Page 28 - Shahrvand BC 1255
P. 28
ادبیات /نقد
28نگاهی به مجموع هی داستان «کاش کسی مرا نجات
م یداد و داستان های دیگر» نوشت هی فرامرز پورنوروز
ب هزندگی زما نپیغمب رت ودارد؟ول ین هگفت هها یم ندراواث رم یکر دو تازه یادم افتاد که کمربند نبست هام .درحال یکه به سیگارم پک م یزدم، آزاده دواچی سال متسیب /شماره - 1255جمعه 15رویرهش 1392
ن هب یتفاوت یا مراجد یم یگرف ت .برا یخود شم یآم دوچن ددقیق ها ی کمربندم را بســتم .دلمم یخواست جاده تا بی نهایت طولانی م یشد یکی از ویژگ یهای نوشــتار به خصوص ادبیات داستانی درگیر کردن
ازآ بو هواوبالارفت نقیم تهاونی زچندجمل ها یازانجی لم یگف تو و من در همان احوال م یراند م( .داســتان کاش کسی من را هم نجات مخاطب با واقعی تهایی روزمره است که از زاوی هی متفاوتبازساز یشده In touch with Iranian diversity
آمینی تکرارم یکر دوم یرف تپ یکار شتاماهدیگر،دوبارهبامجل هی و به مخاطب ارائه م یشــود .بدیهی است که تصویرساز یهای روایی از
م یداد ،صفح هی۱۱) اتفاقات ،عادات و رفتارهای بشری در سطحنوشتار از این لحاظ ارزش
جدید ی... (داستان بندهی خوبخدا ،صفح هی ۸۹) شخصی تپردازی در اکثر داستا نها از قاعدهی خاصی پیروی نم یکند، دارد که م یتواند به هر رویداد ماهیتی چندگانه ببخشد .در ای نچنین
تلاش نویسنده در اکثر داستا نها تاکید ضمنی بر نتیج هگیر یها راوی اما راوی در اکثر داســتا نها علاوه بر نشان دادن جنسیتخود ،راوی فضایی نویسنده با نشان دادنرویکردهای مختلف اجتماعی و سیاسی
است ،این نتیج هگیر یها هستند که راوی آ نها را به مخاطبم یدهد متکل موحده اســت به نوعی که شک لگیری داستان و فضای متعاقب با در متن م یتواند بر بخشــی از واسازی حقایقی دست بزند که پیش از
تــا بر اســاس آن بتواند مرزهای دریافتی خودش از هر داســتان را با آن عموماً از زاوی هی دید او مطرح م یشود ،بهنوعی راوی کمتر فرصت این در ذهن مخاطب بهگونه دیگری به تصویر کشــیده شدهاند .با این
نویسنده مشخص کند .اما در بعضی از داستان مثل بندهیخوب خدا، م یکند تا به عک سالعم لها و واکن شهای شخصی تهای دیگر بپردازد و
خود نویســنده این نتیج هگیــری را در انتها به مخاطب م یدهد بدون یا از ذهن دیگر شخصی تهاداستان را روایت کند ،از سوی دیگر تکرار حال به نظر م یرسد .گاهی ای نگونه درگیر کردن مخاطب
یک راوی در کل این مجموعه تنوع در شخصی تپردازی را نیز کاهش با فضای حقیقی و رئال بهخصوص در داســتا نهایی که
آنکه به معنای خاصی در متن دلالت کرده و یا ارجاعدهد. داده اســت .درهر صورت پردازش داستان به ای نگونه یعنی به صورت از تکنیک رئالیسم اســتفاده کردهاند ،م یتواند متن را به
داشــ تخداحافظ یم یکر دک هگفت م «:حالاکجاباای نعجل ه »!گفت: یک گفتگو و یا خبر ســاده از یک رویــداد تقلیلدهد و
«فک رکن مامــروزوق تچندان یندارید،ی هروزدیگ ه...» وخیل یمؤ ّد ب متکل موحده ،فضای داستان را به فضای رئال نزدیک تر کرده است. یا در بعضی از موارد تنها به یک خاطرهنویســی سطحی
برگشــ توب هطر فپل ههاراهافتا د .ح سم یکرد مک هدار ممسی حرابا اکثر داستا نها حول محورهای اجتماعی بیان م یشوند ،به عبارت دیگر بدون ارائ هی تکنیک خاصی تبدیل شــوند .در ای نچنین
راوی در اکثر داستان حول این محورها مانور م یدهد،شخصی تها نیز فضایی نویســندهبا دو چالش جدی روبه رو است ،از یک
نگاه مبدرق هم یکن م. (داستان بندهی خوب خدا ،صفح هی۹۰) هر کدام در همین محور در تلا شاند تا با مخاطب ارتباط برقرار کنند. ســو باید در نوع و بیان روای تها دقت نظر داشــته باشد
از دیگــر مشــخص ههای این مجموعه نوســان ذهــن مخاطب در دو فضای به تصویر کشیده شده در اکثرداستا نها به نوعی مخاطب را به و ا ز ســوی دیگر نویســنده نیاز داردتا توجه خود را به
جغرافیای متفاوت اســت ،با اینکه در نوشــتار بسیاری از نویسندگان فضاسازی داستان معطوف کند ،یعنی فضای داستان را به
مهاجر گاهی این چرخش به صورت ســمبلیک و رمزگونه اســت و یا ذهن راوی نزدیک و با انواع چال شهای ذهنیت او آشنا م یکند. گون های بچیند که نوشتار را از حالت یک واگویه یروزمره
گاهی برای نقد رویکردهای سیاســی و یا تاریخ حســاس یکجامعه از دیگر ویژگ یهای این مجموعه ،انتخاب نا مهای داســتان و پیوند آن رهایی بخشد .به هر حال مشکل اکثر نویسندگانی که عیناً
بیان م یشود ،چرخش نویسنده به سمت این دو جغرافیا نیز بر تلاش با محتوای هر داستان است ،به این ترتیب مخاطب پیش ازرسیدن به مطابق با روای تهای واقعی م ینویســند و در واقع همین
نویســنده بر بازنمایی تک ههای از خاطرات او دلالتم یکند .گاهی این متن خود را با موضوع متنی آماده م یکند که نشأ تگرفته از تجرب ههای روای تهارا به داستان مبدل م یکنند ،گاهی دور شدن از
تصویرســاز یها از خاطره سازی صرف فاصله م یگیرند و به بخشی از روزمــرهی عادی اســت ،م یتوان گفت این تیترســازی ،فضا را برای زوایا و تکنی کهای داســتانی است .به هر حال ای نچنین
تبیین و بازنمایی نویسنده از تاریخ بدلم یشوند باری مثال داستان در آشنایی مخاطب با محتوای داستان آماده کرده است .در واقع تکنیک نوشــتاری که خاصه بــر حقایقو تصویرهــای واقعی از
سه پردهی کوتاه که هر روایت دلالت بر خاطرهی مشخصی از نویسنده نویســنده برای انتخاب اســامی عام و یاعنوا نهایی برای هر داستان زندگی بنا م یشود ،حتی اگر این چال شها را داشته باشد،
از خاطراتش در ســرزمینمادری است ،اما همین خاطره سازی تلاش قدرت درک و بســط متفاوتی را م یتواند بهمخاطب خود
نویسنده را برای نشان دادن روای تهای حقیقی و بازسازی آ نها نشان نشا ندهندهی زبان و ساختار آن داستان است. ارائه دهد .از ســوی دیگر تنوع در فرم و محتوای ای نگونه
م یدهد مثلًا درهمین داســتان در سه پردهی کوتاه نویسنده در سه مثلًا داستا نهای همه چیز ممکنه ،بنده یخو بخدا ،فق طس هشماره
پرده روای تهایی از زندگی در ســرزمین مــادری و مهاجرت و تفاوت ک مداشت م! ،چ هم یدون مفرداچ یمی شه ،هر کدام از اینداستا نها که نوشتار را افزایش دهد.
راوی بیشــتر از زبان محاورهای بهره برده است ،حتی انتخاب تیترهای در مجموع هی داســتان «کاش کســی مرا نجات می داد
آ نها را بهتصویر م یکشد. محاورهای نیز در داستان به همین بازسازیواقعیت کمک کرده است. و داســتان های دیگر» نوشــت هی فرامرز پورنــوروز ما با
ازس هسا لقب لم یدانست مک هبرزوب هکاناداپناهندهشدهبود .مدت یدر بااینک هبارهاخواست هبود ماورادس تب هس رکن متادیگ رنیاید،اصرار ای نچنین فضایی روبهرو هستیم .به عبارت دیگر م یتوان
رستورا نکارم یکرد.بع ده مشنید مک هروزنام هپخ شم یکند.بعدها خاص یداش تک همراب هخدای شنزدی ککن د .ه رچ هم یگفت مباباجا ن چالش نویســنده با زبان ،فضای روایــی و درعی نحال به
هم کارگ رساختمان یو ...بع دبیکار ی. ولف رب همذاق شسازگارنبو د .برا ی من ب هاین جورچیزهااعتقا دندار مواصلًازندگ یامروزم نچ هربط ی تصویر کشیدن بخ شهای از وقایع وزندگی روزمره را دید.
کارها یبدر دبخوره مانگلیســ یخوبی نداش ت .ای ن از ویژگیهــای این مجموعه بهرهگیری از زبان ســاده و
اواخر،حدو دی کماهقب لک هتلفن یصحب تم یکردیم، درعینحال فضایی عادی و حقیقی است که بر کلیت اکثر Vol. 20 / No. 1255 - Friday, Sept. 6, 2013
صدای افســردها یداشــ تودیگ رازآ نشورونشا ط داســتانهاحکمفرماست .تکنیک روایی در این مجموعه
ســاب قخبر ینبو د .انگاردرمقاب لحواد ثومشکلا ت پیچیده نیست ،بلکه نویسنده در تلاش است تا برشهای 28
متفاوتی را از درگیریها ومکاشــفات روزمرهی خود به
کوتاهآمدهبود (صفح هی .)۲۳ مخاطب به دست بدهد .گرچه که این عدم پیچیدگی در
از دیگر ویژگ یهای این مجموعه که در اکثر داستا نها ساختار و محتوای داستان ،آن را برای مخاطبباورپذیر
تکرار م یشود ،پایان ناگهانی و به دور از انتظار داستان تر کرده اســت ،اما در بعضی از این داستا نها گاهی این
است .گرچه که بهنظر م یرسد این تکنیک نویسنده، ســادهگویی کلیت و محتوای تکنیک روایی را خدشهدار
نتیج هگیــری را در انتهای داســتان به مخاطب خود
واگــذار کرده اســت اما در بعضی از داســتا نها مثل کرده است.
داستان کاش کســی من را هم نجات م یداد ،به نظر چند قطره باران از گوشــ هی باز پنجره به صورتم خورد.
م یرســد که این پایان بندی ناگهانی به نوعی داستان لحظاتی بعد شیش هی مقابل از قطرههای باران ،که به هم
را نیم هتمام رها کرده است اینپایان بندی در بعضی م یپیوســتند ،پرشد .صدای موســیقی را بلندتر کردم و
دیگر از داستا نها موفق عمل کرده است مثل داستان
مــن م یمانم و ،...با این حال به نظر م یرســد دلیل
بــه نظررســیدن در نیم هکاره ماندن داســتان ،عدم
بنیان ســاختار داســتان به صورت کامل و یا بسط و
گســترش آن پیش از انتهای داستان است.در برخی
از داســتا نهایی که نویسنده توانسته است این فضا را
گسترش دهد ،این پایان بندی به کلیت داستان لطمه
نزده است .نمون هیآن را م یتوان در داستان یک قطره
عشق و اگر پشیمان نم یشدم هم دید.
در این داســتان نیز با اینکه زاویــ هی روایی و همین
طور تصویرساز یهای نویسنده ،ساده هستند ،زبان نیز
ساده و سطح روایتدرگیر تکنیک خاصی نیست ،اما
نویســنده م یتواند به نوعی تأثیر هجران را در سطح
نوشتاری نشان دهد و به نوعی حقایق حضارپیرامونش
را به تصویر بکشد.
در پایان م یتوان گفت که این مجموعهداستان با اینکه
از تکنیک روایی خاصی بهره نبرده است ،اما م یتواند با
مخاطب خود درانتقال بخشی از دغدغ ههای نویسنده
از حقایق پیرامونش موثر باشــد .در واقع نویسنده از
ماهیت نوشــتار نه برای فضاســازی و ارائ هیتکنیک
خاصی در داستان ،بلکه برای بیان بخشی از خاطرات
و دغدغ ههای خودش بهره برده اســت .در بسیاری از
موارد همینزبان ســاده و گفتگوهای عامیانه بازتاب
حقایقی هســتند که شاید در زبان رمزگونه و نمادین
نوشتاری سخت تر بتواند به مخاطب منتقلشود .
28نگاهی به مجموع هی داستان «کاش کسی مرا نجات
م یداد و داستان های دیگر» نوشت هی فرامرز پورنوروز
ب هزندگی زما نپیغمب رت ودارد؟ول ین هگفت هها یم ندراواث رم یکر دو تازه یادم افتاد که کمربند نبست هام .درحال یکه به سیگارم پک م یزدم، آزاده دواچی سال متسیب /شماره - 1255جمعه 15رویرهش 1392
ن هب یتفاوت یا مراجد یم یگرف ت .برا یخود شم یآم دوچن ددقیق ها ی کمربندم را بســتم .دلمم یخواست جاده تا بی نهایت طولانی م یشد یکی از ویژگ یهای نوشــتار به خصوص ادبیات داستانی درگیر کردن
ازآ بو هواوبالارفت نقیم تهاونی زچندجمل ها یازانجی لم یگف تو و من در همان احوال م یراند م( .داســتان کاش کسی من را هم نجات مخاطب با واقعی تهایی روزمره است که از زاوی هی متفاوتبازساز یشده In touch with Iranian diversity
آمینی تکرارم یکر دوم یرف تپ یکار شتاماهدیگر،دوبارهبامجل هی و به مخاطب ارائه م یشــود .بدیهی است که تصویرساز یهای روایی از
م یداد ،صفح هی۱۱) اتفاقات ،عادات و رفتارهای بشری در سطحنوشتار از این لحاظ ارزش
جدید ی... (داستان بندهی خوبخدا ،صفح هی ۸۹) شخصی تپردازی در اکثر داستا نها از قاعدهی خاصی پیروی نم یکند، دارد که م یتواند به هر رویداد ماهیتی چندگانه ببخشد .در ای نچنین
تلاش نویسنده در اکثر داستا نها تاکید ضمنی بر نتیج هگیر یها راوی اما راوی در اکثر داســتا نها علاوه بر نشان دادن جنسیتخود ،راوی فضایی نویسنده با نشان دادنرویکردهای مختلف اجتماعی و سیاسی
است ،این نتیج هگیر یها هستند که راوی آ نها را به مخاطبم یدهد متکل موحده اســت به نوعی که شک لگیری داستان و فضای متعاقب با در متن م یتواند بر بخشــی از واسازی حقایقی دست بزند که پیش از
تــا بر اســاس آن بتواند مرزهای دریافتی خودش از هر داســتان را با آن عموماً از زاوی هی دید او مطرح م یشود ،بهنوعی راوی کمتر فرصت این در ذهن مخاطب بهگونه دیگری به تصویر کشــیده شدهاند .با این
نویسنده مشخص کند .اما در بعضی از داستان مثل بندهیخوب خدا، م یکند تا به عک سالعم لها و واکن شهای شخصی تهای دیگر بپردازد و
خود نویســنده این نتیج هگیــری را در انتها به مخاطب م یدهد بدون یا از ذهن دیگر شخصی تهاداستان را روایت کند ،از سوی دیگر تکرار حال به نظر م یرسد .گاهی ای نگونه درگیر کردن مخاطب
یک راوی در کل این مجموعه تنوع در شخصی تپردازی را نیز کاهش با فضای حقیقی و رئال بهخصوص در داســتا نهایی که
آنکه به معنای خاصی در متن دلالت کرده و یا ارجاعدهد. داده اســت .درهر صورت پردازش داستان به ای نگونه یعنی به صورت از تکنیک رئالیسم اســتفاده کردهاند ،م یتواند متن را به
داشــ تخداحافظ یم یکر دک هگفت م «:حالاکجاباای نعجل ه »!گفت: یک گفتگو و یا خبر ســاده از یک رویــداد تقلیلدهد و
«فک رکن مامــروزوق تچندان یندارید،ی هروزدیگ ه...» وخیل یمؤ ّد ب متکل موحده ،فضای داستان را به فضای رئال نزدیک تر کرده است. یا در بعضی از موارد تنها به یک خاطرهنویســی سطحی
برگشــ توب هطر فپل ههاراهافتا د .ح سم یکرد مک هدار ممسی حرابا اکثر داستا نها حول محورهای اجتماعی بیان م یشوند ،به عبارت دیگر بدون ارائ هی تکنیک خاصی تبدیل شــوند .در ای نچنین
راوی در اکثر داستان حول این محورها مانور م یدهد،شخصی تها نیز فضایی نویســندهبا دو چالش جدی روبه رو است ،از یک
نگاه مبدرق هم یکن م. (داستان بندهی خوب خدا ،صفح هی۹۰) هر کدام در همین محور در تلا شاند تا با مخاطب ارتباط برقرار کنند. ســو باید در نوع و بیان روای تها دقت نظر داشــته باشد
از دیگــر مشــخص ههای این مجموعه نوســان ذهــن مخاطب در دو فضای به تصویر کشیده شده در اکثرداستا نها به نوعی مخاطب را به و ا ز ســوی دیگر نویســنده نیاز داردتا توجه خود را به
جغرافیای متفاوت اســت ،با اینکه در نوشــتار بسیاری از نویسندگان فضاسازی داستان معطوف کند ،یعنی فضای داستان را به
مهاجر گاهی این چرخش به صورت ســمبلیک و رمزگونه اســت و یا ذهن راوی نزدیک و با انواع چال شهای ذهنیت او آشنا م یکند. گون های بچیند که نوشتار را از حالت یک واگویه یروزمره
گاهی برای نقد رویکردهای سیاســی و یا تاریخ حســاس یکجامعه از دیگر ویژگ یهای این مجموعه ،انتخاب نا مهای داســتان و پیوند آن رهایی بخشد .به هر حال مشکل اکثر نویسندگانی که عیناً
بیان م یشود ،چرخش نویسنده به سمت این دو جغرافیا نیز بر تلاش با محتوای هر داستان است ،به این ترتیب مخاطب پیش ازرسیدن به مطابق با روای تهای واقعی م ینویســند و در واقع همین
نویســنده بر بازنمایی تک ههای از خاطرات او دلالتم یکند .گاهی این متن خود را با موضوع متنی آماده م یکند که نشأ تگرفته از تجرب ههای روای تهارا به داستان مبدل م یکنند ،گاهی دور شدن از
تصویرســاز یها از خاطره سازی صرف فاصله م یگیرند و به بخشی از روزمــرهی عادی اســت ،م یتوان گفت این تیترســازی ،فضا را برای زوایا و تکنی کهای داســتانی است .به هر حال ای نچنین
تبیین و بازنمایی نویسنده از تاریخ بدلم یشوند باری مثال داستان در آشنایی مخاطب با محتوای داستان آماده کرده است .در واقع تکنیک نوشــتاری که خاصه بــر حقایقو تصویرهــای واقعی از
سه پردهی کوتاه که هر روایت دلالت بر خاطرهی مشخصی از نویسنده نویســنده برای انتخاب اســامی عام و یاعنوا نهایی برای هر داستان زندگی بنا م یشود ،حتی اگر این چال شها را داشته باشد،
از خاطراتش در ســرزمینمادری است ،اما همین خاطره سازی تلاش قدرت درک و بســط متفاوتی را م یتواند بهمخاطب خود
نویسنده را برای نشان دادن روای تهای حقیقی و بازسازی آ نها نشان نشا ندهندهی زبان و ساختار آن داستان است. ارائه دهد .از ســوی دیگر تنوع در فرم و محتوای ای نگونه
م یدهد مثلًا درهمین داســتان در سه پردهی کوتاه نویسنده در سه مثلًا داستا نهای همه چیز ممکنه ،بنده یخو بخدا ،فق طس هشماره
پرده روای تهایی از زندگی در ســرزمین مــادری و مهاجرت و تفاوت ک مداشت م! ،چ هم یدون مفرداچ یمی شه ،هر کدام از اینداستا نها که نوشتار را افزایش دهد.
راوی بیشــتر از زبان محاورهای بهره برده است ،حتی انتخاب تیترهای در مجموع هی داســتان «کاش کســی مرا نجات می داد
آ نها را بهتصویر م یکشد. محاورهای نیز در داستان به همین بازسازیواقعیت کمک کرده است. و داســتان های دیگر» نوشــت هی فرامرز پورنــوروز ما با
ازس هسا لقب لم یدانست مک هبرزوب هکاناداپناهندهشدهبود .مدت یدر بااینک هبارهاخواست هبود ماورادس تب هس رکن متادیگ رنیاید،اصرار ای نچنین فضایی روبهرو هستیم .به عبارت دیگر م یتوان
رستورا نکارم یکرد.بع ده مشنید مک هروزنام هپخ شم یکند.بعدها خاص یداش تک همراب هخدای شنزدی ککن د .ه رچ هم یگفت مباباجا ن چالش نویســنده با زبان ،فضای روایــی و درعی نحال به
هم کارگ رساختمان یو ...بع دبیکار ی. ولف رب همذاق شسازگارنبو د .برا ی من ب هاین جورچیزهااعتقا دندار مواصلًازندگ یامروزم نچ هربط ی تصویر کشیدن بخ شهای از وقایع وزندگی روزمره را دید.
کارها یبدر دبخوره مانگلیســ یخوبی نداش ت .ای ن از ویژگیهــای این مجموعه بهرهگیری از زبان ســاده و
اواخر،حدو دی کماهقب لک هتلفن یصحب تم یکردیم، درعینحال فضایی عادی و حقیقی است که بر کلیت اکثر Vol. 20 / No. 1255 - Friday, Sept. 6, 2013
صدای افســردها یداشــ تودیگ رازآ نشورونشا ط داســتانهاحکمفرماست .تکنیک روایی در این مجموعه
ســاب قخبر ینبو د .انگاردرمقاب لحواد ثومشکلا ت پیچیده نیست ،بلکه نویسنده در تلاش است تا برشهای 28
متفاوتی را از درگیریها ومکاشــفات روزمرهی خود به
کوتاهآمدهبود (صفح هی .)۲۳ مخاطب به دست بدهد .گرچه که این عدم پیچیدگی در
از دیگر ویژگ یهای این مجموعه که در اکثر داستا نها ساختار و محتوای داستان ،آن را برای مخاطبباورپذیر
تکرار م یشود ،پایان ناگهانی و به دور از انتظار داستان تر کرده اســت ،اما در بعضی از این داستا نها گاهی این
است .گرچه که بهنظر م یرسد این تکنیک نویسنده، ســادهگویی کلیت و محتوای تکنیک روایی را خدشهدار
نتیج هگیــری را در انتهای داســتان به مخاطب خود
واگــذار کرده اســت اما در بعضی از داســتا نها مثل کرده است.
داستان کاش کســی من را هم نجات م یداد ،به نظر چند قطره باران از گوشــ هی باز پنجره به صورتم خورد.
م یرســد که این پایان بندی ناگهانی به نوعی داستان لحظاتی بعد شیش هی مقابل از قطرههای باران ،که به هم
را نیم هتمام رها کرده است اینپایان بندی در بعضی م یپیوســتند ،پرشد .صدای موســیقی را بلندتر کردم و
دیگر از داستا نها موفق عمل کرده است مثل داستان
مــن م یمانم و ،...با این حال به نظر م یرســد دلیل
بــه نظررســیدن در نیم هکاره ماندن داســتان ،عدم
بنیان ســاختار داســتان به صورت کامل و یا بسط و
گســترش آن پیش از انتهای داستان است.در برخی
از داســتا نهایی که نویسنده توانسته است این فضا را
گسترش دهد ،این پایان بندی به کلیت داستان لطمه
نزده است .نمون هیآن را م یتوان در داستان یک قطره
عشق و اگر پشیمان نم یشدم هم دید.
در این داســتان نیز با اینکه زاویــ هی روایی و همین
طور تصویرساز یهای نویسنده ،ساده هستند ،زبان نیز
ساده و سطح روایتدرگیر تکنیک خاصی نیست ،اما
نویســنده م یتواند به نوعی تأثیر هجران را در سطح
نوشتاری نشان دهد و به نوعی حقایق حضارپیرامونش
را به تصویر بکشد.
در پایان م یتوان گفت که این مجموعهداستان با اینکه
از تکنیک روایی خاصی بهره نبرده است ،اما م یتواند با
مخاطب خود درانتقال بخشی از دغدغ ههای نویسنده
از حقایق پیرامونش موثر باشــد .در واقع نویسنده از
ماهیت نوشــتار نه برای فضاســازی و ارائ هیتکنیک
خاصی در داستان ،بلکه برای بیان بخشی از خاطرات
و دغدغ ههای خودش بهره برده اســت .در بسیاری از
موارد همینزبان ســاده و گفتگوهای عامیانه بازتاب
حقایقی هســتند که شاید در زبان رمزگونه و نمادین
نوشتاری سخت تر بتواند به مخاطب منتقلشود .