Page 34 - Shahrvand BC No.1231
P. 34
‫ ‹هنر‬

‫دو نگاه به یک نمایش در آستانه‌سال نو‬ ‫‪34‬‬

‫کاری بس دشــوار و خطر نــاک بود‪ ،‬چرا که ماشــین ترور جمهوری‬ ‫چی م ‌یجنگیم»‬ ‫یادداشتی پیرامون نمایش‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1231‬جمعه ‪ 2‬نیدرورف ‪1392‬‬
‫اسلامی مشــغول کار بود و خیلی از منتقدان و مخالفان حکومت ترور‬ ‫به نظر م ‌یرســد که خالق نمایش «شب سال نو» خود نیز در این برزخ‬ ‫«شب سال نو»‬
‫شــدند‪ .‬در اجرای اینجا – ونکوور‪ -‬هم برگزارکننده و هم کارگردان و‬ ‫و دوگانگــی گرفتار آمده‪ ،‬از ماندن در عذاب و از رفتن ناراضی اســت‪.‬‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫بازیگران و تماشاچیان توسط عوامل سفارت جمهوری اسلامی ایران و‬ ‫انگار که سایه سیاه و سنگین سانسور و ممیزی در آن دیار سبب شده‬ ‫حمید شهریاری‬
‫حزب الله ‌یهای ســابق‪ ،‬مورد تهدید قرار میگرفتند‪ .‬گفتم سابق؛ برای‬ ‫که هنرمندان خود گرفتار خود سانســوری شــوند و اگر به اعماق هم‬ ‫نمایش «شب ســال نو» کاری از گروه تئاتر ونک به کارگردانی محمد‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1231 - Friday, Mar. 22, 2013‬‬
‫اینکه بعض ‌یهایشان ای ‌نروزها‪ ،‬شمشیر را برای جمهوری اسلامی از رو‬ ‫رحمانیان در ‪ ۱۷‬مارس ‪ ۲۰۱۳‬در ســالن ســنتینیال نور ‌تونکوور به‬
‫بســت ‌هاند و گویا گوشه نا ‌نشان ســوخته‪ .‬در آن زمان حتی بلی ‌تهای‬ ‫م ‌یاندیشند آن را بر زبان نیاورند و در آثارشان اشاعه ندهند‪.‬‬ ‫صحنه رفت‪ .‬این نمایش از استقبال قابل ملاحظه هنردوستان شهر به‬ ‫‪34‬‬
‫نمایــش را از مغاز‌هها بصــورت فل ‌های میخریدنــد و روز نمایش پس‬ ‫قطعه پایانی نمایش همراه با سرود «بهار آرزو» به لحاظ فرم و اختتامیه‬ ‫ویژه جوانان و دانشــجویان قرار گرفت‪ .‬این استقبال اما شاید ناشی از‬
‫میدادند تا کار شکنی کنند‪ .‬چندین مورد تهدید به بم ‌بگذاری نیز به‬ ‫جذاب م ‌ینمایــد اما به لحاظ محتوا به گون ‌های اراد‌هگرایانه از بازیگران‬ ‫سوابق کاری و شهرت رحمانیان و به مدد بازیگری توانا همچون مهتاب‬
‫پلیس گزارش کرد‌هبودند‪ .‬در اجرایی در یک شهر‪ ،‬تعداد تماشاگران از‬ ‫و مخاطبین خــود م ‌یخواهد که یأس را کنار بگذارند و همان طور که‬
‫تعداد ‪ ۱۳‬نفر بازیگران‪ ،‬کمتر بودند‪ ،‬ولی پرویز صیاد حرف قشــنگی‬ ‫سفره هف ‌تسین همه اجناسش جور است بایستی بدور هم جمع شد و‬ ‫نصیرپور‪ ،‬نوید کاری جدی و در خور تأمل را م ‌یداد‪.‬‬
‫م ‌یزد‪ .‬او میگفت اگر یک نفر هم برای دیدن این تاتر به ســالن بیاید‪،‬‬ ‫آن چه به اجراء درآمد کاست ‌یهای چندی داشت که از‬
‫ما برای او به اندازه کل ســالن ارزش قائل خواهیم شد و تاتر را برای او‬ ‫امیدوار بود و آواز «بهار آرزو» سر داد که بهار در راه است‪.‬‬ ‫یک سو انتظار تماشاگران نکت ‌هبین را تأمین نم ‌یکرد و‬
‫بعید به نظر م ‌یرســد که با یک دعوت ساده به اجماع و همدلی حس‬ ‫از سوی دیگر موجب سرگردانی خیل عظیم مخاطبین‬
‫اجرا خواهیم کرد‪.‬‬ ‫انســانی تحقیر شــده و خفته در کاراکترهای نمایش (بخوان مردم) را‬
‫بعد از اجرای نمایش ســینما رکس آبادان‪ ،‬این هفته‬ ‫جوان م ‌یشد‪.‬‬
‫چشــ ‌ممان با نمایش «شب ســال نو» روشن شد که‬ ‫بیدار کرد‪.‬‬ ‫ایراد نخستی که باید به این اجرا گرفت‪ ،‬کثرت بازیگران‬
‫محمد رحمانیــان با هفده بازیگر جوان و کارکشــته‬ ‫و رابط ‌ههاست‪ .‬نیمه اول نمایش به کندی پیش رفت‬
‫بروی صحنه آورد‪ .‬نمایشــی که بــرای بار دوم حال و‬ ‫برای نظار‌هگر نمایش در انتها این ســئوال مطرح است که آیا تماشای‬ ‫و تشــخیص ارتباط کاراکترها با یکدیگر بسی دشوار‬
‫این اثر او را به رجعتی درونی کشانده و به شفاف دیدن واقعیت موجود‬ ‫م ‌ینمود‪ .‬کارگردان تلاش م ‌یکرد به معرفی تمام این‬
‫هوای میهنمان را در سالن تاترحکم فرما کرد‪.‬‬ ‫در جامعه مورد نظر کمک کرده اســت یا نــه؟ از این منظر به عقیده‬ ‫کاراکترها و ارتباطاتشــان بپــردازد‪ ،‬کاری که به نظر‬
‫برای خیلی از ما که سا ‌لهاست از ایران دوریم‪ ،‬هر چند‬ ‫م ‌یرســد در قالب یک نمایش ‪ ۲‬ساعته نم ‌یگنجد و‬
‫که با رفت و آمد دوســتان و آشنایان خبرهای داخلی‬ ‫نگارنده‪ ،‬نمایش «شب سال نو» یک پایش م ‌یلنگد‪.‬‬
‫به ما میرســد‪ ،‬ولی با دیدن این نمای ‌شنامه واقعیات‬ ‫در انتها اشار‌های داشته باشیم به نقاط قوت نمایش‪ .‬انتخاب دیالو ‌گها‬ ‫نیاز به زمان بیشتری دارد‪.‬‬
‫را بیشــتر درک کردیم وخود را در ایران طاعون زده‬ ‫و تســلط نویســنده نمایش بر فرهنگ و زبان عامه قابل توجه اســت‪.‬‬ ‫شــاید بهتر م ‌یبود به جای ورود و خروج نسبتا سریع‬
‫بازیگران نمایش با وجود جوانی و تجربه کم‪،‬در حد حرف ‌هایدرخشیدند‬ ‫یکی دو بازیگر به صحنه‪ ،‬تعداد بیشتری بر روی صحنه‬
‫احساس کردیم‪.‬‬ ‫باقی م ‌یماندند تا این که اســامی و ارتباط بازیگران با‬
‫ســینما رکس آبادان‪ ،‬برملا کننده فساد و جنایتکاری‬ ‫و از حد توقعات تماشاگران سخ ‌تگیر عبور کردند‪.‬‬ ‫یکدیگر بیشتر جا م ‌یافتاد و تماشاگر به دنبال یافتن‬
‫مذهبیونی بود که برای رســیدن به مقصود و قدرت از‬ ‫امیــد که با توانائ ‌یهاش حرف ‌های که در شــحص رحمانیان و گروهش‬ ‫نا ‌مها و رابط ‌هها ســرگردان نم ‌یشد‪ .‬شاید وجود یک‬
‫هیــچ کاری فروگزار نم ‌یکردند و گناه جنایت خود را‬ ‫راوی (از میــان کاراکترهای اصلی یا ناظــری بر ماجرا) به‬
‫با بوق و کرنا و رذالت به حکومت وقت نسبت دادند‪.‬‬ ‫سراغ داریم‪ ،‬شاهد کارهای بهتری از ایشان در آینده باشیم‪.‬‬ ‫روشــن بودن و تفکیک رابط ‌هها که یک نیــاز لازم و اولیه‬
‫در شــب ســال نو‪ ،‬اوضاع اجتماعی کنونــی ایران به‬ ‫در ذهن تماشاگر اســت‪ ،‬کمک م ‌یکرد تا در مراحل بعدی‬
‫نمایش گذاشــته شده بود‪ .‬محمد رحمانیان با مهارت‬ ‫نگاهی به نمایشنامه سال نو‬ ‫راح ‌تتر به عمق شخصی ‌تها و بازیگران پرداخته م ‌یشد‪.‬‬
‫و دقت تمام مشــکلات و مفاسد اجتماعی را با کمک‬ ‫این ضعف باعث گردید که بســیاری در پایان نمایش ندانند‬
‫یک فامیل پر جمعیت بروی صحنه آورد ودر واقع این فامیل‬ ‫منصور خورسندی‬ ‫که نســبت افراد در نمایش چه بوده و مثلًا چند تا خواهر و‬
‫نوشــتن نقد در باره سینما و تاتر کار هر کسی نیست ‪ .‬باید معلومات و‬ ‫برادر و خواهرزاده و غیره در این خانواده بوده‪ .‬این نیاز وقتی‬
‫نشان ‌ههای اجتماع بیمار ایران بود‪.‬‬ ‫دانش هر دو کار را با تمام ریزه کار ‌یهایش داشــته باشی‪ ،‬ولی میشود‬ ‫بیشــتر احساس م ‌یشــود که در مرحله بعدی‪ ،‬در شناخت‬
‫مرد خانواده که مثــل حکوم ‌تگران چون به خلوت میروند‬ ‫بعنوان یک تماشــاگر آنچه که از دیدن تاتر و فیلم ســینما دستگیرت‬ ‫عمی ‌قتر شــخصی ‌تهای نمایش‪ ،‬ما با نوعی زبان و دیالوگ‬
‫آن کار دیگر م ‌یکنند و فکر هم م ‌یکنند که قیم و ولی همه‬ ‫مواجه م ‌یشــویم که یک زبان روان و مســتقیم‪ ،‬آن گونه‬
‫هستند و برای منافع خودشان به هر کار غیر اخلاقی دست‬ ‫میشود‪ ،‬ب ‌هعنوان نظر شخصی غیر کارشناسانه ابراز کرد‪.‬‬ ‫که خارج از محیط جامعه ایران وجود دارد نیســتیم‪ .‬زبان‬
‫قبل از هر چیز تبریک من به کارگردان و بازی ســازان این نمایشنامه‬ ‫محاوره نمایش مملو است از متلک‪ ،‬تک ‌هپرانی و کنایه‪ ،‬زبان‬
‫م ‌یزنند و به غریبه و خودی هم رحم نم ‌یکنند‪.‬‬ ‫زبانی خشمگین و معترض است برای دفاع از خود و مرعوب‬
‫در رفتار اسداله همســایه که فقط نامش شنیده م ‌یشود و‬ ‫و دست مریزاد‪.‬‬
‫دائی جان مرد ســالاری بیمارگونه حکم م ‌یراند و جوا ‌نها‬ ‫ســا ‌لهای اقامت در غربت‪ ،‬شــاهد برگزاری تعداد کمی کار نمایشی‬ ‫کردن دیگران‪.‬‬
‫جدی‪ ،‬طنــز و فکاهی در ونکوور بود‌هام‪ .‬بعد از نمایش ســینما رکس‬ ‫برای مخاطب ایرانی ساکن ایران‪ ،‬این زبانی است آشنا‪ ،‬اما برای کسانی‬
‫نم ‌یخواهند زیر بار این رسم کهنه و متروک بروند‪.‬‬ ‫آبادان که پرویز صیاد ب ‌ههمراه دوازده نفر بازیگر حرف ‌های تاتر از ایرانیان‬ ‫که ســالیان زیاد در جامعه ایران حضور نداشت ‌هاند‪ ،‬زبانی ناآشنا و ثقیل‬
‫جوانانآنهائیکهبهمعضلاجتماعیتبدیلشد‌هاندومشک ‌لدار‬ ‫ســاکن لوس انجلس ب ‌هروی صحنه آورد و از حق نگذریم در ان زمان‬ ‫اســت‪ .‬نتیجه این م ‌یشــود که وقتی اســاس و رابط ‌هها را در مرحله‬
‫هســتند‪ ،‬قربانیان فســاد حکومت و ب ‌یتوج ‌های مسئولان به‬ ‫اول بدرســتی ندانی در مراحل بعدی‪ ،‬زبان غیرمستقیم طعنه و کنایه‬
‫خواست ‌ههای آنهاســت که آنها را به انگ ‌لهای اجتماع تبدیل‬
‫کرد‌هاست و به هر کاری دست میزنند که روزشان را بگذرانند‪.‬‬ ‫کاراکترها‪ ،‬کارشناخت آنان را دو چندان م ‌یکند‪.‬‬
‫چه با تلکه کردندوست و آشنا چه بادزدی و زورگیری و جالب اینجاست‬ ‫و اما در مورد محتوای نمایش که به طور خلاصه زندگی خانواده بزرگی‬
‫که در خانواد‌های هســتند که دانشــجوی مبارز و افراد با شعوری در آن‬ ‫را بــه نمایش م ‌یگذارد کــه اعضاء آن همگی به نوعــی در تنگناها و‬
‫حضوردارند‪ .‬جوانانی که به فکر رشــد و ترقی خود و جامعه هســتند با‬ ‫زندگی پرتشنج ایران امروز قرار دارند‪ .‬انتخاب سوژه نمایش از یک نظر‬
‫ســدهائی روبرویند که زندگی را برایشان مشکل و خودشان را ستاره دار‬ ‫کاری پراهمیت و متعهدانه است که چنا ‌نچه نمایش از پی ریش ‌هیابی‪،‬‬
‫میکند و اگر بخواهند با نابرابر ‌یها مقابله و مفاسد بجنگند سر از زندان و‬ ‫انگیز‌ههای شــخصی ‌تهای نمایش بر م ‌یآمد کاری قلمداد م ‌یشد که‬
‫البته چنین نشــد‪ .‬نمایش بیانگر دروغ‪ ،‬ریا‪ ،‬خیانت و ســقوط اخلاقی‬
‫نابودی در خواهند آورد‪.‬‬ ‫و از خودبیگانگی افراد و اقشــار اجتماع تا عمق نزدی ‌کترین رابط ‌ههای‬
‫خیلــی از مردم مخصوصاً جوانان‪ ،‬بخاطــر این ناملایمات‪ ،‬تبعی ‌ضها و‬ ‫خانوادگی است‪ .‬تا اینجای کار برای مخاطب ایرانی درون ایران ای ‌نها‬
‫کمبود آزادی‪ ،‬از وطن فراری هســتند و دلشان م ‌یخواهد به هر راهی‬ ‫بیان بدیهیاتی است که خود موارد حادترش را ب ‌هکرات دیده یا شنیده‬
‫که شده از کشور خارج شــوند و پیه همه چیز را به ت ‌نشان م ‌یمالند‪.‬‬
‫است و مطلب تاز‌های نیست‪.‬‬
‫حال چه خانوادشان موافق باشد و چه مخالف‪.‬‬ ‫این که خالق اثر (رحمانیان) از این پوسته بگذرد و لای ‌ههای زیرین این‬
‫رحمانیان چند جائی نشــان داد که هنوز هم فداکاری و مهر و ازخود‬ ‫روابط ناســالم را به نمایش بگذارد‪ ،‬ضعف و کاستی این نمایش است‪.‬‬
‫گذشتگی کاملا از بین نرفته و هستند کسانی که بخاطر دوست و آشنا‬ ‫منظور نگارنده البته بحث و تجزیه و تحلیل سیاسی شرایط جامعه ایران‬
‫نیســت‪ ،‬که هنر و هنرمندی زبان خاص خود دارد‪ .‬و از آنجاســت که‬
‫فداکاری کنند و قربانی اجباری اجتماع باشند‪.‬‬
‫گرفتاری دگرباشان و دگراندیشان را رحمانیان به خوبی ترسیم میکند‬ ‫م ‌یتوان نقبی هنری به درون قضایا و ریش ‌هها زد‪.‬‬
‫که هنوز اجتماع بیمار‪ ،‬پذیرای این دگرباشــان و دگراندیشــان نیست‬ ‫فضا و حال و هوای نمایش انعکاس درســتی از شرایط حاکم بر جامعه‬
‫وعرصه را چنان برایشان تنگ میکنند که بیشتر به نبودن فکر میکنند‬ ‫ایران است؛ جائی که افراد‪ ،‬ب ‌هویژه نسل جوان آن در تشنج و تردید بین‬
‫تــا به ماندن و مبــارزه کردن‪ ،‬و چه فراوانند مردمانــی که دچار روان‬ ‫زنده بودن و خودکشی‪ ،‬فرار از وضعیت موجود یا قرار ب ‌یهدف و نکب ‌تبار‬
‫دست و پا م ‌یزند‪ .‬در جایی یکی از کاراکترهای نمایش‪ ،‬یک دانشجوی‬
‫پریشی شد‌هاند‪.‬‬ ‫اخراجی که با وجود امکان فرار و پناه بردن به «سنگرهای امن» خارج‬
‫محمد رحمانیان رمان طولانی زندگی هفتاد میلیون ایرانی را در چند‬ ‫از کشــور حس تعهدش به اوضاع آن دیار رهایش نم ‌یکند‪ ،‬در نام ‌های‬
‫که به دوســت دخترش م ‌ینویســد و خود را در برزخی ب ‌یچش ‌مانداز‬
‫اسلاید زود گذر بخوبی نشان میدهد‪.‬‬ ‫م ‌ییابد و م ‌ینویســد که «موضوع این نیست که سربازهای خط مقدم‬
‫دیالو ‌گهای کوتاه و پر معنا‪ ،‬بیننده را وادار م ‌یکند که دنباله دیالو ‌گها‬ ‫دنبال سنگرهای امن م ‌یگردند‪ ،‬موضوع این که دیگه نم ‌یدونیم واسه‬
‫را خــودش حدس بزند و وارد بازی با بازیگران شــود و همراه نمایش‬

‫پیش برود‪.‬‬
‫تنها نکت ‌های که میشــود انگشــت منفی بروی آن گذاشت‪ ،‬یک عیب‬
‫اجتماعی اســت و در این نمایش به بودنش تبلیغ میشــود و آن امید‬
‫بیهوده و انتظار ناجی و ظهور موعود ‌یاست که کلبه ویران را آباد کند‪.‬‬
‫در خاتمه اینکه محمد رحمانیان ب ‌ههمراه بازیگرانش بخوبی توانســت‬
‫سا ‌لهای زندگی در ایران را برای ما که دور از میهن هستیم به نمایش‬

‫بگذارد و به غم غربتمان‪ ،‬غم ه ‌ممیهنا ‌نمان را هم اضافه کند‪.‬‬
   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39