Page 22 - Shahrvand BC No.1230
P. 22
‫ویژهنوروزی ‹‬

‫‪ )۱۰‬سیب‬ ‫آنچهبرخواننوروزج یامیگرفت‬ ‫‪22‬‬
‫سیب یكی از میوه های بهشتی به شمار می رود‪ .‬روستاییان آن را در‬
‫خم های ویژه ای نگاهداری می كنند تا به رســم ارمغان‪ ،‬به دوستان‬ ‫‪ )۴‬شمعدان‬ ‫خوا ِن نوروزی‬ ‫‪22‬‬‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1230‬جمعه ‪ 25‬دنفسا ‪1391‬‬
‫و آشنایان خود‪ ،‬برای جای دادن در خوان نوروزی بدهند‪ .‬در داستان‬ ‫در دو سوی آتشدان یا آیینه ‪ ،‬دو شمعدان زیبا جای داده می شدند‪.‬‬ ‫در آیین های باستانی ایران برای هر جشن یا مراسم مذهبی‪ ،‬خوانی‬
‫های ایرانی‪ ،‬ســیب با زایش مناسبت دارد و بیشتر درویشان‪ ،‬سیبی‬ ‫شمع ها را پیش از آغاز سال نو می افروختند‪ .‬شمع افروخته‪ ،‬نشانی از‬ ‫گسترده می شد كه در آن‪ ،‬افزون بر وسایل و اسباب نیایشی‪ ،‬فرآورده‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫را‪ ،‬بــرای هدیه دادن‪ ،‬به دو نیم می كنند تا نیمی از آن را همســر و‬ ‫دنیای روشنایی و فروغ بی پایان است‪ .‬امروزه نیز در برخی از خانواده‬ ‫های فصل و خوراكی های گوناگون نیز بر خوان نهاده می شدند‪ .‬زیرا‬
‫نیم دیگر را شوی بخورد‪ .‬این كار شگون نیك برای جلوگیری از نازایی‬ ‫ها‪ ،‬این رسم شمع افروختن درلحظ ٔه تحویل سال‪ ،‬معمول است‪ .‬شمع‬ ‫خوردن خوراكی در جشن ها و مراسم دینی‪ ،‬یكی از آداب دیرینه در‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1230 - Friday, Mar. 15, 2013‬‬
‫ها را به شمار افراد خانواده می افروزند و شگون نیك می دانند اگركه‪،‬‬
‫می باشد‪.‬‬ ‫ایران بود و «َمَیزد» نام داشت‪.‬‬
‫امروزه‪ ،‬ســیر و سماق و سكه و سركه نیز بر خوان نوروزی افزوده اند‬ ‫این شمع ها تا آخر بسوزند‪.‬‬ ‫ایــن خوان را بر صفــه ای بلندتر از زمین می چیدند و شــخصی را‬
‫و برای هریك از این ها نیز‪ ،‬به درســتی و تناســب‪ ،‬دلیلی اندیشیده‬ ‫‪ )۵‬تخم مرغ‬ ‫هــم برای پخــش كردن خوراكی هــا و پذیرایی می گماشــتند كه‬
‫اند‪ .‬پای ٔه بنیادین اندیشــ ٔه نمادسازی و نمادگزینی از كهن روزگاران‪،‬‬ ‫«َمَیزدپان»نام داســت‪ ،‬یعنی‪ :‬پایندٔه خوان‪ .‬امروزه «َمَیزد» به صورت‬
‫دفع نیروهــای زیانزا (اهریمنی) و جلب و جــذب نیروهای نیكنهاد‬ ‫تخم مرغ بن‪-‬مای ٔه خوان نوروزی اســت‪ .‬امروزه تخم مرغ ها را سفت‬
‫(امشاســپند) و فراوانی نعمت بوده است‪ .‬بر این اساس‪ ،‬هر شخصی با‬ ‫می پزند و رنگ می كنند تا با آن ها ســفرٔه هفت ســین را رنگینتر‬ ‫میز و «میزدپان» به صورت میزبان در زبان فارسی بكار می روند‪.‬‬
‫هر باوری‪ ،‬نه تنها در نوروز بلكه هر روز و در هر شرایطی‪ ،‬می كوشد از‬ ‫كننــد‪ .‬تخم مرغ نمادی از نطف ٔه باروری اســت‪ ،‬كه بزودی جان می‬ ‫خوان نوروزی را روی بهترین بافته ها (شــال یا ترمه) می گستردند‬
‫راه های غیرعادی یا بنا به گفت ٔه برخی خارق العاده‪ ،‬در روال منطقی و‬ ‫گیرد و زندگی آغاز می كند‪ .‬در برخی از شــهرها و روســتا ها‪ ،‬یكی‬ ‫و بهترین و نفیس ترین بشــقاب ها‪ ،‬شمعدان ها و آتشدان ها را روی‬
‫جاری كارهای روزانه دگرگونی دلخواه خود را بوجود آورد و با جلب یا‬ ‫از تخــم مرغ ها را بر روی آیینه می گذارند‪ .‬آنان بر این باورند كه به‬ ‫آن می چیدند‪ .‬این رســ ِم خوان چیدن‪ ،‬امروزه نیز در عروســی ها و‬
‫دفع خواسته ای‪ ،‬در مسیر عادی كار ‪ ،‬به سود خود دخالت كند‪ .‬این‬ ‫هنگام تحویل ســال‪ ،‬وقتی كه « گاو نگهدارندٔه زمین‪ ،‬كه زایش سال‬
‫شــیوه ها را در همه جای گیتی و در بین هم ٔه گروه های اجتماعی و‬ ‫را عهده دار است‪ ،‬كرٔه زمین را از شاخی به شاخ دیگر منتقل می كند‬ ‫سوگواری ها پابرجاست ‪.‬‬
‫»تخم مرغ روی آیینه تكان می خورد و از این راه مردم متوجه تحویل‬ ‫در دوران ساســانیان‪ ،‬بازرگانی ابریشــم ساســانی از رونق بســزایی‬
‫بین گروندگان هر دین و باوری می توان سراغ گرفت‪.‬‬ ‫سال می شوند‪ .‬این گونه داســتان ها ریشه در استوره های باستانی‬ ‫برخوردار بود و دست بافته های نفیس با نخ های زری و نقره ای‪ ،‬به‬
‫[آفتاب]‬ ‫دارند‪ .‬در اســتورٔه ایرانی‪ ،‬گاو نماد فصل زمستان و شیر نماد تابستان‬ ‫كشــورهای آسیایی و اروپایی صادر می شدند‪ .‬هنوز هم از این پارچه‬
‫اســت‪ .‬روی دیواره های پلكان های كاخ آپادانا در تخت جمشــید‪،‬‬ ‫ها در موزه های نامدار گیتی نگاهداری می شــود‪ .‬ساسانیان با برخی‬
‫ایرج سرشار‬ ‫سنگنقشــی را می بینیم كه ســتیز گاو را با شیر نشان می دهد‪ .‬این‬ ‫از این كشــورها‪ ،‬بازرگانی كالا به كالا داشتند‪ .‬فراورده های ساسانی‬
‫نقش نیز نمادی از این استوره است كه در آن زمان سال را دارای دو‬ ‫در هندوســتان با ادویه و در چین با ظرف هــای گرانبها و نفیس از‬
‫بهاران شد‬ ‫فصل می انگاشتند و در آغاز هر فصلی نیز جشنی برپا می داشتند‪.‬‬ ‫جنس «كاؤلین» مبادله می شدند‪ .‬چون این قاب ها از چین به ایران‬
‫آورده می شدند‪ ،‬ظرف های چینی نام گرفتند‪ .‬این ظرف ها در زبان‬
‫سحر تا ابر آزاری روان از کوهساران شد‬ ‫‪ )۶‬آینه‬ ‫عربی نیز‪ ،‬به نام كشور «صین» ظرف های «صینی» نامیده می شوند‪.‬‬
‫تو گوئی دود اسپند است کز مجمر به ایوان شد‬ ‫آینــه یكی از ابزارهایی اســت كه در زندگی انســان ایرانی‪ ،‬از كهن‬ ‫ایرانیان بعدها این واژه را به صورت «ســینی» نوشــتند و آن را برای‬
‫روزگاران تا كنون‪ ،‬نقشی واقعی و هم نمادین بازی كرده است‪ .‬انسان‬
‫ز مشرق خسرو خاور سر از بستر برون آورد‬ ‫در آن لحظــه كه به آیینه می نگــرد و نقش خود را در آن می بیند‪،‬‬ ‫ظرف های فلزی بكار بردند‪.‬‬
‫ندا در داد تندر باد را برخیز باران شد‬ ‫ممكن است به دو وضعیت بیندیشــد‪ :‬چگونه می نمایم؟ ویا چگونه‬ ‫هفت سین یا هفت چین‬
‫بهتر اســت باشم؟ نخست‪ ،‬نمایی موجود را می بیند‪ ،‬شاید آن را می‬ ‫در اینكه بر خوان نوروزی‪ ،‬هفت چین‪ ،‬هفت شــین یا هفت سین می‬
‫کشیده تیغ زرین سوی ابر دل سیه خورشید‬ ‫پســندد و بدان وضع ظاهری كه دارد ‪ ،‬ادامه می دهد‪ .‬یا آنچه را كه‬ ‫چینند‪ ،‬گفتار زیاد اســت‪ .‬در واقع آنچــه بر خوان نوروزی چیده می‬
‫فلک رنگین کمان انداخت تا خورشید تابان شد‬ ‫می بیند‪ ،‬می خواهــد دگرگون كند‪...‬؛ بهتر كند‪ .‬و این یك آغاز و یك‬ ‫شود‪ ،‬بیش از هفت چیز است‪ ،‬و حرف نخستین برخی نیز «س» نمی‬
‫نوزایی اســت‪ .‬برای همین است كه روی خوان نوروز یك آیینه‪ ،‬شاهد‬
‫نسیم صبحگاهی بوی ُمشک بید مشک آورد‬ ‫دگرگونی و لحظ ٔه نوزایی ســال است‪ .‬همینگونه‪ ،‬آینه یكی ازچیدنی‬ ‫باشد‪ .‬قاآنی می گوید‪:‬‬
‫به کف دارد پیاله لاله در بزم خماران شد‬ ‫های لازم برای خوان عروســی و پیمان بندی به شمار می رود‪ .‬یا اگر‬ ‫سین ساغر بس بود ما را در این نوروز رو ز‬
‫بروی بلبل شیدا گل از روی صفا خندید‬ ‫شــخصی‪ ،‬خانه ای نو خریداری یا دریافت كند‪ ،‬یك آینه و یك كتاب‬
‫دینی‪ ،‬جزو نخستین اشیایی هستند كه باید در آن خانه جای بگیرند‪.‬‬ ‫گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را‬
‫گشود از خواب نرگس دیده طرف جویباران شد‬ ‫پیدایــش آینه در ایــران‪ ،‬كه از فلزات صیقل داده شــده (مس و …)‬ ‫شاعر دیگری میسراید‪:‬‬
‫از این غوغا و دلگرمی زمستان رفت و دلسردی‬ ‫ســاخته می شد‪ ،‬پیشین ٔه چند هزار ساله دارد‪ .‬نمونه هایی از این نوع‬ ‫روز نوروز در زمان كیان‬
‫بهاران شد‪ ،‬بهاران شد‪ ،‬بهاران شد‪ ،‬بهاران شد‬ ‫آینه ها را‪ ،‬كه از كاوش های باســتان شناســی به دست آمده اند‪ ،‬در‬ ‫می نهادند مردم ایران‬

‫الا ساقی بیا دریاب ما را کنج این غربت‬ ‫موزه های ایران می توان بازدید کرد‪.‬‬ ‫شیر و شهد و شراب و شكر نا ب‬
‫گلاب از می بجام افکن که دورمیگساران شد‬ ‫‪ )۷‬سمنو‬ ‫شمع وشمشاد و شاهد اندر خوان‬
‫کنون دور از وطن «ایرج» به آن امید میماند‬
‫که نوروزی دگرپاک از پلشتی خاک ایران شد‬ ‫برای پختن ســمنو‪ ،‬دانه های گندم تازه جوانه زده را كه برای نوروز‬ ‫‪ )۱‬سبزه نورس‬
‫رویانیده اند‪ ،‬می كوبند و می پزند‪ .‬سمنو‪ ،‬گذشته از شیرینی طبیعی‬ ‫در زمان های پیشین‪ ،‬سبزه را گاه به شمار هفت وگاه به شمار دوازده‬
‫ونکوور‬ ‫كه دارد‪ ،‬نیروبخش هم است‪ .‬این نخستین خوراك و فرآورده ای است‬ ‫كه شــمار دوازده ماه باشــد‪ ،‬پیش از نوروز در قــاب های گرانبهایی‬
‫كه در آغاز سال نو فراهم میگردد‪ .‬در رابطه با پختن این خوراكی نیز‬ ‫ســبز می كردند‪ .‬می گویند امروزه از سبزٔه نورس این هفت یا دوازده‬
‫افسانه ها و باورهایی در بین خانواده ها وجود دارد‪ ،‬كه مانند هر باوری‬ ‫ظرف برای پختن سمنو استفاده می كنند‪ .‬در كاخ پادشاهان ساسانی‪،‬‬
‫دوازده ستون از خشت خام برپا می كردند و بر هر یك‪ ،‬یكی از غلات‬
‫دیگر‪ ،‬به شخص باوركننده مربوط می شود ‪.‬‬ ‫را مــی كاشــتند و خوب روییدن هر یك از آن هــا را به فال نیك می‬
‫‪ )۸‬سنجد‬ ‫گرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در آن ســال پربار خواهد شد‪ .‬این‬
‫دانــه ها عبارت بودند از‪ :‬گندم‪ ،‬جــو‪ ،‬ارزن‪ ،‬برنج‪ ،‬لوبیا‪ ،‬عدس‪ ،‬باقلا‪،‬‬
‫ســنجد یكی از میوه هایی است كه در سفرٔه هفت سین امروزی‪ ،‬به‬
‫دلیل داشــتن حرف «س»در ابتدای نامش‪ ،‬جای می گیرد‪ .‬ســنجد‬ ‫نخود و كنجد‪.‬‬
‫میوه ای اســت كه از زمان های پیشین‪ ،‬به جهت بوی برگ و شكوفه‬ ‫امروزه نیز ســبزٔه نورس را بر خوان هفت سین می گذارند‪ .‬در برخی‬
‫اش‪ ،‬شناخته شــده بود‪ .‬می گویند‪ ،‬بوی برگ و شكوف ٔه سنجد‪ ،‬مای ٔه‬ ‫از شــهرهای ایران‪ ،‬كوزه نیز ســبز می كنند‪ .‬یعنی كوزه های تازه را‬
‫با پارچ ٔه نازك آغشــته به سریشم طبیعی می پوشانند و روی آن دانه‬
‫انگیزش عشق و دلباختگی (تحریك نیروی جنسی) است‪.‬‬ ‫های ریزی مانند‪ :‬دانه های خاكشیر‪ ،‬سیاهدانه‪ ،‬اسفند و كنجد آغشته‬
‫‪ )۹‬ماهی‬ ‫به لعاب سریشــم می مالند‪ .‬توی كوزه ها را پر آب می كنند‪ .‬زمانی‬
‫هم كه دانه ها ســبز شدند‪ ،‬روی سبزه را خال های رنگی می زنند تا‬
‫ماهی‪ ،‬نماد ماه اســفند اســت‪ .‬به هنگام نوروز‪ ،‬برج (بورگ‪ -‬فارسی)‬
‫اســفند (حوت‪ -‬عربی) به برج فروردین (حمــل‪ -‬عربی) تحویل می‬ ‫زیباتر جلوه كنند‪.‬‬
‫گردد‪ .‬ماهی را به عنوان نمادی از آخرین ما ِه سالی كه در حال سپری‬ ‫ابوریحان بیرونی می نویســد‪« :‬این رسم در ایران پایدار ماند كه روز‬
‫شدن است‪ ،‬در سفره جای می دهند‪ .‬ولی ماهی‪ ،‬از جهات دیگری نیز‪،‬‬ ‫نوروز‪ ،‬در كنار خانه‪ ،‬هفت صنف از غلات در هفت اســتوانه بكارند و‬
‫راه و جایی در زندگی انسان ها دارد‪ .‬ماهی خوراكیی سالم و خوشمزه‬ ‫از روییدن این غلات به خوبی و بدی زراعت و حاصل ســالیانه حدس‬
‫است‪ .‬نوشتارها و گفتارهای افســانه ای بیشماری دربارٔه این حیوان‬
‫وجود دارند كه همه حكایت از حضور آن‪ ،‬در ادبیات و فلكلور ملت ها‬ ‫بزنند‪».‬‬
‫و كتاب های دینی می كنند‪ .‬ماهی یكی دیگر از نمادهای قلمرو باور‬ ‫‪ )۲‬كوزه آب‬
‫و اندیش ٔه "ایزدبانوی آب ها و دریاها"‪ :‬آناهیتا و"ایزد پیمان"‪ :‬مهر می‬ ‫كوزٔه آب تزیین شــده‪ ،‬كه توسط دختران نوجوان از چشمه سارها پر‬
‫شــده بود‪ ،‬بر سر خوان نهاده می شد‪ .‬امروزه‪ ،‬جای این كوزه را‪ ،‬تنگ‬
‫باشد و بدینگونه به استوره های ایرانی راه یافته است‪.‬‬ ‫های كوچك گرفته است‬

‫‪ )۳‬نان‬
‫نان نمادی از بركت است‪ .‬در دورٔه ساسانیان‪ ،‬كرده نان هایی به اندازٔه‬

‫یك كف دست می پختند و بر سر خوان نوروزی می گذاشتند ‪.‬‬
   17   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27