Page 22 - merged
P. 22
‫خدا حافظ‬ ‫اشعاری از‬ ‫ادبیات‬ ‫‪22‬‬
‫رضا روشنی‬
‫خداحافظ‬ ‫شعر‬
‫ای بارا ‌نهای سراسیمه‬
‫این همه سال‬ ‫رضا روشنی متولد سال ‪/1351‬کارشناس زبان انگلیسی‪ /‬دبیر آموزش و‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1343‬جمعه ‪ 25‬تشهبیدرا ‪1394‬‬
‫ای بادهای ولگرد‬ ‫دستم به طناب و‬ ‫پرورش‪ /‬به مدت ‪ 20‬سال فعالیت ادبی ‪/‬عضو هیات تحریریه فصلنامه‌ی‬
‫ای شورهای سركش جوانی‬ ‫چشمم به راه هنوز‪...‬‬ ‫ادبی و هنری پاد‪ /‬چاپ مقالات در زمینه‌های ادبی و فلسفی ‪ /‬مقالات‬
‫و یادداش ‌تهایی در مجلات گوهران‪ /‬ولد زن‪ /‬روزنامه‌ی آرمان و غیره‪/...‬‬
‫خداحافظ‬ ‫زندگی‬ ‫نفر برگزیده در همایش شعر خوزستان‪ /‬یک دوره داور همایش شعر‬
‫ای تاكسی‌های عمومی‬
‫ای كه با بو ‌قهای ممتد و بی هنگام‬ ‫زندگی‬ ‫خاک و خورشید‬
‫از همین ایستگاه آغاز م ‌یشود‬
‫همه روزه‬ ‫آثار منتشر شده ‪:‬‬
‫شهر را به تاراج م ‌یبرید‬ ‫از همین حفاظ شیش ‌های و‬ ‫‪-1‬م ِن فروغ ( نقد شعر و اندیشه فروغ) انتشارات نگیما‪،‬تهران‪1383‬‬
‫صندل ‌یهای بی پشت و پناه‬ ‫‪1‬ـ نیمه‌ی گمشده (مجموعه شعر آزاد) انشتارات نگیما‪ ،‬تهران ‪1385‬‬
‫خداحافظ‬ ‫‪2‬ـ ضلع تاریک (مجموعه داستان کوتاه) انتشارات نگیما‪ ،‬تهران ‪1387‬‬
‫ای واكسن‌های پیشگیری‬ ‫کافیست‬ ‫‪3‬ـ آفتابگردان سرگردان (مجموعه شعر) انتشارات داستان‪ ،‬تهران ‪1391‬‬
‫در فاز سه باشی‬ ‫‪4‬ـ منطق و نظریه‌ی ادبی در شعر فارسی‪ ،‬انتشارات داستان‪ ،‬تهران‬
‫ای تب‌های مسری‬ ‫پشت قف ‌لهای وا نشده ساع ‌تها‬
‫ای چن ‌گهای آویخته به ریسمان بلند الهی‬ ‫و این اتوبوس معلق‬ ‫‪1393‬‬

‫خداحافظ‬ ‫که هیچگاه‬ ‫چاپخش خواهد شد ‪:‬‬
‫نان آوران‬ ‫‪1‬ـ ده ُمرده (رمان)‬
‫نان آوران‬
‫ای كه از صبح تا شب‬ ‫‪2‬ـ درآمدی بر گویش لکی (پژوهشی در فرهنگ فولکلور )‬
‫از شب تا صبح‬ ‫‪3‬ـ معرفت شناسی(پژوهشی در شاهنامه)‬
‫‪4‬ـ مجموعه داستان کوتاه‬
‫خداحافظ‬ ‫‪5‬ـ مجموعه نوشتارهای نقد ادبی‬
‫نام آوران‬
‫ای كه فكر می‌كنید‬ ‫شهید آشپزخانه‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫هر چیز مهمی را‬
‫به بازوی خود می‌توان ضمیمه كرد‬ ‫با این فکرها چه م ‌یشود کار؟‬ ‫به درد زندگی نخوردم‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1343 - Friday, May 15, 2015‬‬
‫پیوسته به فکر باختن باش‬ ‫به درد مرگ نم ‌یدانم‬
‫خداحافظ‬ ‫به روزی ابری یا آفتابی‬ ‫طنابی كه باید مرا از چارپایه م ‌یگرفت‬
‫دایناسورهای جدید‬ ‫که باخته می‌شوی‬
‫طنزهای صفح ‌هی تسلیت‬ ‫و روزنامه‌ها از هوای تو‬ ‫مرد نبود‬
‫که ناگاه‬ ‫من ماندم و‬
‫خداحافظ‪ ،‬خداحافظ‪...‬‬ ‫تو شهید آشپزخانه شدی‬
‫از این لحظه‬
‫در من بمب‌هایی تكثیر می‌شود‬ ‫به سنگینی روزها فکر کن‬ ‫مادربزرگ‬
‫خواب دیده بود‬
‫این مرد‬ ‫به بارش یکریز‬
‫با كلاه دوار و چشم‌های زاغی شكل‬ ‫که درست چند سال پیش‬ ‫صلیب سرخ‬
‫باور نمی‌كردیم‬
‫من هستم‬ ‫و بعد‬ ‫تا در اتفاقی دسته جمعی تو را پیدا كردیم‬
‫شمار ‌های توی جیبم نیست‬ ‫حیاط خان ‌هی خالی‬
‫و عکس روی دیوار‬ ‫ناگهان‬
‫اسم محله‌ای در یادم‬ ‫که سا ‌لهاست آه‪...‬‬ ‫از سردی سر رفتیم‬
‫ترسمان همه از تنهایی بود‬
‫من اما در نقشه جریان دارم‬ ‫سلام‬ ‫از هفت شاخه به نیابت هفت تن‬
‫در یك گرب ‌هی بزرگ و پشمالو‬ ‫ای را ‌ههای بی اختیار‬ ‫در سفر ‌هی سال نو‬
‫ای آفتابگردان‌های سرگردان‬
‫با دریایی از اره ماهی‌ها‬ ‫ای غرو ‌بهای مانده در حاشیه شهر‬ ‫از آرش‬
‫در جنگم‬ ‫از من آشو ‌بها و شعرها و شورها‬ ‫كه پلا ‌كها از او سردر نمی‌آوردند‬
‫از من واژگونی لال ‌هها و فصل‌ها‬
‫صدای طیاره م ‌یآید‬ ‫از من برسان به همه‬ ‫نم ‌یدانم‬
‫تك تیراندازی توی دور برگردان می‌افتد‬ ‫به بازی‌های کودکانه‬ ‫درست بود؟ نبود؟‬
‫به عشق‌های عقیم و سربسته‬ ‫هرچه بود مانده بودیم دلتنگ‬
‫در من بم ‌بهایی تكثیر می‌شود‬ ‫فراگردمان دیواری بلند‬
‫می‌خواهم روی سر خرمشهر خراب شوم‬ ‫به بایگانی و گنجه‬
‫به نامه‌ای که از جنگ رسیده بود‬
‫این نقشه است‬
‫همان كه می‌گفتم‬ ‫زندگی شاید‬ ‫فصل خوبی نبود‬ ‫‪22‬‬
‫من با ته ریشی ایستاده‌ام‬ ‫از همین ایستگاه آغاز م ‌یشود‪.‬‬ ‫تو با دی ‌گها و اجا ‌قها سر رفتی و‬

‫در ایستگاه‬ ‫من ماندم روی چارپایه‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27