Page 20 - Shahrvand BC No.1250
P. 20
‫سیاست ‹‬

‫استودیوی محمد غنی در تسخیر صلیبی‌ست عظیم‌الجثه‌ای که برای‬ ‫من درباره‌ی عملیات سازمان‌ملل در کشورهای متعد دی گزارش تهیه‬ ‫به تصمیم بزنید»‪ .‬درحال ‌یکه ما را از میان آب‌چاله‌های فاضلاب در‬ ‫‪20‬‬‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1250‬جمعه ‪ 11‬دادرم ‪1392‬‬
‫کلیسای عرو ِج بغداد می‌تراشید‪ .‬در مقام معروف‌ترین مجسمه‌ساز‬ ‫کرده‌ام و هرگز با یک‌چنین خشم و نارضایی‌ای مواجه نشده‌ام که متوجه‬ ‫محوطه‌ی بازی بچه‌ها هدایت م ‌یکرد‪ ،‬به خ ِط مرتف ِع آب روی دیواری‬
‫عراق‪ ،‬به خودش غره بود که کلیسای واتیکان برای این مأموریت او را‬ ‫سوء‌استفاده از شورای امنیت باشد و فسادی که هنوز برخی‌شان از آن‬ ‫اشاره کرد و گفت که «زمستان‌ها آب تا ای ‌نجا بالا می‌آید‪ .‬و درست‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬ ‫‪20‬‬
‫برگزیده‌ست که در مقام یک مسلمان صحنه‌ی بر دوش کشیدن صلیب‬ ‫همی ‌نوقت این‌جا را تخلیه م ‌یکنیم‪ .‬تا هر زمان که بشود می‌مانیم‪ ،‬ولی‬
‫را در ُرم مجسمه‌سازی کند ‪ -‬استعاره‌ای رمانتیک از کشور خودش که‬ ‫به‌اسم «اید‌هئا ِل» سازما ‌نملل یاد م ‌یکنند‪.‬‬ ‫بدون نیمکت‪ ،‬بچه‌ها باید روی آجر بنشینند‪ .‬از این بابت نگرا ‌نام که‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1250 - Friday, Aug. 2, 2013‬‬
‫همچون بین‌النهرین‪ ،‬این «گا‌هواره‌ی تمدن مغرب‌زمین‪ ».‬آخرین اثر او‬ ‫سفر ما از عمان به اردن ‪ ۱۶‬ساعت پراضطراب در جاده را رقم زد‪ .‬این‬
‫مجسمه‌ی ‪۲۰‬فوتی زنی بود که بچه‌اش به پا ‌یاش آویخته بود و غذا‬ ‫تنها راه مجاز به داخل و بیرون از عراق‌ست‪ :‬رسته‌ای از ماشین‌های‬ ‫ساختمان فروبریزد‪”.‬‬
‫طلب م ‌یکرد‪ .‬م ‌یگفت‪« :‬هر روز م ‌یبینم‌اش‪ ،‬که در کنار بسیاری‌دیگر در‬ ‫اسقاطی و تانکرهای سوخته‌ی نفت‪ .‬بغداد تنها از زیر کفنی از آلودگی‬ ‫این مدرسه در مر ِز یک گورستا ِن صنعت ِی وسیع واقع‌ست‪ .‬پمپ‌های‬
‫صفی بلند جلوی بیمارستانی ایستاده که در منتهاعلی ِه جاده‌ی م ‌نست‪.‬‬ ‫قابل‌رؤیت بود که عمدتاً حاصل را‌هبرد نیروی هوایی آمریکا برای‬ ‫تجهیزات تصفیه‌ی فاضلاب و مخازن آب خامو ‌شاند‪ ،‬مگر غژوغژی‬
‫این افراد همان‌چیز ‌یاند که مجبورمان کرده‌اند به آن تبدیل شویم‪».‬‬ ‫هدف‌گرفتن زیرساخت‌های صنعتی عراق در ژانویه‌ی ‪ ۱۹۹۱‬بود‪.‬‬ ‫گاه‌به‌گاه که بر اثر تحلیل‌رفتن‌شان بلند می‌شود‪ .‬بسیاری‌شان هدف‬
‫او صفی از هیاک ِل کوچک را ساخته‌ست که همین به انتظار نشست ِن‬ ‫دست‌هایی کم‌سن‌وسال به سمت شیشه‌های َونی که در آن نشسته‬ ‫حمله‌ی ضربتی آمریکا در ژانویه‌ی ‪ ۱۹۹۱‬بودند؛ بیش‌ترشان از آن‌موقع‬
‫در صف را نمایش م ‌یدهند؛ سرها همه مقاب ِل دری که تاهمیشه بسته‬ ‫بودیم دراز می‌شدند‪ :‬پسرکی موزی مانده م ‌یفروخت‪ ،‬دختری ساقه‌ی‬ ‫بدون قطعات یدکی توسط سازنده‌های انگلیسی‪ ،‬فرانسوی‪ ،‬و آلمانی پیاده‬
‫خواهد ماند فروافتاد‌هاند‪ .‬م ‌یگفت‪« :‬این د ِر داروخانه‌ی عمومی‌ست‪ .‬ولی‬ ‫گل‪ .‬پیش از ‪ ،۱۹۹۰‬چنین منظره‌ای دشواریاب بود و کسی به آن روی‬ ‫شد‌هاند‪ .‬و اغلب‌شان از سوی کمیته‌ی تحریم‌های شورای امنیت با تأخیر‬
‫خود جهان هم هست که گردانندگان‌اش آن را به رومان کیب بست ‌هاند‪».‬‬ ‫مواجه می‌شوند؛ عبارت رسمی‌ای که برای این تأخیر به کار م ‌یرود «در‬
‫فردای آن روز‪ ،‬صفی از همان نوع زنان و بچ ‌هها را دیدم‪ ،‬و پدران و‬ ‫خوش نشان نمی‌داد‪.‬‬ ‫فهرست انتظار گذاشتن» است‪ ۱۰ .‬سال پیش‪ ،‬طبق گزارش یونیسف‪،‬‬
‫فرزاندان‌شان‪ ،‬که در قسمت سرطانی‌های بیمارستان کودکان المنصور‬ ‫بغداد نسخه‌ای شهری از «بهار خامو ِش» ِری ِچل کارسو ‌نست‪ .‬پرندگان‬ ‫‪ ۹۲‬درص ِد جمعیت به آب تصفیه‌شده دست‌رسی داشتند‪ .‬امروز‪ ،‬آب‬
‫به سرم ‌یبردند‪ .‬بیمارستانی که ب ‌یشباهت به بیمارستان سنت توماس‬ ‫مهاجرت کرد‌هاند‪ ،‬ب ‌ههمان‌سان که گذرهای پُرنخل از بین رفت ‌هاند‪ ،‬و‬ ‫تصفی ‌هنشده‌ای که از تگریس استخراج می‌شود مر ‌گبار به شمار می‌آید‪.‬‬
‫لندن نیست‪ .‬م ‌یگفتند که دارو می‌رسد‪ ،‬اما نامستمر‪ ،‬طور ‌یکه بچه‌های‬ ‫این‌جا سرزمین خرما بود‪ .‬بلوای رنگ‌ها بر پای غرقه‌های میوه به رؤیا‬ ‫حصون در همان حال که بر سر دو برادر دست می‌کشید به ما گفت‪:‬‬
‫مبتلا به سرطا ِن خون که با یک دوره‌ی کامل شامل سه‌عدد آنتی‌بیوتیک‬ ‫می‌ماند‪ .‬دسته‌ای مو ِز مار ِک « ُدل» و کیسه‌ای سی ِب بیروت معادل حقوق‬ ‫«این‌ بچ ‌هها دارند دوره‌ی نقاهت از اسها ‌لخونی را م ‌یگذرانند‪ ،‬ولی این‬
‫می‌توانند نجات داده شوند به وضعی ب ‌یبازگشت م ‌یرسند‪ ،‬چون یک‬ ‫ماهانه‌ی یک معلم‌ست؛ تنها خارج ‌یها و ثرو ‌تمندان م ‌یتوانند میوه‬ ‫مرض باز به سراغ‌شان خواهم آمد‪ ،‬و باز هم‪ ،‬آن‌قدرکه بیش از حد ضعیف‬
‫عدد آنت ‌یبیوتیک ک ‌مست‪ .‬بچه‌های مبتلا به مننژیت هم م ‌یتوانند با‬ ‫بخورند‪ .‬ارزی که زمانی دو دلار در ازای یک دینار بها داشت اکنون‬ ‫شوند»‪ُ .‬کُلر‪ ،‬این حاف ِظ جهان ِی آب تصفیه‌شده‪ ،‬توس ِط کمیته‌ی تحری ‌مها‬
‫میزان دقیقی از آنت ‌یبیوتیک نجات یابند؛ این‌جا‪ ،‬اما‪ ،‬م ‌یمیرند‪ .‬دکتر‬ ‫بی‌ارزش‌ست‪ .‬ثرو ‌تمندان‪ ،‬اربا ِب بازار سیاه‪ ،‬هم‌مسلکان و نظرکردگا ِن‬ ‫غدقن شده‌ست‪ .‬در سال ‪ ،۱۹۹۰‬احتمال مر ‌گ نوزا ِد عراق ِی مبتلا به‬
‫محمدمحمود گفت‪« :‬چهار میل ‌یگرم می‌تواند یک زندگی را نجات دهد‪.‬‬ ‫نظام‪ ،‬از چشم‌رس به دورند‪ ،‬مگر گا‌هبه‌گاه و در اتوموبیل‌های مرسد ‌سبن ِز‬
‫اما اغلب‌اوقات اجازه‌ی استفاده‌ی بیش از یک میلی‌گرم را نداریم‪ ».‬این‬ ‫مدل‌بالا و شیشه‌دودی که راه خود را از میان خودروهای قراضه‬ ‫اسها ‌لخونی ‪ ۱‬در ‪ ۶۰۰‬بود‪ ،‬امروز ‪ ۱‬در ‪ .۵۰‬‬
‫بیمارستان بیمارستانی آموزشی‌ست‪ ،‬بااین‌حال بچه‌ها جان می‌بازند‬ ‫می‌گشایند‪ .‬اینان که دستور بهشان داده شده سرشان را در برف فروکنند‬ ‫درست قبل از کریسمس‪ ،‬وزارت‌خانه‌ی تجارت و صنعت در لندن‬
‫چراکه کیسه‌های ذخیره‌ی خون و دست‌گاه‌های لازم برای جداسازی‬ ‫به شبکه‌ها و باشگاه‌ها و رستورا ‌نها و کلینیک‌های تا خرخره مجهزشان‬ ‫محموله‌ای از واکس ‌نهایی را توقیف کرد که بنا بود از کودکان عراقی‬
‫پلاکت وجود ندارد‪ :‬چیزهایی که در هر بیمارستانی در انگلستان جزو‬ ‫مشغول‌اند‪ ،‬وضعی که ب ‌هخود ِ‌یخود این تبلیغات را که تحریم به ایشان و‬ ‫دربرابر دیفتیری و تب زر د محافظت کنند‪ .‬دکتر کیم هاولز در باب‬
‫تجهیزات پایه‌ای محسوب م ‌یشوند‪ .‬جایگزین‌ها و قطعات یدکی‪ ،‬ب ‌ههمراه‬ ‫چرایی‌اش به مجلس گفت‪ .‬مقا ِم ارشد ِی دولت در مسائل مربوط به‬
‫انکوباتور و دس ‌تگاه اشعه‌ی ایکس و دس ‌تگاه‌های شش و قلب‪ ،‬جملگی‬ ‫نه به مردمان عادی عراق لطمه م ‌یزند بی‌معنا کرد‌هست‪.‬‬ ‫مصر ‌فکننده و رقابت‪ ،‬عنوانی‌ست که ب ‌هروشنی با پاسخ اُر ِو ‌ل‌وا ِر او جور‬
‫در مرکز بغداد بنای یادبودی هست از جنگ ‪ ۸‬ساله‌ی عراق و ایران‪ ،‬که‬ ‫درمی‌آمد‪ :‬واکسن‌های کودکان توقیف شده بودند چون‪ ،‬ب ‌هگفته‌ی او‪،‬‬
‫در نیویورک «در فهرست انتظار» هستند‪.‬‬ ‫صدام حسین به راه‌اش انداخت‪ ،‬به تشوق آمریکا که م ‌یخواست عراق‬ ‫«م ‌یتوانستند برای سلاح‌های کشتار جمعی به کار روند‪ ».‬حالا ای ‌نکه‬
‫‪ ‬در کلینیک نشست ‌هام و دکترها والدین و فرزندان‌شان را م ‌یپذیرند که‬ ‫دشمن بزرگ او‪ ،‬آیت‌اله خمینی‪ ،‬را از پا درآورد‪ .‬جنگ که تمام شد‪،‬‬ ‫انگشت شخ ِص او روی ماشه‌ی یک سلا ِح محر ِز کشتار جمعی‪ ،‬یعنی‬
‫شماری‌شان در حال مو ‌تاند‪ .‬بعد از هر معاینه‌ای‪ ،‬دکتر لِکا فا ِصح اُزی ِر‬ ‫دست‌کم یک میلیون انسان س ِر هی ‌چوپوچ از میان رفتند‪ ،‬سوخ ‌تباری‬ ‫تحریم‪ ،‬قرار گرفته بود از قضا بر خودش هم معلوم نبود‪ .‬دنیس هالیدی‪،‬‬
‫سرطان‌شناس ب ‌هانگلیسی می‌نویسد‪« :‬دارو موجود نیست»‪ .‬از او خواستم‬ ‫که توسط صنایع تسلیحاتی انگلستان‪ ،‬باقی اروپا‪ ،‬اتحاد جماهیر شوروی‪،‬‬ ‫یک ایرلند ِی موقر و فصیح‪ ،‬پس از ‪ ۳۴‬سال کار با سازمان‌ملل‪ ،‬از مقام‬
‫در دفترچ ‌ه‌ی یادداشت‌ام اسامی داروهایی را که بیمارستان سفارش داده‬ ‫و ایالات متحده فراهم می‌شد‪ :‬یعنی‪ ،‬اعضای اصل ِی شورای امنیت‪.‬‬ ‫هماهن ‌گکننده‌ی امدادهای بشردوستانه به عراق در سال ‪ ۱۹۹۸‬استعفاء‬
‫اما ب ‌هندرت به دست آورده بنویسد‪ .‬در لندن‪ ،‬آن فهرست را به سرپرست‬ ‫بازوا ِن این بنا که از روی بازوا ِن شخ ِص صدام الگوبرداری شده بود (و در‬ ‫داده بود؛ او سپس مشاور دبیرک ِل سازمان‌ملل شده بود‪ ،‬یکی از افسرا ِن‬
‫برنامه‌ی سرطان سازمان بهداشت جهانی‪ ،‬پروفسور کارول سیکورا‪ ،‬نشان‬ ‫بیسینگ‌استاک در همپشای ِر انگلیس قالب‌ریزی شده بود) پیروزمندانه‬ ‫نخبه‌ی ارشد‪ .‬او بسط و توسعه را پیشه‌ی خود کرده بود‪« ،‬تلاش برای‬
‫دادم‪ .‬او سال قبل در مجله‌ی پزشکی بریتانیا نوشته بود‪« :‬تجهیزات‬ ‫دو شمشی ِر نظامی را ضرب‌دری نگاه داشته بود‪ .‬ماشی ‌نها م ‌یتوانستند از‬ ‫کم ‌کرسانی به مردم و نه آسی ‌بزدن به ‌آن‌ها»‪ .‬استعفای او نخستین‬
‫رادیوتراپی‪ ،‬داروهای شیمی‌درمانی‪ ،‬و داروهای ضددرد دائماً توسط‬ ‫روی کلا‌هخودهای سربازان کشته‌ی ایرانی که در تقاطع تعبیه شده بودند‬ ‫تجل ِی علن ِی طغیانی بود بی‌سابقه علیه دیوان‌سالار ِی سازمان‌ملل‪ .‬او‬
‫ایالات متحده و مشاوران انگلیس ِی کمیته‌ی تحری ‌مها در نیویورک توقیف‬ ‫گذر کنند‪ .‬نمی‌توام به هیچ منظری در هیچ‌کجای دیگر از جهان فکر کنم‬ ‫نوشت‪« :‬من استعفاء می‌دهم چون سیاست‌گذاری‌های تحریم اقتصادی‬
‫می‌شوند‪ .‬ب ‌هنظر می‌رسد آن‌جا ایده‌ی سخیفی برقرار باشد بر این مبنی‬ ‫یک‌سره ورشکسته شده‌ست‪ .‬ما در رون ِد متلاشی‌ساخت ِن کام ِل یک جامعه‬
‫که ‌ی ‌کچنین عواملی را می‌توان به سلاح‌های شیمیایی یا دیگر انواع‬ ‫که بهتر از این جنای ِت جنگی قربانی‌طلبانه را مجسم کند‪      .‬‬ ‫هستیم‪ .‬موضوع به همین سادگی و دهشتناکی‌ست که‪...‬هر ماه پنج‬
‫در هتل فلسطین که زمانی پنج‌ستاره محسوب می‌شد اقامت گزیدیم‪ .‬بوی‬ ‫کودک م ‌یمیرند‪...‬نمی‌خواهم برنامه‌ای را مدیریت کنم که نتایجی از این‬
‫سلاح مبدل ساخت‪”.‬‬ ‫بنزین همیشه هوا بود‪ .‬از آ ‌نجایی که مواد ضدعفون ‌یکننده «در فهرست‬
‫به من گفت‪« :‬تقریباً تمامی این داروها در همه‌ی بیمارستان‌های‬ ‫انتظار» [تحریم‌های شورای امنیت] بودند‪ ،‬بنزین‪ ،‬که از آب وافر‌تر بود‪،‬‬ ‫دست به بار می‌آورد‪”.‬‬
‫انگلستان دس ‌تر ‌سپذیرند‪ .‬خیلی هم استانداردند‪ .‬سال قبل که از عراق‬ ‫جا ‌ی این مواد را گرفته بود‪ .‬یکی از ادارا ِت راه هوایی عراق در آن حوالی‬ ‫وقتی برای نخستین‌بار با هالی ِدی ملاقات کردم‪ ،‬از دقتی که او در انتخاب‬
‫بازم ‌یگشتم با گروهی از متخصصان فهرست ‪ ۱۷‬قلم دارو را تهیه کردم‬ ‫هم ‌هروزه بازست‪ ،‬با کارمندی که پشت میز نشسته ل ‌بخند م ‌یزند و به‬ ‫ب ‌یتخفیف‌ترین واژه‌ها به کار برده بود مبهوت شدم‪ .‬گفت‪« :‬به من یاد‬
‫که برای درمان سرطان ضروری تشخیص داده شده بودند‪ .‬به سازمان‌ملل‬ ‫عابران صبح‌ب ‌هخیر می‌گوید‪ .‬او هیچ مشتری‌ای ندارد‪ ،‬چون عراق هیچ‬ ‫داده بودند سیاستی را پای ‌هگذاری کنم که مصداقی تمام‌عیار از نس ‌لکشی‬
‫اطلاع دادیم که هی ‌چگونه امکان تبدی ‌لکرد ِن این داروها به عناصر لازم‬ ‫را ِه هوایی‌ای ندارد ‪ -‬چراکه با تحریم‌ پاک دخ ‌ل‌اش آمده‌ست‪ .‬خلبان‌ها‬ ‫بود‪ :‬سیاستی تعمدی که به‌طور مؤثر بیش از یک‌ میلیون تن را به کشتن‬
‫برای تسلیحات شیمیایی میسر نیست‪ .‬هیچ پاسخی نگرفتیم‪ .‬غم‌آورترین‬ ‫تاکسی م ‌یرانند‪ ،‬حیا ِط جلویی جارو م ‌یکنند‪ ،‬و لباس‌های دس ‌تدوم‬ ‫داد‪ ،‬کودک و بزرگ‌سال‪ .‬همه م ‌یدانیم که رژیم صدا ‌م حسین بهای‬
‫چیزی که در عراق دیدم جا ‌نداد ِن کودکا ِن عراقی در نبو ِد شیمی‌درمانی‬ ‫می‌فروشند‪ .‬در اتاق من‪ ،‬آب به رنگ قهوه‌ا ِی تیره‌فامی درآمده‌ست‪ .‬زن‬ ‫تحریم‌ها را نم ‌یپردازد‪ :‬برخلاف‪ ،‬با این تحریم‌ها قوی‌تر هم شده‌ست‪.‬‬
‫و کنتر ِل درد بود‪ .‬دیوانه‌وار می‌نمود که آ ‌نها حتا از مورفین هم‬ ‫خدمت‌کار هوله‌ی مستهلکی‌ را چون میراثی گران‌بها حمل م ‌یکند‪ .‬وقتی‬ ‫این مردمان عادی هستند که فرزندان‌شان را یا والدین‌شان را به‌خاطر‬
‫نم ‌یتوانستند برخوردار باشند چون برای هرکه از سرطان رنج م ‌یبرد‬ ‫درخواست کردم که قهوه به اتاق بیاورند‪ ،‬پی ‌شخدمت آن بیرون مردد‬ ‫فقدا ِن آب تصفیه‌شده از دست م ‌یدهند‪ .‬روشن‌ست که شورای امنیت‬
‫مورفین بهترین داروست‪ .‬وقتی آن‌جا بودم‪ ،‬یک بطری کوچک قرص‌های‬ ‫ایستاد تا حر ‌فام تمام شود؛ «فنجان سخت نایاب‌ست»‪ .‬چهره‌ی جوا ‌ناش‬ ‫از کنترل خارج شد‌ه‪ ،‬چون اعمال‌اش دراین‌جا ناف ِی منشو ِر آ ‌ن‪ ،‬و نیز‬
‫از غصه درهم‌فشرده بود‪ .‬خودش هم عیناً تأیید کرد که «مدام غص ‌هدارم»‪.‬‬ ‫بیانیه‌ی حقوق‌ بشر و کنوانسیون ژنو است‪ .‬تاریخ مسببا ِن این وضع را‬
‫آسپیرین بود که بین ‪ ۲۰۰‬بیما ِر مبتلا به درد توزیع می‌شد‪ .‬غریبا!” ‪ ‬‬ ‫ظرف یک ماه‪ ،‬م ‌یتوانست آن‌قدری پول جمع کند که قرص‌های صرع‬
‫ژانویه‌ی سال گذشته‪ ،‬جرج رابرت‌سون‪ ،‬وزیر دفاع‪ ،‬گفت «صدام حسین‬ ‫سلاخی خواهد کرد”‪.‬‬
‫در انبار ذخیره‌ی خویش محموله‌ای از دارو و لوازم پزشکی به ارزش‬ ‫برداردش را تهیه کند‪  .‬‬ ‫درون سازما ‌نملل‪ ،‬هالیدی به سکوتی درازمدت و جمعی خاتمه دا د‪.‬‬
‫‪ ۲۷۵‬میلیون دلار در اختیار دارد که از توزیع آن سر باز م ‌یزند‪« .‬دولت‬ ‫غمی مشابه بر چهره‌ی مردمی نشسته بود که در حراجی نیم‌روزی‬ ‫سپس‪ ،‬در سیزدهم فوریه‌ی امسال (سال ‪ ،)۲۰۰۰‬هانس فون اشپون ِوک‪،‬‬
‫انگلستان می‌دانست که این دروغی بیش نیست‪ ،‬چون مقامات رسمی‬ ‫شرکت جسته بودند‪ ،‬جایی‌که داشته‌های شخصی در ازای غذا و دارو به‬ ‫که به‌جای هالی ِدی هماهن ‌گکننده‌ی امور بشردوستانه در عراق شده بود‬
‫بشردوس ِت سازما ‌نملل معضل ارسال نامنظم دارو به عراق را روشن‬ ‫فروش م ‌یرسیدند‪ .‬معمول‌ترین جنس تلویزیون‌ست؛ زنی با دو بچه‌ی‬ ‫استعفاء داد‪ .‬سؤال‌اش این بود که “تا کی باید جمعیت غیرنظامیا ِن عراق‬
‫ساخته بودند ‪ -‬نمون ‌ههایی نظیر دس ‌تگا‌ههایی فاق ِد قطعه‌ای ضروری‪ ،‬یا‬ ‫خردسا ‌لاش خریدارانی را که سر یک‌قرا ‌ندوزار چانه می‌زدند تماشا‬ ‫در معرض چنین مجازا ‌تهایی قرار گیرند‪ ،‬آن‌هم بابت کاری که هرگز‬
‫سرن ‌گها و مواد تزریقی که جدای از ه ‌م ارسال می‌شوند ‪ -‬و هم‌پای آن‬ ‫م ‌یکرد‪ .‬مردی که از پانزده‌سالگی کبوتر جمع م ‌یکرد برای فروش آخرین‬ ‫نکرده‌اند؟” دو روز بعد‪ ،‬جوتا بور ‌گهارت‪ ،‬رئیس برنامه‌ی جهانی غذا در‬
‫مصائب حم ‌لونقل و نیاز به یک محموله‌ی ذخیره‌ی مواد اولیه‌ی اساسی‪.‬‬ ‫پرنده‌اش آمده بود؛ بعدش هم نوبت قفس بود‪ .‬هرچند برای سر ‌ککشیدن‬ ‫عراق‪ ،‬استعفاء داد‪ ،‬و ب ‌هطور خصوصی هم گفت که نم ‌یتوانسته آن‌چه‬
‫هانس فون اشپونِک می‌گوید‪« :‬کالاهایی که به این کشور وارد می‌شوند‬ ‫آمده بودیم‪ ،‬من و گروه فیل ‌‌مبرداری را با روی خوشی پذیرفتند‪ .‬فقط‬ ‫را که بر سر مردم عراق م ‌‌یآوردند تحمل کند‪ .‬استعفایی دیگر نیز در‬
‫هما ‌نجایی توزیع می‌شوند که باید‪ .‬تازه‌ترین تحلی ِل مواد ذخیره‌ی ما‬ ‫یک‌مرتبه به عامل اصلی زخمی بدل شدم که کمابیش در جامعه‌ای‬
‫نشان م ‌یدهد ‪ ۸۸٫۸‬درصد تمامی تأمینا ِت بشردوستانه توزیع شد‌هاند‪».‬‬ ‫که از تمامی دیگرکشورهای عربی غرب ‌ی‌تر بود محسوس م ‌یبود‪ .‬مردی‬ ‫ُش ُرف وقوع‌ست‪ .‬‬
‫نمایندگان یونیسف‪ ،‬برنامه‌ی جهانی غذا‪ ،‬و سازمان غذا و کشاورزی بر‬ ‫از پ ِس غرفه‌ی کتاب‌فروشی‌اش فریاد زد‪« :‬چرا بچه‌ها را می‌کشید؟»‪،‬‬ ‫وقتی با اشپون ِوک در ماه اکتبر گذشته در بغداد دیدار کردم‪ ،‬خشمی‬
‫این موضوع صحه گذاشته‌اند‪ .‬اگر صدام حسین باور داشت که م ‌یتواند‬ ‫«چرا بر سرمان بمب می‌ریزید؟ مگر با شما چه کرده‌ایم؟» عابران سریع‬ ‫که داشت از پ ِس ظاهر ازخودگذشته و سنجید‌هاش زبانه می‌کشید‪ .‬مثل‬
‫از قَِب ِل مسدودکرد ِن کمک‌های بشردوستانه منفعتی به هم بزند ب ‌یگمان‬ ‫دست‌به‌کا ِر آرا ‌مکرد ِن او شدند؛ مردی دستی از سر دل‌داری بر شانه‌اش‬ ‫هالیدی که پیش از او در این منصب بود‪ ،‬شغل‌اش مدیریت برنامه‌ی‬
‫چنین م ‌یکرد‪ .‬بنا به گزارش سازمان غذا و کشاورزی‪« :‬دولت عراق برای‬ ‫زد‪ ،‬دیگری‪ ،‬معلمی‪ ،‬از عق ِب من درآمد‪« :‬ما کارهای دولت بریتانیا را به‬ ‫«نفت دربرابر غذا» بود که از سال ‪ ۱۹۹۶‬به عراق اجازه داده بود بخشی‬
‫غذارسان ِی عمومی نظامی از سهمی ‌هبندی غذایی معرفی کرده‌ که تأثیرش‬ ‫مردم آن‌جا ربط نم ‌یدهیم»‪ .‬لیس کوبا‪ ،‬عضوی مهم از اوپوزیسیو ِن در‬ ‫از نفت خود را عو ِض پولی که مستقیماً به شورای امنیت می‌رسید به‬
‫ظرف یک‌ماه از اعمال ممنوعیت بازرگانی آغاز شده‌ست‪ .‬نظام یادشده‬ ‫تبعید عراق‪ ،‬بعدتر در واشنگتن به من گفت که «مردم عراق و صدام‬ ‫فروش برساند‪ .‬تقریباً یک‌سوم آن َصرف «هزینه‌های» سازما ‌نملل می‌شد‪،‬‬
‫غذاهای اصلی را با قیمت سال ‪ ۱۹۹۰‬فراهم م ‌یآورد‪ ،‬که یعنی اکنون‬ ‫حسین یکی نیستند‪ ،‬و برای همین هم در میان ما آنانی که زندگی‌شان‬ ‫بازسازی کویت و ادعاهای خسارت آن‪ .‬بعد هم عراق در بازار جهانی‬
‫عملًا رایگان درمی‌آید‪ .‬این مسئله فایده‌ی غذای ِی نجا ‌تبخشی دارد‪....‬و‬ ‫مزایده‌ای برای ذخائر غذایی و دارویی و دیگر امکانا ِت بشردوستانه برپا‬
‫را وقف نبرد با وی کرده‌اند تحری ‌مها را غیراخلاقی می‌دانند‪”.‬‬ ‫می‌کرد‪ .‬هر قراردادی می‌بایست به موافق ِت کمیته‌ی تحریم‌های مستقر‬
‫مانع فاجع ‌های در حق مردم عراق شده‌ست‪”.‬‬ ‫در ستون‌بندی به‌سبک معماری ادواردی با ستون‌های کوَرنتی و‬ ‫در نیویورک می‌رسید‪ .‬ب ‌هگفته‌ی اشپونوک‪« ،‬نتیجه‌ی کار ای ‌نست که‬
‫طغیان در سازما ‌نملل تا سطح شخ ِص کوفی عنان بالا م ‌یگیرد که زمانی‬ ‫یونان ‌ی‌مآب مردم برای فروش کتاب‌هاشان می‌آمدند‪ ،‬نه آ ‌نطور که در‬ ‫م ‌یتوانیم برای هر فرد فقط ‪ ۱۸۰‬دلار را ظرف یک بازه‌ی ‪ ۶‬ساله خرج‬
‫ب ‌هعنوان معترض‌ترین دبیرکل م ‌یشناختندش‪ .‬او که پس از مادلین‬ ‫بازار کهنه‌فروش‌ها م ‌یبینی بل از سر نیازی عاجل‪ .‬کتاب‌های هنری‬ ‫کنیم‪ .‬این تصویری‌ست بس رقت‌آور‪ .‬مباحثات مربوط به عراق هرچه هم‬
‫آلبرایت به این سمت منسوب شد‌ه بود‪ ،‬که آ ‌ن‌موقع نماینده‌ی ایالات‬ ‫با جلد چرمی از دهه‌ی سی میلاد ِی بغداد‪ ،‬متونی درباره‌ی زایمان و‬
‫متحده در سازمان‌ملل بود‪ ،‬کارزاری بر پا کرد تا از شر بوتروس‪-‬بوتروس‬ ‫رادیولوژی‪ ،‬نسخ ‌ههایی از مجلات پزشکی بریتانیایی‪ ،‬ویراست‌های اول‬ ‫که باشند نباید تسمه از گرد‌هی غیرنظامیان کشید‪”.‬‬
‫گالی‪َ ،‬سلَ ِف خود خلاص شود‪ ،‬و صراحتاً دربرابر کارزار مشابهی قرار‬ ‫و دوم «در انتظار گودو»‪« ،‬خورشید ه ‌مچنان برمی‌آید»‪ ،‬و به همین‬ ‫با دنیس هالیدی به عراق سفر کردم‪ .‬این نخستین سفر مجدد او به‬
‫گرفت که آمریکایی‌ها به راه انداخته بودند‪ ،‬و مسئولیت هانس فون‬ ‫ناچیزی‪« ،‬سیاست خانه‌سازی بریتانیا ‪ ”۱۹۵۸‬با قیمتی معادل چند نخ‬ ‫عراق بود‪ .‬واشینگتون و لندن از پروپاگاندای عراق بیش‌ترین بهره را‬
‫سیگار فروخته می‌شد‪ .‬مردی با سبیل آراسته‌ی خاکستر ‌یرنگ که به‬ ‫م ‌یبرند درحال ‌یکه پروپاگانادی خودشان‪ ،‬ب ‌‌یکه با چالشی مواجه شود‪،‬‬
‫اشپون‌وک را هم تمدید کرد‪.‬‬ ‫یک برتی ُووستر [هنرپیشه‌ای انگلیسی] از عراق می‌مانست گفت‪“ :‬باید‬ ‫قدرت‌مندترین است‪ .‬با در نظر داشتن این مسئله‪ ،‬در پی برآوردی مستقل‬
‫بروم جنوب به دیدن خواهرم که مری ‌ضست‪ .‬مرحمت کن و ‪ ۲۵‬دینار‬ ‫از ‪ ۵۵۰‬نفر نیروی سازمان‌ملل بودم که ریسمان نجات عراق به شمار‬
‫بهم بده» (مبلغی در حدود یک پنی)‪ .‬پول را گرفت‪ ،‬سری تکان داد و‬ ‫م ‌یآمدند‪ .‬در میان ای ‌نها هالیدی و اشپونوک قهرمان محسوب می‌شوند‪.‬‬

‫ب ‌هچالاکی از آن‌جا دور شد‪.‬‬
   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24   25