Page 22 - Issue No.1373
P. 22

‫پـــشت لـــب فـــریدا کـــالو‬          ‫ادبیات‬  ‫‪22‬‬

‫اشرف فیاض‬                                        ‫شعر‬                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                    ‫سال ‪ / 23‬شماره ‪ - 1373‬جمعه ‪ 20‬رذآ ‪1394‬‬
‫شاعر فلسطینی محکوم به اعدام در عربستان سعودی‬
‫برگردان‪ :‬امید حبیبی نیا‪ ،‬بیست و یکم نوامبر ‪۲۰۱۵‬‬

                                                                                                     ‫بوی لجن زار را تاب می آورم‪،‬‬                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                        ‫‪Vol. 23 / No. 1373 - Friday, Dec. 11, 2015‬‬
                                                                    ‫نیاز به متوقف کردن باران و سوزشی که از دیرباز در سینه دارم‬
                                     ‫مرا به جستجوی مشاوری برای درمان حالم می خواند که از تفسیر لبانت به تمنای خود باز دارد‬

                                                                              ‫یا که شبنم را از روی غنچه های سرخگونت پاک کند‬
                                                                        ‫یا که مرا از شعله ورتر شدن هوسی که دربرم گرفته بازدارد‬

                                                                                                 ‫وقتی که ترا درکنار خود نمی بینم‬
                                                         ‫گم شده ام‪ ...‬وقتی که ناچارم با حالم کنار بیایم و سکوت شب را تاب آورم‬

                                                               ‫نگاه کن جهان ساکت است‪ ،‬وقتی ما آن را از فاصله ای دور می بینیم‬
                         ‫و از این فاصله شاید هرآن چه که بین ما گذشته است نیز تنها داستانی کودکانه بوده که برای ما جدی بوده‬

                                                                                                                                 ‫‪-‬‬
                                                                      ‫در باره آن روزهایی که بدون تو گذرانده ام چه فکر می کنی؟‬
                                                                   ‫در باره کلماتی که عمق درد جانکاه م را ناگهان تسکین می داد؟‬
                                                                       ‫در باره بغضی که در سینه م چون خزه ای خشک جا گرفته؟‬
                                                     ‫فراموش کردم که بگوییم که با غیبت تو کنار آمده ام (یا چنین وانمود می کنم)‬

                                                                                       ‫و آن آرزوها در تمناهای تو ناپدید می شوند‬
                                                                                                      ‫و خاطرات من محو می شوند‬

         ‫اینکه من هنوز نور را دنبال می کنم‪ ،‬نه برای دیدن‪ ،‬چراکه چون سیاهی هراسناک است‪ ...‬حتی اگر به آن عادت کرده باشیم‬
                                                                                                          ‫آیا پوزش من کافی ست؟‬

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                         ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬

                                                                    ‫برای همه آن چیزهایی که خواستم عذری موجه برایشان بیابم؟‬
                                                                                                                                 ‫‪-‬‬

                                                                                        ‫برای هر باری که حسادت سینه م را فشرد‬
                                                   ‫برای هر باری که ناامیدی یک روز دیگر را از میان روزگار سیاهم به تباهی کشاند‬
‫برای هر باری که گفتم عدالت به درد قاعدگی گرفتار شده و عشق خردورزی ست که در پاییز زندگی خود به اختلال نعوظ دچار شده‬

                                                                                                                                 ‫‪-‬‬
                                                                                                 ‫باید خاطرات خود را کنار بگذارم‬
                                                                                           ‫و تظاهر کنم که به خواب خوش رفته ام‬
                                                                                   ‫باید از پرسش هایی که ویرانم کرده اند فرار کنم‬
                                                                      ‫پرسشهایی که پاسخ هایی منطقی و متقاعد کننده می طلبند‬
                                                 ‫پرسشهایی که به هر دلیل شخصی پس از سقوط علامت تعجب معمول ظاهر شدند‬

                                                                                                                                 ‫‪-‬‬
                                                                                          ‫بگذار آینه به تو بگوید چقدر زیبا هستی‬
                                                                      ‫قرص های گرد گرفته کلماتت را کنار بگذار‪ ،‬نفس عمیق بکش‬

                                                                                             ‫به خاطر بسپار‪ ،‬چقدر دوستت داشتم‬
                                             ‫و چگونه این عشق چون جرقه ای در انباری خالی و متروک به آتشی گسترده بدل شد‬

                                                                  ‫_______________________‬
                                                                                     ‫پی نوشت‪:‬‬

‫‪ -‬اشرف فیاض‪ ،‬شاعر فلسطینی در تبعید در عربستان سعودی ست که هفته گذشته در دادگاه دوم به اتهام‬
‫الحاد و کفرگویی به اعدام محکوم شد‪ ،‬قاضی دادگاه نخست او را به دلیل گیسوان بلند‪ ،‬رابطه نامشروع و اشعار‬
‫ضد خدا مســتحق حکم اعدام و هشتصد ضربه شلاق دانســته بود‪ .‬صدها هنرمند‪ ،‬نویسنده و شاعر از سراسر‬

                       ‫جهان از دولت عربستان سعودی درخواست کرده اند مانع از اجرای این حکم شود‪.‬‬

‫‪ - 22‬فریدا کارلو‪ ،‬نقاش مکزیکی سورئالیســت چپ گرا و شــریک زندگی لئون تروتســکی بــود که علاوه بر‬
       ‫نقاش ‌یهایش به دلیل عقاید سیاسی و تغییر مواضع سیاسی و جهت یابی جنسی خود شهرت داشت‪.‬‬

  ‫‪ -‬شعر را از روی ترجمه انگلیسی مونا کریم برگرداند‌هام‪ .‬طبعا متن اصلی عربی شعر بسیار دلنشی ‌نتر است‪.‬‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27