چشم می روایت خطی پیروی نم یکند ،بلکه مجموعهای از زمانهای مختلف
راوی است که نقش جدیدی با راوی دارد و هر بار به نوعی روابط آید .می تواند هر روز برایت بلبل زبانی کند .خدا بیامرز وقتی مشتری و حوادثی است که راوی در ارتباط با دنیای زندگان و مردگان به
نداشت ،روی صندلی جلو مغازه مینشست .کاسب ها را جمع می کرد روایت آنها م یپردازد .راوی خود نیز در میان خلاء زندگان و مردگان
مختلف همسر – فرزند یا فرزند -مادر را به تصویر میکشد. دور خودش .قلیان می کشید و جوک و لطیف ههایی می گفت که بیا در نوسان است .بهاینترتیب مدام ذهن مخاطب میان این خلاء دو
نگاهم م یکرد .نگاه مادری به فرزند .یا نه نگاه نامادری به فرزند شوهر، دنیای مختلف راوی و شخصیتهای داستان م یچرخد ،نویسنده از
یا نه ،نگاه همسایهای مسن به جوانی که کودکی او را دیده و حالا از و ببین!» (صفحهی )۳۱ این طریق میتواند بدون ارائهی زمانبندی خاص ،بهنقد محورهای
قد و بالاش حیرت م یکند .صدای سلام دادن و حیرتش را از موی شخصیت مادر گاهی از حالت نمادین خود خارج م یشود و ب هعنوان سیاسی اجتماعی در یک دورهی مشخص در ایران بپردازد .زبان این
شخصیتی در برابر تعاریف مردسالاری قرار م یگیرد ،گاهی این مادر داستان ساده است ،هر چند نویسنده در فضاسازی و ساختار داستان
سفیدم به گوش جان شنیدم و ترسیدم (صفحهی )۸۵ است که روایتهای داستان را به هم اتصال م یدهد و حتی در تلاش
در پایان میتوان گفت جدا از تکنی کهای روایی در این داستان است تا پیوند خود را با دنیای مردگان برقرار کند .مادر جهان زندگان از تکنیکهای متفاوتی بهره بردهاست.
که نتیجتاً طیف وسیعی از شخصیتها را به فضاهای مختلف پیوند که راوی روایت م یکند در بعضی از موارد هم در تطابق با ذهنیت راوی داستان پسر نویسندهی جوانی است که با مادر و خواهر خود
داده است ،اشارهی نمادین و روایت سمبلیک مادر در این داستان مردسالار جامعه جای م یگیرد .در طول روای تها و ارجاعهای گاه زندگی م یکند ،خود راوی داستان را روایت م یکند او با نقب زدن به
از آنجایی اهمیت دارد که نویسنده را قادر ساختهاست تا عمیقتر و ب یگاه به مادر است که نویسنده به خوبی میتواند نشان دهد که دنیای متفاوت مردگان و زندگان و ساختن پل میان گذشته و حال
به چالشها و مبارزات سیاسی ایران نقب بزند و درعینحال تأثیر ذهنیت مردسالار پدر راوی چگونه مادر او را تحت تأثیر قرار دادهاست. به شرح روایتهای زندگی خود و خانوادهاش م یپردازد .راوی در یک
آن را بر شخصیت مختلف داستان خود ب هخصوص مادر راوی بیان نویسنده هم به نوعی با مادر داستان همدردی م یکند ،هرچه بیشتر خط مشخص زمانی نم یایستد ،بلکه با چرخش و نوسان متناوب میان
کند؛ بهعبار تدیگر با سمبل قراردادن مادر ب هعنوان سرزمین مادری، روایت داستان جلو م یرو د ،نقش ما در در داستان چندوجه یتر و فضا ،مکان و زمان به روایت طیف وسیعی از حقایق و رویدادهای
نویسنده توانسته است تصویری کامل و جامع از رنجهای مادران و متفاوتتر میشود .شخصیت مادر در خلال داستان در نوسان دو دنیا
نقش آنها در مبارزات سیاسی به تصویر بکشد ،تصویری که در آثار باقی نمیماند ،بلکه تنها شخصیتی است که قادر است میان هر دو زندگ یاش م یپردازد.
داستانی کمتر دیده شده است؛ بهعبار ت دیگر ما در در این داستان دنیا باشد و با هر دو دنیا ارتباط بر قرار کند ،مادر قادر به ایجاد تغییر گاهی کسانی با مرور خاطرات ،شهدی به کام خود میریزند .شهدی
نماد یک سرزمین است ،سرزمینی که رنج کشیده است و نویسنده است .راوی با چرخش و برگشتن میان گذشته و حال بهمرور م یتواند با خاصیت تریاک که جان میدهد برای رفتن به خوابی طولانی تر از
برای محکمتر ساختن ارتباط خود با این سرزمین از اسطورهی مادر ارتباط با مادر خود بر قرار کند ،نویسنده رنجهای مادر را نه یک رنج پیش .روزها و هفت هها نه به چپ میغلتیم ،نه به راست .نه به راهی
انفرادی ،بلکه مشترک م یداند به همین دلیل در تلاش است تا هرچه م یرویم ،نه از راهی م یآییم .نه پرواز عینی و ذهنی میکنیم و نه
استفاده کرده است. قدر میتواند با چرخشهای متناوب زمانی و روایی ،شخصیت مادر را
هیچی! هیچ هیچ! سکوت سکوت!(صفحهی )۱۹
پررنگ تر سازد. راوی در همین نوسان است که میتواند پرده از شکافهای سیاسی و
کلاغی سر دیوار بلند همسایه نشست .رو بهبام خانهی ما قارقار کرد. اجتماعی حاضر بردارد ،درعینحال انتقادات صریح خود را به حاکمیت
انگار چیزی م یگفت که فقط مادرم میشنید .مادرم یک باره خسته بنا م یکند ،بهعبارتدیگر تداخل دو دنیای زندگان و مردگان ،راوی
و کسل شد ،روسریاش را برداشت و تند تند از راهرو باریک گذشت را به روایت هرچه صریح تر رویدادها نزدیک م یکند .از سوی دیگر
تا به اتاق دم دستی رسید .روی صندوقچ هی گل میخ برنجی نشست. راوی با همین سرگردانی میان دو دنیا میتواند تصویر متفاوتی را
خود را در آینهی بزرگ سه کنج دیوار نگاه کرد .مادر اخمآلودی از مبارزات سیاسی نسل جوان به تصویر کشد؛ اما شگرد نویسنده نه
داشتم .عکس عروسیاش را از سر طاقچه برداشت نگاه کند ،ناگهان بیان محرض و خطی یک واقعیت ،بلکه بیان تو در توی آنها و ارتباط با
دو قطره اشک ریخت روی آن .قطرهها دور گردن پدرم چرخید و یکدیگر است؛ بهعبار تدیگر مخاطب در طیف وسیعی از روایتهای تو
چرخید تا شد طوقی بر گردنش .من یک باره ترسیدم از صدا و در تو گم م یشود و درعینحال در هر روایت م یتواند به بخش مهمی
حرارت آه سینهی مادرم که مثل کورهی آهنگری گر م یگرفت از از مبارزات و معضلات سیاسی نسل جوان برسد؛ اما نویسنده با توسل
به عدم زمان مشخص میتواند مبارزات چند نسل را به هم مربوط
گرما (صفحهی )۳۹ کند .گرچه که در پایان داستان راوی با ارجاع به یک زمان مشخص
همدردی نویسنده با مادر در داستان نیز نشا ندهنده استعاری بودن
شخصیت مادر و پردازش آن در قبال بحرانهای مادران سرزمینی نتیجهی داستان را به مخاطب واگذار م یکند.
مادری نویسنده است .هر چه قدر روایت داستان بیشتر جلو م یرود، اما یکی از ویژگیهای این داستان ،به تصویر کشیدن نقش مادر
رنج مادر وجه متفاوتی مییابد .مادر قدرت ایستادگی در برابر پدرش و در واقع بازنمایی سمبلیک آن است .ما در راوی در این داستان،
را دارد در برابر او سر خم نم یکند ،این مسئله ب هخصوص وقتی راوی نمادی از مادر یک سرزمین است که دردهای زیادی را متحمل شده
به زمان گذشته بازم یگردد بیشتر نمایان میشود .از سوی دیگر است .علاقهی راوی به مادرش و ارتباط او با مادر ،به تصویر کشیدن
ارتباط راوی با مادر نیز در همین ساختارشکنی یاری میرساند ،یعنی دل نگرانیهای او از یک محتوای کلیشهای پیروی نم یکند ،بلکه به
مادر ب هعنوان نماد زنان سرزمینی است که نه تنها در اجتماع ،بلکه در بازسازی شخصیتی از مادر منتهی م یشود که چندوجهی است و
خانه هم تحت حاکمیت مردان خود هستند اما مادر در این مجموعه
قابلیت این را دارد که تصویرهای متفاوتی را از خود نشان دهد.
نشکسته است ،بلکه ایستاده تا بتواند مردان را نقد کند.
در همین روایت میان زندگی و مرگ است که نماد مادر تغییر پیدا
م یکند .دوباره مادر نماد درد سرزمینی است که شاهد مرگ مردان
و فرزندان خود بوده است .در همینجاست که نویسنده شخصیت