Page 19 - Issue No.1398
P. 19

‫از وطن برایم باقی مانده است‪ :‬زبان مادری‪ ،‬تمام زیر فارسی تدریس م ‌یشود‪ ،‬بیشتر ادبیات کلاسیک است‪ .‬خود ما نبود که بتوانیم ساده‌تر پایش بایستیم و تمام همکاری سازمان‌های بین‌المللی مثل انجمن قلم یا‬
                                           ‫و ب ‌مهایش‪ ،‬تمام قابلی ‌تهایش‪ ،‬تمام افسونی که در هر از ادبیات معاصر‪ ،‬باید گفت که تنها «خود ‌یها» اجاز‌هی چال ‌شهایش را هضم کنیم‪ ،‬یک سا ِل او ِل مهاجرت «فیری میوز‪ »3‬که برای آزادی بیان فعالیت م ‌یکنند‪،‬‬
                                           ‫تدریس شدن پیدا م ‌یکنند‪ .‬خود ‌یها یعنی شاعرانی را بیش از آ ‌نکه به تغییر فضا توجه‌ای داشته باشم کمپین راه م ‌یاندازیم‪ ،‬باز همان حس را دارم‪ .‬تنها‬  ‫کلم ‌هاش به خود ِی خود نهفته است‪.‬‬
                                           ‫که وفاداری خود را به انقلاب اسلامی‪ ،‬جمهوری دچار افسردگ ِی عمیق بودم‪ .‬هر روز صبح از خواب چیزی که به من آرامش م ‌یدهد همین کارهای‬
‫‪19‬‬                                         ‫به دلیل اِعمال سانسور رسمی در ایران‪ ،‬به نظر اسلامی و رهبر آن ثابت کرد‌هاند‪ .‬مثلا یادم م ‌یآید که بیدار می‌شدم و با وحشت و ناباوری می‌دیدم که در کوچک ‌یست که برای دوستا ِن در بند یا تح ِت فشار‬

‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1398‬جمعه ‪ 10‬دادرخ ‪1395‬‬   ‫بیهوده است که از زنان داستا ‌ننویس و شاعر از شاعران معاصر‪ ،‬شعری از سپیده کاشانی در مد ِح ایران نیستم‪ .‬شعر بلند «چاک» را که حاصل و در از دستم ساخته است‪ .‬در اروپا در رویدادهای ادبی‬
                                           ‫معاصر ایران انتظار داشته باشیم که در آثارشان جنگ و شهادت در کتاب ادبیات فارس ِی دور‌های که واقع چکیده‌ی آن روزهای هولنا ِک ناباوری بود در زیادی به عنوان شاعر یا سخنران شرکت کرد‌هام و‬
                                           ‫نشانی از اروتیسم پیدا شود‪ .‬اما حتی اگر این من دبیرستانی بودم وجود داشت‪ .‬یا شعری از شهریار همان ماه‌های نخس ِت مهاجرت نوشتم‪ .‬این شعر به مسلماً برای من هم مثل هر شاعر مهاجر یا تبعیدی‪،‬‬
                                           ‫سانسور وجود نم ‌یداشت‪ ،‬برای زنان نویسند ‌هی در مد ِح علی‪ ،‬اما ِم او ِل شیعیان‪ .‬با پروین اعتصامی نیز زبان چکی و چند زبان دیگر هم ترجمه و منتشر اهمیت دارد‌که آثارم را به مخاط ‌ب در نقطه‌ای که‬
                                           ‫ایرانی آسان بود که به چنین چیزهایی در که در دوران رضا شاه پهلوی م ‌یزیسته است مشکلی شده است‪ .‬مهاجر ِت اجباری و فک ِر ای ‌نکه همه چیز دارم در آن زندگی م ‌یکنم ارائه دهم‪ ،‬اما بیشترین‬
                                           ‫آثارشان بپردازند؟ همچنان برایشان تابو نبود؟ ندارند و تعدادی از شعرهای او در کتا ‌بهای ادبیات نامشخص است‪ ،‬از اِمکا ِن بازگشت‌مان به ایران گرفته جذابی ِت این رویدادها برای من این بوده که توانسته‌ام‬
                                           ‫البته که تابو بود‪ .‬فکر م ‌یکنم در هر کشوری‪ ،‬جامعه فارسی مدارس ایران پیدا م ‌یشود‪ .‬امادربار‌هی آنتولوژی تا سرنوش ِت پسرمان که در زمان خروج از ایران‪ ،‬کمی صدای شاعران و هنرمندان زندان ِی سرزمینم را به‬
                                           ‫هم به اندازه‌ی حکومت یا حتی بیشتر از آن‪ ،‬در شعر و داستان معاصر پرسیدید‪ .‬در کتا ‌بهای درسی بیش از یک سال داشت؛ تا امکا ِن پیدا کردن شغلی گوش شاعران و هنرمندا ِن اروپا برسانم‪ .‬به هر حال‪،‬‬
                                           ‫تعیین خط قرمزها نقش داشته باشد‪ .‬آنچه برای خود در ایران چنین چیزی پیدا نم ‌یشود اما چند آنتولوژی در آینده؛ تا امکا ِن شاعر و نویسنده باقی ماندن و پراگ از آنجا که شهری شبیه رؤیا و افسان ‌ههاست‬
                                           ‫من بعد از ترجمه‌ی رما ِن مصور «آبی گرم‌ترین رنگ را تا کنون خود شاعران و پژوهشگران ادبی‪ ،‬نه از همچنان مخاط ‌بهایی داشتن‪ ،‬نه تنها شعر مرا که و در یک کلام‪ ،‬جادویی و اسرارآمیز است‪ ،‬برای‬
                                           ‫است» ‪ -‬که پُر از کلمات و تصاویری‌ست که در ُعر ِف طریق دولت بلکه با ناشران مستقل منتشر کرد‌هاند که تمام ابعاد زندگ ‌یام را تحت‌الشعاع قرار داده بود‪ .‬هر شاعر و نویسنده‌ای م ‌یتواند الها ‌مبخش باشد‪.‬‬
                                           ‫جامعه‌ی ایرانی‪ ،‬تابو محسوب می‌شود – و همچنین یکی دو تا از آنها م ‌یتواند به عنوان کتا ‌بهای مرجع در البته هنوز هم با وجودی که پنج سال از مهاجرتمان اگر تعداد شعرهایی را که در طول سه سال زندگی‬
                                           ‫بعد از انتشار آخرین مجموعه شعرم – که چنا ‌نکه نظر گرفته شود‪ .‬مثلا برای آنتولوژی شعر زنان ایرانی‪ ،‬م ‌یگذرد همی ‌نطور است‪ .‬تنها خوش‌اقبال ِی ما این در پراگ سروده‌ام با تعداد شعرهایم در مقاط ِع سه‬
                                           ‫گفتم‪ ،‬اشعاری را که از کتاب‌های قبل ‌یام حذف شده م ‌یتوان به کتاب «شعر زن – از آغاز تا امروز» که بود که در ایتالیا من و همسرم نویسنده‌ی مهمان ساله‌ی دیگ ِر زندگ ‌یام مقایسه کنید‪ ،‬م ‌یبینید که‬
                                           ‫بود نیز در بر م ‌یگیرد – پیش آمد‪ ،‬مزاحمت‌های پگاه احمدی ‪ -‬که خود از شاعران ه ‌منسل من است ‪ -‬انجمن قلم بودیم و در طو ِل آن دو سال‪ ،‬لازم نبود چقدر افزایش یافته است‪ .‬زندگی در پراگ‪ ،‬حتی‬
                                           ‫شدید از سوی مردان ایرانی در فیس بوک بود‪ .‬تالیف و گردآوری کرده‪ ،‬اشاره کرد که آنتولوژی جامع که دنبال شغلی جز همان «نوشتن» باشیم و در آن بر کیفیت شعرهای من تاثیر مثبتی گذاشته و این‬
                                           ‫مجبور شدم تعداد زیادی از مردان را بِلاک کنم چون و خوب ‌یست‪ .‬در مورد ادبیات داستانی نیز‪ ،‬مجموع ‌هی شرای ِط روح ِی بد‪ ،‬فشا ِر مضاعفی را متحمل شویم‪ ...‬چیزی‌ست که منتقدان ادبی می‌گویند‪ .‬در عین‬
                                           ‫با توجه به تربیت سنت ِی جامعه‌ی ایرانی‪ ،‬تصو ِر این دو جلد ِی «هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی» از حسن اما از سا ِل دو ِم مهاجرت‪ ،‬اتفاقا می‌توانم بگویم چیزی حال‪ ،‬در این مدت‪ ،‬اشعار من به زبا ‌نهایی نیز ترجمه‬
                                           ‫مردان بر این بود که زنی که چنین کتابی را ترجمه میرعابدینی‪ ،‬پژوهشگر ادبیات داستانی‪ ،‬م ‌یتواند به که مرا نجات داد‪ ،‬شعر نبود‪ ،‬شعرهایم داشتند هر شد و کتابی شام ِل ُگزیده‌ای از شعرهایی که در‬
                                           ‫کرده یا چنان اشعاری را نوشته‪ ،‬بی‌تردید تن‌فروش عنوان مرجع خوبی مطرح شود‪ .‬البته آنتولوژ ‌یهای چه بیشتر در افسردگ ِی عمیق غرقم م ‌یکردند‪ ،‬چون تمام دوره‌های فعالیت ادبی‌ام سروده‌ام نیز دارد به‬
                                           ‫است‪ .‬حرف زد ِن زن از ت ِن خودش‪ ،‬از احساسا ِت دیگری هم چه در حوز‌هی شعر و چه ادبیات داستانی به طور ناخودآگاه به تمام خاطراتم و آنچه از دست زبان‌های انگلیسی و عربی ترجمه و منتشر می‌شود‬
                                           ‫زنانه‌ی خودش‪ ،‬از نظر آنها معادل و به منزله‌ی ایران وجود دارد اما تا جایی که من دید‌هام‪ ،‬به دق ِت داده بودم پیوند م ‌یخوردند‪ .‬آنچه مرا نجات داد‪ ،‬اما همچنان‪ ،‬نخستین مخاطب من‪ ،‬مردم سرزمین‬
                                           ‫فعالیت‌های کوچکی بود که برای د ِل خودم و برای خود ‌ماند‪ .‬برای همین است که به زبان مادری‬           ‫تن‌فروش ‌یست‪ .‬با این حال‪ ،‬سع ِی فمینیست‌ها بر این این دو آنتولوژی که نام بردم نیست‪.‬‬
                                           ‫ادا ِی ِدین به مردمی که به اجبار ترک‌شان کرده بودم می‌نویسم و به زبان مادری می‌سرایم‪ .‬فکر می‌کنم‬                                                  ‫است که این تابوها شکسته شود‪ .‬من هم یکی از آنها‪.‬‬
                                           ‫تجرب ‌هی مهاجرتتان که ابتدا به ایتالیا و بعد به شروع کردم و هنوز هم سعی م ‌یکنم تا جایی که این در مورد اغلب نویسندگان جهان نیز صدق کند‪،‬‬
                                           ‫آیا در حال حاضر‪ ،‬در کتب درسی مدارس ایران پراگ صورت گرفت‪ ،‬چطور شما را شکل داد‪ ،‬بتوانم علاوه بر سرود ِن شعر و نوشت ِن مقالات‪ ،‬روی که نخستین مخاط ِب خود را مرد ِم ه ‌مزبان و هم‌وط ِن‬
                                           ‫می‌توان از ادبیات معاصر ایران سراغی گرفت؟ تغییر داد‪ ،‬و چه تاثیری بر شعرتان گذاشت؟ این فعالیت‌ها متمرکز باشم‪ .‬وقتی در ایتالیا‪ ،‬ایده‌ی خودشان در نظر م ‌یگیرند و بعدها اگر آثارشان‬
                                           ‫ادبیات معاصر در مدارس یا دانشگاه‌ها تدریس لحظاتی وجود نداشت که ترجیح داده باشید راه انداخت ِن صفحه‌ای هفتگی در فیس بوک برای ترجمه شد و با اقبا ِل مخاطب در سرزمین‌های دیگر‬
                                                            ‫م ‌یشود؟ چند سال پیش‪ ،‬دنبال آنتولوژی‌ کنار بایستید و در امور و مباحث اکتیویستی انتشار «شعر ایستادگ ِی ایران بعد از سال ‪ »1388‬به نیز مواجه شد‪ ،‬که چه بهتر‪.‬‬
                                                                      ‫ادبیات داستانی و شعر معاصر ایران یا حتی مشارکتی نکنید و فقط روی شعرتان و ذهنم رسید‪ ،‬و شاعران ایرانی‪ ،‬چه داخل و چه خارج‬
                                           ‫)‪(Endnotes‬‬                 ‫کتابی مشتمل بر نقدی درباره‌ی ادبیات معاصر دشوار ‌یهای زندگ ‌یتان در تبعید متمرکز شوید؟ از ایران‪ ،‬با فرستاد ِن تعدا ِد پُر ُشماری شعر‪ ،‬از آن‬
                                           ‫‪1 Hélène Cixous‬‬            ‫ایران که در ایران چاپ شده باشد می‌گشتم‪ ،‬اما چون مهاجر ِت من و خانواد‌هام به اجبار و در استقبال کردند‪ ،‬حس کردم هنوز در ایرانم و کنار‬
                                           ‫‪2 The Laugh of the Medusa‬‬  ‫پ ِی حوادث سال ‪ 1388‬و بازداش ِت تعدادی از همان مردم‪ .‬الان هم که در پراگ هستم‪ ،‬وقتی برای‬
                                           ‫‪3 Freemuse‬‬                                                                                                                                        ‫چیزی پیدا نکردم‪.‬‬
                                                                      ‫در مدارس و دانشگا‌ههای ایران آنچه به عنوان ادبیات دوستان‌مان رخ داد‪ ،‬و در واقع‪ ،‬این مهاجرت‪ ،‬انتخا ِب اعتراض به زندانی شد ِن دوستان هنرمند و شاعرم‪ ،‬با‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬

‫‪Vol. 23 / No. 1398 - Friday, Jun. 3, 2016‬‬

‫‪19‬‬
   14   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24