Page 22 - shahrvand BC No. 1333
P. 22
)2پروردگارا! چهار شعر چاپ نشده از کورش کرمپور ادبیات 22
ایران را به خاطر بسپار 22
شعر
از جناق سینه ی ما رد شده بود
از استخوان ترقوه ی کتف های ما رد شده بود )1تیغ ها سال / 22شماره - 1333جمعه 14دنفسا 1393
یکی از دلایل این شعر
از سرخرگ قلب های ما رد شده بود چیزی است که در آن گوشه ی خیابان می بینم
درست خورده بود توی بغضی که توی گلویش بود
*
ما به من حق ندادند
به شکل میدان در میدان ها حلقه زدیم که اگر این آدم هایی که در این خیابان ها می آیند و می روند ،
ما تیغ نیستند
به شکل خیابان در خیابان ها راه رفتیم پس من چرا تکه تکه به خانه بر می گردم؟
و حرف هایمان به شکل کوچه های فرعی بود
از درهای باز خانه های کوچه های فرعی رد شده بود بخصوص این طبیب
درست خورده بود توی بغضی که توی گلوی درها بود که هر چه نور می اندازد توی گلویم
گلوله شاهنامه ی میدان فردوسی را سوراخ کرده بود تیغ هایی را که خورده ام را نمی بیند
دیوار صوتی انقلاب میدان را شکسته بود
کمانه کرده بود به دیواره ی میدان آزادی اصلا من چرا باید
دو لنگه ی در را دو لنگه ی تیغ ببینم؟
پرنده های بومی دست که می برم در تصور موی معشوق
اوج گرفته بودند تا آسمان بلند تری را نشان بدهند می ترسم از گوشواره هایی که دو تیغ آویزان صورت تراشی اند.
گلوله از پر پرندگان رد شده بود
سرباز این پرچمی بودم که وطنم بود
باد پس این خون که می چکد از باد چیست؟
خودش را می برد به جاهای دیگری تا نسیم ملایم تری باشد زندگی کردن در میان دو آرواره ی سوسمار
پیشنهادی مدنی است برای پناه بردن از تیغ به تیغ
گلوله ُگرده ی باد را سوراخ کرده بود متولد فصل تخم ریزی تیغ توسط سوسمارم
ابر صورت فلکی من جامعه ای است که ستارگانش بر خاک وطن افتاده اند
داشت خویشتن را در آسمان تهران به جای دیگری برای باران می برد
گلوله از توده ی ابر رد شده بود
درست خورده بود توی بغضی که توی گلوی ابرها بود
مطلق بود In touch with Iranian diversity
گلوله ی مطلق از گلوله رد شده بود
توی گلو وی باران بارید و هر قطره ی باران تیغ بو د
در بعلاوه ی دوربین تک تیرانداز برگ می ریخت و هر برگ تیغ بود
نمی توانست بفهمد؛ گلوله می تواند که گلوله نباشد و در هر دانه ی برف تیغ بود
پس با نگاهی به قفایش و هر آجری که در خانه های شخصی به کار می رفت تیغ بود
پس دور می شد از تک تیر انداز و از ما رد می شد نی را
پس نمی توانست اثبات کند که شلیک شده است
درست خورده بود توی بغض آنقدر تراشیدند که به زبان فارسی حرف زد و خط بنوشت
نوشت:
از بلندگوی دستی فروشنده ی دوره گرد رد شده بود گلوله Vol. 22 / No. 1333 - Friday, Mar. 6, 2015
از قرآن های جیبی رد شده بود گلوله نستعلیق تیغ آبدیده
خلاف مسیر متروی تهران در حرکت بود گلوله نستعلیق تیغ آفتاب
نستعلیق سه تیغ کوه
از تیشرت های جوان نستعلیق تیغه ی آجر
از پیشانی بندهای سبزی که روزی با وی خاکریز مشترکی داشتند رد شده بود نستعلیق تیغه دیوار
نستعلیق تیغ زدن
گلوله از خط مقدم به پشت جبهه ها می رفت
از آمبولانس های مجروحین و زخم های باند پیچی شده به من حق ندادند
از دست های مصنوعی که بالاخره توانستند خودشان را مشت کنند رد شده بود گلوله که اگر زبان فارسی من ناامن نیست
پس این خون که می چکد از نستعلیق چیست؟
از صندوق کمک های مردمی رد شده بود *
کمانه کرده بود به اخذ رأی روزگاری در یکی از شهر های جنوبی ایران
روزی
درست خورده بود توی بغضی که توی گلوی رأی بود جوجه تیغی غلتانی
این گلوله است که در خودش می چرخد و می پیچد و راه های خودش را می درد و در سرب داغ خودش که یک عمر خاردار زندگی می کرد
در آن گوشه خیابان
می سوزد و جهان در مقابل چشمش دهان تو بود از درون خودش به درآمد گفت:
درست خورده بود توی بغضی که توی دهانت بود به من حق ندادید که این چهار راه واقعیت دارد
تیغ ها
از غیب آمده بود و در ملاء عام به غیب می رفت تظاهرات کرده اند روی پوست دلم
ملاء عام کد ملی داشت
ملاء عام در ورزش همگانی تمرین راهپیمایی خانوادگی داشت
ملاء عام قسط بانک می داد
ملاء عام کارمندانی بودند که توضیح المسائل خوانده بودند
ملاء عام حجاب اسلامی را رعایت کرده بود
ملاء عام مشتی محکم بر دهان دشمن بود
ملاء عام حامی مظلومان جهان بود
گلوله از لب های تشنه ی حامیان مظلومان جهان رد شده بود
ایران را به خاطر بسپار 22
شعر
از جناق سینه ی ما رد شده بود
از استخوان ترقوه ی کتف های ما رد شده بود )1تیغ ها سال / 22شماره - 1333جمعه 14دنفسا 1393
یکی از دلایل این شعر
از سرخرگ قلب های ما رد شده بود چیزی است که در آن گوشه ی خیابان می بینم
درست خورده بود توی بغضی که توی گلویش بود
*
ما به من حق ندادند
به شکل میدان در میدان ها حلقه زدیم که اگر این آدم هایی که در این خیابان ها می آیند و می روند ،
ما تیغ نیستند
به شکل خیابان در خیابان ها راه رفتیم پس من چرا تکه تکه به خانه بر می گردم؟
و حرف هایمان به شکل کوچه های فرعی بود
از درهای باز خانه های کوچه های فرعی رد شده بود بخصوص این طبیب
درست خورده بود توی بغضی که توی گلوی درها بود که هر چه نور می اندازد توی گلویم
گلوله شاهنامه ی میدان فردوسی را سوراخ کرده بود تیغ هایی را که خورده ام را نمی بیند
دیوار صوتی انقلاب میدان را شکسته بود
کمانه کرده بود به دیواره ی میدان آزادی اصلا من چرا باید
دو لنگه ی در را دو لنگه ی تیغ ببینم؟
پرنده های بومی دست که می برم در تصور موی معشوق
اوج گرفته بودند تا آسمان بلند تری را نشان بدهند می ترسم از گوشواره هایی که دو تیغ آویزان صورت تراشی اند.
گلوله از پر پرندگان رد شده بود
سرباز این پرچمی بودم که وطنم بود
باد پس این خون که می چکد از باد چیست؟
خودش را می برد به جاهای دیگری تا نسیم ملایم تری باشد زندگی کردن در میان دو آرواره ی سوسمار
پیشنهادی مدنی است برای پناه بردن از تیغ به تیغ
گلوله ُگرده ی باد را سوراخ کرده بود متولد فصل تخم ریزی تیغ توسط سوسمارم
ابر صورت فلکی من جامعه ای است که ستارگانش بر خاک وطن افتاده اند
داشت خویشتن را در آسمان تهران به جای دیگری برای باران می برد
گلوله از توده ی ابر رد شده بود
درست خورده بود توی بغضی که توی گلوی ابرها بود
مطلق بود In touch with Iranian diversity
گلوله ی مطلق از گلوله رد شده بود
توی گلو وی باران بارید و هر قطره ی باران تیغ بو د
در بعلاوه ی دوربین تک تیرانداز برگ می ریخت و هر برگ تیغ بود
نمی توانست بفهمد؛ گلوله می تواند که گلوله نباشد و در هر دانه ی برف تیغ بود
پس با نگاهی به قفایش و هر آجری که در خانه های شخصی به کار می رفت تیغ بود
پس دور می شد از تک تیر انداز و از ما رد می شد نی را
پس نمی توانست اثبات کند که شلیک شده است
درست خورده بود توی بغض آنقدر تراشیدند که به زبان فارسی حرف زد و خط بنوشت
نوشت:
از بلندگوی دستی فروشنده ی دوره گرد رد شده بود گلوله Vol. 22 / No. 1333 - Friday, Mar. 6, 2015
از قرآن های جیبی رد شده بود گلوله نستعلیق تیغ آبدیده
خلاف مسیر متروی تهران در حرکت بود گلوله نستعلیق تیغ آفتاب
نستعلیق سه تیغ کوه
از تیشرت های جوان نستعلیق تیغه ی آجر
از پیشانی بندهای سبزی که روزی با وی خاکریز مشترکی داشتند رد شده بود نستعلیق تیغه دیوار
نستعلیق تیغ زدن
گلوله از خط مقدم به پشت جبهه ها می رفت
از آمبولانس های مجروحین و زخم های باند پیچی شده به من حق ندادند
از دست های مصنوعی که بالاخره توانستند خودشان را مشت کنند رد شده بود گلوله که اگر زبان فارسی من ناامن نیست
پس این خون که می چکد از نستعلیق چیست؟
از صندوق کمک های مردمی رد شده بود *
کمانه کرده بود به اخذ رأی روزگاری در یکی از شهر های جنوبی ایران
روزی
درست خورده بود توی بغضی که توی گلوی رأی بود جوجه تیغی غلتانی
این گلوله است که در خودش می چرخد و می پیچد و راه های خودش را می درد و در سرب داغ خودش که یک عمر خاردار زندگی می کرد
در آن گوشه خیابان
می سوزد و جهان در مقابل چشمش دهان تو بود از درون خودش به درآمد گفت:
درست خورده بود توی بغضی که توی دهانت بود به من حق ندادید که این چهار راه واقعیت دارد
تیغ ها
از غیب آمده بود و در ملاء عام به غیب می رفت تظاهرات کرده اند روی پوست دلم
ملاء عام کد ملی داشت
ملاء عام در ورزش همگانی تمرین راهپیمایی خانوادگی داشت
ملاء عام قسط بانک می داد
ملاء عام کارمندانی بودند که توضیح المسائل خوانده بودند
ملاء عام حجاب اسلامی را رعایت کرده بود
ملاء عام مشتی محکم بر دهان دشمن بود
ملاء عام حامی مظلومان جهان بود
گلوله از لب های تشنه ی حامیان مظلومان جهان رد شده بود