Page 34 - Shahrvand BC No. 1219
P. 34
▪ ▪شیو ‌هٔ کارکرد سانسور رژیم سلطنتی بر تن ‌هٔ درخت اندیشه‬ ‫ـ ـپس از اینکه شــاه «در» رفت (مردم آن روزها وســط تیتر صفحٔه‬ ‫سیاست ‹‬ ‫‪34‬‬‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1219‬جمعه ‪ 8‬ید ‪1391‬‬

‫و آزادی چگونه بود و امروز سانسور رژیم اسلامی چگونه عمل‬ ‫اول اطلاعات که «شاه رفت» بود‪ ،‬یک «در» هم اضافه م ‌یکردند ‪ -‬یاد‬ ‫مسکو به ویراستاری زند‌هیاد عبدالحسین نوشین بود‪ -‬کار تدوین چند‬ ‫‪34‬‬
‫م ‌یکند؟‬ ‫آن روزها به خیر)‪ ...‬بله‌‪ ،‬موقعی که شــاه رفت و آی ‌تالله خمینی وارد‬ ‫کتاب را آغاز کردم که تا کنون دو عنوان از آن چاپ و منتشــر شــده‬
‫کشــور شــد‪ ،‬در حالی که دو اعتصاب مطبوعات هم پیروز شده بود‪،‬‬ ‫است‪ :‬یکی «وصف طبیعت در شــعر فردوسی» که از سوی انتشارات‬
‫ـ ـدر دوران رضاشــاه‪ ،‬نمون ‌ههای ستونی نشریات را به شهربانی کل‬ ‫مطبوعات ک ‌مکم طعم اســتقلال و آزادی بیان و قلم را م ‌یچشیدند‪ .‬با‬ ‫شعله اندیشه در سال ‪ ۱۳۶۹‬منتشر شد و چاپ دّوم آن در سال ‪۱۳۷۱‬‬
‫پیروزی انقلاب مردم در بهمن ماه‪ ،‬تیراژ مطبوعات آزاد بزرگ تهران از‬ ‫با عنوان «گلچینی از شــاهنامٔه فردوسی» به طور غیرقانونی و ب ‌یخبر‬
‫تهران م ‌یبردند و تا ُمهر «َروا» به آن زده نم ‌یشــد‪ ،‬قابل انتشــار نبود‪.‬‬ ‫صدهزار به یک میلیون و بی ‌شتر رســید و تیراژ نشری ‌ههای شهرستانی‬ ‫از من توســط ناشری دیگر به بازار روانه شــد‪ .‬دیگر‪« ،‬پند و حکمت‬
‫حّتــی با نمون ‌ههــای آگه ‌یهای خصوصی و دولتی هــم همین کار را‬ ‫هم چندین برابر شــد‪ .‬تا پیش از بگیر و ببندهای ضدآزادی جمهوری‬ ‫فردوســی در متن داستا ‌نهایش» اســت در بیشتر از ‪ ۷۰۰‬صفحه که‬
‫م ‌یکردند‪ .‬در زمان محمدرضا شــاه پهلــوی‪ ،‬و ب ‌هویژه پس از کودتای‬ ‫اسلامی‪ ،‬آن زمان که هنوز جنبش آزاد ‌یخواهی در مردم غلیان داشت‬ ‫از سوی انتشــارات جاویدان خرد در سال ‪ ۱۳۶۹‬نشر یافت‪ .‬ه ‌ماینک‬
‫‪ ۲۸‬مرداد ‪ ۳۲‬و ایجاد «ســاواک» در ســال ‪ ،۱۳۳۵‬کار رساندن موارد‬ ‫و هنوز ســرکوب نشده بود و کوت ‌هفکری و واپ ‌سنگری بر جامعه چیره‬ ‫هم در تدارک چاپ و نشــر گزید‌هیی از داســتا ‌نهای مولوی همراه با‬
‫سانسوری و تبلیغی به عهدٔ‌ه مأموران وزارت اطلاعات و جهانگردی بود‬ ‫نشده بود‪ ،‬تا مدتی مطبوعات هم مثل اوایل دوران سلطنت محمدرضا‬ ‫توضی ‌حها و معنای واژ‌هها و غیره هســتم که امیدوارم در همین ونکوور‬
‫که زمانی هم داریوش همایون وزیر آن بود‪ .‬رسم بر آن بود که ساواک‬ ‫پس از خلع پدرش‪ ،‬یا شــبیه دوران دولت دکتر مصدق‪ ،‬فعالیت نسبتاً‬ ‫خودمان ب ‌هزودی نشر یابد‪ .‬علاوه بر اینها‪ ،‬چندین کتاب را نیز ویرایش‬
‫روزانه موارد سانســوری و تبلیغی را به وزارت اطلاعات ابلاغ م ‌یکرد و‬ ‫آزادان ‌هیی داشــتند که قبلًا هم به آن اشــار‌هیی کردم‪ .‬اّما با پا ‌یگیری‬ ‫کرد‌هام که از جملٔه آنها سه جلد اّول کتاب «سیاست و قلم» اثر ممتاز‬
‫آنها هم این موارد را به اطلاع ســردبیران نشــریات م ‌یرساندند‪ .‬موارد‬ ‫بینش واپ ‌سگرایــی و انحصارطلبی در جمهوری اســامی‪ ،‬ب ‌هتدریج‬ ‫و تاریخی یار مطبوعاتی و سندیکای ‌یام زند‌هیاد محمدعلی سفری است‪.‬‬
‫بگیر و ببند و ممنو ‌عالقلم کردن نویسندگان و خبرنگاران و سردبیران‬ ‫عوامل فشار علیه آزادی‪ -‬حّتی عل ‌یرغم مواد قانون اساسی‪ -‬حاکمیت‬ ‫در کانادا شــنیدم که جلد چهارم این مجموعه گویا ویرایش نشده به‬
‫در این ایّام کم نیســت‪ .‬من البته الآن سا ‌لهاســت که در مطبوعات‬ ‫را چهاراسبه دوباره به ســوی دیکتاتوری و محو آزاد ‌یهای اجتماعی‬ ‫چاپ رســیده است‪ .‬همی ‌نجا بگویم که تنظیم ُجن ‌گهایی از آثار ادبی‬
‫ایــران فعالیتی ندارم‪ ،‬اّما این طور کــه از خبرها و گزار ‌شها برم ‌یآید‪،‬‬ ‫کلاسیک و معاصر ایران نیز همیشه سرگرمی مورد علاق ‌هام بوده است‬
‫موارد تعطیل روزنام ‌هها و بازداشــت و ضر ‌بوشتم «خاطیان» در رژیم‬ ‫کشاندند‪.‬‬
‫ولایی امروز‪ ،‬کم نیست‪ .‬متأســفانه هیچ سازمان صنفی مدافع حقوق‬ ‫فعالیت ســندیکا پــس از دورٔه چهاردهم‪ -‬پس از انقــاب‪ -‬که آقای‬ ‫که دس ‌تنوشت ‌ههایم اکنون صدها صفحه م ‌یشود‪.‬‬
‫روزنام ‌هنگاران‌‪ ،‬مثل ســندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات که‬ ‫محمد حیدری دبیرش بود‪ ،‬ن ‌هتنها در تهران‪ ،‬بلکه در شهرستا ‌نها هم‬
‫پیش از انقلاب داشتیم‪ ،‬وجود ندارد و حّتی کسانی هم که در راه ایجاد‬ ‫ممنوع شد‪ ،‬و دفتر ســندیکا در تهران توسط مأموران انتظامی اشغال‬ ‫▪ ▪اگر اشــتباه نکنم در یک دوره هم به عنوان دبیر (رئیس‬
‫و ُمهــر و موم شــد‪ .‬در پی دوندگی هیئت مدیــرٔه چهاردهم به یاری‬
‫چنین سازمانی تلاش کرد‌هاند‪ ،‬خود اسیر داغ و درفش شد‌هاند‪.‬‬ ‫ه ‌مسندیکای ‌یهایی مثل احمد بشیری‪ ،‬مهدی بهشت ‌یپور‪ ،‬فیروز گوران‬ ‫هیئت مدیره) سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات‬
‫و محمدعلی ســفری‪ ،‬از دادگســتری حکمی برای باز کردن قفل در‬
‫گرفته شد‪ ،‬ولی فعالیت سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات‪-‬‬ ‫برگزیده شدید‪ .‬کار در ســندیکا چگونه بود و این فعالی ‌تها‬
‫مثل فعالیت خیلی از ســندیکاهای دیگر‪ -‬ممنوع شد که هنوز هم این‬
‫▪ ▪وضعیت نشــریات و روزنام ‌ههای محلی و بومی که به زبان‬ ‫بیشــتر به قبل از انقلاب مربوط م ‌یشود یا در دورٔه جمهوری‬
‫منع برجاست‪.‬‬
‫محلی اقدام به نشر م ‌یکنند در زمان شاه عملًا منتفی بود‪ .‬در‬ ‫مطبوعات‬ ‫فعالیت سندیکایی را تجربه کردید؟‬ ‫ا ـسلـامصحیبنیتز‬
‫▪ ▪آیا این ســندیکا فقط کارهای صنفی م ‌یکرد؟ تسهیلاتی‬ ‫دربارٔه ســندیکای نویســندگان و خبرنگاران‬
‫رژیم اســامی اگرچه اجازٔه چاپ به زبان مادری تعدیل شده‬ ‫و تاریخچــه فعالیت آن زیاد اســت‪ ،‬و جا دارد کــه فعالان قدیمی که‬
‫‌است اما از شــیؤه و سیستم سانسور شدید جمهوری اسلامی‬ ‫که این ســندیکا برای نویسندگان و خبرنگاران ایجاد م ‌یکرد‬ ‫هنوز زند‌هانــد‪ ،‬با همفکری یکدیگــر یا حّت ٰی جداگانه‪ ،‬دانســت ‌ههای‬
‫مصون نیستند‪ .‬این تفاوت صرفًا به خاطر چاپ به زبان مادری‬ ‫خود را دربارٔه آن بنویســند‪ .‬به طور خلاصه بگویم که پس از تشکیل‬
‫هنگام سخنرانی در مجمع عمومی صندوق مسکن‬ ‫ســندیکا در اوایل دهٔه ‪ ،۱۳۴۰‬هیئت مؤســس آن عضوگیری را آغاز‬
‫قومی ‌تها اما با سانسور شدید‪ ،‬م ‌یتواند برای جمهوری اسلامی‬ ‫کرد‪ .‬دو ســال بعد‪ ،‬در هیچ نشــری ‌هیی نبود که همه یا بخش بزرگی‬
‫چـهـبکاورد؟سندیکا به طور عمده صنفی و در چارچوب سازما ‌ندهی اعضا‬ ‫از اعضای تحریری آن عضو ســندیکا نباشد‌‪ ،‬ب ‌هویژه حرف ‌هی ‌یهایی که‬
‫اعتبار کسب کند؟‬ ‫تنها مم ّر درآمدشــان از کار مطبوعاتی یا به قول مادرم از «دود چراغ‬
‫و حفــظ حقوق کارکنان مطبوعات و ارائــٔه برخی خدمات بود‪ .‬من در‬ ‫خوردن» بود‪ .‬از دورٔه ســ ّوم‪ ،‬هیئت مدیر‌ههای ســندیکا در دور‌ههای‬
‫ـ ـاعتقاد من بر این اســت که ملّی ‌تهای غیرفارس در ایران باید در‬ ‫دو سالٔه دورٔه دبیر ‌یام‪ ،‬با همیاری دوست سندیکای ‌یام رضا مرزبان که‬ ‫مختلف چنان قدرتی یافتند که توانســتند خدمــات صنفی و رفاهی‬
‫دبیر سندیکا در دورٔه قبل‪ ،‬و در آن زمان سردبیر روزنامٔه «پیغام امروز»‬ ‫مناسبی را از کارفرمایان بگیرند‪ .‬قانون کار در مطبوعات بزرگ و برخی‬
‫امر ادارٔه امور خود و به زبان خود و با رعایت فرهنگ خود‪ ،‬در چارچوب‬ ‫بود‪ ،‬یک شــرکت تعاونی برای تهیٔ‌ه مسکن و یک صندوق تعاونی بیمٔه‬ ‫مجل ‌ههای پُرتیراژ رسمیت یافت و طبق ‌هبندی مشاغل و افزایش سالیانٔه‬
‫ایران فدرال (یا هر شــکل مناســب دیگری که اکثریت مردم تعیین‬ ‫اعضا در نزد شــرکت بیمٔه ایران تشکیل دادیم‪ .‬شرکت تعاونی مسکن‬ ‫حقو ‌قهای تحریری به اجرا درآمد‪ .‬زمانی هم فرارسید که موج فعالیت‬
‫کنند) خودمختاری محلی داشــته باشند‪ .‬اّما اینکه نشری ‌هیی حکومتی‬ ‫به مسئولیت زند‌هیاد محمد بهشت ‌یپور‪« ،‬کوی نویسندگان» را ساخت‪،‬‬
‫اینجــا و آنجا به زبان آذری یا کردی منتشــر شــود‪ ،‬به نظر من فقط‬ ‫و صندوق تعاونی بیمه‪ ،‬به مســئولیت من‪ ،‬اعضای حرف ‌هیی هیئ ‌تهای‬
‫تحریــری را بــا بهر‌همنــدی از ده درصد بهای آگه ‌یهــای دولتی در‬
‫ظاهرسازی است برای پرهیز از حل درست مسئلٔه ملی ‌تها در ایران‪.‬‬ ‫نشــری ‌هها‪ ،‬تحت پوشش بیمٔه عمر قرار داد‪ .‬در دورٔ‌ه پنجم این تعاونی‪،‬‬
‫که بیم آن م ‌یرفت ذخیر‌ههای بیم ‌هیی اعضا توقیف شود‪ ،‬قرارداد بیمه‬
‫▪ ▪تفاوت دستگیری روزنام ‌هنگاران و شیؤه برخورد و کنترل‬ ‫را فسخ کردیم و موجودی صندوق بیمه را طی چ ‌کهایی به نام فردفرد‬ ‫سندیکایی به شهرستا ‌نها هم سرایت کرد‪ .‬فعالان تهران در تقویت این‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫اعضا به آنها تحویل دادیم‪ .‬یادم اســت سهم زند‌هیاد ذبی ‌حالله بهروزی‬ ‫موج و پیوند فعالی ‌تهای سراســری کشور نقش مه ّمی بازی کردند‪ .‬از‬
‫حکومت شــاه با آزادی مطبوعات را در مقایســه با جمهوری‬ ‫یک چک ‪ ۶۰‬هزار تومانی بود که در مراســم بزرگداشتی که سندیکا‬ ‫سال ‪ ،۱۳۵۶‬سندیکاهای مشابه در تهران و اصفهان و شیراز و تبریز و‬
‫مشهد پیوستگی و همکاری جانان ‌هیی یافتند‪ .‬و چندی بعد هم‪ ،‬زمانی‬
‫اـسلـاوامقعییچتگآونن اهسمــ‌یبیتنکیهد؟هما ‌نطور که گفتم متأســفانه هر دو رژیم‬ ‫برای ایشان برگزار کرد‪ ،‬به ایشان تحویل داده شد‪.‬‬ ‫فرارسید که ســندیکاهای تحریری در سراسر ایران زیر فشار دول ‌تها‬
‫و ســاواک پهلوی برای سانسور و محدودیت قلمی و شغلی مطبوعات‬
‫شــاهی و ولایی یک منظور داشــتند و دارند‪ ،‬و آن تحدید آزاد ‌یهای‬ ‫▪ ▪آقای ناظری‪ ،‬شــما تجرب ٔه روزنام ‌هنگاری را در دو سیستم‬ ‫و مطبوعات ‌یها‪ ،‬ب ‌هراســتی به جان آمدند و برای استقلال مطبوعات که‬
‫اجتماعی اســت‪ .‬کم و زیادش به نظر من تفاوتی در اصل قضیه ندارد‪.‬‬ ‫رکن چهارم مشــروطیت نامیده شده بود‪ ،‬در کنار فعالی ‌تهای صنفی‪،‬‬
‫قل ‌مها را م ‌یشکنند و فک ‌رها را زایل م ‌یکنند و زندگ ‌یها را تباه م ‌یکنند‬ ‫حکومتــی متفــاوت‪ ،‬در کارنام ‌هتان داریــد‪ .‬یکی حکومت‬ ‫جنبشی آزاد ‌یخواهانه را آغاز کردند‪ .‬در نتیجه‪ ،‬فشار ساواک و وزارت‬
‫و یک کلام‪ ،‬انسان و دموکراسی را تحقیر م ‌یکنند و در هم م ‌یشکنند‪.‬‬ ‫شاهنشاهی و دیگری حکومت اسلامی‪ .‬تفاو ‌تها و شباه ‌تهای‬ ‫اطلاعات هم بیشــتر شد‪ .‬برای اینکه نقش ســندیکا را در حفاظت از‬
‫هر دو این سیاســ ‌تها و عاملان آنها مطرود هســتند‪ .‬روزنام ‌هنگاران‬ ‫رفتاری این دو سیستم با روزنام ‌هنگاران و مطبوعات را در چه‬ ‫امنیت شــغلی اعضا نشــان دهم‪ ،‬نمون ‌هیی برایتان م ‌یگویم‪ .‬آن روزها‬
‫توانســتند یکی از دوستان مطبوعاتی (و بعداً ســندیکایی) من آقای‬
‫زندانی امروز‪ ،‬نمون ‌‌ههایی از چنین رفتار ‌یاند‪.‬‬ ‫دـی ـدتیجدر؟بٔه مــن این بود که هی ‌چیک از این دو رژیــم در نهایت اجازٔه‬

‫▪ ▪آیا ایجاد گروهی به عنوان هیئــت منصف ٔه مطبوعات‪ ،‬که‬ ‫فعالیت مســتقلانٔه مطبوعات و آزادی بیان و قلم را ندادند‪ ،‬چرا که با‬ ‫هرمــز مالکی را که آن زمان در کادر تحریری خبرگزاری دولتی ایران‬
‫منافع انحصارطلبانه و سودجویانه و تن ‌گنظرانٔه حاکم تناقض داشت‪ .‬در‬ ‫کار م ‌یکرد که اعضای آن هنوز به ســندیکا نپیوســته بودند‪ ،‬به بهانٔه‬
‫اصطلاح ابها ‌مآمیز جرایم مطبوعاتی را جا انداخته است‪ ،‬بیشتر‬ ‫اّول کار‪ ،‬به خاطر وجود فضای آزاد ‌یخواهی مردمی بسیار قوی‪ ،‬فشارها‬ ‫«نامطلوب» بودن از کار برکنار کنند‪ .‬اما در حول و حوش همین زمان‪،‬‬
‫کمتر بود‪ ،‬اما ب ‌هتدریج محدودی ‌تها زیادتر شــد‪ .‬هم رژیم شاهنشاهی‬ ‫ب ‌هرغم دستور داریوش همایون وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی (که از‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1219 - Friday, Dec. 28, 2012‬‬
‫برای قانونی جلوه دادن ممیزی در مطبوعات نیست؟‬ ‫از داغ و درفش و دروغ و فریب و سانســور استفاده م ‌یکرد و هم رژیم‬ ‫خویشان من هم بود!)‪ ،‬نتوانستند من را از کار در اطلاعات بیکار کنند‪،‬‬
‫ولایی از آن استفاده م ‌یکند‪ :‬یکی به بهانٔه «تمدن بزرگ» و دیگری به‬ ‫چون همکاران ســندیکایی من تهدید به اعتصاب در همٔه نشری ‌ههای‬
‫ـ ـمشکل از آنجا شروع م ‌یشــود که مطابق اصل ‪ ۲۴‬قانون اساسی‪:‬‬ ‫مؤسســٔه اطلاعات کردند‪ ،‬که منجر به مرخص ‌یهای اجباری با حقوق‬
‫بهانٔه حفظ حکومت الله و اسلام ولایی‪.‬‬ ‫شد که پیشتر برایتان تعریف کردم‪.‬‬
‫«نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آن که مخ ّل به مبانی‬
‫اســام یا حقوق عمومی باشد‪ .»...‬این یکی از مواردی است که دین با‬ ‫فعالیت سندیکای نویسندگان و خبرنگاران به طور عمده در سا ‌لهای‬
‫حکومت مخلوط م ‌یشود‪ .‬احترام بهدین یک چیز است‪ ،‬و تنبیه به اتهام‬ ‫پیش از انقــاب بود و پس از پیروزی انقلاب مدت زیادی نتوانســت‬
‫اخلال و فتنه در مبانی دین (در این مورد‌‪ ،‬دین اســام) چیزی دیگر‪.‬‬ ‫فعالیت کند‪ .‬من از ششــمین دورٔه انتخابات این سندیکا تا دوازهمین‬
‫و اینجاست که «رســیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی‪ ...‬با حضور‬ ‫دورٔه دوساله که دبیر این سندیکا شدم‪ ،‬به عنوان بازرس یا عضو شورای‬
‫هیئت منصفه در محاکم دادگستری» (اصل ‪ )۱۶۸‬مطرح م ‌یشود‪ .‬من‬ ‫داوری یا عضو هیئت مدیره انتخاب م ‌یشــدم‪ .‬مطبوعات ‌یها دو بار در‬
‫فکر م ‌یکنم این نهاد بیشــتر برای تهدید مطبوعات ‌یها و تحدید آزادی‬ ‫ما‌ههای آخر حکومت پهلوی دســت به اعتصــاب زدند که بار اول در‬
‫مطبوعات درست شده است‪ ،‬که نتیج ‌هاش هم روزنام ‌هنگاران زندانی و‬ ‫مهرمــاه ‪ ۵۷‬و به مدت ‪ ۴‬روز‪ ،‬و بار دوم در آبان ماه ‪ ۵۷‬آغاز و به مدت‬
‫روزنام ‌ههای توقی ‌فشــده است‪ .‬خا ّصه آن که اعضای این نهاد‪ ،‬ب ‌هگزین‬ ‫‪ ۶۱‬روز ادامه یافت و در نهایت در ‪ ۱۶‬دی ماه با نشــر نخستین شمارٔه‬
‫شــد‌ههای وزارت ارشــاد اسلامی هســتند که به ولی فقیه پی ‌شنهاد‬ ‫فارغ از سانسور روزنام ‌ههای کیهان و اطلاعات و آیندگان با موفقیت به‬
‫م ‌یشوند‪ .‬این طور معلوم اســت‪ ،‬گو ‌شب ‌هفرما ‌نترین این عده از طرف‬ ‫پایان رســید‪ .‬این هر دو اعتصاب از لحاظ مبارزٔه صنفی و سندیکایی و‬
‫ولی فقیه دستچین م ‌یشوند و سپس به وزارت ارشاد ابلاغ م ‌یشوند تا‬ ‫نیز همراهی با مبارزٔه ضد دیکتاتوری ملت ایران در ما‌ههای منتهی به‬

‫به «جرایم مطبوعاتی» رسیدگی کنند‪.‬‬ ‫انقلاب ‪ ،۵۷‬حائز اهمیت زیادی بودند‪.‬‬

‫▪ ▪مطبوعات در مهاجرت را چگونه م ‌یبینید و نقش آ ‌نها را در‬ ‫▪ ▪سرنوشت «سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات»‬

‫انقلاب‬ ‫از‬ ‫پس‬ ‫ایرانیان‬ ‫مهاجرت‬ ‫م ‌یدانید؟‬ ‫از ایران در چه‬ ‫خـارـبهج‬ ‫به کجا انجامید؟‬
‫که حاصــل‬ ‫نظرم مطبوعاتی‬
‫هستند‪ ،‬در درجٔه اول بار سیاسی ضد حکومت اسلامی ولایی دارند‪،‬‬
‫چه آنها که در آســتانٔه انقلاب از کشــور رفتند و بیشتر حامی رژیم‬
‫سرنگون شدٔه سلطنتی بودند و از وابستگان به رژیم سابق‪ ،‬و چه آنها‬
‫که از دهٔه ‪ ۶۰‬به‌تدریج مجبور به جلای وطن شــدند‪ ،‬به‌ویژه پس از‬
‫کشتار جمعی سال ‪ ۱۳۶۷‬زندانیان سیاسی که به‌درستی آن را فاجعٔه‬
‫ملی می‌خوانند‪ .‬اما کم‌کم‪ ،‬و در کنار خبررســانی دربارٔه رخدادهای‬
‫جــاری ایران (و جهــان)‪ ،‬بازتاب دادن نیازهــای محلی مهاجران و‬
‫اطلاع‌رســانی بــه آنها دربارٔه جامعــٔه میزبان نیز جــای ویژه‌یی در‬
   29   30   31   32   33   34   35   36   37   38   39