Page 27 - Shahrvand BC No.1341
P. 27
‫فت ‌حالله ب ‌ینیاز‪ :‬کسی که نم ‌یتواند قص ‌هگو باشد‪ ،‬داستا ‌نگو هم نخواهد شد ‪27‬‬ ‫ادبیات ‪:‬‬

‫در عین حال جهان ذهنی همنوعان من هم هست‪ ،‬یعنی بازتاب و واکنشگفت‬
‫ذهنی این یا آن فرد در برابر کنش دیگران یا رخدادهای عمومی و حتی‬ ‫و گو‬
‫طبیعی‪ .‬برای همین است که نظریه پردازان بین واقعگرایی قرن نوزدهم و‬
‫بیستم تفاوت قائل هستند‪ .‬واقعگرایی قرن بیستم‪ ،‬درو ‌ننگرانه است؛ یعنی‬
‫مدرنیستی است‪ .‬به درون فردیت نفوذ م ‌یکند تا با تصویر و نقل کنش‬
‫داستانی و دیالوگ او‪ ،‬برخوردش را به پیرامون نشان دهد‪ .‬در افاده این‬
‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1341‬جمعه ‪ 11‬تشهبیدرا ‪1394‬‬ ‫مدعا واقعگرایی کامو‪ ،‬فوئنتس‪ ،‬یوسا‪ ،‬هاینریش بل‪ ،‬روبرت موزیل‪ ،‬آلبرتو‬ ‫– بخش دوم و پایانی‪-‬‬
‫موراویا‪ ،‬ناتالیا گینزبورگ‪ ،‬آندره مکین‪ ،‬گوستاو لوکلزیو را با واقعگرایی‬
‫استاندال‪ ،‬بالزاک‪ ،‬دیکنز و حتی فلوبر مقایسه کنید‪ .‬فقط دو نویسنده قرن‬
‫نوزدهم هستند که به دلیل درو ‌ننگری متمایز شد‌هاند‪ :‬داستایفسکی و‬ ‫گف ‌ت ‌وگو‪ :‬سپیده جدیری‬

‫تولستوی و جاهایی هم چخوف‪ -‬مثلا در «اتاق شماره شش» و «داستان‬ ‫هفت ‌هی گذشتهدربار‌هی ممنو ‌عالقلم شدن فت ‌حالله ب ‌ینیاز‪ ،‬نویسنده و منتقد‬
‫مرد ناشناس» و «یک زندگی» و فلوبر در «مادام بوواری»‪.‬‬ ‫ادبی برجسته و پیشکسو ِت سرزمی ‌نمان و همچنین در باب جایگاه ادبیات‬

‫داستانی ایران در ادبیات جهان‪ ،‬با او به گف ‌توگو نشستیم‪ .‬این هفته‪،‬‬
‫در ادام ‌هی گف ‌توگوی هفت ‌هی قبل‪ ،‬از آقای ب ‌ینیاز دربار‌هی موضوعات با توجه به ای ‌نکه خودتان تئوریسین ادبی نیز هستید‪ ،‬در نوشتن‬
‫مورد علاق ‌هاش برای نوشتن‪ ،‬اولوی ‌تهای فرم و محتوا در داستا ‌ننویسی و داستا ‌نهایتان کدا ‌میک برایتان در اولویت اول قرار دارد‪ :‬ساختار‬
‫یا محتوا؟ چرا؟‬ ‫ای ‌نکه چقدر کارگا‌ههای داستا ‌ننویسی‪ ،‬جوایز ادبی و مطالع ‌هی کتا ‌بهای‬
‫ضمن اظهار امتنان از شما باید بگویم که من در سطح تئوریسی ‌نهای‬ ‫تئوری حوز‌هی ادبیات داستانی در کیفیت کار نویسندگان جوان مؤثر است‬
‫ادبی نیستم‪ ،‬من فقط منتقد ادبی هستم‪ .‬تنها در شش مورد نظرهایی را‬
‫استخراج کرد‌هام‪ ،‬اما تا زمانی که دوستان نویسنده و منتقد و مترجم در‬ ‫پرسید‌هایم که پاس ‌خهای ایشان را در ادامه م ‌یخوانید‪.‬‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫کسی که نم ‌یتواند قص ‌هگو باشد‪ ،‬بی تردید داستا ‌نگو هم نخواهد شد‪.‬‬ ‫داخل و خارج از کشور روی آنها نظر نداد‌هاند‪ ،‬آنها را به صورت مکتوب‬ ‫برای نویسندگی‪ ،‬بیشتر چه موضوعاتی جذبتان م ‌یکند؟ موضوعی‬
‫کلاس داستان از این نوع افراد ممکن است خواننده خوب و پیگیر داستان‬ ‫ارائه نخواهم کرد‪.‬‬ ‫که مخاطب را شگف ‌تزده کند‪ ،‬هیجا ‌نانگیز باشد‪ ،‬خواننده را به‬
‫‪Vol. 22 / No. 1341 - Friday, May 1, 2015‬‬ ‫بسازد‪ ،‬اما نویسنده نه‪ .‬با این وجود کسی که استعداد و پتانسیل اولیه را‬
‫دارد‪ ،‬با استفاده از این کلا ‌سها م ‌یتواند کارش را بارورتر کند‪ .‬البته سطح‬ ‫اما در مور د نوع داستان‪ ،‬م ‌ی دانید من داستا ‌نهای وهمناک‪ ،‬علمی ‪-‬‬ ‫تأمل و تعمق وادارد‪ ،‬یا واق ‌عگرایانه باشد یا تخیلی؟ چرا؟‬
‫تخیلی‪ ،‬پست مدرنیستی‪ ،‬معمایی پست مدرنیستی‪ ،‬متافیکش‪ ،‬معمایی‬ ‫برای من‪ ،‬هم معناگرایی مهم است و هم تکنیک‪ .‬بی اعتنایی به تکنیک‬
‫کلاس هم مهم است که من وارد جزئیاتش نم ‌یشوم‪.‬‬ ‫مدرنیستی و اگزوتیک دارم‪ ،‬اما سعی م ‌یکنم قصه پشت نوع داستان و‬ ‫متن را برای خواننده کسال ‌تبار م ‌یسازد و نادیده گرفتن معنا و اشباع متن‬
‫باز ‌یهای آن گم نشود و به سمت دشوارنویسی سوق داده نشود‪ .‬به قول‬ ‫با تکینک‪ ،‬بدون داشتن یک قصه‪ ،‬موجب جدایی خواننده از متن م ‌یشود‪.‬‬
‫جوایزحوز ‌هیادبیاتداستانیچطور؟بهنظرتاناگرانتخا ‌بهایشان‬ ‫پوپر هیچ چیز ساد‌هتر از دشوارنویسی و هیچ کاری دشوارتر از ساد‌هنویسی‬ ‫من آثاری را برتر م ‌یدانم که هر دو عرصه لحاظ شوند؛ برای نمونه آثاری‬
‫از روی اصول باشد م ‌یتواند در شک ‌لگیری جریا ‌نهای‬ ‫از فاکنر‪ ،‬کافکا ‪ ،‬ناباکف‪ ،‬کنراد‪ ،‬ساباتو‪ ،‬فورد مدوکس فورد‪ ،‬مارکز‪ ،‬یوسا‪،‬‬
‫داستا ‌ننویسی به طور خاص و انگیزه دادن به نویسند ‌هی جوان‬ ‫نیست‪.‬‬
‫از سی و پنج رمان و مجموعه داستان من‪ ،‬که بیست کتاب اجازه‬ ‫آستوریاس‪ ،‬بولگاکف و دیگران‪.‬‬
‫برای بهتر نوشتن به طور کلی‪ ،‬نقشی ایفا کند؟‬ ‫نشر داشت ‌هاند‪ ،‬حال و هوای هیچکدا ‌مشان به هم شبیه نیست‪ .‬حتی‬ ‫برای مثال رما ‌نهای «گوربه گور» از فاکنر‪« ،‬سرباز خوب» از فورد‬
‫اگر جوایز ادبی اساسا بر مبنای متن کار کنند و نه نام و نشانی نویسند‌هها‬ ‫درونمای ‌ههای مختلفی دارند و آنها را با ساختارهای روایی مختلف نوشت ‌هام‪.‬‬ ‫مدوکس فورد‪« ،‬زندگی واقعی سباستیان نایت» و «پینن» از ناباکف‪،‬‬
‫و رابطه آنها با گردانندگان جایزه یا ارز ‌شهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی‬ ‫برای مثال «مكانى به وسعت هيچ» شباهتی با «عطش ماندگار» و «افع‏ىها‬ ‫«نوسترومو» و «دل تاریکی» و «جنون آلمایر» از کنراد‪« ،‬تونل» از ارنستو‬
‫و ایدئولوژیک آنها‪ ،‬بی تردید تاثیرشان مثل جهان دموکراتیک خوب است‪.‬‬ ‫خودكشى نمك‏ىنند» ندارد‪.‬در برخی آثار‪ ،‬زمینهداستا ‌نها تماماً رئالیستی‬
‫اما ای ‌نجا جوایز ادبی دولتی فقط بر مبنای خودی بودن نویسنده و ارزشی‬ ‫است‪ ،‬مثل «بعد از مرگ هنوز م ‌یمیرم» اما در کارهایی مانند «افع ‌یها‬ ‫ساباتو‪ ،‬و «زندگی واقعی الحاندرو مایتا» از یوسا را با دقت ارزیابی کنید‪.‬‬
‫بودن متن قضاوت م ‌یکردند و م ‌یکنند‪ .‬در این جوایز هم نویسنده باید‬ ‫خودکشی نم ‌یکنند»‪« ،‬منطقه امن سهمناک»‪« ،‬صدای حرکت مایل‬ ‫م ‌یبینید که هم معناگرایی مطرح بوده و هم تکنیک‪ .‬صناعت ادبی یا‬
‫همسو با نظام باشد و هم متنش‪ .‬بدبختانه شماری از جوایز خصوصیدست‬ ‫اجسام سبک»‪« ،‬تشییع جنازه یک زنده به گور» و‪ ...‬که با رویکرد پست‬ ‫تکنیک در خدمت عرصه معناست‪ .‬بازی زبانی نقش ثانوی دارد‪ .‬در اکثر‬
‫کمی از جوایز دولتی نداشته و ندارند‪ .‬آنها بیشتر بر مبنای «نظرخواهی» و‬ ‫مدرنیستی‪ ،‬وهمناک‪ ،‬اگزوتیک‪ ،‬متافیکش‪ ،‬شگفت و ‪....‬نوشته شد‌هاند به‬ ‫این آثار شاهد ب ‌یاعتنایی به زبا ‌نورزی و پرهیز از استفاده ابزاری از زبان‬
‫کیفیت رابطه متولیان جایزه با نویسند‌هها «نظر» به اعطای جایزه م ‌یدهند‬ ‫نوعی کاملًا تخیلی به شمار م ‌یروند‪ .‬حتی مکا ‌نها هم همیشه دستخوش‬
‫و این یا آن کتاب را مطرح م ‌یکنند‪ .‬سطح نازل این نوع کتا ‌بهای صاحب‬ ‫تغییرند‪ .‬گاهی مکا ‌نها واقع ‌یاند و گاهی خیالی و در سرزمینی دیگر‪ .‬شاید‬ ‫است‪ .‬زبان برای جلو‌هنمایی روایت است و نه پیشی گرفتن از آن‪.‬‬
‫جایزه باعث شده است که اعتماد بیشتر مردم به جوایز خصوصی هم‬ ‫بپرسید چرا چنین رویکردی در داستا ‌ننویسی در پیش گرفت ‌هام‪ ،‬در جواب‬ ‫از اوایل قرن بیستم‪ ،‬هم در آثار سوررئالیستی و هم رئالیسم جادویی‬
‫باید بگویم اگر جهان‪ ،‬زندگی و انسا ‌نها ساده بودند‪ ،‬م ‌یشد داستانی‬ ‫و هم جریان سیال ذهن‪ ،‬رمان نو و دیگر رویکردها عناصر و مولف ‌ههای‬
‫خدش ‌هدار شود‪.‬‬ ‫نوشت صرفا ساده و کاملا رئالیستی‪ .‬یا بهتر بگویم عینی ‌تگرا‪ .‬اما ای ‌نها‬ ‫دو مکتب همواره حضور داشت ‌هاند‪ :‬رمانتیسم و رئالیسم‪ .‬مهم نیست که‬
‫در تمام کشورها و از جمله ایران نم ‌یتوان انکار کرد که جایزه ادبی به هر‬ ‫هی ‌چکدام پاسخگوی زندگی پیچیده بشر نیستند‪ .‬نویسنده از نظر من‬ ‫شما الگوهای واقع گرایان ‌های از جهان را وارد داستا ‌نتان م ‌یکنید یا نه‪،‬‬
‫حال تاثیر دارد‪ .‬در همین ایران روی چا ‌پهای بعدی موثر است و برخورد‬ ‫باید تنوع واقعیت واقعی جهان را با تنوع واقعیت داستانی بازنمایی کند‪.‬‬ ‫مهم این است که در همان سطح امر بیرونی باقی نمانید و امر بیرونی به‬
‫ناشرها با نویسنده را تغییر م ‌یدهد‪ ،‬ضمن این که در مواردی موجب‬ ‫محدود کردن خود به یک عرصه یعنی ندیدن همه وجوه زندگی‪ .‬به باور‬ ‫نوعی درونی شود‪« .‬بیگانه»‪« ،‬مرد سرگشته»‪« ،‬مرگ مورگان»‪« ،‬ظلمت‬
‫اکثر اندیشمندان از جمله اریک فروم قو ‌یترین و دردنا ‌کترین رنج انسان‬ ‫در نیمروز»‪« ،‬قطره اشکی در اقیانوس»‪« ،‬دلبند»‪« ،‬سوربز» و د‌هها شاهکار‬
‫م ‌یشود نویسنده در جهت اعتلای کار خود بکوشد‪.‬‬ ‫معاصر «تنهایی‪ ،‬سرگردانی و تردید» است‪ .‬اگر در قر ‌نهای گذشته انسان‬ ‫و متن ارزشمند دیگر هم رئالیست ‌یاند‪ ،‬اما رویدادها در سطح بیرونی باقی‬
‫در مرکز هستی قرار داشت و به نوعی مقدس شمرده م ‌یشد‪ ،‬انسان امروز‬ ‫نماند‌هاند‪ .‬شخصی ‌تها به تفکر واداشته شد‌هاند‪ ،‬به عبارت دیگر روایت از‬
‫خود شما برای تربیت داستا ‌ننوی ِس خوب‪ ،‬ترجیح م ‌یدهید مدرس‬ ‫خارج از دایره تعریف شده گذشته قرار م ‌یگیرد و خود نیز این را م ‌یداند و‬ ‫حد و مرز زندگی محسوس و ملموس فراتر رفته است‪ .‬در ایران است که‬
‫کارگاه داستا ‌ننویسی باشید‪ ،‬جایز ‌هی داستان برگزار کنید یا‬ ‫به همین دلیل مدام به تردیدی جدید دچار م ‌یشود‪ .‬او حتی به وجود خود‬ ‫واژه رئال دشنام تلقی م ‌یشود؛ همان طور که زمانی لیبرال در کشور ما‬
‫کتا ‌بهایی را در باب تئور ‌یهای داستا ‌ننویسی تألیف و منتشر‬ ‫هم شک م ‌یکند‪ .‬چنین انسانی باید در عرص ‌ههای متنوع بازنمایی شود‪،‬‬ ‫یک دشنام سیاسی بود و امروزه دشنام دهند‌ههای سابق صفت لیبرال را‬
‫نه فقط در داستان رئالیستی یا سیال ذهن‪ ،‬یا وهمناک یا اگزوتیک و غیره‪.‬‬
‫کنید؟ کدا ‌میک به نظرتان مؤثرتر خواهد بود؟‬ ‫نظرتان دربار ‌هی کارگا ‌ههای داستا ‌ننویسی که در ایران برگزار‬ ‫جزو افتخارات خود م ‌یدانند‪.‬‬
‫من برگزاری جایزه ادبی با داوران شریف و صاحب صلاحیت را در مرحله‬ ‫هیچ اندیش ‌های نیست که به نوعی با واقعیت پیوند نداشته باشد‪ ،‬فقط‬
‫اول و به موازات آن نوشتن کتاب نظری درباره داستان را ترجیح م ‌یدهم‪.‬‬ ‫درجه تخیل است که اندیش ‌های را به کلی انتزاعی نشان م ‌یدهد‪ .‬تخیل‪،‬‬
‫در واقعیت امر از برخورد همه جانبه مغز با جهان و کارکرد پیچیده‬
‫فیزیولوژی فعالی ‌تهای عصبی نشات م ‌یگیرد‪ .‬رمان پست مدرنیستی‬
‫«مسخ» با امر پارالوژیک یا غیرمنطقی شروع م ‌یشود‪ :‬تبدیل انسان به م ‌یشود چیست؟ به نظر شما شرکت در آنها م ‌یتواند به بهتر‬
‫سوسک‪ ،‬اما بقیه روایت در دنیای عینی است و به طور مشخص به روابط شدن کار یک نویسند ‌هی جوان کمکی کند یا مطالع ‌هی مستقل را آثاری که ه ‌ماکنون در دست تألیف دارید بیشترتئوریک هستند یا‬
‫داستان و رمان؟ برایمان از آثار جدیدتان بگویید‪.‬‬ ‫پیشنهاد م ‌یکنید؟‬ ‫انسا ‌نها م ‌یپردازد‪ ،‬در حقیقت مسخ شدن پایان زندگی انسانی است که‬
‫‪27‬‬ ‫در حال ویراش آخرین رمانم به نام «عابرهایی در جاده کمربندی» هستم‬ ‫شما نظر مرا پرسید‌هاید و این به معنای آن نیست که من برای کسی‬ ‫به او همچون ابزار نگاه م ‌یشود‪ .‬به همین شکل بخش زیادی از داستان‬
‫و در عین حال جلد ششم از سری کتا ‌بهای «نقد‪ ،‬تحلیل و تفسیر چند‬ ‫تعیین تکلیف کنم‪ ،‬آن هم در دهه دوم قرن بیست و یکم‪ .‬به «نظر» من‬ ‫سوررئالیستی بوف کور‪ ،‬به وضوح رئالیستی است‪ ،‬حتی اگر در رویای‬
‫داستان معتبر جهان» را نهایی م ‌یسازم‪ .‬البته خواندن هم جزء ثابت زندگی‬ ‫قص ‌هگویی امری درونی است و این درون حتما به معنی «الهام» مذهب ‌یها‬ ‫بیداری صادق هدایت خلق شده باشد که به نظر من از رویای خواب‬
‫من است‪ ،‬چه داستا ‌نهای ترجمه و چه آثار پیش از چاپ نوقل ‌مها و حتی‬ ‫یا «چیستی چیز» یا «تجلی» غیرمذهب ‌یها نیست‪ ،‬بلکه جوشش کلی‬ ‫نافذتر است‪ .‬چرا چنین است و چنین م ‌یشود؟ چون واقعیت فقط آن‬
‫است و به نحوی ناپیدا در پیوند با تجربه زیسته و اطلاعات و دانش فرد‪ .‬این‬ ‫چیزی نیست که من م ‌یبینم و م ‌یشنوم‪ .‬ای ‌نها عینیت هستند‪ .‬واقعیت‬
‫کسانی که چند کتاب چاپ کرد‌هاند‪.‬‬ ‫حق هر انسانی است که حرف خود را بزند‪ ،‬اما هر حرفی داستان نم ‌یشود‪.‬‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32