Page 27 - Shahrvand BC No. 1257
P. 27
ادبیات/نقد دنیای ناشناختهی زبان
زنهای زائو ناخن میجوند
27 ...
خوابهایت را خوب آب و جارو کن (ص )۳۰
و در شعری دیگر نیز این چنین زنانه مینویسد: نگاهی به مجموعه شعر «میچکا غیرقانونی
کف شها لنگه لنگه م یلنگند م یخواند» اثر سهیلا میرزایی
کسی آن پشت جنینش را چال کرده است سپیده جدیری
و جفت جفت خواب کف شهای کهنه م یبیند (ص )۳۳
سال متسیب /شماره - 1257جمعه 29رویرهش 1392 شاعر در عین حال ،تقریباً در تمام شعرهای "میچکا غیرقانونی اشاره:
م یخواند" به آشنایی زدایی از کاربرد کلمات ،وظایف تعریف
شدهی اشیاء و ایماژهای شعری دست زده است ،آن قدر که زبانی غیررسمی و خودمانی با خوانندهاش سخن بگوید: "میچکا غیرقانونی م یخواند"
مخاطب او که بی تردید مخاطب خاص و حرفهای شعر است، میخواهم ولو شوم همین جا (ص )۱۳ را سا لها پیش ،به طور
عادت میکند در هر شعر این کتاب ،به دنبال نوع جدیدی از "غیرقانونی" در ایران خواندم؛
مثل من توفان را درسته بلعیده باشد (ص )۱۴ از این نظر ،غیرقانونی که کتاب
کارکردهای استعمال نشدهی واژهها و تصاویر بگردد: در ایران اجاز هی انتشار نداشت
بالشم گیج است و به قولی ،به طور قاچاق (!)،
از آن طرف آ بها به دست
خواب نم یبیند (ص )۳۶ من رسیده بود .همان زمان
جا پای ماندهام بر زمین این یادداشت را دربارهاش
نوشتم که بالطبع ،آن نیز در
به قرص ماه خیره م یشود خوابش م یبرد (ص )۴۳ مطبوعات آن روزهای ایران،
قناریهایت زردتر م یخوانند (ص )۴۵ "غیر قابل چاپ" شناخته شد .به تازگی مجموعه شعر جدیدی از
حالا سهیلا میرزایی با عنوان "م یافتد از دستم" در آلمان منتشر شده
پُکی به آب خواهم زد (ص )۵۴ است .همین موضوع ،بهانهای شد که یادداش ِت آن سا لهایم بر آن
مستطیلی فکر نکن کتا ِب ممنوعه را بازخوانی کنم و با توجه به اینکه شعرهای کتاب
"میچکا" همچنان در ایران غیرقانونی و بدون مجوز باقی ماند هاند،
جایی غلمبه غلمبه لبخند قورت م یدهند (ص )۵۹ متن آن را در اختیار مجلهی شهروند بی سی قرار دهم برای انتشار.
امید که ممنوع ههایمان همگی قانونی شوند؛ در وطنی که دوست
میداری ماش ،به خاطر مردمانش ،و نه به خاطر ُحکمراناناش.
بوی النگوهایت م یآید و این صمیمیت تا آنجا پیش میرود که متن از ذهن شاعر هم "جی .هیلیس میلر" در کتاب "پیرامون ادبیات" ،ادبیات را
صاف و ساده (ص )۶۲ سادهتر م یشود: چنین تعریف کرده است« :کاربرد عجیب کلمات برای ارجاع به
شعر "دیوار" نیز میتواند به عنوان یکی از پیشنهاددهندهترین ذهنم روی کاغذ چیزها ،به آد مها و رویدادها ،چیزها ،آدم ها و رویدادهایی که
شعرهای امروز مطرح شود ،هر چند که واژهها و تصاویری هرگز نمیتوان قاطعانه فهمید که جایی وجود (هستی) پنهان
ساده شده است (ص )۱۴
دارند یا نه».
In touch with Iranian diversity مختص به خودش و پدیدآورندهاش را در خود جای داده است سهیلا میرزایی هم در "میچکا غیرقانونی م یخواند" به کشف و با شاعر "فاصلهای غریب" پیدا م یکند:
که کاربرد آنها فقط در همین شعر تعریف میشود: چنین هستی پنهانی دست زده و با لحن و بیانی صمیمانه و قطعات عجی ِب مرا هم نم یتواند به خاطر بسپارد (ص )۱۴
...باردار شدم با ویاری از دیوار و حروف .حرف میخوردم دیوار خودمانی ،درهای عجیبترین دنیای ممکن را به روی خواننده
میشدم دیوار میشدم شعرم تََرک بر میداشت .عشق بازیام با
دیوار همسایه! چش مهای دیوارکوب سرگردان بودند و عاشقم. سطرهایی نیز در این شعر به چشم م یخورند که به نظر اشعارش گشوده است.
دردم از پشت به دهانم میزد .در ویارم حرف بالا م یآوردم... میرسد شاعر در آنها به عمد از لحن خودمانیاش فاصله گرفته او کلمات و حروف را درست مثل خطوط و رنگ توی دستهای
و یکدستی صمیمانهی شعر را بر هم زده است ،اما چون در خود نقاشی به کار برده است که قصد دارد تابلویی عجیب و بی
(ص )۴۹ شعر با عنوان "قطعات عجیب" از آنها یاد میشود ،کاربرد آنها از
و این که به "شعر" جسمانیت بخشیده و "حروف" را به شباهت به تمام تابلوهایی که تا کنون دیدهایم ،خلق کند.
موجوداتی قابل تجسم تبدیل کرده است نیز حکایت از نگاهی پیش در شعر تعریف شده است: زنی شبیه ذوزنقهام
قطعهای را که سال هاست در ایستگا ِه متروک ماسیده است
نو و شاعرانه به کارکرد این واژهها دارد: یا تردیدی که پشت مردم کهای درشت توفانی شده است تکثیر و هی تکثیر م یشوم (ص )۱۱
شعری دراز شده بر کف زنی که شبیه ذوزنقه است ،گوشههای مختلف زندگیاش را
(ص )۱۴ با تصویری ذوزنق هوار از خودش توصیف م یکند ،انگار که این
Vol. 20 / No. 1257 - Friday, Sept. 20, 2013 پرت در هوا میخکوب بر زمین و در مجموع شعر آن قدر صمیمیت دارد که چنین سطرهایی را گوشههای زندگی ،گوشههایی از پیکر اویند؛ این گوشهها گاهی
حروف سایه میاندازند بر شهر (ص )۵۰ در خود هضم و جوهر خودمانی بودن خود را به آنها نیز القا کند. آن قدر تکثیر میشوند که زن به ذوزنقه یعنی شکلی هندسی
این گونه تصویرساز یها در شعر "گوشها باز "...با ارائهی سهیلا میرزایی در شعرهای دیگری از این مجموعه نیز که با گوشههای متعدد تبدیل میشود و گاهی نیز به مربع بودن و
تصویرها و تص ّورهای مختلف و کابردهای ناشناختهی تصویری زبانی خودمانی و به ظاهر غیرشاعرانه را برای بیان شعری خود
برگزیده ،بسیار موفق عمل کرده است .این زبان با ساختار زبانی خفه شدن در چهارتاق گردن مینهد.
از "مو" ،حتی پخت هتر نیز م یشود: شعرهای او مطابقت زیادی دارد و از این ساختار کلی بیرون در عین حال ،تکثی ِر زن ذوزنقهای میتواند به متعدد بودن
موهایم رگ م یکنند در چشم خانههای خالی
نمیزند: چنین زنانی که زندگی شان پر از گوشه است نیز تعبیر شود.
... خورشید از آن پشت تالاپی افتاد پایین در این اثر که نخستین شعر کتاب "میچکا غیرقانونی میخواند"
قطار یک نفس دور میشود مو م یشود (ص )۶۶ دلم پولوم شد به رن ِگ زرد (ص )۲۳ را تشکیل م یدهد ،چند شخصیتی بودن یا چند بُعدی بودن
شخصیت از زن ذوزنقهای به زن مربعی کاهش مییابد و در
و این "مو" در نهایت به شکلهای دیگری هم در میآید و به نهایت ،گوش هها هم به جان هم میافتند .بدین ترتیب ،میتوان
کارهای دیگری هم واداشته م یشود: ساختاری روایی را در این شعر جستوجو کرد؛ روایتی که از
موهایش دو تقسیم و ای کاش او این رویکرد زبانی را در سراسر شعرهایی از این ابتدا تا انتها به شکلی نامحسوس زیر تصاویر ناآشنا و آشنایی
قدری چهار راه دراز دست ،به شکلی یکدست دنبال م یکرد و تمام سطرهایش مثل زدای آن پیش رفته است و سطر «گوشههایم که به جان هم
... پایان بند ِی همین شعر که درخشانترین بخش شعر است ،با م یافتند /قی میکنم» ،مهمترین اتفاق داستانی این شعر کوتاه
موهایم دراز میان پهنایت (ص )۶۷ لحنی خودمانی نوشته میشد: پُر روایت را تشکیل میدهد.
نمونه دیگری از تصویرسازی استعمال نشده و ناب را در شعر اما وقتی خورشید سایهاش را تالاپی روی صورتم میپاشد در شعر "شکل صبور زیستن یا صدای سادهی توفان" با روایتی
از نوع دیگر روبرو هستیم ،روایتی خودمانی ،صادقانه و صمیمانه:
از جا م یپرم
دیرم شده است باید دوش بگیرم( .ص )۲۴ وقتی ذهنم میخواهد با یک تکه کاغذ صمیمی شود
27 "در اتاق ۱۳۴اتفاق میافتد" م یتوان جس توجو کرد: نگاه ،صدا و لحن زنانه در شعرهای میرزایی نه به شکلی تصنعی کلید را فشار م یدهی
صندلی خالی روبرو و از روی عمد ،که به طور ناخودآگاه و درونی شده و تنها به و من برهن هام (ص )۱۳
دلیل زن بودن شاعر اتفاق میافتد .حتی به جرأت میتوان گفت صمیمیتی که شاعر از آن میگوید ،در خود شعر اتفاق افتاده
-همان موقعی ِت فرضی ست - که شعرهای او حس زنان های مشترک و جهانی را به خواننده
ادامهاش در اتاق دیگر اتفاق میافتد( .ص )۹۳
است ،در سطرهایی که شاعر جسارت آن را پیدا کرده که با انتقال م یدهند:
زنهای زائو ناخن میجوند
27 ...
خوابهایت را خوب آب و جارو کن (ص )۳۰
و در شعری دیگر نیز این چنین زنانه مینویسد: نگاهی به مجموعه شعر «میچکا غیرقانونی
کف شها لنگه لنگه م یلنگند م یخواند» اثر سهیلا میرزایی
کسی آن پشت جنینش را چال کرده است سپیده جدیری
و جفت جفت خواب کف شهای کهنه م یبیند (ص )۳۳
سال متسیب /شماره - 1257جمعه 29رویرهش 1392 شاعر در عین حال ،تقریباً در تمام شعرهای "میچکا غیرقانونی اشاره:
م یخواند" به آشنایی زدایی از کاربرد کلمات ،وظایف تعریف
شدهی اشیاء و ایماژهای شعری دست زده است ،آن قدر که زبانی غیررسمی و خودمانی با خوانندهاش سخن بگوید: "میچکا غیرقانونی م یخواند"
مخاطب او که بی تردید مخاطب خاص و حرفهای شعر است، میخواهم ولو شوم همین جا (ص )۱۳ را سا لها پیش ،به طور
عادت میکند در هر شعر این کتاب ،به دنبال نوع جدیدی از "غیرقانونی" در ایران خواندم؛
مثل من توفان را درسته بلعیده باشد (ص )۱۴ از این نظر ،غیرقانونی که کتاب
کارکردهای استعمال نشدهی واژهها و تصاویر بگردد: در ایران اجاز هی انتشار نداشت
بالشم گیج است و به قولی ،به طور قاچاق (!)،
از آن طرف آ بها به دست
خواب نم یبیند (ص )۳۶ من رسیده بود .همان زمان
جا پای ماندهام بر زمین این یادداشت را دربارهاش
نوشتم که بالطبع ،آن نیز در
به قرص ماه خیره م یشود خوابش م یبرد (ص )۴۳ مطبوعات آن روزهای ایران،
قناریهایت زردتر م یخوانند (ص )۴۵ "غیر قابل چاپ" شناخته شد .به تازگی مجموعه شعر جدیدی از
حالا سهیلا میرزایی با عنوان "م یافتد از دستم" در آلمان منتشر شده
پُکی به آب خواهم زد (ص )۵۴ است .همین موضوع ،بهانهای شد که یادداش ِت آن سا لهایم بر آن
مستطیلی فکر نکن کتا ِب ممنوعه را بازخوانی کنم و با توجه به اینکه شعرهای کتاب
"میچکا" همچنان در ایران غیرقانونی و بدون مجوز باقی ماند هاند،
جایی غلمبه غلمبه لبخند قورت م یدهند (ص )۵۹ متن آن را در اختیار مجلهی شهروند بی سی قرار دهم برای انتشار.
امید که ممنوع ههایمان همگی قانونی شوند؛ در وطنی که دوست
میداری ماش ،به خاطر مردمانش ،و نه به خاطر ُحکمراناناش.
بوی النگوهایت م یآید و این صمیمیت تا آنجا پیش میرود که متن از ذهن شاعر هم "جی .هیلیس میلر" در کتاب "پیرامون ادبیات" ،ادبیات را
صاف و ساده (ص )۶۲ سادهتر م یشود: چنین تعریف کرده است« :کاربرد عجیب کلمات برای ارجاع به
شعر "دیوار" نیز میتواند به عنوان یکی از پیشنهاددهندهترین ذهنم روی کاغذ چیزها ،به آد مها و رویدادها ،چیزها ،آدم ها و رویدادهایی که
شعرهای امروز مطرح شود ،هر چند که واژهها و تصاویری هرگز نمیتوان قاطعانه فهمید که جایی وجود (هستی) پنهان
ساده شده است (ص )۱۴
دارند یا نه».
In touch with Iranian diversity مختص به خودش و پدیدآورندهاش را در خود جای داده است سهیلا میرزایی هم در "میچکا غیرقانونی م یخواند" به کشف و با شاعر "فاصلهای غریب" پیدا م یکند:
که کاربرد آنها فقط در همین شعر تعریف میشود: چنین هستی پنهانی دست زده و با لحن و بیانی صمیمانه و قطعات عجی ِب مرا هم نم یتواند به خاطر بسپارد (ص )۱۴
...باردار شدم با ویاری از دیوار و حروف .حرف میخوردم دیوار خودمانی ،درهای عجیبترین دنیای ممکن را به روی خواننده
میشدم دیوار میشدم شعرم تََرک بر میداشت .عشق بازیام با
دیوار همسایه! چش مهای دیوارکوب سرگردان بودند و عاشقم. سطرهایی نیز در این شعر به چشم م یخورند که به نظر اشعارش گشوده است.
دردم از پشت به دهانم میزد .در ویارم حرف بالا م یآوردم... میرسد شاعر در آنها به عمد از لحن خودمانیاش فاصله گرفته او کلمات و حروف را درست مثل خطوط و رنگ توی دستهای
و یکدستی صمیمانهی شعر را بر هم زده است ،اما چون در خود نقاشی به کار برده است که قصد دارد تابلویی عجیب و بی
(ص )۴۹ شعر با عنوان "قطعات عجیب" از آنها یاد میشود ،کاربرد آنها از
و این که به "شعر" جسمانیت بخشیده و "حروف" را به شباهت به تمام تابلوهایی که تا کنون دیدهایم ،خلق کند.
موجوداتی قابل تجسم تبدیل کرده است نیز حکایت از نگاهی پیش در شعر تعریف شده است: زنی شبیه ذوزنقهام
قطعهای را که سال هاست در ایستگا ِه متروک ماسیده است
نو و شاعرانه به کارکرد این واژهها دارد: یا تردیدی که پشت مردم کهای درشت توفانی شده است تکثیر و هی تکثیر م یشوم (ص )۱۱
شعری دراز شده بر کف زنی که شبیه ذوزنقه است ،گوشههای مختلف زندگیاش را
(ص )۱۴ با تصویری ذوزنق هوار از خودش توصیف م یکند ،انگار که این
Vol. 20 / No. 1257 - Friday, Sept. 20, 2013 پرت در هوا میخکوب بر زمین و در مجموع شعر آن قدر صمیمیت دارد که چنین سطرهایی را گوشههای زندگی ،گوشههایی از پیکر اویند؛ این گوشهها گاهی
حروف سایه میاندازند بر شهر (ص )۵۰ در خود هضم و جوهر خودمانی بودن خود را به آنها نیز القا کند. آن قدر تکثیر میشوند که زن به ذوزنقه یعنی شکلی هندسی
این گونه تصویرساز یها در شعر "گوشها باز "...با ارائهی سهیلا میرزایی در شعرهای دیگری از این مجموعه نیز که با گوشههای متعدد تبدیل میشود و گاهی نیز به مربع بودن و
تصویرها و تص ّورهای مختلف و کابردهای ناشناختهی تصویری زبانی خودمانی و به ظاهر غیرشاعرانه را برای بیان شعری خود
برگزیده ،بسیار موفق عمل کرده است .این زبان با ساختار زبانی خفه شدن در چهارتاق گردن مینهد.
از "مو" ،حتی پخت هتر نیز م یشود: شعرهای او مطابقت زیادی دارد و از این ساختار کلی بیرون در عین حال ،تکثی ِر زن ذوزنقهای میتواند به متعدد بودن
موهایم رگ م یکنند در چشم خانههای خالی
نمیزند: چنین زنانی که زندگی شان پر از گوشه است نیز تعبیر شود.
... خورشید از آن پشت تالاپی افتاد پایین در این اثر که نخستین شعر کتاب "میچکا غیرقانونی میخواند"
قطار یک نفس دور میشود مو م یشود (ص )۶۶ دلم پولوم شد به رن ِگ زرد (ص )۲۳ را تشکیل م یدهد ،چند شخصیتی بودن یا چند بُعدی بودن
شخصیت از زن ذوزنقهای به زن مربعی کاهش مییابد و در
و این "مو" در نهایت به شکلهای دیگری هم در میآید و به نهایت ،گوش هها هم به جان هم میافتند .بدین ترتیب ،میتوان
کارهای دیگری هم واداشته م یشود: ساختاری روایی را در این شعر جستوجو کرد؛ روایتی که از
موهایش دو تقسیم و ای کاش او این رویکرد زبانی را در سراسر شعرهایی از این ابتدا تا انتها به شکلی نامحسوس زیر تصاویر ناآشنا و آشنایی
قدری چهار راه دراز دست ،به شکلی یکدست دنبال م یکرد و تمام سطرهایش مثل زدای آن پیش رفته است و سطر «گوشههایم که به جان هم
... پایان بند ِی همین شعر که درخشانترین بخش شعر است ،با م یافتند /قی میکنم» ،مهمترین اتفاق داستانی این شعر کوتاه
موهایم دراز میان پهنایت (ص )۶۷ لحنی خودمانی نوشته میشد: پُر روایت را تشکیل میدهد.
نمونه دیگری از تصویرسازی استعمال نشده و ناب را در شعر اما وقتی خورشید سایهاش را تالاپی روی صورتم میپاشد در شعر "شکل صبور زیستن یا صدای سادهی توفان" با روایتی
از نوع دیگر روبرو هستیم ،روایتی خودمانی ،صادقانه و صمیمانه:
از جا م یپرم
دیرم شده است باید دوش بگیرم( .ص )۲۴ وقتی ذهنم میخواهد با یک تکه کاغذ صمیمی شود
27 "در اتاق ۱۳۴اتفاق میافتد" م یتوان جس توجو کرد: نگاه ،صدا و لحن زنانه در شعرهای میرزایی نه به شکلی تصنعی کلید را فشار م یدهی
صندلی خالی روبرو و از روی عمد ،که به طور ناخودآگاه و درونی شده و تنها به و من برهن هام (ص )۱۳
دلیل زن بودن شاعر اتفاق میافتد .حتی به جرأت میتوان گفت صمیمیتی که شاعر از آن میگوید ،در خود شعر اتفاق افتاده
-همان موقعی ِت فرضی ست - که شعرهای او حس زنان های مشترک و جهانی را به خواننده
ادامهاش در اتاق دیگر اتفاق میافتد( .ص )۹۳
است ،در سطرهایی که شاعر جسارت آن را پیدا کرده که با انتقال م یدهند: