Page 24 - Shahrvand BC No. 1218
P. 24
‫ ‹زنان‬ ‫‪24‬‬

‫خطاب به علی دایی‪ :‬این بار گلرا به دروازه مازنانزدی‬ ‫‪24‬‬

‫اصلی پرسیده باشــد آیا همه ز ‌نهای کشور شما همین قدر قدرتمند‬ ‫مهری جعفری‬
‫هستند با لبخند گفته باشی یکی دیگر همین الان سر قله است گویا‪...‬‬
‫و بعد فهمیده باشی که همه این تعج ‌بها از زن بودن تو فقط نیست از‬ ‫سال متسیب ‪ /‬شماره ‪ - 1218‬جمعه ‪ 1‬ید ‪1391‬‬
‫زن ایرانی بودن تو هم هســت‪ .‬از زن خاورمیانه ای که همواره زیر فشار‬
‫خم شــده و آن قدر فرصت پیدا نکرده که حتی مثل زن کشــور فقیر‬

‫قرقیزستان کمتر سهمی از قدرت برده باشد‪.‬‬
‫و باز هم فکر کرده باشــی به علی دایی چه بگویم او که باید خود همه‬
‫ای ‌نها را بداند‪ .‬و فکر کرده باشــی با خودت که روزگاری زنان سرزمین‬
‫مان با اس ‌بهایشــان دوشادوش مردان عشایر م ‌یتاختند و گویا جامعه‬
‫مردانه مدرن‪ ،‬آ ‌نها را مد ‌تهاســت که از اس ‌بها پایین کشیده ‪ ...‬انگار‬
‫همه آن اسب دواند ‌نهای هزاران ساله این سرزمین در رؤیاها و تخیلات‬
‫زنانه ما ساخته شده باشند؛ و آیا آن ز ‌نها هنوز هم هستند؟ با لبخند‬
‫م ‌یگویم آری! یکی از آ ‌نها همین الان پس از صعود دو قله ‪ 8‬هزارمتری‬
‫در یک برنامه توأمان‪ ،‬آن هم «اورست» و «لوتسه» با هم (‪ ،)2‬که صعود‬
‫یکی از آ ‌نها خواب بسیاری از مردان و زنان دنیاست‪ ،‬در شهر زنجان به‬

‫کار روزمره خود م ‌یرسد‪.‬‬

‫آقای دایی برادر من!‬ ‫باید برویم که شما ما را ببینید‪ .‬تا سر کدام قله که نرفت ‌هایم‪ .‬تا ته کدام‬ ‫یادداشت زیر به قلم مهری جعفری‪ ،‬شاعر‪ ،‬وکیل دادگستری و مدرس‬ ‫‪In touch with Iranian diversity‬‬
‫ملاک شــما برای توانمندسازی تیم خودتان هر چه هست‪ ،‬ارتباطی به‬ ‫خطر و مخاطره ندوید‌هایم‪ .‬دره ای و یا غاری و یا ســیاه چالی یافته ای‬ ‫ســابق کوهنوردی‪ ،‬در پاســخ به گفته های علی دایی‪ ،‬در خبرگزاری‬
‫توان ما ز ‌نها در زمین خودمان ندارد؛ اگر فکر م ‌یکنید شــگرد کار این‬ ‫که ما جرأت نکرده باشیم و یا نتوانسته باشیم که سر در آن فرو کنیم؟‬ ‫ایسنا در آذرماه ‪ 1391‬نوشته شده است(‪ .)۱‬علی دایی در صحب ‌تهای‬ ‫‪Vol. 20 / No. 1218 - Friday, Dec. 21, 2012‬‬
‫اســت که یک تیم را تبدیل به قدرتمندترین مردهای جهان بکنید و یا‬ ‫تا کی باید دغدغه من در این سر دنیا این باشد که به تو در آن سر دنیا‬ ‫خود فوتبال را ورزشی مردانه دانسته که بازیکنان آن نباید مثل ز ‌نها‬
‫کاری کنیــد که آ ‌نها مثلا به جای تنیس بازی کردن‪ ،‬وزنه بلند کنند‬ ‫ثابــت کنم که برادر من حتی از آن موق ‌عها که در کوچه های روســتا‬ ‫باشــند و آ ‌نها باید مردانه بجنگند‪ .‬مهری جعفری که در سال ‪1387‬‬
‫و یا هر مهارت دیگری را مفید تشــخیص م ‌یدهید‪ ،‬هر چه هست من‬ ‫هم بازی کودک ‌یهای من بودی تلاش خودم را کرد‌هام اما تو هیچ وقت‬ ‫اقــدام به صعــود دو قله ‪7‬هزار متری خانتانگیــری و لنین در منطقه‬
‫هیچ سررشته ای از ورزش شما ندارم‪ ،‬اما م ‌یتوانم از شما بپرسم آیا به‬ ‫ندیده ای و نم ‌یبینی و م ‌یترســم هرگز حضور این زمین دیوار به دیوار‬ ‫«پامیــر» کرده و یکی از آ ‌نها را به صورت انفــرادی و بدون همراه و‬
‫عنوان ورزشکار ملی (که ظاهراَ سرمایه همه ما صرف فعالیت شما شده‬ ‫خودت را نبینی‪ ...‬اصــا م ‌یدانی به زمین ما راندی و توپ را به دروازه‬ ‫راهنما صعود کرده نامه زیر را در نقد نگاه علی دایی به نگارش درآورده‬
‫و م ‌یشــود) لحظه ای هم به قدرتمندتر شدن فوتبال زنان که سهمی‬ ‫ما زدی؟ یا آن قدر برای تو محو و نادیدنی شــد‌هایم که نه زمینی برای‬ ‫اســت‪ .‬او همچنین فارغ التحصیل کارشناســی ارشد در رشته حقوق‬
‫انکارناپذیر در نیمی از جمعیت این ملت دارند‪ ،‬فکر کرد‌هاید؟ م ‌یدانید‬ ‫بازرگانی بین المللی از یکی از دانشــگاه های لندن اســت‪ .‬یادداشت‬
‫این همکاران شما در چه شرایطی تمرین م ‌یکنند؟ مربی آ ‌نها؟ زمین‬ ‫همکاران خود قائلی و نه دروازه ای برای آنها به رسمیت م ‌یشناسی‪.‬‬
‫مرد بسیار قدرتمند! اما دردی که از ته مغزم تا زیر گلویم را می فشارد‬ ‫مهری جعفری به علی دایی را در زیر م ‌یخوانید‪:‬‬
‫آ ‌نها؟ مسابقات آ ‌نها؟‪...‬‬ ‫نه فقط به دلیل زنده شــدن همه آن خاطره های تلخ و مشمئزکننده‬ ‫آقای علی دایی!‬
‫و من اولین بار فوتبال را در اســتادیوم لندن از نزدیک تماشا کردم‪ .‬به‬ ‫ناشــی از نادیده گرفته شد ‌نها و بی حرمت ‌یهای جنسیت پرستان آن‬
‫دوست هندی خود گفتم ما اجازه ورود به ورزشگاه نداریم‪ .‬و باور نکرد‪.‬‬ ‫سرزمین است بلکه خاطرات آن تلا ‌شهای مضاعفی نیز است که همواره‬ ‫مد ‌تها بود که حر ‌فها و رفتارهای برادران شهرم را فراموش کرده بودم‪،‬‬
‫نزدیک به بیست هزار نفر برای تماشای بازی زنان انگلیس و برزیل جمع‬ ‫فشاری بیش از حد تحمل بر من وارد کرده تا شاید بتوانم در آن مجلس‬ ‫و همه آن ســایه های سیاه را بالای سرمان؛ و البته تمام آن تلا ‌شهای‬
‫شده بودند و فکر کردم فوتبالیس ‌تهای زن ما نه تنها هزار نفر بیننده را‬ ‫مذکر که گوش تا گوش مردانه نشســت ‌هاید‪ ،‬جایی باز کنم‪ ،‬که بجنگم‪،‬‬ ‫خودم را که در چالش مداوم با آن ســایه به کار م ‌یبســتم و فرساینده‬
‫هرگز به ذهنشان هم راه نم ‌یدهند بلکه خود اصلا هیچ بازی مهمی را‬ ‫که راه پیدا کنم‪ ،‬که درس بخوانم؛ چون مدرســۀ روستا از آن شما بود‬ ‫بود‪ ،‬و حالا پس از چند ســال دوری از آن فضای رعب آور‪ ،‬حر ‌فهای‬
‫و حالا گویا دانشگاه شهر هم از آن شماست‪ ،‬که مهاجرت کنم که جدا‬ ‫تهاجمــی اما ظاهرا بی قصد و غرض شــما‪ ،‬همه چیز را دوباره به یادم‬
‫در کشور خود همراه با این همه تماشاگر تماشا نکرده اند‪.‬‬ ‫شدن از خانواده حق مردانه پسرها بود و وکیل بشوم که دادگاه آیا جای‬ ‫آورد و بار دیگر مرا وادار به پاسخ کرد‪ .‬اما این بار حس م ‌یکنم در کنار‬
‫آقای علی دایی! مرد قدرتمند که مردانه جنگیدن را صفتی مهم دانسته‬ ‫ما ز ‌نها بود؟ که اما وزشکار بشوم؟؟؟ این یکی را باور م ‌یکنی؟ زن ‪47‬‬ ‫خواهران خودم با آرامشــی که هرگز پیش از این نداشتم‪ ،‬با شما حرف‬
‫ای‪ ،‬که ظاهراَ زنان در نگاه تو فاقد این صفت هستند‪ ،‬و بار تمام ضع ‌فها‪،‬‬ ‫کیلویی باشم که کوله ‪ 18‬کیلویی خود را تا ارتفاع ‪ 7010‬متری از میان‬
‫شکســ ‌تها‪ ،‬اشتباهات و گاه بدکار ‌یهای بشــریت را هم شاید باید به‬ ‫صخره و یخچا ‌لهای «پامیر» بکشــاند که راهنما و همراه هم نداشــته‬ ‫م ‌یزنم‪ :‬برادر!‬
‫دوش بکشند‪ ،‬چه مرد باشی با اوصاف مردانه و چه مرد باشی با اوصاف‬ ‫باشد‪ .‬که البته بدون مرد رفته باشد‪ .‬بدون مرد‪ .‬که وقتی مسئول کمپ‬ ‫همه خوب م ‌یدانیم که قدرت برای شما به عنوان رکنی تعیین کننده‬
‫نامردانــه‪ ،‬برای من فاقد اوصاف یک انســان منصف و باوجدان به نظر‬ ‫در فوتبال مهم است‪ ،‬و همه ما پرتا ‌بهای شما را خوب به یاد داریم؛ اما‬
‫م ‌یرســی‪ .‬م ‌یدانی چرا؟ چون انصاف و عدالت هر انسانی حکم م ‌یکند‬ ‫این بار تلاشــی که در نشان دادن قدرت به خرج داد‌هاید‪ ،‬گلی را برای‬
‫که از امکانات ناعادلانه اســتفاده نکند و اگر به اجبار استفاده کرد آن را‬ ‫شما به ثبت نخواهد رساند‪ ،‬چرا که ظاهرا توپ شما وارد دروازه ما شده‬
‫بر علیه آد ‌مهایی اســتفاده نکند که بدواَ حق آ ‌نها را گرفته و بخشی از‬ ‫و حال آن که ما که در یک زمین بازی نم ‌یکنیم! درست است که کلا‬
‫دیوار ما بســیار کوتاه تر از دیوار شماست‪ ،‬اما شاید هرگز تصور چنین‬
‫آن را به او داد‌هاند‪.‬‬ ‫تاختی از طرف شما نم ‌یرفت که اخیرا دیدیم چگونه زمین فوتبال را با‬
‫انصاف و مروت هم خوب چیزی است برادر‪ ،‬نه؟‬ ‫زمین زلزله زد‌هها پیوند زدی؛ بله برادر! همه حرک ‌تهای شما مثل تمام‬
‫من اگر بخواهم هم چنان به نوشــتن ادامه دهم ممکن است به موارد‬ ‫فوتبالیس ‌تهای دنیا دیده م ‌یشــود و حر ‌فهای شما هم البته شنیده‬
‫جد ‌یتری برســم و ممکن اســت بحث قوانیــن بی ‌نالملل و ضرورت‬
‫مقابله با سکسیسم (جنسیت پرستی) در ورزش را پیش بکشم و البته‬ ‫م ‌یشود‪.‬‬
‫بازخوردهای حقوقی ســخنان شــما در فیفا‪ .‬اما نگارش این یادداشت‬ ‫من گفته های شما را برای چندمین بار مرور کردم و تلاش کردم این‬
‫کوتاه در واقع از ایده یک نامه خصوصی به وجود آمد که م ‌یخواســتم‬ ‫تهاجم بی قصد و غرض شما را فراموش کنم اما آخرین بار درد عجیبی‬
‫فقط برای شــما به عنوان یک خواهر ه ‌موطن‪ -‬از همان اهالی مشگین‬ ‫را در بخ ‌شهایی از مغزم حس کردم و یک باره انگار همه آن چیزهایی‬
‫شــهر ـ بنویســم که بدانید تا چه حد در روح و روان بسیاری از زنان‬ ‫که از آن سرزمین مشترک دور ریخته بودم دوباره به حلقوم من ریخته‬
‫ســرزمین خود کوفت ‌هاید‪ .‬اما نهایتاً این پاسخ نوشته شد تا شاید بتوانم‬
‫با همه برادران خودم که از ادبیاتی مثل ادبیات شما استفاده م ‌یکنند‪،‬‬ ‫شد و گلوی مرا تا حد خفگی فشار داد‪.‬‬
‫صحبت کنم‪ .‬و امیدوارم این نامه به دســت همه آ ‌نها برســد‪ .‬و آرزو‬ ‫برادر! من هم مثل هر ورزشکار حرفه ای دیگری قدرت را رکن مهمی‬
‫م ‌یکنم علی دایی که حال با این سخنان خود در مقابل همه زنان دنیا‬ ‫در ورزش خــود م ‌یدانم‪ ،‬و البته حتی اگر قــرار بود تنیس بازی کنم؛‬
‫ـ و در مفهوم وســی ‌عتر در مقابل همه مردم دنیا ـ مسئول است‪ ،‬مثل‬ ‫امــا فراتر از آن مثل زنی از اهالی ســرزمین آذربایجان از همان اطراف‬
‫آن فوتبالیس ‌تهایی که گاه از ادبیات نژادپرستانه استفاده کرده و رسماً‬ ‫اردبیل خودمان که خوب م ‌یشناســی‪ ،‬قدرت را رکنی مهم برای بقا و‬
‫پاسخگو بود‌هاند‪ ،‬حداقل پیش خواهران خود پاسخگو باشد ‪...‬‬ ‫ضرورتی برای زیر پا له نشدن هم یافت ‌هام‪ .‬هرچند برادران من‪ ،‬با اتکا به‬
‫نفسی شگرف و گردنی که ر ‌گهای آن هم اندکی بالا زده باشد از کنار‬
‫چشم به راه پاسخ شما‬ ‫من گذشــت ‌هاند و حتی حضور مرا در حوزه های به اصطلاح شما مردانه‬
‫مهری جعفری‪ ،‬زادۀ استان اردبیل‪ ،‬روستای چپقان‬ ‫ندید‌هاند که بخواهند به اصطلاح شما مردانه جنگیدن مرا هم باور کنند‪.‬‬
‫اما مسالۀ نشان دادن توان‪ ،‬مهارت و قدرت از همان ابتدای نادیده گرفته‬
‫پ ‌ینوشت‪:‬‬ ‫شدن در ذهن ما ز ‌نها م ‌ینشیند‪ .‬چون همواره اصل بر نتوانستن ما بوده‬
‫‪ -۱‬گفتــه های علی دایی‪ ،‬در خبرگزاری ایســنا‪ ،‬مورخ ‪ 13‬آذر ‪1391‬‬ ‫تــا خلاف آن را ثابت کنیم‪ .‬اما برادر تا چه حد باید ثابت کنیم؟ تا کجا‬

‫منتشر شده است‪.‬‬

‫‪http://isna.ir/fa/news/91091307228/%D8%AF%D8%A7%D‬‬
‫‪B%8C%DB%8C-%D8%AA%D9%86%DB%8C%D8%B3-‬‬
‫‪%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%86%D9%85%DB%8C-‬‬
‫‪%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%D8‬‬
‫‪%B2%DB%8C%DA%A9%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A7-‬‬
‫‪%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85‬‬

‫‪ -۲‬اشاره به صعود «پروانه کاظمی» که امسال دو قله اورست و لوتسه‬
‫را در یک برنامه صعود کرد‪.‬‬
‫[مدرسه فمینیستی]‬
   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29