Page 34 - Shahrvand BC No. 1267
P. 34
‫ ‹هنر‬

‫متحمل شدم از بین برود‪.‬‬ ‫فخری خوروش در این فیلم بازی م ‌یکردیم و‬ ‫‪34‬‬
‫این اولین کار من جلوی دوربین بود‪.‬‬
‫▪ ▪وضعیت بازیگــری را در حال‬
‫▪ ▪پس با کار هژیر داریوش وارد سینما‬
‫دوران‬ ‫این‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫م ‌یبینید؟‬ ‫چگ ـوندهر‬ ‫حاضر‬ ‫شـدـبیلده‪ ،.‬در ســال ‪ ۱۳۴۴‬هم ابراهیم گلستان‬
‫میان بازیگرانی‬
‫ـ‬ ‫م ‌یخواست فیلم «خشت و آینه » را بسازد به‬
‫فعالیت م ‌یکنند بازیگران خوب و پرشور و شوقی‬ ‫سالن تئاتر ما آمد و ما در آن موقع با‪ ،‬شادروان‬
‫هست مانند شهاب حســینی و کوروش تهامی‬ ‫حمید ســمندریان که اســتاد من است و به‬
‫و بچ ‌ههایی که هم اســتعداد دارند و هم عاشق‬ ‫گردن من خیلی حــق دارد کار م ‌یکردیم‪ .‬ما‬
‫کارشــان هستند و یک عده هم هستند که فقط‬ ‫یک تئاتر از نوشــت ‌ههای ژان پل سارتر به نام‬
‫هدفشان مشــهور شدن اســت و به هر طریقی‬ ‫«مرد‌ههای ب ‌یکفن و دفن» اجرا م ‌یکردیم که‬
‫شــده م ‌یخواهند مشهور شــوند‪.‬فاطمه معتمد‬ ‫قبــا آن را در انجمن ایران‪-‬فرانســه هم اجرا‬
‫آریا‪،‬فاطمــه گــودرزی و پانته آ بهــرام و نیکی‬ ‫کرده بودیم‪.‬آقای گلستان به اتفاق خانم فروغ‬ ‫سال مکی‌و‌ست یب ‪ /‬شماره ‪ - 1267‬جمعه ‪ 8‬رذآ ‪1392‬‬
‫کریمی‪ ،‬پرویز پرستویی و یک عده که الان شاید‬ ‫فــرخ زاد که با هم همکار بودند در اســتودیو‬
‫اسم شان از خاطرم رفته باشد از بازیگران خوب‬ ‫گلستان به تماشــای پیس ما آمدند و از بین‬
‫و بزرگ سینما هستند که من همیشه بازی شان‬ ‫بچ ‌ههایــی که بــازی م ‌یکردند چنــد نفر را‬
‫را دوست داشته ام‪.‬‬ ‫انتخاب کردند‪.‬پرویز فن ‌یزاده و منوچهر فرید‬
‫و محمدعلی کشاورز و من را انتخاب کردند و‬
‫▪ ▪چه نق ‌شهایی را دوست داشتید‬ ‫برای فیلم شان در نظر گرفتند‪.‬یادم م ‌یآید که‬
‫مــن و پرویز فنی زاده و منوچهر فرید در یک‬
‫بازی کنید؟‬ ‫ســکانس ‪‌۱۰‬دقیق ‌های با هم بازی داشتیم و ابراهیم گلستان هفت ‌هها با‬
‫ـچند سال پیش یکی این سوال را از‬ ‫ـ‬ ‫ما تمرین م ‌یکرد تا ما از آن بازی غلو آمیز تئاتری بیرون بیاییم و یک‬
‫من پرسیده بود که کدام نقش را دوست داشت ‌هام‬ ‫با بهمن فرمان آرا‪ ،‬شادروان علی حاتمی و ناصر تقوایی کار کردم و من‬ ‫بازی ســینمایی ارائه بدهیم‪ .‬باید بگوییم معلم من در ســینما ابراهیم‬
‫بازی کنم و نکرده ام‪ .‬من نقش حضرت حافظ را خیلی دوســت داشتم‬ ‫کار با همه آنها را دوســت داشتم و برایم لذت بخش بود‪ .‬فیلم «شازده‬
‫بازی کنم‪ .‬یک بیت از او کافی است تا از روی آن فیلم بسازیم یا اشعار‬ ‫احتجاب» فرمان آرا که در سال ‪ ۱۳۵۲‬ساخته شد و« نفرین» ساخته‬ ‫گلستان است‪.‬‬
‫ســعدی یا مولانا یا حکیم ابوالقاسم فردوسی اما متاسفانه در کشور ما‬ ‫ناصر تقوایی که در ســال‪ ۱۳۵۳‬ساخته شد و سوته دلان علی حاتمی‬
‫خیلی برای رفتن سراغ چنین فیل ‌مهای جسارت وجود نداشت و جای‬ ‫و بع ‌دهــا «کما ‌لالملک» از فیلمهایی هســتند که بازی در این فیل ‌مها‬
‫این فیل ‌مها در ســینمای ما خالی است‪ .‬ای ‌نها بزرگان ما هستند که نه‬ ‫خیلی برایم خاطره انگیز بود‪ .‬برای فیلم « کما ‌لالملک» نزد شاگردهای‬
‫فقط به ما ایرانیان بلکه برای جهانیان درس دارد و در همه جای جهان‬ ‫او رفتیم که هر کدام برای خودشــان اســتادی شده بودند و من یادم‬ ‫ـ▪ ▪ـباازفیچلهمف«یقلیمصری ب»‪،‬هدقروایلنمعسـرـوا ‌لفهاافیتایدکیهدگرفوتمی‬
‫اینها را م ‌یشناسند‪ .‬ما دیوان این بزرگان را به جای دکور م ‌یگذاریم و‬ ‫هست اســتاد رخساز که از شاگردان اســتاد کما ‌لالملک بود و علاقه‬ ‫من‬ ‫کار‬ ‫اصلی‬ ‫دور؟‬
‫آنها را نم ‌یخوانیم که ببینیم چه گفتند‪.‬یک زمانی در فرانسه بودم و ما‬ ‫فراوانی هم به استادش داشت و راه رفتن استاد کما ‌لالملک را برای ما‬ ‫محور‬
‫بازی م ‌یکرد و به ما م ‌یگفت ببینید من چقدر شبیه استاد هستم!این‬ ‫روی تئاتر بود تا ســال ‪ .۴۸‬در این سال من دو فیلم بازی کردم‪ .‬فیلم‬
‫جایی دعوت بودیم به همراه نادری یک حاف ‌ظشناس که اشعار حضرت‬ ‫یک خاطره جالب برای من بوده اســت‪.‬من ابتــدا برای بازی در نقش‬ ‫«گاو» از داریوش مهر جویی و فیلم «قیصر» از مسعود کیمیایی‪ .‬بع ‌دها‬
‫حافظ را به فرانســه ترجمه کرده بود به من گفت کدام غزل را انتخاب‬ ‫کما ‌لالملک خیلی ترس داشــتم و با خودم م ‌یگفتم اجرای این نقش‬ ‫که من در اداره تئاتر اختلاف پیدا کردم و مشکلاتی برایم ب ‌هوجود آمد‬
‫م ‌یکنید تا من ترجمه آن را امشب بخوانم و من این بی ‌ت‪ :‬گفتم غم تو‬ ‫هیچ ایرادی نباید داشته باشد ولی خدا خواست که نقش خوب در بیاید‬ ‫بیشتر به سمت سینما کشیده شدم ولی هیچ وقت تئاتر را رها نکردم‪.‬‬
‫دارم‪ ...‬را گفتم و او گفت من از جایی که م ‌یآیم صد کیلومتر با پاریس‬ ‫و بعدها با نو‌ههای اســتاد کما ‌لالملک که برخورد داشتم م ‌یگفتند که‬ ‫نقش خان دایی در فیلم «قیصر» چون یکی از مهر‌ههای اصلی فیلمی‬
‫فاصله داشت و در تمام مدت این شعر در ذهن من بود‪.‬‬ ‫ما پدر بزرگمــان را در این فیلم دیدیم و این نقش را مردم هم خیلی‬ ‫بود که در میان مردم به شــدت محبوب شــده بود و بعد از «قیصر»‬
‫[آزادراه]‬ ‫دوست داشــتند و این باعث شد که تمام خستگی که برای این نقش‬ ‫خیلی فیل ‌مها پیشنهاد شد و حوزه اصلی من از تئاتر به سینما کشیده‬
‫و تثبیت شد‪ .‬کارگردانان بزرگ آن دوران پیشنهاد کار م ‌یدادند و من‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬

‫ﻣﻬــﺪ ﮐــﻮدک ﺣﻤﯿــﺮا در محیﻄــی گــرم و خانوادگــی از کــودکان شــما نگهــداری‬ ‫‪Vol. 21 / No. 1267 - Friday, Nov. 29, 2013‬‬
‫میکنــد‪ .‬در ایــن مهــد کــودک تــاش مــا ایــن اســت کــه در محیﻄــی دلﭙذیــر‬
‫کـودکان شـما را آهسـته و تدریجـی بـا ریاﺿیـات و الفبـاء انگلیسـی آشـنا و آنهـا را بـا‬ ‫‪274 East Esplanade‬‬ ‫‪34‬‬
‫‪North Vancouver‬‬
‫برنامههــای پیــش دبســتانی بــرای رفتــن بــه دبســتان آمــاده کنیــم‪.‬‬
‫زبـان رایـﺞ در ایـن مهـد کـودک فارسـی و انگلیسـی اسـت‪ .‬کـودکان در زمان سـیرکل‬ ‫‪778-558-7080‬‬

‫و آموختـن شـعرها بـا انگلیسـی حرفـهای آمـوزش داده خواهند شـد‪.‬‬ ‫‪siamaka@telus.net‬‬
‫محیـط مهـد کـودک و اسـباب بازیهـا طـوری طراحـی و انتخـاب شـدهاند کـه عـاوه‬
‫‪www.simsitydesign.com‬‬
‫بـر بـازی بـه آمـوزش آنهـا نیـز کمـک کنـد‪.‬‬

‫برنام ▪ههــای▪آموزشــی▪ایــﻦ▪مﻬــد▪کــودک‪▪،‬بــر▪اســاس▪بــازی▪بــا▪اﻃﻔــال▪‬
‫هﺴــتند‪.‬‬

‫هــدف▪از▪اراﺋــه▪ایــﻦ▪برنام ▪ههــا▪کمــﮏ▪بــه▪رشــد▪ﺟﺴــمی‪▪،‬اﺟتماﻋــی‪▪،‬‬
‫احﺴاســی▪ و▪ ﻋقلــی▪ بﭽ ▪ههــا▪ م ▪یباشــد‪.‬‬

‫فعاﻟی ▪تهـای▪کـه▪انﺠـام▪م ▪یدهیـﻢ‪▪،‬ﻋمدﺗـا▪حـول▪وحـوش▪داسـتان▪ﺧوانـی‪▪،‬‬
‫موسـیقی▪و▪کارهـای▪هنـری▪اسـت▪و▪هدفﺸـان▪آمـادﻩ▪کـردن▪بﭽ ▪ههـا▪بـرای▪‬

‫کﻼس▪آمادﮔـی▪)▪‪▪(Kindergarten‬اسـت‪.‬‬
‫▪برای▪بازدید▪از▪مﻬد▪کودک▪مقدم▪شما▪و▪کودکتان▪را▪ﮔرامی▪می▪داریﻢ‪.‬‬
‫ایــﻦ▪مﻬــد▪کــودک▪ﮔروهــی‪▪،‬پنــﺞ▪روز▪در▪هﻔتــه▪از▪ســاﻋت▪‪▪٧‬ﺻﺒــﺢ▪ﺗــا▪‪▪٦‬‬

‫ﻋﺼــر▪ﺧدمــات▪ﺧــود▪را▪اراﺋــه▪م ▪یدهــد‪.‬‬
‫در▪مﻼق ـات▪حﻀ ـوری▪مدی ـر▪مﻬ ـد▪ک ـودک▪ک ـه▪م ـدرک▪‪▪E.C.E‬دارد▪ب ـه▪هم ـه▪‬

‫س ـﺌواﻻت▪ش ـما▪پاس ـﺦ▪ﺧواه ـد▪داد‪.‬‬
   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39