Page 32 - Shahrvand BC No.1248
P. 32
** * این روزها حال و روز شــاعر بلندآوازهی کرد؛ شیرکو بیکس مساعد ادبیات/شعر 32
نیست و قریب چندماه اســت که در یکی از بیمارستا نهای سوئد
«تحول » بســتریاست .با یادی از این پاپلو نرودای کرد و با آرزوی سلامتی چند شعر از شیرکو بیکس
این شاعر کرد ،ترجمه چند شــعر از ایشان را تقدیم خوانندگان و
همان باغچه گزینش و ترجمه :خالد بایزیدی (دلیر )
همان صندلی فرهیختگانشهروند بی سی م یکنم.
اما نه همان باغبان
نه همان برگ وشاخه وریشه سال متسیب /شماره - 1248جمعه 29ریت 1392
نه همان عاشق ودلدار
** * «مار » «نقاشی » In touch with Iranian diversity
«عید » ذغالی چهارکودک... Vol. 20 / No. 1248 - Friday, July 19, 2013
آتشش را ترک و فارس
ابرهای ما فوت می کرد و عرب و کرد
به ابرهای هیچ آسمانی شبیه نیست مردی را به تصویرکشیدند
تا که: اولی :سرش را کشید
آنگاه که می بارند خاموشش کند دومی :دستا ناش
آب دیدگانشان را چون که می دید سومی :اعضاء و پاهایش
از چهارطرف م یدزدند ماری بی حس و چهارمی :اسلح های به شان هاش آویخت.
دارد می آید و ** *
... می خواهد کنارش
خاک ما «ساعت »
به هیچ خاکی شبیه نیست بخواب رود
همچون دلی ست که هرروز ** * کنارت که می آیم
چهاربارمصلوب م یشود ساعت ازدست زمان
«شناخت »
... می گریزد
مادر ما ترا چون کتابی و خود را جلو م یاندازد
به هیچ مادری شبیه نیست برگزیدم کنارت هم که می نشینم
در آنی
چهار بار وبه ورق زد ناش پرداختم ساعت ازدست زمان
به سوگ عزیزانش م ینشیند صفحات دلت را خود را
هرنفرمان یک به یک
چهاربارکشته می شود برشمردم عقب م یاندازد
هم ازاین روست ** *
که ما نیز... آنگاه دریافتم که تو
چهارعید را در یک عید جشن م یگیریم کتابی بودی
** *
که صفحات بیشماری ازآن
«آشیانه » خال یست
من کمونیست نیستم
اما هرگاه
پدرو مادرم
شباهنگام
لان هی شبانه شان
ازهم پاشیده م یشود
شباهنگام
کبوترآرزوهایشان
پرخواهد گشود
و کالسک هی لنین را
لان هی خود خواهند کرد
32
نیست و قریب چندماه اســت که در یکی از بیمارستا نهای سوئد
«تحول » بســتریاست .با یادی از این پاپلو نرودای کرد و با آرزوی سلامتی چند شعر از شیرکو بیکس
این شاعر کرد ،ترجمه چند شــعر از ایشان را تقدیم خوانندگان و
همان باغچه گزینش و ترجمه :خالد بایزیدی (دلیر )
همان صندلی فرهیختگانشهروند بی سی م یکنم.
اما نه همان باغبان
نه همان برگ وشاخه وریشه سال متسیب /شماره - 1248جمعه 29ریت 1392
نه همان عاشق ودلدار
** * «مار » «نقاشی » In touch with Iranian diversity
«عید » ذغالی چهارکودک... Vol. 20 / No. 1248 - Friday, July 19, 2013
آتشش را ترک و فارس
ابرهای ما فوت می کرد و عرب و کرد
به ابرهای هیچ آسمانی شبیه نیست مردی را به تصویرکشیدند
تا که: اولی :سرش را کشید
آنگاه که می بارند خاموشش کند دومی :دستا ناش
آب دیدگانشان را چون که می دید سومی :اعضاء و پاهایش
از چهارطرف م یدزدند ماری بی حس و چهارمی :اسلح های به شان هاش آویخت.
دارد می آید و ** *
... می خواهد کنارش
خاک ما «ساعت »
به هیچ خاکی شبیه نیست بخواب رود
همچون دلی ست که هرروز ** * کنارت که می آیم
چهاربارمصلوب م یشود ساعت ازدست زمان
«شناخت »
... می گریزد
مادر ما ترا چون کتابی و خود را جلو م یاندازد
به هیچ مادری شبیه نیست برگزیدم کنارت هم که می نشینم
در آنی
چهار بار وبه ورق زد ناش پرداختم ساعت ازدست زمان
به سوگ عزیزانش م ینشیند صفحات دلت را خود را
هرنفرمان یک به یک
چهاربارکشته می شود برشمردم عقب م یاندازد
هم ازاین روست ** *
که ما نیز... آنگاه دریافتم که تو
چهارعید را در یک عید جشن م یگیریم کتابی بودی
** *
که صفحات بیشماری ازآن
«آشیانه » خال یست
من کمونیست نیستم
اما هرگاه
پدرو مادرم
شباهنگام
لان هی شبانه شان
ازهم پاشیده م یشود
شباهنگام
کبوترآرزوهایشان
پرخواهد گشود
و کالسک هی لنین را
لان هی خود خواهند کرد
32