Page 28 - Shahrvand BC No. 1219
P. 28
سه شعر از مهتاب کرانشه ادبیات/شعر -به گزینش سپیده جدیری 28
مهتاب کرانشه فار غالتحصیل رشت هی زبان دو شعر از نرگس عظیمی
و ادبیات فارســی از دانشگاه پیام نور تهران
است .در کارنام هی ادبی او انتشار یک عنوان سال متسیب /شماره - 1219جمعه 8ید 1391
کتاب شعر در ســال 1386به نام «رنگین
کمان عشق» مشتمل بر پنجاه و شش قطعه
شــعر سپید و همچنین تالیف چند مقال هی
ادبی منتشر شده در سای تهای ادبی ،تالیف
یک فیلمنام هی ثبت شده در خان هی سینما
و چند داســتان کوتاه به چشم م یخورد .او
سرودن شعر را از سا لهای نوجوانی و دوران
دبیرســتان آغاز کرده و ســا لها تجرب هی
نوشتن در مهاجرت را از سر گذرانده است.
فصل برید هی تبعید نرگس عظیم ی متولد اصفهان اســت .او از ســال 1378فعالیت ادب ی خود را با نوشــتن شعر و شرکت در جلسات شعر خانه
هنرمندان اصفهان وابســته به حوزه هنری ســوره آغاز کرد .در ســال 1382از دانشــگاه اصفهان در رشته علوم اجتماعی
اردیبهش تام شکست فار غالتحصیل شد و برای ادامه تحصیل به تهران رفت .در اسفند 1385از دانشگاه الزهرا در رشته جامع هشناس ی فار غالتحصیل
اقاق یام صورتش را سیاه شــد .عظیمی از سال 1388برای ادامه تحصیل در خارج از ایران به سر م یبرد و به زبا نهای انگلیسی و فرانسوی آشناست.
روزهایی این تا کنون برخ ی از آثارش در نشریات ادب ی-هنری داخل و خارج از کشور به چاپ رسیدهاند
روزهایی آن
پوست چرق چرق ...چین بردار 2 ۱
ِکش بیا در رق صهای روی هووی
طبیعی شدن بالای زمان In touch with Iranian diversity
تاتی تاتی تخت خواب
تن بر جر مهای نباتی بمال کندمش و انداختمش در کیسه زبال ههای طبیعی در بوهای نمناکش Vol. 20 / No. 1219 - Friday, Dec. 28, 2012
صدا زدیم سار بیاید این ورها ....آه شد و پر ریخت هوا از فلز نبود که تاب بیاورد فشار انگشتهای سوز نبان را اجازه خروج م یخواهد
دنگ دنگ بی زبان م یریزی به روز
چین چین چاره م یباری به چون وقت ی راه را به بیراهه وصل م یکند از بدنم
و هم هی قص هها که هی دوووود! نم یشد آب توش کرد و دوباره نوشیدش رها شود
-کودکم ...کودکم؟ کوکی باز بر تار ِی تکرارها؟ نم یشد خال ی از فیلترها ،با ته صدای ج ّز و وزش شنیدش شب را بخاراند
و این شد و نشدهایی که هی م یرود و...
آشوب بود در هوای اطراف برود
فصل بریدهی تبعید در رستوران با ناخ نهای سیاه شده
دل در هوای ارغوان ِی پار کهای بالا رقص
دل در هوای اقاقیای کوچ ههای پایین بخاراند
و دل دل در زبانی که از چشم کمتر ماند در باران قطرهای آبجو راحت پایین نم یرفت بهار به ر گهای ما حمله
حل م یشد با همه چیز تبدیل به خاطرات جفنگی
صدا یادداش تهای دریا تا اینجا همه غلط از آب درآمدند گلّه گلّه
سرخ
صدا که َسر به َس ِر سودا م یگذارد و هی ... به خشکی رسیدند کند
صدا که ُسر م یخورد سوا م یشود و باز... خانه ساختند
ًگل ًگل
صدا که کا ِف کواکب است و کوک م یکند /م یدمد بر این شرارهها مسلسل در قا بهای سفید عطسه از درو نمان
صدا که ساز م یزند بر نونِنباتیِ نُ تها ساع تها از م چها کنده شد
بر م چهای سالم و تندرست سوار درو نمان بزند
صدا که گاهی سایه است و گاهی سوز و گاهی ساز سای هها روی دیوار رقصیدند
شاید /شاید /شاید شیمیای اتم ی
صدای تنِ صباست موشک زرادخانه بزند؟
و قناری ها هیچ به روی خودشان نیاوردند کلم هها را یک پاانداز به مهمانی دعوت
آی ههای گوسفندان خسته که دشت ،سبز یاش را گم کرده است
که لاله در دامن ههای بالا بلندش هم که بروید بکند؟
ما زندگانِ مردگانی خوی شایم سرخ یاش ککمان را نم یگزد
رد پایی از باروت و گوش تهای حرام به گ ر گرفتیم از
و ناچار باران اگر سر بگیرد های ها یهای ی که
پاها با قد مهای روزبِه آنیِ واژگون ناچار
قل بها پر از دندان ههای عب ِث سودا م یمانند دورتر پاها با استخوا نهای نمور
و عشق...عشق پایندهی پاشا /زیور هر چه نیست مثل یک نبات ب ی همه چیز سا لهای به دور
درد م یپیچــد در اندا مهای هوایی روز و بر ملاف ههای گ لدار ،باز از دروغ ،شــطی از قارچ ب یبته از
خون بالا م یآوریم. کندمش و اندختمش در کیسه زبال ههای طبیعی به زور از
-نه دوست عزیز بعد آخر هفته روبرو نشستیم دور
دروغ بی انتها نیست ،کران ههای خودش را دارد و اخبار انفجار با صدای آژیر آمبولانس شنیدیم اگر یک نرم
و ما هم ناراضیا ِن شرارههای کوچک خودمان هستیم از اینکه مرا م یکنید بازیافت خرسندم گرم با لک ههاش
دس تهایمان را دوگانگیِ تلخ و تند تر سها بسته است و اینکه لایه هنوز عمری دارد دراز
نگران دلقک باز یهاش باشید ،نباشید خرد خرد
و در انتظار ُخرد و نََژن ِد زمین امان فرو رفت هایم با فوتی غول جادو ناپدید م یشود؟ خارش
باور م یکنیم که حر فها صاف و تمیز و گلدارند
خرامان خرامان 28
باور م یکنیم شعرها با شبا ناشان همراه ! خرناس
اما دریغ که آی ههای گوسفندانِ خسته از کلام امان م یریزد
سا قهای شکست هی بی امان و شراف تهای کاش یهای خدش هدار! بکشد اگر
و کثافاتِ کریمانی زرور قپی ِچ کلمه !
خب چه عیبی دارد
زمین پر از چند گانگ ِی پیچاپیچ در خودش است
زمین گاهی وارونه راه م یرود
اما به شرطی که دوز خاش آشکار باشد /بهش تاش روشن
-باشد /باشد
تو نیز فرزندِ بزرگزادهی توالی خودت هستی .باش عزیزم ...باش!
حر فات درست /باور م یکنم !
و ای نچنین :
پایت آفتابی باد
و در سای هات استوار و خوش ب َخرام!
مهتاب کرانشه فار غالتحصیل رشت هی زبان دو شعر از نرگس عظیمی
و ادبیات فارســی از دانشگاه پیام نور تهران
است .در کارنام هی ادبی او انتشار یک عنوان سال متسیب /شماره - 1219جمعه 8ید 1391
کتاب شعر در ســال 1386به نام «رنگین
کمان عشق» مشتمل بر پنجاه و شش قطعه
شــعر سپید و همچنین تالیف چند مقال هی
ادبی منتشر شده در سای تهای ادبی ،تالیف
یک فیلمنام هی ثبت شده در خان هی سینما
و چند داســتان کوتاه به چشم م یخورد .او
سرودن شعر را از سا لهای نوجوانی و دوران
دبیرســتان آغاز کرده و ســا لها تجرب هی
نوشتن در مهاجرت را از سر گذرانده است.
فصل برید هی تبعید نرگس عظیم ی متولد اصفهان اســت .او از ســال 1378فعالیت ادب ی خود را با نوشــتن شعر و شرکت در جلسات شعر خانه
هنرمندان اصفهان وابســته به حوزه هنری ســوره آغاز کرد .در ســال 1382از دانشــگاه اصفهان در رشته علوم اجتماعی
اردیبهش تام شکست فار غالتحصیل شد و برای ادامه تحصیل به تهران رفت .در اسفند 1385از دانشگاه الزهرا در رشته جامع هشناس ی فار غالتحصیل
اقاق یام صورتش را سیاه شــد .عظیمی از سال 1388برای ادامه تحصیل در خارج از ایران به سر م یبرد و به زبا نهای انگلیسی و فرانسوی آشناست.
روزهایی این تا کنون برخ ی از آثارش در نشریات ادب ی-هنری داخل و خارج از کشور به چاپ رسیدهاند
روزهایی آن
پوست چرق چرق ...چین بردار 2 ۱
ِکش بیا در رق صهای روی هووی
طبیعی شدن بالای زمان In touch with Iranian diversity
تاتی تاتی تخت خواب
تن بر جر مهای نباتی بمال کندمش و انداختمش در کیسه زبال ههای طبیعی در بوهای نمناکش Vol. 20 / No. 1219 - Friday, Dec. 28, 2012
صدا زدیم سار بیاید این ورها ....آه شد و پر ریخت هوا از فلز نبود که تاب بیاورد فشار انگشتهای سوز نبان را اجازه خروج م یخواهد
دنگ دنگ بی زبان م یریزی به روز
چین چین چاره م یباری به چون وقت ی راه را به بیراهه وصل م یکند از بدنم
و هم هی قص هها که هی دوووود! نم یشد آب توش کرد و دوباره نوشیدش رها شود
-کودکم ...کودکم؟ کوکی باز بر تار ِی تکرارها؟ نم یشد خال ی از فیلترها ،با ته صدای ج ّز و وزش شنیدش شب را بخاراند
و این شد و نشدهایی که هی م یرود و...
آشوب بود در هوای اطراف برود
فصل بریدهی تبعید در رستوران با ناخ نهای سیاه شده
دل در هوای ارغوان ِی پار کهای بالا رقص
دل در هوای اقاقیای کوچ ههای پایین بخاراند
و دل دل در زبانی که از چشم کمتر ماند در باران قطرهای آبجو راحت پایین نم یرفت بهار به ر گهای ما حمله
حل م یشد با همه چیز تبدیل به خاطرات جفنگی
صدا یادداش تهای دریا تا اینجا همه غلط از آب درآمدند گلّه گلّه
سرخ
صدا که َسر به َس ِر سودا م یگذارد و هی ... به خشکی رسیدند کند
صدا که ُسر م یخورد سوا م یشود و باز... خانه ساختند
ًگل ًگل
صدا که کا ِف کواکب است و کوک م یکند /م یدمد بر این شرارهها مسلسل در قا بهای سفید عطسه از درو نمان
صدا که ساز م یزند بر نونِنباتیِ نُ تها ساع تها از م چها کنده شد
بر م چهای سالم و تندرست سوار درو نمان بزند
صدا که گاهی سایه است و گاهی سوز و گاهی ساز سای هها روی دیوار رقصیدند
شاید /شاید /شاید شیمیای اتم ی
صدای تنِ صباست موشک زرادخانه بزند؟
و قناری ها هیچ به روی خودشان نیاوردند کلم هها را یک پاانداز به مهمانی دعوت
آی ههای گوسفندان خسته که دشت ،سبز یاش را گم کرده است
که لاله در دامن ههای بالا بلندش هم که بروید بکند؟
ما زندگانِ مردگانی خوی شایم سرخ یاش ککمان را نم یگزد
رد پایی از باروت و گوش تهای حرام به گ ر گرفتیم از
و ناچار باران اگر سر بگیرد های ها یهای ی که
پاها با قد مهای روزبِه آنیِ واژگون ناچار
قل بها پر از دندان ههای عب ِث سودا م یمانند دورتر پاها با استخوا نهای نمور
و عشق...عشق پایندهی پاشا /زیور هر چه نیست مثل یک نبات ب ی همه چیز سا لهای به دور
درد م یپیچــد در اندا مهای هوایی روز و بر ملاف ههای گ لدار ،باز از دروغ ،شــطی از قارچ ب یبته از
خون بالا م یآوریم. کندمش و اندختمش در کیسه زبال ههای طبیعی به زور از
-نه دوست عزیز بعد آخر هفته روبرو نشستیم دور
دروغ بی انتها نیست ،کران ههای خودش را دارد و اخبار انفجار با صدای آژیر آمبولانس شنیدیم اگر یک نرم
و ما هم ناراضیا ِن شرارههای کوچک خودمان هستیم از اینکه مرا م یکنید بازیافت خرسندم گرم با لک ههاش
دس تهایمان را دوگانگیِ تلخ و تند تر سها بسته است و اینکه لایه هنوز عمری دارد دراز
نگران دلقک باز یهاش باشید ،نباشید خرد خرد
و در انتظار ُخرد و نََژن ِد زمین امان فرو رفت هایم با فوتی غول جادو ناپدید م یشود؟ خارش
باور م یکنیم که حر فها صاف و تمیز و گلدارند
خرامان خرامان 28
باور م یکنیم شعرها با شبا ناشان همراه ! خرناس
اما دریغ که آی ههای گوسفندانِ خسته از کلام امان م یریزد
سا قهای شکست هی بی امان و شراف تهای کاش یهای خدش هدار! بکشد اگر
و کثافاتِ کریمانی زرور قپی ِچ کلمه !
خب چه عیبی دارد
زمین پر از چند گانگ ِی پیچاپیچ در خودش است
زمین گاهی وارونه راه م یرود
اما به شرطی که دوز خاش آشکار باشد /بهش تاش روشن
-باشد /باشد
تو نیز فرزندِ بزرگزادهی توالی خودت هستی .باش عزیزم ...باش!
حر فات درست /باور م یکنم !
و ای نچنین :
پایت آفتابی باد
و در سای هات استوار و خوش ب َخرام!