Page 27 - Shahrvand BC No.1250
P. 27
‫ادبیات‪/‬گفتوگو ‹‬ ‫گف ‌توگو با آزاده بشارتی به بهانه‌ی انتشار مجموعه شعر «داربست»‪:‬‬

‫‪27‬‬ ‫هرشعربزرگم ‌یتواندمتعهدباشد‬

‫سپیده جدیری‬

‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1250‬جمعه ‪ 11‬دادرم ‪1392‬‬ ‫با تصور ای ‌نکه با سرود‌ههایی از شاعری بیست و سه ساله – که قاعدتا‬
‫نمی‌بایست از پختگی چندانی برخوردار باشند – روب ‌هرو هستم‪ ،‬کتاب‬
‫"داربست" را دست گرفتم و جالب اینجاست که همان نخستین‬
‫شعر غافلگیرم کرد‪ .‬همان نخستین سطرها‪ ...‬هر از چند گاه اشعار‬
‫آزاده بشارتی را در فیس بوک خوانده بودم و باز هم هر از چند‬
‫گاه با سطرهایی قابل تأمل در آنها مواجه شده بودم‪ ،‬اما وقتی یک‬
‫مجموعه‌ی منسجم از اشعار شاعری را در دست داشته باشید‪ ،‬آن نگاه‬
‫اجمالی مخصوص خواندن شعرها در فیس بوک را کنار م ‌یگذارید و ▪ ▪برخورداری از تجرب ‌هی سرودن شعرهای ▪ ▪در ســا ‌لهای اخیر‪ ،‬برخی ناشران مهم‬
‫چشم‌هایتان هر سطر را چندین و چند بار م ‌یکاود در انتظار ح ِس آن کلاســیک را چقدر در وجود موســیقی در بخش خصوصی مانند چشــمه‪ ،‬نگاه‪ ،‬مروارید‬
‫لذت عمیق که از خواندن یا دیدن آثاری که به هنر و زیبایی وفادار‬
‫و حتی نیلوفر (که بیشــتر به عنوان ناشــر‬ ‫شـعـرمهان میادیسـپـیدتتاونوزمنؤثوارژ‌همها‌یدراانویادج؟به واج – هجا‬ ‫ماند‌هاند‪ ،‬به آدم دست می‌دهد‪ ...‬و بگذارید همین جا اذعان کنم که‬
‫ادبیات داستانی شناخته شده است)‪ ،‬به طور‬ ‫اشعار کتاب "داربست" این انتظار را برآورده م ‌یکنند؛ به خصوص آن‬
‫چشمگیری بیش از قبل به انتشار مجموع ‌ههای‬ ‫به هجا در شــعر کلاسیک حس کرده بودم با توجه‬ ‫دسته از شعرهای کتاب که نگاهی اعتراضی (یا به قولی‪ ،‬اجتماعی –‬
‫شعر نسل امروز شــاعران دست زد ‌هاند‪ .‬فکر‬ ‫به ای ‌نکه شــعر کلاسیک شــعر قال ‌بهاست و شعر‬
‫نیمایی و سپید شعر فرم است یعنی ُفرم در اختیار‬ ‫سیاسی) را پشت خود دارند بی آن‌که به شعاری شدن پهلو بزنند‪.‬‬
‫مـ ‌یـکینیکدسعیللتجایوان‌نگرراوییکیرکدلا بچیر فسضات؟ی فرهنگی ما‬ ‫شاعر است و شاعر م ‌یتواند با آن هر کاری بکند ولی‬ ‫آزاده بشارتی‪ ،‬خود در این باره می‌گوید‪« :‬من در آن گونه شعرها به سیاست کاری نداشتم تنها اثر آن را‬
‫قالب همیشه شــاعر را در تنگنای وزن و قافیه قرار‬
‫حاکم شده است که شعر را هم در بر م ‌یگیرد‪ .‬ضمن‬ ‫م ‌یدهد‪ .‬کسی که تجرب ‌هی ریختن واژ‌ههای خویش‬ ‫بر زندگی بررسی کردم‪ .‬و احساس می‌کنم فرق شعر و شعار همین باشد‪».‬‬
‫ای ‌نکه فراموش نکنیم نشر چشمه و نگاه و مروارید‬ ‫«س‪ .‬ج»‬

‫را در وزن و قالب دارد وقتی فرم در اختیار اوســت نگاه کلا ‌ننگر به شــعر دارند که خب طبعا این نگاه‬
‫کلا ‌ننگر نم ‌یتواند باقی نس ‌لها و جریا ‌نهای شعری‬ ‫م ‌یتواند استفاد‌هی بهتری از واژه ببرد‪.‬‬
‫▪ ▪نخســتین مجموعه شعر شــما بر خلاف ‪ .‬مــن و ناشــر منتظر یک جور برخورد ســلیق ‌های م ‌یتوان این گفت ‌هی شاعر بزرگ زنده یاد بیژن الهی تاز‌هتر را نادیده بگیرد‪ .‬همچنین چند ناشــر جدید‬
‫"داربست"‪ ،‬سرود ‌ههای کلاسی ‌کتان را در بر بودیم و همین هم شــد‪ .‬یعنی بر خلاف تصورمان را در مورد قیاس شــعر کلاسیک و سپید هم به کار که بنیانگذارا ‌نشــان از خود شاعران جوان هستند‬
‫م ‌یگرفت‪ .‬چرا‪ ،‬چطور و از چه زمان به سرودن آن شــعرهایی که ما احتمال حذف و تعدیلشــان برد که شعر اگر به قول والری رقص است‪ ،‬ترجم ‌هی به میدان آمد‌هاند تا منحصرا در خدمت شعر جوان‬
‫باشــند و از آ ‌نها م ‌یتوان به نشرهای نصیرا‪ ،‬نیماژ‬ ‫شــعر «رقص در زنجیر اســت» ‪ ‬حالا اگر بخواهیم‬ ‫را م ‌یدادیم سرجایشــان ماندنــد و قیچی ممیزی‬
‫و بوتیمار اشــاره کرد‪ .‬این اتفاق حرکت ارزشمندی‬ ‫طرفیــن این معادلــه را معکوس کنیــم م ‌یتوانیم‬ ‫شــامل آن دسته از اشعار شد که به دید آ ‌نها شاید‬ ‫شامل‬ ‫که‬ ‫اولم‬ ‫آوردید؟‬ ‫شـعـبرهسطپیوردجرودیی‬
‫بگوییم کسی که با سرودن شعر کلاسیک رقص در اســت در این دوران سخت که به قول آقای عباس‬ ‫پس از مجموع ‌هی‬
‫شــعرهای کلاسیکم بود به سرودن شعر سپید روی سیا‌هنمایی اجتماعی داشتند‪.‬‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫زنجیر را تجربه کرده است‪ ،‬هنگام رهایی بالا بلندتر صفــاری عزیز ‪ ‬کار شــعر در ایــران‪ ،‬کار بی جیره‬ ‫آوردم‪ .‬پس از آ ‌نکه احســاس کردم شعر کلاسیک‬
‫مواجبی است‪.‬‬ ‫پرواز م ‌یکند‪.‬‬ ‫مرا تکرار در بر گرفته‪ .‬و قالب شاید دیگر جوابگوی یکی از شعرهای حذف شده از کتاب‪:‬‬
‫زندگی و تصویری نباشد که من م ‌یخواهم آن را به‬
‫▪ ▪از آثار در دست نوشتن و آماد ‌هی انتشارتان‬ ‫▪ ▪انتخاب عنوان "داربست" برای مجموعه‬ ‫متن بکشانم‪ .‬شعر سپید‪ ،‬شعر زندگی است ‪ .‬شعری‬
‫بـرایـبمااشننباگخویتیعد‪.‬می ‌قتر شعر و نظر نیما که تا امروز‬ ‫خواستم بپرسم‬ ‫کــه گاه حتی بــا ُکه ‌نترین کلمات بــی زیور وزن‬
‫و همچنین برای تعدادی از سرود ‌ههای پایانی‬ ‫وقتی دار‬ ‫مفهومی جاودانه م ‌یســازد‪ ،‬تصویــری خار ‌قالعاده!‬
‫تنها شــاخ ‌هی ‪ ‬سالم شــعر او را در شــعر شاعران‬ ‫کتاب‪ ،‬علت خاصی داشــت؟ ممکن اســت‬ ‫البته این حر ‌فها چیزی از ارادت من به یک شــعر‬
‫دیگر یافت ‌هام و ضمن ای ‌نکه به ارزش و اهمیت نقد‬ ‫دربار ‌هی این عنوان و علت انتخاب آن بیشتر‬ ‫دس ‌تهایش را دور گلویت پیچانده بود‬ ‫کلاســیک خوب کم نم ‌یکند و کماکان بخشــی از‬
‫بیش از پیش پی برد‌هام‪ ،‬فکر م ‌یکنم توانســت ‌هام تا‬ ‫با پاهایت‬ ‫مطالعــات من به خواندن ‪ ‬ادبیــات ُکهن اختصاص‬
‫برایمان توضیح دهید؟‬
‫کدام ترانه‌ی غمگین را‬
‫ـ ـمن در شمال کشور به دنیا آمد‌هام و طبیعت در‬
‫شعرهای من همیشه از جایگاه ویژ‌های برخوردار بوده و حدی دوران پس از «داربست» را پشت سر بگذارم‪.‬‬ ‫بر زمین م ‌ینوشتی؟!‬ ‫دارد‪.‬‬

‫هست‪ .‬طبیعت و سنتی که امروزه مورد هجوم صنعت و بذرهای مزرع ‌هی ســوم را بارورتــر بکارم ضمن‬
‫▪ ▪با توجــه به ای ‌نکه "داربســت" دومین ▪ ▪شــعرهایتان در ایــن کتــاب‪ ،‬علاوه بر و مدرنیته قرار گرفته است‪ .‬واژ‌هی داربست این تقابل آ ‌نکــه دوباره به دنیای رنگ و طرح بازگشــت ‌هام و‬
‫مجموعه شــعر منتشر شــده از شماست و مضامین عاشــقان ‌های که دارنــد‪ ،‬از منظری رادر خود جای م ‌یدهد ‪ .‬شعرهای آخر کتابداربست امیدوارم ‪ ‬همنشینی شــعر و نقاشی تاثیر خوبی بر‬
‫انتشاراتی معتبری چون "مروارید" آن را چاپ سرود ‌ههایی اغلب‪ ،‬بسیار اجتماع ‌یاند و حتی نمایند‌هی این تهاجم و تقاب ‌لاند‪ .‬طراحی روی جلد هم راهی داشته باشد که انتخاب کرد‌هام‪.‬‬
‫‪Vol. 20 / No. 1250 - Friday, Aug. 2, 2013‬‬ ‫و منتشــر کرده‪ ،‬از بازخورد آن در مطبوعات بعضا سیاسی‪ .‬به طور مثال‪ ،‬این سطرها را در با مشورت بنده با طراح خوب جناب آقای ایلیا تهمتنی‬
‫انجام شد که فکر م ‌یکنم این تقابل را به خوبی نشان‬
‫داده است و از ایشان بسیار ممنونم‪.‬‬ ‫شــعر دوم در نظر بگیرید‪« :‬سرزمین اشغالی‬ ‫داـخـبلا ایینتاک اهیمنروازرمیادنانرتاشضــایرابوتدم‌هاعیتبدر؟ی اســت اما‬
‫من‪ /‬اگر زندگی‪ /‬پرت کردن آجر به بالاترین‬
‫تا چندی پیش مطبوعات به طور مســتمر و پیگیر ردیف داربست باشد‪ /‬اعتراف م ‌یکنم‪ /‬آ ‌نقدر‬
‫چندان اعتنای خاصی به معرفی کتا ‌بهای این ناشر کوتاه بود ‌هام‪ /‬که ب ‌یسقف مانده باشی!» یا این‬
‫با سابقه نداشتند‪.‬‬
‫سطرها در شعری دیگر‪« :‬ما مزد زخ ‌مها ‌یمان‬
‫من تا امروز جوانترین شاعری هستم که کتابش در را‪ /‬با زخمی دیگر گرفتیم‪ /‬تا از خود انســان‬
‫این نشر چاپ شده است‪ .‬سوای معرفی کتاب که در تاز ‌های بسازیم‪ /‬انسانی که کاشت‪ ،‬داشت‪ /‬و‬
‫اکثر روزنام ‌هها انجام شــد چندین نقد از منتقدان و برنداشت‪ ».‬وبسیاری نمون ‌ههای دیگر‪ .‬دیدگاه‬
‫شــاعران در مجلات و روزنام ‌هها چاپ شد که از آن خودتان دربار ‌هی شع ِر موسوم به شعر سیاسی‪-‬‬
‫جمله م ‌یتوان به نوشت ‌هی منتقد و مترجم ارجمند اجتماعی چیست؟ در یک کلام‪ ،‬به باور شما آیا‬
‫آقای غلامرضا صراف‪ ،‬منتقد گرامی خانم نســترن م ‌یتوان سیاسی‪ ،‬اما شعر نوشت‪ ،‬و نه شعار؟‬
‫مکارمی و جناب پوریا ســوری‪ ،‬منتقد با ســابق ‌هی‬
‫و‬ ‫سیاسی‬ ‫م ‌یافتد؟‬ ‫این امر اتفاق‬ ‫چـگـومنهن‬ ‫مطبوعات اشاره کرد‪.‬‬
‫یک جور غریز‌هی‬ ‫تا داربســت از‬
‫اجتماعی شعری برخوردار بودم و این تعهد شاعرانه‬
‫▪ ▪با توجه به ای ‌نکه این مجموعه در ســال ناشی از همان حساسی ‌تهای لازم و نه کافی است‪.‬‬
‫‪ ،1391‬یعنی ســال اوج سانســور و سرکو ِب اما پس از داربست معتقد شد‌هام که هر شعر بزرگی‬
‫شاعران و نویســندگان منتشر شده‪ ،‬برایمان به معنای وســیع کلمه م ‌یتواند متعهد و سیاســی‬
‫بگویید که تا چه میزان مورد سانســور قرار باشــد اما نه سیاســت حزبی و زودگذر روز‪ .‬من در‬
‫گرفته و فکر م ‌یکنید علت این سانســورها شــعرهایی که به آ ‌نها اشاره شد به سیاست کاری‬
‫چه بوده اســت؟ لطفا از شــعرهای سانسور نداشــتم تنها اثر آن را بر زندگی بررســی کردم‪ .‬و‬
‫احساس م ‌یکنم فرق شعر و شعار همین باشد‪ .‬شاید‬
‫‪27‬‬ ‫آ ‌نها که با نگاه سیاسی از پیش تعیین شده به سراغ‬ ‫شد ‌هی کتاب‪ ،‬یک نمونه را به طور کامل‪ ،‬برای‬

‫زندگی و رن ‌جهایش م ‌یروند گاه شعار بدهند‪.‬‬ ‫خـواـنکنتادگبا دنرشههمیرونندشبـنـوراییسطیدد‪.‬ولت دهم به وزارت‬
‫ارشــاد رفت و ممیزی کتاب خارج از تصور من بود‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32