Page 26 - Issue No.1361
P. 26
حسین علیزاده در سخنرانی ونکوور: مقالات 26
«دوران تجدد ،مردم و اهل هنر و روشنفکران رااز هم جدا کردهاست» هنر سال / 22شماره - 1361جمعه 27رویرهش 1394
وقت ی{
روی صحنه گروهگزارش شهرگان –گلرخ رضائیان:
نشستهای و
ممکن است روز پنجشنبه ۱۸ماه ژوئن ،حسین علیزاده آهنگساز،
برنامه به هم پژوهشگر ،نوازنده تار و سه تار مهمان ونکوور بود .در
بخورد یا به طول این سفر که به دعوت مرکز هنری نوا و به ه ّمت
نوازنده توهین سرای ایران میسر شده بود ،حسین علیزاده قبل از
شود ،احساس کنسرت یک جلسه سخنران ی در دانشگاه سیمون فریزر
خوبی به (کانادا) برگزار کرد که با استقبال پر شور دانشجویان و
ایرانیان هنر دوست روبرو شد .در ابتدا البرز رحمانی،
هنرمند و مدرس ساز تار و سه تار به معرفی حسین
علیزاده پرداخت و پس از آن دکتر مشکینی به سبک و
سیاق خود علیزاده را معرف ی کرد .آنچه در پی م یخوانید
سخنان حسین علیزاده است که از روی نوار تنظیم و
ویرایش شده است:
وجود نمیآید. [[ما درک درست ی از جامعه خودمان نداریم.
ولی در عین همیشه فکر میکنیم درست فکر میکنیم
حال احساس و همیشه هم به این نتیجه میرسیمکه طرز
مقاومت به فکرمان غلط بوده است .شما نه فقط تاریخ
شما دست ۳۷سال گذشته ،بلکه حداقل یک قرن
میدهد .یعنی In touch with Iranian diversityگذشته را که بررسیکنید میبینید هیچکس
وقتی با عشق حاضر نشده تقصیرها را بپذیرد .همیشه
و اعتقاد کاری دیگران مقصر بودند]].
میکنیم مثل
عکس از Perfect Shot Studio .ca یک شهادت ما اصل ًا قرار نیستکه از یک زاویه تکراری مبنی بر اینکه« :از همهچیز Vol. 22 / No. 1361 - Friday, Sep. 18, 2015
محروم هستیم ،در فشاریم ،یا حر فهایمان ناگفته ماندهاست،
م یشود و موسیقی حیات دوباره پیدا م یکند .تاریخ و هنرهایی مانند است}. فضا برای تنفس نداریم» به سخ نرانی بپردازیم .ما همیشه به یک 26
ادبیات با موسیق ی متفاوت است .ما اگر یک سواد حداقلی داشته نیروی جامع ی نیاز داریم .مسافرت به جاهای مختلف تجربٔه بسیار
باشیم ،ادبیات را چه در تاریخ و چه در شعر م یفهمیم .درک موسیقی که م یافتد جا م یخورد و شوکه م یشود .جامعهآگاه و روشنفکر باید خوب یاست وقت یکه م یبینم ما نیروی کم ی نیستیم .نیروی خیلی
کم ی زحمت م یخواهد .باید با دل و احساس آن را درک کرد. زمینههای اجتماعی خود را بشناسد تا از اتفاقاتیکه در آن جامعه خوب و آگاه در همٔه دنیا و تمام شهرهای ایران داریم و من بههیچ
بهترین نوازندٔه خراسان یا کردستان ،دکترای موسیقی از دانشگاه م یافتد شوکه نشود .من بر اساس تجربه خودم ،احساس م یکنم وجه خارج از ایران احساس غربت و تنهایی نم یکنم .ما اهل هنر یا
ندارد .او یک نوازندٔه ساده و روستای یاستکه در دانشگاهها کارش مردم عادی خیل ی چیزها را بهتر از ما روشنفکرها تشخیص م یدهند اهل تفکر همیشه معتقدیمکه ما را درک نم یکنند و ما تافته جدا
را مطالعه م یکنند چون او موسیقی را از درون و از وجودش خلق چون تحت تسلط یک عنوان یا یک قشر روشنفکر نیستند.گاهی بافتهای هستیم و درککردن ما سخت است .نم یدانم چهکسان ی در
م یکند .و هنر یعن ی همین .برای هنر بعدها رشتٔه دانشگاهی درست که سوار تاکسی م یشویم ،بهترین و واقع یترین حر فها را از راننده این باره مقصر هستند .همیشه قدر تها و حکوم تها نیستند که
کردند .خیل ی وق تها به زور یک سری مسائل فلسف ی و هنری را تاکسی م یشنویم .وقت ی در سطح شهر هستیم و با مردم سر و کار مانع م یشوند .ما همیشه یک نیروی دیگر را مقصر م یدانیم .ولی
قبل از اینکه انسان رابطه قلبی خودش را با آ ن حفظکند ،تبدیل به داریم به طور ملموس در درون جامعهمان زندگ ی م یکنیم و حر فها در خلوت خودمان ،در تنهای یمان ،فکر م یکنیم خودمان هم خیلی
و تحلی لهای این مردم درست تر از تحلی لهای ما است .یک چیز چیزها را نداریم .اما داشت نها از کجا شروع م یشود؟ از جامعهای
در سهایی خشک م یکنند. جالب است! و آ ن اینکه مردم وط نشان را دوست دارند .وطن یعنی که خود به خود در آن وجود داشته و پیداکرده؟ جامعه خود به خود
موسیقی اگر در ایران مهجور است و به آ ن ظلم م یشود ،فقط خاک ما .از قرونگذشته تا کنون همیشه حکوم تها آمده و رفتهاند حرکت م یکند؟ یا نقش ما آد مهاییکه مسایل را درک م یکنیم و
یک طرف را مقصر ندانیم .همیشه موسیق ی شنونده و مدافع آگاه ول ی هر موقع اسم از خاک وطن به میان آمده ،دل همه لرزیده .آن متوجه هستیم -هم -مهم است؟ درست نیست ما آگاهان در
م یخواهد .چنانچه در ایران اگر قرار بود با موسیق ی ب ی تفاوت زمانکس ی فکر نم یکند که حاکم این وطنکیست .و این اشتباه را جای دیگری از جامعه باشیم و فکر کنیم جامعه به خودی خودآگاه
برخورد شود ،الان همی نقدر موسیقی هم وجود نداشت .همین قدر نکنیمکه اگر کس ی مخالف بعض ی چیزهاست فکر کنیم ایران ی بودن م یشود .منظورم دور بودن از ایران نیست ،در ایران هم م یشود چنین
که موسیق ی ایران ی در تمام فستیوا لهای دنیا و تمام دانشگاههای تفکری داشت .این چنین تفکری به نظر من دورهاش سپری شده.
معتبر دنیا نقش دارد ،مدیون هنرمندان بسیاری استکه این سا لها یادش رفته است. واژه روشنفکری ،واژه هنر و مردم واژگانی هستند که تعریف بسیار
برای این موسیق ی زحمت کشیدند .بسیاری از هنرمندان و اهل هنر نقش ب یطرف و درست ی دارد .شما تاریخ را که دنبال م یکنید، غلطی دارند .در بسیاری از شعرهای معاصر و کلاسیک مردم حتی
هنر دنیا نم یتوانند باور کنند که در جاهایی از دنیا ،هنرمندانی همیشه تاریخ تحت تسلط حکوم تها نوشته شده ول ی وقت ی به
هستند که با اینکه ممکن است در حین اجرا روی صحنه بریزند و هنر و بهخصوص به ادبیات توجهکنیم -اتفاق ًا موسیقی ادبیات در واژه مردم هم نم یگنجند .مردم در ادبیات ما خدا م یشوند.
موسیق یشان را قطعکنند ،باز این هنرمندان فعالیت م یکنند و هنر صوتی ماست -این طور نیست .موسیق ی در مقایسه با دیگر هنرها به نظرم از دوران تجدد یک اتفاق ی در فرهنگ ما افتادهکه مردم و اهل
خود را عرضه م یکنند .درد من اما این نیست .چون ع ّدهای هستند سابقهی خیل ی خیل ی قدیم ی و تاریخ ی دارد .ما همیشه به ادبیات هنر و روشنفکران را از هم جداکردهاست .ما درک درست ی از جامعه
که این برخور دها را م یکنند و اگر این عده موسیقیگوش بدهند، تکیه م یکنیم و در همین ادبیات رد پای موسیق ی بیشتر از هر هنر خودمان نداریم .همیشه فکر م یکنیم درست فکر م یکنیم و همیشه
دیگری هست .این رد پا نشان م یدهد که موسیقی ایران تنها مربوط هم به این نتیجه م یرسیمکه طرز فکرمان غلط بوده است .شما نه
به دورٔه قاجار نیست .البته در دورٔه قاجار حمایتی از سوی قدر تها فقط تاریخ ۳۷سالگذشته ،بلکه حداقل یک قرنگذشتهکه بررسی
کنید م یبینید هیچکس حاضر نشده تقصیرها را بپذیرد .همیشه
دیگران مقصر بودند .همیشه چیزهای دیگری اتفاق م یافتاد و به ما
تحمیل م یشد .اما واقعا چقدر شناخت از جامعه وجود دارد که تا
همین امروز که اینجا نشستیم ،جامعه روشنفکری هر روز از اتفاقاتی