Page 25 - shahrvand BC No.1324
P. 25
‫‪25‬‬ ‫چرا ضد کارگاه شعر؟‬ ‫ادبیات ‪:‬‬

‫[ضرورت‪ ،‬دلایل وجودی و خلاصه‌ای از آنچه در «ضد کارگا ‌ه«های ونکوور گذشت]‬ ‫نقد و‬
‫سپیده جدیری‬ ‫بررسی‬

‫سال ‪ / 22‬شماره ‪ - 1324‬جمعه ‪ 12‬ید ‪1393‬‬ ‫دلتنگی‬ ‫‪1 .1‬بحث وجودی‪ :‬کم‌رنگ شد ِن امضاها‪ .‬پنج‬
‫نام دیگر این روزهاست‬ ‫در ابتدا مایلم چند شعری که به شکلی کاملا تصادفی از سایت‌های ادبی‬
‫جهت خواندن در جلسات ضد کارگاه شع ِر سپتامبر و اکتبر امسال در‬
‫وقتی از این همه رهگذر‬ ‫کتابخانه‌ی کوکیتلام ونکوور انتخاب کرده بودم و برخی از سرایندگان‌‬
‫آنها نامی نیز دارند‪ ،‬در این متن نیز خوانده شود‪:‬‬

‫یکی تو نیستی‬ ‫امشب‬ ‫یک‬
‫(ساره دستاران)‬ ‫دریاها سیا‌هاند‬ ‫دو‬
‫سه‬
‫به خاطر مردم‌ست که می‌گویم‬ ‫باد زمزم ‌هگر‬
‫سیاه است شش‬
‫گو ‌شهایت را کمی نزدی ‌ک دهانم بیار‪،‬‬
‫پرنده و گیلاس‌ها‬
‫دنیا‬ ‫سیاه‌اند‬

‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫‪2 .2‬چرا شعر می‌گوییم؟‬ ‫دارد از شعرهای عاشقانه تهی م ‌یشود‬ ‫دل من روشن است‬
‫باید تعارف را کنار گذاشت‪ .‬این نقد به شخ ِص من نیز وارد است‪ :‬هیچ‬ ‫و مردم نم ‌یدانند‬ ‫تو خواهی آمد‪.‬‬
‫‪Vol. 22 / No. 1324 - Friday, Jan. 2, 2015‬‬ ‫لزومی ندارد که عمر خود را صرف نوشت ِن شعر کنیم مگر ای ‌نکه‪ ،‬تنها‬ ‫(شمس لنگرودی)‬
‫هدف‌ ما سرود ِن شعرهایی با کیفی ِت شعر ِی بسیار عالی باشد‪ .‬شاید این‬ ‫چگونه م ‌یشود ب ‌یهیچ واژ‌های‬
‫هدف‪ ،‬بیش از حد بلندپروازانه‌ به نظر بیاید‪ ،‬اما معتقدم که به جای‬ ‫کسی را که ای ‌نهمه دوَرست‬ ‫نوروز منی تو‬
‫خود‪ ،‬معقول نیز هست‪ .‬توضیح ای ‌نکه‪« :‬ضد کارگا‌ه شعر» را در ونکوور‬ ‫با جان نو خریده به دیدارت می‌دوم‬
‫علیه کارگاهی شد ِن شعر و متوسط‌نویسی‌ برگزار کردم‪ .‬علیه این‌که به‬ ‫ای ‌نهمه دوست داشت‪.‬‬
‫عش ِق شاعر شدن برویم در کارگاه‌های شعر جور و واجور شرکت کنیم‪ .‬و‬ ‫(لیلا کردبچه)‬ ‫شکوفه‌های توام من‬
‫حاصل آن چه خواهد شد؟ همان که همه دیده‌ایم‪ .‬اکثریت آنچه چندین‬ ‫به شور میوه شدن‬
‫و چند دهه‌ به مخاطب به عنوان شعر فارسی ُحقنه شده یک ُمشت انشاء‬ ‫تا روزی که بود‬ ‫در هوای تو پر می‌کشم‪.‬‬
‫دس ‌تهايش‬ ‫(شمس لنگرودی) هفت‬
‫ضعیف بوده است که اسم مودبان ‌ه‌ی «د ‌لنوشته» را برایش برگزیده‌اند‪.‬‬
‫حال اگر بخواهیم به مانن ِد انتخابات ریاست جمهوری در‌ ایران‪ ،‬به انتخاب‬ ‫بوی گل سرخ م ‌یداد‬ ‫چه فرقی م ‌یکند‬
‫بی ِن بد و بدتر قانع باشیم‪ ،‬باید بین شعر متوسط و این د ‌لنوشته‌ها‬ ‫از روزی که رفت‬ ‫من عاشق تو باشم‪،‬‬
‫دست به انتخاب بزنیم‪ .‬تنها راهی که پیش پایمان گذاشته شده همین‬ ‫یا تو عاشق من !؟‬
‫است‪ .‬این است که نهایت بلندپروازی‌ این دوره‌ی شعری‌‪ ،‬می‌شود کمتر‬

‫مزخرف نوشتن و بیشتر متوسط نوشتن‪.‬‬

‫و شاعران ما دیگر بلندپروازی را جدی نم ‌یگیرند‪.‬‬ ‫گل‌های سرخ‬ ‫چه فرقی م ‌یکند‬

‫‪3 .3‬بلندپروازی تا چه حد؟‬ ‫بوی دس ‌تهای او را م ‌یدهند‪.‬‬ ‫رنگین کمان‬
‫اگر پیشنهاد م ‌یکنیم بلندپرواز باشید‪ ،‬به این معنی‌ نیست که بلندپرواز‬ ‫(واهه آرمن)‬ ‫از کدام سمت آسمان آغاز م ‌یشود ؟!‬
‫بودن کار ساد‌های‌ست و شاعری که بلندپرواز است قرار است زندگ ِی‬ ‫(گروس عبدالملکیان)‬

‫بسیار فرح‌بخشی را از سر بگذراند‪.‬‬ ‫چهار‬
‫دانلد هال‪ ،‬از شاعران معاصر و ستای ‌ششده‌ی آمریکا مقاله‌ی معروفی‬
‫دارد به نام «شعر و بلندپروازی»‪ .‬در این مقاله‪ ،‬هال شرح می‌دهد‬ ‫چنا ‌نکه م ‌یبینید‪ ،‬زبان شعری این شاعران تشخص خود را از دست داده‬ ‫بهار آمده اما‬
‫که جان کیتس‪ ،‬از شاعران انگلیسی که ه ‌ماکنون نام او در کنار‬ ‫است‪ .‬انگار که هم نگرش و هم شیو‌هی سرای ِش همگ ‌ی شبیه یکدیگر شده‌‬ ‫من هنوز‬
‫لرد بایرون به عنوان اصلی‌ترین چهره‌های جنبش رمانتیسیسم در‬ ‫است؛ از استاد کارگاه شعر گرفته تا شاگرد و تا شاعری که در این کارگا‌هها‬
‫شعر قرن نوزدهم مطرح می‌شود و در عین حال‪ ،‬در سن ‪ 25‬سالگی‬ ‫حضوری نداشته اما شاید تحت تاثیر خواندن این نوع شعرهای کارگاهی‪،‬‬ ‫دلم بهار م ‌یخواهد‪.‬‬
‫درگذشته است‪ ،‬سه سال پیش از مرگ خود‪ ،‬یعنی زمانی که تنها‬ ‫همان شعری را تولید م ‌یکند که از این کارگا‌هها بیرون آمده است‪ .‬تمام‬ ‫بیا !‬
‫بیست و دو سال سن داشت گفته بود‪« :‬اگر قرار باشد که در زمره‌ی ‪25‬‬
‫«بزرگ‌ترین» شاعران قرار نگیرم‪ ،‬خودم را شکس ‌تخورده به شمار‬ ‫این اشعار از یک فرمول تبعیت م ‌یکنند‪ :‬فرمو ِل مصرف شد ِن سریع‪.‬‬ ‫(رضا کاظمی)‬
‫و اینجاست که باید پرسید که اصولاً چرا شعر می‌گوییم؟‬
   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   30