Page 23 - Shahrvand BC No.1250
P. 23
‫زنان ‹‬

‫‪23‬‬ ‫سامان فرهنگیرا به دست‬ ‫شکســته به خانه پدری رفت‪ ،‬بعد از سه ماه دایی ها با سلام و صلوات‬ ‫تجربه های خشونت (‪:)5‬‬
‫زنان شایسته بسپارید‬ ‫و با مجیز گفتن شــوهر به خانه آوردنش‪ ،‬کسی از دایی ها هم نپرسید‬ ‫به خاطر بچه ها‬
‫چرا خواهر کتک خورده تان را به خانه برگرداندید‪ .‬کســی از مادر عمه‬
‫که هرگز از شوهرش کتک نخورده بود نپرسید چرا گذاشتی دردانه ات‬
‫برگردد‪ .‬او که کار می کرد و خرج بچه هایش را هم می داد‪ .‬کســی از‬
‫خود عمه نپرســید که چه رفتنی و چه برگشتنی‪ .‬چه کتک ها که در‬
‫بیست سال باقیمانده خوردی و چه گرسنگی ها کشیدی و تحقیر‪ .‬عمه شهلا فروزانفر‬ ‫آهو شکرایی‬
‫فداکار بود‪ ،‬به خاطر بچه ها‪ ،‬همه می دانستند‪.‬‬
‫تا پرده گوش مهتاب پاره نشــد کســی نفهمیده بود که از شــوهرش‬
‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1250‬جمعه ‪ 11‬دادرم ‪1392‬‬ ‫از آن جایی که جامعه ما‪ ،‬بســیار سیاســت زده است‪ ،‬بنظر می رسد‬ ‫کتک می خورد‪ .‬مهتاب چمدانش را بســت و پسرش را زیر بغل زد و‬ ‫مطلب زیر‪ ،‬پنجمین متن از مجموعه «تجربه های خشــونت» اســت‬
‫زمان آن رسیده که ســامان فرهنگی بر سامان سیاسی اولویت گیرد‪.‬‬ ‫بــه خانه پدرش رفت‪ .‬پدرش حرف نزد‪ .‬هیچ وقت حرف نمی زد‪ .‬مادر‬ ‫که توســط آهو شــکرایی به نگارش درآمــده و به تدریــج آن را در‬
‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫دولتمردان ما متاســفانه به سیاست زدگی مفرط حتی در حوزه آب و‬ ‫امــا دخترکش را در آغوش گرفت‪ ،‬او را بوســید و گفت زمانی که در‬ ‫مدرسه فمینیستی منتشر کرده ایم‪ .‬مجموعه «تجربه های خشونت»‪،‬‬
‫نان و بهداشــت شهروندان دچارند‪ .‬و درست این همان نقطه ای است‬ ‫سه ســالگی زنبوری نیشت زد‪ ،‬به خودم قول دادم که دیگر تا زنده ام‬ ‫حاصل گفتگوهای طولانی آهو شــکرایی با برخی از زنانی اســت که‬
‫نگذارم آســیبی ببینی‪ .‬هنوز من زنده ام مادر‪ ،‬خوش آمدی‪ .‬اما وقتی‬ ‫به علت خشونت خانگی درخواســت طلاق کرده بودند‪ .‬چهار متن از‬
‫که مشکلات جامعه ما آغاز می شود‪.‬‬ ‫مادر شوهرش به خواهر مهتاب زنگ زد که کلید خانه پسرش را بگیرد‪،‬‬ ‫ایــن مجموعه تحت عنوان «زنان کتک خــورده را تحقیر نکنید»[‪،]1‬‬
‫تظاهر و تفاخر به علم داشــتن قدمتی هم پای جوامع بشری دارد چرا‬ ‫وقتی خواهر گفت خانم کاش عیادتی از مهتاب که پرده گوشــش پاره‬ ‫«کنترل‪ ،‬اولین نشــانه خشونت»[‪« ،]2‬سانســور تا تصویر کامل»[‪]3‬‬
‫که توده مردم برای کســی که علم بیشتری دارد اولویت و احترام قایل‬ ‫شده می کردید‪ ،‬مادرشــوهر گفت "ای خانم‪ ،‬گوش مهتاب که خوب‬ ‫و «مردان منطقی»[‪ ]4‬پیشــتر در مدرســه فمینیستی منتشر شده و‬
‫است‪ .‬اما متاسفانه امروزه این آفت گسترش یافته که بسیاری در بیست‬ ‫می شود‪ ،‬چه کسی به زخم دل پسر من می رسد‪ ،‬همچین می گویید‬
‫سالگی یا حتی در کودکی به هر دلیلی یک تیتر دکتری برای خود جور‬ ‫زده انــگار قتل کرده‪ ،‬مگر من خودم کم کتک خوردم‪ ،‬مثل شــیر هم‬ ‫پنجمین متن با نام «به خاطر بچه ها» را در زیر می خوانید‪:‬‬
‫پای بچه هایم ایستادم‪ ،‬زن باید کمی هم گذشت داشته باشد‪ .‬حداقل‬ ‫وقتی عمه عزم کاری می کرد دیگه چیزی جلودارش نبود‪ .‬چنین زنی‬
‫می کنند تا در پس آن به عوام فریبی و سیاست ورزی بپردازند‪.‬‬ ‫بــود عمه‪ .‬همه این رگ لجبازی اش را که خیلی کم گل می کرد‪ ،‬می‬
‫آمارها و تحقیقات‪ ،‬پایه علوم انسانی است ولی هنگامی که فرد یا گروهی‪،‬‬ ‫به خاطر بچه ها"‬ ‫شــناختند‪ .‬عمه از شانزده سالگی که خانه شــوهر رفته بود‪ ،‬تا نوزده‬
‫به هر دلیل بی ســوادی یا فخر فروشی آمارها را بر پایه منافع فردی و‬ ‫امروز اما عمه دیگر طاقت نیاورد‪ .‬در زمان پیری شــوهری که دستش‬ ‫سالگی بیشــتر از مادر شوهر‪ ،‬و بعد از نوزده ســالگی وقتی شوهر به‬
‫گروهی خود تعیین می کند‪ ،‬برنامه ریزی ها و نهایتا عملکردها به گونه‬ ‫نای زدن نداشت‪ ،‬زمانی که صاحب و خانم خانه ای شد که سالها خانه‬ ‫اندازه کافی بالغ شده بود و مستقل شده بودند از شوهرش کتک خورده‬
‫ای بیمارگونه می شود که امروز شاهد هستیم‪ .‬از این رو گاه خوف آمار‬ ‫شوهر نام داشت‪ .‬زمانی که سه تا از بچه ها ازدواج کرده بودند و دوتا نوه‬ ‫بود‪ .‬عمه بعد از ازدواج با دعوا و قهر لیســانس گرفت و معلم شده بود‪.‬‬
‫دروغین چنان گســترش یافته که وقتی در جمعی‪ ،‬آمار رسمی کشور‬ ‫داشــت‪ .‬زمانی که دختر آخر در آستانه ازدواج بود و خواستگار داشت‪،‬‬ ‫بیــرون کار می کرد‪ ،‬خانه هم کار می کرد و بچه می آورد و کتک می‬
‫ارائه می شــود‪ ،‬بسیاری را وادار می سازد تا دیگران را از دادن آمار منع‬ ‫عمــه دیگر فداکاری نکرد‪ ،‬با یک تلفن چمدانش را بســت و رفت‪ .‬به‬ ‫خورد‪ .‬می گفت زمان جنــگ و انقلاب اصل بر تمکین و فرمانبرداری‬
‫کنند‪ .‬حال پرســش این است که مسئولیت این بی اعتمادی نسبت به‬
‫آمار رسمی کشور برعهده چه کســانی است؟ از همین روست که می‬ ‫کسی توضیح نداد‪ .‬با کسی حرف نزد‪ .‬فقط اشک ریخت و رفت‪.‬‬ ‫از شوهر بود‪.‬‬
‫خواهم در اینجا تاکید کنم و بخواهم که زنان را در صدر مرکز آمار ایران‬ ‫وقتی عروسش زنگ زده بود‪ ،‬وقتی گفت "حاج خانم شما مکه رفتین‪،‬‬ ‫فرناز اولین بار که از شــوهرش کتک خورد به هیچ کس هیچی نگفت‪،‬‬
‫و در مصــدر نظارت بر طرح های عمرانی کشــور قرار دهید‪ ،‬آن زمان‬ ‫نماز و روزه ســرتون میشه‪ ،‬بدونین که من شــکایتتون رو پیش خدا‬ ‫خجالت می کشید‪ ،‬بار دوم که بازو و زیر سینه اش کبود شد مادرش از‬
‫خواهید دید که فاصله برنامه ها و عملکردها در حد یک چاله اســت و‬ ‫میبرم"‪ ،‬عروســش گفته بود "حاج خانم من برای اولین بار تو زندگیم‬ ‫عصبانیت سرخ شد‪ ،‬دامادش را لعنت و نفرین کرد‪ ،‬اشک ریخت‪ ،‬برای‬
‫کتک خوردم‪ ،‬از پسر شما‪ ،‬حاج خانم اینطور بچه ای تربیت کردین‪ ،‬به‬ ‫فرناز دعا کرد و عذرخواهی کرد که او را وادار به ازدواج با چنین مردی‬
‫نه دریایی که هر چه در آن آب بریزید پر نمی شود‪.‬‬ ‫خدا نمی بخشــمش‪ ،‬نه به خاطر دست کبود و درد کمرم‪ ،‬نه‪ ،‬به خدا‬ ‫کرده‪ ،‬قسم خورد که فکرش را هم نمی کرده‪ ،‬بعد گفت "مادر خدایی‬
‫«فرهنگ شایسته»‪ ،‬کالایی ملموس نیست که در یک مدت معین آن را‬ ‫برای این تحقیر‪ ،‬حاج خانم جلوی پســرم من را زد"‪ .‬وقتی عروســش‬ ‫هم هست"‪ .‬اما وقتی بعد از سه ماه شوهر فرناز رفت سراغش و التماس‬
‫بتوان سفارش داد و به سرعت تهیه کرد‪ .‬ایجاد فرهنگ شایسته نیازمند‬ ‫زنگ زده بود دســتهای عمه می لرزید‪ .‬عمه سی سال فداکاری کرده‬ ‫کــرد که زنش برگردد‪ ،‬مادر فرناز گفت "مادر جون پیش میاد‪ ،‬حالا تو‬
‫زمان است‪ ،‬آموزش می خواهد و خون دل خوردن های بسیاری را می‬ ‫بود‪ .‬بچه ها دیده بودند که زیر دســت پدر چطور اشــک می ریزد‪ ،‬به‬
‫طلبد‪ ،‬از این رو می توان گفت که این زنان هســتند که از پس چنین‬ ‫پســرها می گفت با زنتان طوری رفتار کنید که نفرین شان برای من‬ ‫هم کوتاه بیا‪ ،‬به خاطر بچه ات"‪.‬‬
‫نمانــد‪ ،‬بچه ها زجــر و فداکاری او را دیده بودنــد‪ ،‬بچه ها مگر طرف‬ ‫عمه چهار بچه داشــت‪ ،‬دو تا دوسال اول‪ ،‬دو تا بعد از پنج سال‪ .‬کسی‬
‫کار مهم و درازمدتی برمی آیند‪.‬‬ ‫او نبودند؟ بچه ها چی شــدند؟ پســر بزرگش‪ ،‬امیدش‪ ،‬چشم و چراغ‬ ‫به عمه نگفته بود تو که دیدی شوهرت می زند‪ ،‬تو و بچه ها را می زند‪،‬‬
‫زنان‪ ،‬ســامان دادن فرهنگ را بر سیاست ورزی های ریاکارانه اولویت‬ ‫خانه اش‪ ،‬حالا شــده بود تصویر جوانی پدرش‪ ،‬گیرم کمی نو تر‪ ،‬کمی‬ ‫حتا یک طوری شــکنجه می کند‪ ،‬چرا باز دوتا بچه آوردی‪ .‬هیچ کس‬
‫مــی دهند‪ .‬حضور زنــان متخصص در عرصه هــای مختلف همچون‬ ‫شیک تر‪ ،‬گیرم کمی مهندس تر‪ .‬اما چیزی در سر عمه صدا می کرد‪،‬‬ ‫هیچ وقت به عمه چیزی نمی گفت‪ ،‬عمه نماد فداکاری و انسانیت بود‪.‬‬
‫آموزش‪ ،‬بهداشت و نظارت را ارج نهیم و آنگاه خواهیم دید که چگونه‬ ‫اگر آن روزها تاب نیاورده بود‪ ،‬اگر رفته بود‪ ،‬شــاید امروز پسرش فکر‬ ‫سی سال کتک خورد‪ ،‬سی سال تحقیر شد‪ ،‬اما هرگز بچه هایش را رها‬
‫فکر و عمل هم پای هم پیش می روند و تعقل و فرهنگ جای سیاست‬ ‫نمی کرد که زن را می شــود زد‪ .‬نکند بچه ها کتک زدن را جزوی از‬ ‫نکرد‪ .‬سی سال کار کرد و اختیار حقوق ماهیانه اش را هم مانند جسم‬
‫زندگی می دانســتند‪ .‬فکر کرد اگر دخترش کتک بخورد و بماند‪ ،‬فکر‬ ‫و روحش به شــوهرش سپرد‪ .‬حتا وقتی شوهرش سه ماه در خانه هیچ‬
‫ورزی های بی مایه را می گیرد‪.‬‬ ‫کرد کاش عروسش برنگردد‪ .‬سی سال نماند‪ ،‬شاید نوه اش آدم بهتری‬ ‫خرجی نکرد و از سر لجبازی با عمه حتا نان خشک برای خانه نخرید‬
‫در این آشــفته بازار سیاســت جهانی که به نظرم انهدام و اضمحلال‬ ‫بشود‪ .‬باید می رفت‪ ،‬باید به بچه ها یاد می داد‪ .‬دوست داشت پسرش‬ ‫و چهار بچه قــد و نیم قد هر روز وزن کم کردند‪ ،‬عمه کاری نکرد که‬
‫زندگی بشری را هدف گرفته است‪ ،‬باور کنید راهی غیر از سامان دادن‬ ‫در چشــمانش نگاه کند و بگوید چرا‪ ،‬دوست داشت پسرش هرگز در‬ ‫شــوهر غضب کند یا خدای ناکرده بچه ها بی پدر شوند‪ .‬هیچ کس از‬
‫چشــمانش نگاه نکند‪ ،‬پسری که دست روی زنی بلند کرده‪ .‬شاید اگر‬
‫فرهنگی بر پایه تعقل و خرد نیست‪.‬‬ ‫عمه نمی پرسید چرا‪ ،‬عمه زنی فداکار بود‪.‬‬
‫زواید و شــاخ و برگ های بیهوده فرهنگی که سیاست ورزان مخالف‬ ‫عمه فداکاری نمی کرد‪ .‬به خاطر بچه ها‪...‬‬ ‫نازنین پانزده ســال مقاومت کرد‪ ،‬شوهرش عادت بدی داشت‪ ،‬مویش‬
‫حقــوق زنــان در جامعه طرح می کنند و از این طریق پســت های‬ ‫وقتی عمه عزم کاری می کرد دیگر چیزی جلودارش نبود‪ .‬چنین زنی‬ ‫را می کشید‪ .‬محکم می کشید‪ ،‬از مو بلندش می کرد‪ .‬اما نازنین برای‬
‫بالاتر و درآمد بیشــتری برای خود به ارمغان می آورند‪ ،‬سمی است‬ ‫ایــن انتخاب بــا مامان و بابا و همه درافتاده بــود‪ .‬برای همین بود که‬
‫که بنیان حیات انســان‪ ،‬یعنی آن شــریک دیگر خانــواده را آماج‬ ‫بود عمه‪.‬‬
‫تیرهــای زهرآگین خــود قرار می دهد‪ .‬باید ایــن وضع به تدریج با‬

‫تدبیر و عقلانیت تغییر کند‪.‬‬
‫افزودن دم و دســتگاهی بورکراتیــک و ناکارآمد برای زنان و تعریف و‬
‫تمجید از زنان در حرف و ســخن‪ ،‬کافی نیست‪ ،‬بلکه باید در عمل‪ ،‬از‬ ‫پانزده ســال صبر کرده بود‪ ،‬آن چند باری هم که اختیار از کف داد و‬
‫‪Vol. 20 / No. 1250 - Friday, Aug. 2, 2013‬‬ ‫حضور زنــان در صدارت وزارت خانه هایی همچون آموزش و پرورش‪،‬‬ ‫پانوشت ها‪:‬‬ ‫درد دل پیش مادرش بــرد‪ ،‬چیزی که آرامش کرد آوای تکراری مادر‬
‫بهداشت‪ ،‬ارشــاد‪ ،‬و وزارت کار‪ ،‬تعاون و رفاه اجتماعی استقبال کرد تا‬ ‫‪http://feministschool.com/spip.php?article7228 - 1‬‬ ‫بود که "دیدی گفتم‪ ،‬من می دونســتم" و نازنین برگشته بود به خانه‬
‫زنان بتوانند عملا از شایســتگی های خود برای خدمت به کشور بهره‬ ‫‪http://feministschool.com/spip.php?article7236 - 2‬‬ ‫خودش‪ .‬خانه شــوهرش‪ ،‬به قول مامــان‪ .‬مادر گفته بود‪ ،‬حالا اگر تنها‬
‫ببرند‪ .‬کوبیدن بر طبل تبعیض جنســیتی برای تداوم منافع سیاســی‬ ‫‪http://feministschool.com/spip.php?article7253 - 3‬‬ ‫بودی یک چیزی‪ ،‬بچه ها چی‪ ،‬بچه پدر می خواهد‪ .‬نازنین برگشــت‪،‬‬
‫گروهی خود‪ ،‬فرجامش محروم ساختن ملتی از تعقل و فرهنگ است‪.‬‬ ‫‪http://feministschool.com/spip.php?article7287- 4‬‬
‫به خاطر بچه ها‪.‬‬
‫عمه اما ســی سال فداکاری کرد‪ ،‬یکبار‪ ،‬تنها بار‪ ،‬با صورت کبود و پای‬

‫روﯾﺎ دﻟﻮراﻧﯽ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺑﯿﻤﻪ و ﻣﺸﺎور ﻣﺎﻟﯽ‬ ‫‪Beeta Beauty‬‬
‫‪Hair and SPA Home Studio‬‬
‫ﺣﺎدﺛﻪ و ﺑﯿﻤﺎری ﻫﺮﮔﺰ ﺧﺒﺮ ﻧﻤﯽدﻫﻨﺪ!‬

‫ﺳرﻃﺎن ﺑﺰرﮔﺘریﻦ ﻋﻠﺖ ﻣرگ و ﻣﯿر در ﮐﺎنﺎدا ﻣیﺑﺎشﺪ‪.‬‬ ‫ﺑﯽﺗﺎ ﻣﺤﯿﻄﯽ آرام و زﯾﺒﺎ زﯾﺮ ﻧﻈﺮ آراﯾﺸﮕﺮ ﻣﺠﺮب ﺑﺎ ‪ ١۵‬ﺳﺎل ﺳﺎﺑﻘﻪ‬

‫از هر ‪ 5‬نفر‪ 2 ،‬نفر دچار این بیماری میشوند )‪[ ](New Cancer Guard Insurance‬‬ ‫آراﯾﺶ داﺋﻤﻰ‬ ‫‪Hair:‬‬
‫• ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ و ارزاﻧﺘﺮﯾﻦ ﺑﯿﻤﻪ ﻋﻤﺮ مطابق با وام مسکن )تا ‪ (35‬سال‪) ،‬بدون آزمایشات پزشکی(‬
‫• با پرداخت ‪ ٧‬دﻻر در ﻣﺎه ﺑﯿﻦ ‪ ٧٠٠٠‬ﺗﺎ ‪ ٧٠٠٠٠‬دﻻر از بیمه حوادث برخوردار شوید‪.‬‬ ‫)ﺗﺎﺗﻮ(‬ ‫ﺑﻨﺪ و اﺑﺮو ‪ 10‬دﻻر‬ ‫‪Cut: $10.00‬‬
‫اﻧﻮاع ﺑﯿﻤﻪﻫﺎ‪ :‬عمر‪ ،‬بیماریهای مزمن و از کارافتادگی‪ ،‬درمانی و دندانپزشکی )‪•(Super Visa & Travel Insurance‬‬
‫ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری ﺑﺎ ﺻﺪدرﺻﺪ ﮔﺎراﻧﺘﯽ‪ :‬بازنشستگی )‪ ،(RRSP‬تحصیلی )‪ (RESP‬و پسانداز )‪•(Segregated Fund‬‬ ‫‪Eyebrows‬‬ ‫‪Kids:‬‬ ‫‪$7.00‬‬
‫‪Eye Liner,‬‬ ‫‪Color: $25.00+‬‬
‫ﺗﻠفﻦ ﺗﻤﺎس ﺑرای ﻣﺸﺎورﻩ رایﮕﺎن ‪Cell: (778) 321 - 7732‬‬ ‫‪upper & lower‬‬ ‫‪Highlight: $35.00+‬‬
‫‪Beauty Mark‬‬
‫‪roya.delvarani@canadafinancial.ca‬‬ ‫‪Style: $10.00‬‬
‫‪Outline Lips‬‬
‫‪Full Lips, any color‬‬ ‫‪Perm: $35.00‬‬

‫‪Waxing:‬‬
‫‪Full Body: $45.00‬‬

‫ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺗﻮاﻧﯿﺪ ﺑﯿﻤﻪﻫﺎی ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ ﺧﻮد را از ﺑﯿﻦ ‪ ١۴‬ﺷﺮﮐﺖ ﺑﯿﻤﻪ )ﮐﺎﻧﺎداﯾﯽ‪ -‬آﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ(‪ ،‬ﺑﺎ اﻃﻤﯿﻨﺎن ﮐﺎﻣﻞ اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﺪ‪2 3 604-338-5659.‬‬ ‫‪Legs:‬‬ ‫‪$30.00‬‬
‫‪7 Days a week 8 till 8‬‬ ‫‪1269 Pipeline Rd. Coquitlam‬‬ ‫‪Arms:‬‬ ‫‪$15.00‬‬
‫‪Brazilian:‬‬ ‫‪$20.00‬‬
‫ﺑﺎ ﺗﻌﯿﯿﻦ وﻗﺖ ﻗﺒﻠﻰ‬
   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28