Page 28 - Shahrvand BC No.1239
P. 28
متن سخنرانی فریده نقش: عبدالقادر بلوچ را آوردهایم. ویژهیبزرگداشتاسماعیلخویی 28
تمامی این صفحات بر روی وبسایت شهرگان نیز قرار خواهد گرفت
«گواه عاشق آن باشد که سردش بینی از دوزخ تا دوستداران و علاقهمندان شعر دکتر خویی ب هراحتی به آن دسترسی اشاره:
دلیل رهرو آن باشد که خشکش یابی از دریا …» داشتهباشند .عکسهای استفاده شده در این گزارش وامدار صفحهی
سنائی فیسبوک سیامند زند ،مترجم و یکی از سخنرانان مراسم بزرگداشت همانگونه که در شماره پیش وعده دادهبودیم ،صفحاتی را اختصاص
دادهایم به ویژهنامه دکتر اسماعیل خویی .براساس بضاعت نشریه
درود بر شما من فریده نقش عضو انجمن هنر و ادبیات ونکوور، اسماعیل خویی است. کوشش کردیم تا این صفحات در کنار هم قرار گیرند تا خوانندگان و
مقدم جناب دکتر اسماعیل خوئی و حضور پرشور اد بدوستان امید که این صفحات بدرقهی راه شاع ِر سالها در تبعید و بیدرکجای علاق همندانی که در آن روز حضور نداشتند اما دلشان برای این شاعر
آزاده بیدرکجایی و شعرهایش م یتپید ،شمایی از مراسم را دریافت
عزیز را در این مراسم خیرمقدم میگویم. ما باشد در بازگشت به «بیدرکجا»اش. کنند .متن سخنرانیهای اهالی قلم این شهر پیرامون اسماعیل خویی
(هـ .الف .رودبارکی) را بر اساس تقدم حضورشان بر روی صحنه تنظیم کردهایم و بر
پیشانی همه ،گزارش کوتاه دوست عزیز نویسنده و طنزنویسمان
سال متسیب /شماره - 1239جمعه 27تشهبیدرا 1392
از قامت بلندای باران گزارشی کوتاه از جلسه بزرگداشت اسماعیل خویی In touch with Iranian diversity
بگو بدانم «تو راستی» تو «مثل راستی» دوستم میداری و من از اشعار جناب خویی خطاطی شده بود ،به ایشان تقدیم کرد. عبدالقادر بلوچ Vol. 20 / No. 1239 - Friday, May 17, 2013
میگویم آری آری آری همانگونه که شاهین اوج و باران فرود را و اسماعیل خویی در سخنان کوتاهی ذوق و شوق و امتنان خود را به مراسم بزرگداشت اسماعیل خویی شاعر نامدار ایرانی رأس ساعت
میدانم که شاعری فرهیخته و فیلسوفی آمیخته به ذات شعر از حضاری که به احترام او به پا خواسته بودند و دست م یزدند ابراز شش عصر یکشنبه دوازدهم ماه می ۲۰۱۳با پخش فیلمی کوتاه در 28
نسلی میآید که شاعران قلمشان سلاح و نگاهشان تیر و منجنیق داشت و شب مراسم بزرگداشتاش را یکی از بهترین شبهای زندگی معرفی انجمن هنر و ادبیات آغاز شد .بعد از آن شاعر گرامی خانم
علیه هرچه سرکوب اجتماعی و سیاسی بود .میاندیشد «بودن خود خواند .او ضمن قدردانی از انجمن هنر و ادبیات آرزو کرد ،این فریده نقش با بیانی بسیار شاعرانه و متفاوت ،بیوگرافی کوتاهی از
ار باید من برآنستم که چون خورشید باید بود» و چنان
باخورشید عجین… تا در هوای تیرماه که گرم است و میسوزاند حرکت در سایر کشورها هم آغاز بشود. شاعر بزرگوار جناب اسماعیل خویی ارائه داد.
و آفتاب بر -کوْهسنگی -نشانه م یرود ،میلادت را بقول فروغ به در فواصل این برنامه هنرمند گرامی خانم دلارام میرعمادی مجری و سپس نویسنده سرشناس کشورمان جناب محمد محمدعلی از تأثیر
مسئول رادیو جهان ،ترانهی یاران با صدای الهه را که از آهن گهای گذاری این شاعر بزرگ در دورانی که او یکی از اعضاء جوان کانون
ثبت رساندی. مورد علاقه اسماعیل خویی است ،اجرا کرد .او همچنین آهنگ بسیار نویسندگان ایران بود صحبت کرد .محمد محمدعلی اسماعیل خویی
شادی را که شعر آن از دکتر اسماعیل خویی بود ،اجرا که مورد توجه و زنده یاد غلامحسین ساعدی را غولان زیبای دوران آغازین کار
از قیل و قال مدرسه حضار قرار گرفت .خانم دلارام میرعمادی قبلًا در برنامههای متفاوت نویسندگی خویش خواند و توضیحات مفصلی در ای نباره و نقش دکتر
گذشتی و سرودی تا «عیان باشی که هستی» و بودی و انجمن ،هنرنمایی کرده بود اما اوج صدای او در شب بزرگداشت حتی اسماعیل خویی در شکل گیری کانون نویسندگان ایران و همچنین
میدانستی «شادی یک قطره باران و ان ُده آن قطره در مرداب»
هنوز جوان بودی که «در آن پس رفته گندآباد» دانستی چرا اعضا انجمن هنر و ادبیات را به حیرت و تحسین واداشت. در تبعید ارائه داد.
آهنگ این ترانه را نوازنده و آهنگساز معروف شهرمان جناب زلیخاپور علی نگهبان نویسنده و شاعر و منتقد ادبی به مسئله مهاجرت در
بیزار از هرچه بوی دروغ و ریا بودی... ساخته بود .جناب زلیخاپور با نواختن پیانو در صحنه حضور داشت شعر خویی پرداخت و با ارائه نمون ههایی از شعرهای خویی ،به نوعی
به تهران می روی ...دانشرای عالی… بورس تحصیلی ...شاگرداولی... که ایشان را دیگر هنرمند آشنای شهرمان نوید صادقی با تنبک تبارشناسی بیدرکجا در اشعار این شاعر بزرگ نزدیک شد و آن را تا
و «بادانشی زلال تر از آفتاب» به لندن میروی و خون کانت و
هگل را بجان قرین تاشاعری فیلسوف تر بازگردی و «خیابا نهای همراهی م یکردند. سرودهای اولیه اوستا ریشه دار و مرتبط دانست.
زردپاییز گرفتهی» تهران باستقبالت بیایند و تدریس دانشگاه برنامه بعد ار بیست دقیقه تنفس دوباره آغاز شد و در یکساعت بخش سیامند زندی مترجم صاحبنام و پر کار شهرمان بُعد سیاسی و
دوم میکرفون و صحنه در اختیار جناب اسماعیل خویی بود و حضار تا اجتماعی در کارهای خویی را موضوع سخنرانی خود قرار داد و با ارائه
تربیت معلم... آخرین ثانیه به شعر خوانی شاعر محبوب خود گوش دادند .در پایان اشعاری از اسماعیل خویی روند فاصل هگیری او را از تعلق داشتن به
این زمان «رسا و منفجر چون خشم» همراه با فروغ به پیامبران جلسه جناب اسماعیل خویی همراه هادی ابراهیمی و کتی دیلمی
نابودی م یگرائی تا سرنگونی ستم شاهی را پی شآهنگ باشی از عازم خانهی ایشان (که در مدت اقامت جناب خویی میزبان ایشان تفکری خاص به سمت جهانی شدن نشان داد.
«خون و خزان» میگذری تا غول بی چشم ساواک باغ پرشکوفه هستند) شدند .انجمن هنر و ادبیات از کلیه داوطلبین ،هنرمندان، سخنران بعدی منوچهر رضابیگی بود که به سبک و سیاق حرفهای
ات را پرپر کند و نمیداند که تو «هرگز ،هرگز نمی گویی و نه شعرا و نویسندگان ،نشریات و صاحبان مشاغلی که در برگزاری با خویش و با بهره جویی از پاورپوینت به بررسی چند شعر خویی
شکوه این شب همراه بودند صمیمانه تشکر م یکند .با این امید که پرداخت و در مدت زمانی که داشت به زبان شناسی و سبکهای
حتی خز هی ته جویبار نم یمانی»... بتوانیم تعداد بیشتری از هنرمندان بزرگ کشورمان را قدر بدانیم و
به سال ۴۷همراه با ۴۹ماهی سیاه این رود دریای کانون حداقل شبی هم که شده ،بر صدر بنشانیم .قابل ذکر است که مجری شعری متفاوت در آثار اسماعیل خویی اشاره کرد.
نویسندگان را مؤسس بودید از هزارو یکشب ،ده شب ساختید تا توانای این شب فراموش نشدنی خانم محبوبه مجتهد هنرمند شناخته مراسم با ویدئو کلیپی اثر گذار ساخته مرتضی مشتاقی (که با استفاده
شور انقلابی نویسندگان ایران را در حریر نرم تاریخ به ثبت نشانی… شده شهرمان بود .در پایان شب هادی ابراهیمی سردبیر محترم هفته از آهنگی که توسط حسام فریاد خوانده شده بود و شعر آن از اسماعیل
آنجا به لندن «درنسیم ،معطر م یشوی و یک طره آرامش» نامه شهروند بی سی اطلاع داد که شمارهی هفته آینده شهروند، خویی است) ادامه یافت و نوبت به دعوت اسماعیل خویی به روی
با فرانکای زیبایت م یچینی ،سپس جدائی م یرسد و ای نبار«با ویژه جناب اسماعیل خویی خواهد بود و کلیه سخنرانیهای شب صحنه رسید .جناب مرتضی مشتاقی مسئول انجمن هنر و ادبیات
گیسوانی از آب و بازوانی از آفتاب» رکسانای نازنین رایافتی بزرگداشت در آن منعکس خواهد شد .علاقمندان میتوانند علاوه بر لوح افتخاری را که توسط جناب منوچهر سلیمی طراحی و توسط
تا ترا به صبا * برساند و همچون فردوسی پرستارشبهای دارو و حسن افروزی سردبیر مجله آشتی تهیه شده بود همراه با تابلوی
داروغه ات گشته و تیمار پدر گوید که از صله و کیس هی زر پربارتر نشریه شهروند بی سی آنها را در سایت شهرگان نیز مطالعه کنند. خطاطی زیبایی که توسط خطاط معروف جناب کریمایی از روی یکی
و درخشانتر است.
تدریس… اخراج ...باز تدریس… باز اخراج باید حکمتی باشد ،تا دوبار
اخراجت نکنند آرام نخواهند یافت… هنگامه انقلاب فرهنگی است
که م یگویی ...اگر دانشگاه مستقل نباشد پای پلیس و ارتش بدان
باز خواهد شد برتر از همه ای بسا که تصمیم گیری درباره کارهای
دانشگاه به دست کسانی بیفتد که هیچ دانشی از دانشگاه ندارند…
چنین شد که «ازماهیانکوچکاینجویبارنهنگیزادهنشد»...
نشستی«گشوده برهمه آفاق از آن ارغوانی جنگل مواج
خنجرهای خون آلوده پیداشد» و خنجر درقلب دوست… خون
م ینشاند این غول بی چشم در دل سعید سلطانپورت «آه مرگ
جوان تو این ناگهان »...و میاندیشی اینجا جای ماندن نمیماند،
هنگام گرگان خانه و کاشانه زیر و رو کرده وهرچه بود و هست
بردند و بردند پس از پی خبر که نه ،از پی سر ایند.
تمامی این صفحات بر روی وبسایت شهرگان نیز قرار خواهد گرفت
«گواه عاشق آن باشد که سردش بینی از دوزخ تا دوستداران و علاقهمندان شعر دکتر خویی ب هراحتی به آن دسترسی اشاره:
دلیل رهرو آن باشد که خشکش یابی از دریا …» داشتهباشند .عکسهای استفاده شده در این گزارش وامدار صفحهی
سنائی فیسبوک سیامند زند ،مترجم و یکی از سخنرانان مراسم بزرگداشت همانگونه که در شماره پیش وعده دادهبودیم ،صفحاتی را اختصاص
دادهایم به ویژهنامه دکتر اسماعیل خویی .براساس بضاعت نشریه
درود بر شما من فریده نقش عضو انجمن هنر و ادبیات ونکوور، اسماعیل خویی است. کوشش کردیم تا این صفحات در کنار هم قرار گیرند تا خوانندگان و
مقدم جناب دکتر اسماعیل خوئی و حضور پرشور اد بدوستان امید که این صفحات بدرقهی راه شاع ِر سالها در تبعید و بیدرکجای علاق همندانی که در آن روز حضور نداشتند اما دلشان برای این شاعر
آزاده بیدرکجایی و شعرهایش م یتپید ،شمایی از مراسم را دریافت
عزیز را در این مراسم خیرمقدم میگویم. ما باشد در بازگشت به «بیدرکجا»اش. کنند .متن سخنرانیهای اهالی قلم این شهر پیرامون اسماعیل خویی
(هـ .الف .رودبارکی) را بر اساس تقدم حضورشان بر روی صحنه تنظیم کردهایم و بر
پیشانی همه ،گزارش کوتاه دوست عزیز نویسنده و طنزنویسمان
سال متسیب /شماره - 1239جمعه 27تشهبیدرا 1392
از قامت بلندای باران گزارشی کوتاه از جلسه بزرگداشت اسماعیل خویی In touch with Iranian diversity
بگو بدانم «تو راستی» تو «مثل راستی» دوستم میداری و من از اشعار جناب خویی خطاطی شده بود ،به ایشان تقدیم کرد. عبدالقادر بلوچ Vol. 20 / No. 1239 - Friday, May 17, 2013
میگویم آری آری آری همانگونه که شاهین اوج و باران فرود را و اسماعیل خویی در سخنان کوتاهی ذوق و شوق و امتنان خود را به مراسم بزرگداشت اسماعیل خویی شاعر نامدار ایرانی رأس ساعت
میدانم که شاعری فرهیخته و فیلسوفی آمیخته به ذات شعر از حضاری که به احترام او به پا خواسته بودند و دست م یزدند ابراز شش عصر یکشنبه دوازدهم ماه می ۲۰۱۳با پخش فیلمی کوتاه در 28
نسلی میآید که شاعران قلمشان سلاح و نگاهشان تیر و منجنیق داشت و شب مراسم بزرگداشتاش را یکی از بهترین شبهای زندگی معرفی انجمن هنر و ادبیات آغاز شد .بعد از آن شاعر گرامی خانم
علیه هرچه سرکوب اجتماعی و سیاسی بود .میاندیشد «بودن خود خواند .او ضمن قدردانی از انجمن هنر و ادبیات آرزو کرد ،این فریده نقش با بیانی بسیار شاعرانه و متفاوت ،بیوگرافی کوتاهی از
ار باید من برآنستم که چون خورشید باید بود» و چنان
باخورشید عجین… تا در هوای تیرماه که گرم است و میسوزاند حرکت در سایر کشورها هم آغاز بشود. شاعر بزرگوار جناب اسماعیل خویی ارائه داد.
و آفتاب بر -کوْهسنگی -نشانه م یرود ،میلادت را بقول فروغ به در فواصل این برنامه هنرمند گرامی خانم دلارام میرعمادی مجری و سپس نویسنده سرشناس کشورمان جناب محمد محمدعلی از تأثیر
مسئول رادیو جهان ،ترانهی یاران با صدای الهه را که از آهن گهای گذاری این شاعر بزرگ در دورانی که او یکی از اعضاء جوان کانون
ثبت رساندی. مورد علاقه اسماعیل خویی است ،اجرا کرد .او همچنین آهنگ بسیار نویسندگان ایران بود صحبت کرد .محمد محمدعلی اسماعیل خویی
شادی را که شعر آن از دکتر اسماعیل خویی بود ،اجرا که مورد توجه و زنده یاد غلامحسین ساعدی را غولان زیبای دوران آغازین کار
از قیل و قال مدرسه حضار قرار گرفت .خانم دلارام میرعمادی قبلًا در برنامههای متفاوت نویسندگی خویش خواند و توضیحات مفصلی در ای نباره و نقش دکتر
گذشتی و سرودی تا «عیان باشی که هستی» و بودی و انجمن ،هنرنمایی کرده بود اما اوج صدای او در شب بزرگداشت حتی اسماعیل خویی در شکل گیری کانون نویسندگان ایران و همچنین
میدانستی «شادی یک قطره باران و ان ُده آن قطره در مرداب»
هنوز جوان بودی که «در آن پس رفته گندآباد» دانستی چرا اعضا انجمن هنر و ادبیات را به حیرت و تحسین واداشت. در تبعید ارائه داد.
آهنگ این ترانه را نوازنده و آهنگساز معروف شهرمان جناب زلیخاپور علی نگهبان نویسنده و شاعر و منتقد ادبی به مسئله مهاجرت در
بیزار از هرچه بوی دروغ و ریا بودی... ساخته بود .جناب زلیخاپور با نواختن پیانو در صحنه حضور داشت شعر خویی پرداخت و با ارائه نمون ههایی از شعرهای خویی ،به نوعی
به تهران می روی ...دانشرای عالی… بورس تحصیلی ...شاگرداولی... که ایشان را دیگر هنرمند آشنای شهرمان نوید صادقی با تنبک تبارشناسی بیدرکجا در اشعار این شاعر بزرگ نزدیک شد و آن را تا
و «بادانشی زلال تر از آفتاب» به لندن میروی و خون کانت و
هگل را بجان قرین تاشاعری فیلسوف تر بازگردی و «خیابا نهای همراهی م یکردند. سرودهای اولیه اوستا ریشه دار و مرتبط دانست.
زردپاییز گرفتهی» تهران باستقبالت بیایند و تدریس دانشگاه برنامه بعد ار بیست دقیقه تنفس دوباره آغاز شد و در یکساعت بخش سیامند زندی مترجم صاحبنام و پر کار شهرمان بُعد سیاسی و
دوم میکرفون و صحنه در اختیار جناب اسماعیل خویی بود و حضار تا اجتماعی در کارهای خویی را موضوع سخنرانی خود قرار داد و با ارائه
تربیت معلم... آخرین ثانیه به شعر خوانی شاعر محبوب خود گوش دادند .در پایان اشعاری از اسماعیل خویی روند فاصل هگیری او را از تعلق داشتن به
این زمان «رسا و منفجر چون خشم» همراه با فروغ به پیامبران جلسه جناب اسماعیل خویی همراه هادی ابراهیمی و کتی دیلمی
نابودی م یگرائی تا سرنگونی ستم شاهی را پی شآهنگ باشی از عازم خانهی ایشان (که در مدت اقامت جناب خویی میزبان ایشان تفکری خاص به سمت جهانی شدن نشان داد.
«خون و خزان» میگذری تا غول بی چشم ساواک باغ پرشکوفه هستند) شدند .انجمن هنر و ادبیات از کلیه داوطلبین ،هنرمندان، سخنران بعدی منوچهر رضابیگی بود که به سبک و سیاق حرفهای
ات را پرپر کند و نمیداند که تو «هرگز ،هرگز نمی گویی و نه شعرا و نویسندگان ،نشریات و صاحبان مشاغلی که در برگزاری با خویش و با بهره جویی از پاورپوینت به بررسی چند شعر خویی
شکوه این شب همراه بودند صمیمانه تشکر م یکند .با این امید که پرداخت و در مدت زمانی که داشت به زبان شناسی و سبکهای
حتی خز هی ته جویبار نم یمانی»... بتوانیم تعداد بیشتری از هنرمندان بزرگ کشورمان را قدر بدانیم و
به سال ۴۷همراه با ۴۹ماهی سیاه این رود دریای کانون حداقل شبی هم که شده ،بر صدر بنشانیم .قابل ذکر است که مجری شعری متفاوت در آثار اسماعیل خویی اشاره کرد.
نویسندگان را مؤسس بودید از هزارو یکشب ،ده شب ساختید تا توانای این شب فراموش نشدنی خانم محبوبه مجتهد هنرمند شناخته مراسم با ویدئو کلیپی اثر گذار ساخته مرتضی مشتاقی (که با استفاده
شور انقلابی نویسندگان ایران را در حریر نرم تاریخ به ثبت نشانی… شده شهرمان بود .در پایان شب هادی ابراهیمی سردبیر محترم هفته از آهنگی که توسط حسام فریاد خوانده شده بود و شعر آن از اسماعیل
آنجا به لندن «درنسیم ،معطر م یشوی و یک طره آرامش» نامه شهروند بی سی اطلاع داد که شمارهی هفته آینده شهروند، خویی است) ادامه یافت و نوبت به دعوت اسماعیل خویی به روی
با فرانکای زیبایت م یچینی ،سپس جدائی م یرسد و ای نبار«با ویژه جناب اسماعیل خویی خواهد بود و کلیه سخنرانیهای شب صحنه رسید .جناب مرتضی مشتاقی مسئول انجمن هنر و ادبیات
گیسوانی از آب و بازوانی از آفتاب» رکسانای نازنین رایافتی بزرگداشت در آن منعکس خواهد شد .علاقمندان میتوانند علاوه بر لوح افتخاری را که توسط جناب منوچهر سلیمی طراحی و توسط
تا ترا به صبا * برساند و همچون فردوسی پرستارشبهای دارو و حسن افروزی سردبیر مجله آشتی تهیه شده بود همراه با تابلوی
داروغه ات گشته و تیمار پدر گوید که از صله و کیس هی زر پربارتر نشریه شهروند بی سی آنها را در سایت شهرگان نیز مطالعه کنند. خطاطی زیبایی که توسط خطاط معروف جناب کریمایی از روی یکی
و درخشانتر است.
تدریس… اخراج ...باز تدریس… باز اخراج باید حکمتی باشد ،تا دوبار
اخراجت نکنند آرام نخواهند یافت… هنگامه انقلاب فرهنگی است
که م یگویی ...اگر دانشگاه مستقل نباشد پای پلیس و ارتش بدان
باز خواهد شد برتر از همه ای بسا که تصمیم گیری درباره کارهای
دانشگاه به دست کسانی بیفتد که هیچ دانشی از دانشگاه ندارند…
چنین شد که «ازماهیانکوچکاینجویبارنهنگیزادهنشد»...
نشستی«گشوده برهمه آفاق از آن ارغوانی جنگل مواج
خنجرهای خون آلوده پیداشد» و خنجر درقلب دوست… خون
م ینشاند این غول بی چشم در دل سعید سلطانپورت «آه مرگ
جوان تو این ناگهان »...و میاندیشی اینجا جای ماندن نمیماند،
هنگام گرگان خانه و کاشانه زیر و رو کرده وهرچه بود و هست
بردند و بردند پس از پی خبر که نه ،از پی سر ایند.