Page 26 - shahrvand BC No.1324
P. 26
به تغذیه‌ی آمریکایی بی‌اندازید‪ .‬هیچ گاه حتی یک چاشنی نیز به‬ ‫م ‌یآورد‪ ،‬برنده‌ی فلان جایزه شدن‪ ...‬اما دیگر هی ‌چکس خوا ِب این را نیز‬ ‫م ‌یآورم‪ ».‬سه سال بعد نیز که ُمرد‪ ،‬در این ناامیدی ُمرد که هیچ‬ ‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1324‬جمعه ‪ 12‬ید ‪1393‬‬ ‫‪26‬‬
‫ذائقه‌ی جهان اضافه نکرده‌ایم اما صنعت فست فو ِد ما کل کره‌ی خاکی‬ ‫نم ‌یبیند که شعرش به طور مثال به مانن ِد شعر حافظ بماند و خوانده‬ ‫کاری نتونسته است انجام دهد‪ .‬این احساس شاعری بوده است که‬ ‫‪26‬‬
‫ه ‌ماکنون مجموعه‌ی «اود»هایش جزء محبوب‌ترین آثار در کل‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫را درنوردیده است‪.‬‬ ‫شود‪ .‬سطح خودبزر ‌گبین ‌‌یِما تا به این اندازه نازل شده است‪.‬‬
‫به این ترتیب است که شعرمان نیز با کمی ِت چشمگیری که دارد‪ ،‬هیچ‬ ‫رابرت فراست می‌گوید که دردوازده سالگی‌ تحت تاثیر حس شهر ‌تطلب ِی‬ ‫تاریخ ادبیات انگلیسی محسوب می‌شود‪.‬‬
‫گاه جسارت نم ‌یکند که حتی به ساحت شعرهای شاعری چون جان‬ ‫شای ِع آن روزگار‪ ،‬تنها خواسته‌اش این بوده است که قهرمان بی ‌سبال یا‬ ‫دانلد هال می‌نویسد‪ :‬ای ‌نکه من آن نوع بلندپروازی‌ را که جان‬
‫میلتون [شاعر انگلیسی قرن هفدهم] نزدیک شود‪ ،‬چرا که شعری با آن‬ ‫سناتور شود‪ .‬در شانزده سالگی با خواندن والت ویتمن و هومر تصمیم‬ ‫کیتس را به پیش ‌بُرد تحسین م ‌یکنم به این معنا نیست که‬
‫کیفیت را نخب ‌هگرا و غیرآمریکایی م ‌یدانیم‪ .‬آنچه ما می‌نویسیم و چاپ‬ ‫م ‌یگیرد که به مانن ِد آنها جاودانه شود‪ .‬و فکر م ‌یکنید در بیست و چهار‬ ‫بلندپروازی همیشه تحسین شده است و قدر گذاشته می‌شود‪...‬‬
‫م ‌یکنیم‪ McPoem ،‬یا شعر مک دانلدی‌ست که کرور کرور نیز ِسرو‬ ‫سالگ ‌ی‌اش چه اتفاقی می‌افتد؟ نهایت آرمان‌اش ای ‌ن می‌شود که شعرش‬ ‫خو ِد جان کیتس تا زمانی که زنده بود هیچ بازخورد و نقد مثبتی‬
‫می‌شود‪ .‬این سهم ما در تاریخ ادبیات خواهد بود‪ ،‬مثل فورد مدل ‪ T‬که‬ ‫در نیویورکر چاپ شود!‪ ...‬البته جای خوشبختی است که فراست بعدها‬
‫سهم ما در تاریخی‌ست که از دوره‌ی فیل‌سواری و ریکشا سواری‌ِ بشر‬ ‫درباره‌ی آثارش دریافت نکرد‪.‬‬
‫شروع شده است و تا عصر بشقاب پرنده‌ها و موشک‌های فضا پیما ادامه‬ ‫خودش را پیدا کرد و دوباره بلندپرواز ‌ی‌اش را از سر گرفت‪.‬‬ ‫در عین حال‪ ،‬قرار نیست که خود ما بر ارزش آثارمان واقف باشیم‬
‫‪5 .5‬شعر یا شاعر؟‬ ‫و معقول این است که همیشه درباره‌ی ای ‌نکه کار ما ارزشی دارد یا‬
‫پیدا م ‌یکند‪.‬‬ ‫نه‪ ،‬تردید به خرج دهیم‪ ،‬چرا که همواره باید این را در نظر داشت‬
‫برای تولید ‪ McPoem‬نهادها باید الگوها را اجرایی کنند‪ ،‬نهاد به‬ ‫مواقعی هست که شعر از شاعرش مهم‌تر می‌شود‪ .‬به آن م ‌یتوان گفت‬ ‫که اصلا مشخص نیست چند شاعر از معاصران ما بعد از صد سال‪،‬‬
‫نهاد‪ ،‬همگی به طور آگاهانه یا نا آگاهانه به سوژه‌ی سلطه‌ی پر شکو ِه‬ ‫نوعی گذار از سطح ناز ِل بلندپروازی به سطح عال ِی آن‪ .‬وقتی شاعر در‬ ‫باز هم خوانده می‌شوند‪ .‬صد سال هم نه‪ ،‬دست کم پنجاه سال‪.‬‬
‫سطح نازل بلندپروازی قرار دارد‪ ،‬اجازه م ‌یدهد که سطرها‪ ،‬واژ‌هها و‬ ‫ه ‌ماکنون از مرگ احمد شاملو و حتی فروغ فرخزاد هنوز پنجاه‬
‫جبرگرایی اقتصادی و الگوی مصرف‌گرایی تبدیل شوند‪.‬‬ ‫تصویرسازی‌های ضعیف در شعرش باقی بماند‪ ،‬چرا که اینجا این خود‬ ‫سال نگذشته است‪ .‬از مرگ نیما چرا‪ .‬یعنی هنوز حتی نم ‌یتوانیم‬
‫‪ McPoem‬محصول کارگاه‌های دانشگاه همبرگر است‪ .‬و هر‬ ‫مؤلف یا تولیدکننده‌ی متن است که بر اثر ارجحیت دارد‪ .‬این امر اگر‬
‫سال‪ ،‬این آقای رونالد م ‌کدانلد است که جایزه‌ی پولیتزر را‬ ‫نگوییم در مور ِد صد در صد‪ ،‬در مور ِد نود و نه درصد از ما صدق م ‌یکند‪.‬‬ ‫به ماندگاری آثار فروغ و شاملو اطمینان داشته باشیم‪.‬‬
‫این‌که می‌گوییم شعر باید از خود ما مهم‌تر باشد‪ ،‬منظور این نیست که‬ ‫بنابراین اگر قصدمان این است که شعر ماندگار بنویسیم‪ ،‬باید ابتدا‬
‫م ‌یبََرد‪.‬‬ ‫م ‌یخواهیم توانایی‌ خود را در نوشتن چنین شعری به رخ بکشیم؛ بلکه‬ ‫خود را برای دو امر آماده کنیم‪ :‬نخست این‌که‪ ،‬هر احتمالی را‬
‫شعرهای فوری‪ ،‬مثل قهو‌هها و سوپ‌های فوری مصرف‬ ‫این است که به خود «شعر» باور داریم‪ .‬زمان ‌یکه به طور مثال‪ ،‬شعر‬ ‫که بخواهیم در نظر بگیریم‪ ،‬احتمال شکست باز هم از آن قوی‌تر‬
‫می‌شوند‪ .‬این کارگا‌هها‪ ،‬به ما تولید ‪ Mcpoem‬را آموزش‬ ‫حافظ‪ ،‬نیما‪ ،‬سعدی یا مولوی را م ‌یخوانیم و آرزویمان این می‌شود که‬ ‫است‪ ...‬دوم این‌که‪ ،‬اگر بر فرض موفق هم بشویم‪ ،‬خود ما صد‬
‫می‌دهند‪ .‬شعری که بدون اتلاف وقت‪ ،‬ساخته می‌شود و‬ ‫بر تعداد شعرهایی که «شعر»اند‪ ،‬اضافه کنیم‪ ،‬و آرزویمان این م ‌یشود‬ ‫سال یا شاید حتی پنجاه‪ ،‬شصت سال دیگر زنده نیستیم که این‬
‫بدون صرف انرژی‪ .‬اگر قرار است در کارگاهی شرکت کنیم‬ ‫که با کیفی ِت اشعارمان به شعر ادای احترام کنیم‪ ،‬آن زمان است که باید‬
‫باید حتما چیزی بسراییم و با خودمان به کارگاه بیاوریم‪.‬‬ ‫اشعار همان شاعران و بقیه‌ی اشعار عالی‌ را به عنوان استاندارد ارزیابی‬ ‫را بفهمیم‪.‬‬
‫در غیر این صورت‪ ،‬سهمی در آن کارگاه نخواهیم داشت‪»...‬‬ ‫سطح کیفیت آثارمان مد نظر قرار دهیم‪ .‬الگو قرار دادن کیفیت این نوع‬ ‫اگر به دور و اطراف خود نگاهی بیندازید؛ پُر از افرادی‌ست که اطمینان‬
‫حال‪ ،‬به نظر شما نیما یا حافظ در کدام‌یک از این کارگا‌هها‬ ‫شعرهاست که می‌تواند انگیزه‌ی سرودن‌هایمان قرار بگیرد و صدالبته‬ ‫دارند شاعران بزرگ ‌یاند‪ .‬و این به طور قطع با آن بلندپروازی که اشاره‬
‫می‌توانند شرکت کنند ‪ -‬با توجه به ای ‌نکه سرودن هر بخش‬ ‫کردیم متفاوت است‪ .‬اتفاقا عینا در جا زدن و قانع بودن به متوسط‬
‫از کتاب‌هایشان سال‌ها زمان برده است؟ نه‪ ،‬مسلماً ما حافظ‬ ‫گاهی نیز در مقایسه‪ ،‬مأیوس‌مان کند‪.‬‬ ‫نویسی‌ست‪ .‬اگر هدف خود را بر این قرار داده‌ایم که «شعر» بنویسیم‪،‬‬
‫و نیما را به کارگاه‌هایمان راه نم ‌یدهیم چرا که فقط در آنجا‬ ‫در عین حال‪ ،‬بد نیست که گاهی علاوه بر خواندن و بازخواند ِن‬ ‫تنها راهی که احتمال دارد اثر ما را به «شعر» بودن – حال از جهت‌هایی‬
‫خواهند نشست و کاری ارائه نخواهند داد و ادعا خواهند کرد‬ ‫شاهکارهای شعر ِی تاریخ ادبیات‪ ،‬درباره‌ی شیوه‌ای که شاعران‌شان برای‬ ‫– نزدیک کند‪ ،‬این است که سعی کنیم از نظر کیفیت‪ ،‬کار خود را به‬
‫که شعرشان هنوز آماده نشده است و به این ترتیب‪ ،‬هیچ‬
‫زندگی کردن برگزیده بودند نیز مطالعه کنیم‪.‬‬ ‫سطح بهتری ‌نهایی که می‌شناسیم برسانیم‪.‬‬
‫سهمی در کارگاه‌ نخواهند داشت‪.‬‬ ‫‪6 .6‬کارگا ‌ههای شعر فوری‪ :‬وطنی یا غربی؟‬ ‫‪4 .4‬دیده شدن یا خوانده شدن؟ مسئله این است‪.‬‬
‫دانلد هال نیز به همین دلیل است که کارگاه شعر را با‬ ‫تعدادی از شرک ‌تکنندگان در ضد کارگاه شعر ونکوور این موضوع‬ ‫از بلندپروازی گفتیم‪ .‬برای برخی بلندپروازی فقط در این امر خلاصه‬
‫تولید ِی فست فود یا خط مونتاژ فورد مقایسه م ‌یکند‪ .‬او بر‬ ‫را متذکر می‌شدند که نکته‌های مورد اشاره‌ی فوق‌ از ویژگی‌های‬ ‫می‌شود که به طریقی این موضوع را جا ب ‌یاندازند که شاعرند‪ ،‬حال‪،‬‬
‫این باور است که شاعرهای آمریکایی از شرکت در کارگاه‌های‬ ‫کارگاه‌های شع ِر داخل ایران است و به طور مثال در آمریکای شمالی‪،‬‬ ‫ِصر ِف زیاد نوشتن یا زیاد چاپ کردن‪ .‬امروزه کار به جایی رسیده است‬
‫شعر است که با لذت چا ِپ زودهنگا ِم آثارشان آشنا می‌شوند‪،‬‬ ‫اتفاقا کارگاه‌های شعر بسیار مفیدی برگزار م ‌یشود‪ .‬حال ببینیم چرا‬ ‫که چا ِپ تنها یک کتاب شعر یا حتی منتشر کردن یکی دو شعر روی‬
‫باید با برگزاری هر نوع کارگاهی برای شعر‪ ،‬از نوع وطنی‌اش گرفته تا‬ ‫یک وبلاگ یا حتی روی فیس بوک‪« ،‬دستاورد» محسوب می‌شود‪.‬‬
‫چرا که علنی کردن‪ ،‬یکی از شرو ِط کارگاهی شدن است‪.‬‬ ‫آمریکایی مخالف بود‪ .‬باز هم سخن خود شاعر آمریکایی را مصداق قرار‬ ‫اگر منصفانه نگاه کنیم‪ ،‬بسیاری از این اشعار «قابل خواندن»اند‪ ،‬حتی‬
‫حال‪ ،‬پس از خواند ِن این متن‪ ،‬اختیار با شماست که کدا ‌م‬ ‫م ‌یدهم‪ .‬دانلد هال در همان مقاله‌ی مذکور‪ ،‬به طور کلی با اشاره به‬ ‫برخی از آنها جذاب‌اند و دوست داشتنی و شاید بسیار هم ملموس‌اند‪ .‬اما‬
‫گزینه را انتخاب کنید‪ :‬کارگاه‌های شعر فور ِی وطنی‪ ،‬غربی‪،‬‬ ‫کارگاه‌های شعری که در آمریکا و در اقصی نقاط دنیا برگزار م ‌یشود‬ ‫این موضوع را نمی‌توان نادیده گرفت که اغل ‌ب آنها شبیه به همدیگرند؛‬
‫یا ای ‌نکه مستقل بمانید و بلندپرواز‪ ،‬و مستقل بخوانید و باز‬ ‫م ‌ینویسد‪« :‬در تمام جوامع‪ ،‬الگویی وجود دارد که نهادها آن را اساس‬ ‫حال از هر زاویه‌ای که در نظر بگیریم؛ از منظر فرم‪ ،‬زبان‪ ،‬تصویرسازی و‬
‫قرار م ‌یدهند‪ ،‬حال چه تولیدات و فعالیت‌های آن نهادها باب طبع آن‬
‫بخوانید‪.‬‬ ‫الگو باشد و چه نباشد‪ ،‬فرقی نم ‌یکند‪ .‬در قرون وسطی کلیسا این الگو‬ ‫حتی حسی که در خواننده برم ‌یانگیزند‪.‬‬
‫را تولید م ‌یکرد و اتحادیه‌های صنفی و انجمن‌های س ّری نیز کالج‌های‬ ‫با این اوصاف‪ ،‬شاید دیگر «بلندپروازی» واژه‌ی دور از ذهنی به نظر بیاید‪،‬‬
‫پرورش کاردینا ِل خود را راه انداخته بودند‪ .‬امروز صنف صنایع آمریکاست‬ ‫و باید گفت که واژه‌ی «شهرت» نیز آن‌قدر بی اعتبار شده است که دیگر‬ ‫‪Vol. 22 / No. 1324 - Friday, Jan. 2, 2015‬‬
‫که الگو را تولید م ‌یکند‪ ،‬صنفی که تمایلات مصرف کنندگان را کشف‬ ‫حتی ارزش یک لحظه فکر کردن هم ندارد‪ .‬ه ‌ماکنون شهرت از دید ما به‬
‫م ‌یکند یا اصولا خودش آن تمایل را به وجود م ‌یآورد و بعد به آن با‬ ‫این تبدیل شده است که تعداد لایک‌ها‌ بر اشعار فیس بوکی‌مان به صد‪،‬‬
‫چیزی جواب م ‌یدهد که در ح ّدی بسیار مختصر‪ ،‬آن تمایل را ارضاء کند‬ ‫دویست‪ ،‬پانصد یا هزار برسد یا شعرمان روی فلان مجله‌ی اینترنتی قرار‬
‫و به این ترتیب‪ ،‬نیاز به مصرف مک ّرر به وجود بیاید‪ .‬شبکه‌ی «سی بی‬ ‫بگیرد‪ .‬یا مثلا یکی از اشعارمان با ترجم ‌ه‌ای دست و پا شکسته و مغلوط‪،‬‬
‫اس»‪ ،‬مثل ژیلت که تیغ یک بار مصرف م ‌یزند‪ ،‬برنامه‌ی تلویزیونی تولید‬ ‫به زبا ِن دیگری دربیاید‪ .‬یا در یک آنتولوژی که چهارصد شاع ِر کارگاه ِی‬
‫م ‌یکند‪ .‬دانشگا‌هها مدرک بگیرهایی را تولید م ‌یکنند که به همان اندازه‬ ‫دیگر نیز در آن شعر دارند‪ ،‬منتشر شود‪ ...‬جالب است بدانیم که امروزه‬
‫یک بار مصر ‌فاند؛ و ناشرهای بزر ِگ نیویورک سیتی نیز شاهکارهای‬ ‫فرهنگ ما و حتی فرهنگ غرب پر از چهره‌های ‌یست که صرفا به خاط ِر‬

‫ادب ِی یک بار مصرف تولید م ‌یکنند‪».‬‬ ‫خو ِد مشهور شدن است که مشهور می‌شوند‪.‬‬
‫هال م ‌یگوید‪« :‬الگوی مصرف سری ِع جمعی‪ ،‬ابداع ایالات متحد‌ه است‬ ‫اما بلندپروازی به مفهو ِم صحیح‌ آن در واقع شهر ‌تطلبی‌ست به مفهوم‬
‫و خیلی هم در آن خوب هستیم‪ .‬ما برای ساخ ِت فِراری و رولز رویس‬ ‫قدیم آن‪ ،‬که این بود‪ :‬کلامی بیافرینیم که باقی بماند‪ .‬احتمالا م ‌یگویید‬
‫نیست که معروف شده‌ایم؛ بلکه به این معروفیم که هر خانواده‌ای دست‬ ‫که حتی اندیشیدن به چنین امری نیز بسیار خود بزر ‌گبینان ‌ه است‪.‬‬
‫کم دو اتومبیل فور ِد مدل ‪ A‬یا مدل ‪ T‬در گاراژ خود دارد که خود ما‬ ‫درست م ‌یگویید‪ ،‬اما م ‌یدانید که اکنون چه چیزی جایگزین آن نوع‬
‫اصطلاحا به آنها می‌گویم «وسیله»‪ .‬چرا‌که اگر بخواهیم روی ساختن‬ ‫خودبزر ‌گبینی شده است؟ یک نو ِع بسیار حقیرانه‌ت ِر خودبزر ‌گبینی که‬
‫رولز رویس‌های دست‌سازی که کیفیت‌شان نیز بسیار عالی‌ست پافشاری‬ ‫در رقابت‌های ُخرد با ه ‌مپالَکی‌ها ارضا می‌شود و نهای ِت کامیابی خود را‬
‫کنیم اغلب‌مان باید با پای پیاده سر کار برویم‪ ...‬یا به طور مثال‪ ،‬نگاهی‬ ‫مثلا با تعداد کتاب‌های چاپ شده یا حتی با تعداد شعرهایی که این‬
‫طرف و آن طرف منتشر کرده است ارزیابی م ‌یکند یا با دستاوردهایی‬
‫از این نیز کوچک‌تر‪ ،‬مثلا‪ :‬بهترین شاع ِر کارگا ِه شعر شدن‪ ،‬چاپ شد ِن‬
‫شعرش در آنتولوژی‌ای که آقای استاد از شعرهای شاگردانش بیرون‬
   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31