Page 25 - Shahrvand BC No. 1270
P. 25
«سقف بلند سقف کوتاه» رادﯾﻮ
25
ﺻﺪای ﺑﻬﺎﺋﯽ نوشت های ،از نسرين ستوده
سال مکیوتسیب /شماره - 1270جمعه 29رذآ 1392 وﻧﮑﻮور خونهی ما نمونهی کوچک یک
جامعهی دموکراتیک بود .پدرم مخالف
In touch with Iranian diversity ﺑﺮﻧﺎﻣﻪای ﺑﺮای سرسخت این بود که «بچه هاجلوی
ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﯾﮕﺎﻧﮕﯽ بزرگ ترها حق ندارند حرف بزنند».
Vol. 21 / No. 1270 - Friday, Dec. 20, 2013 ﻋﺎﻟﻢ اﻧﺴﺎﻧﯽ ما همیشه و همه جا حق داشتیم که
حرف بزنیم ،درست مثل آدم بزرگها.
ﻫﺪف آﺋﯿﻦ ﺑﻬﺎﺋﯽ بیشتر چیزهای مهم مثل خریدن
وﺣﺪت ﻋﺎﻟﻢ اﻧﺴﺎﻧﯽ و اﺳﺘﻘﺮار ماشین ،عوض کردن خونه و یا حتی
اختلافات پدر مادرم در جلسات آزاد به رأی گذاشته میشد .رأیها هم مساوی بود .به یاد ندارم
ﺻﻠﺢ ﻋﻤﻮﻣﯽ اﺳﺖ که گفته باشند که فلان جا نرو یا فلان جور لباس نپوش یا با فلانی معاشرت نکن .پدرم فقط یک
خط قرمز داشت :دروغ نباید م یگفتیم چیز دیگهای یادم نیست که یادمان داده باشد جز اینکه
ﻋﺪاﻟﺖ خودمان فکر کنیم و بیدلیل چیزی را نپذیریم.
حریم خصوصی خیلی محترم بود ،با این که بچه بودیم کسی بدون در زدن وارد اتاق ما نمیشد.
از نﻈﺎمهﺎيﯽ ﮐه ﻣﺒتﻨﯽ ﺑر هويﺖ ديﻨﯽ ،ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ،نﮋادی ،ﻣﻠﯽ
يﺎ ﺟﻨسﯽ انسﺎنﻨﺪ انتﻈﺎر ﺗﺤٌﻘﻖ ﻋﺪاﻟﺖ داشتن ﺗوهﻤﯽ ﺑﯿﺶ خلاصه ،ما اینجوری بزرگ شدیم.
نﯿسﺖ زيرا ﮐه اسﺎس اين نﻈﺎمهﺎ و سﺎﺧتﺎر ﻗﺎنون در آنﺎن ﺑر ***
وهﻤﯽ از نﺎﺑراﺑریهﺎ و ﺗﻤﺎيﺰات ﺑﯿن انســﺎنهﺎ استوار اسﺖ و پدرم دوستی داشت که دخترش همسن من بود .ما بهش م یگفتیم عمو .دخترعمو محمود درست
از ايﻨرو ﮐﻠّﯿﺖ اين نﻈﺎمهﺎ در نﻔﯽ وﺗﻀﺎد ﺑﺎ ﻋﺪاﻟﺖ ﻗرار دارد. برعکس ما تربیت شد بود .توی خونه شان حرف اول و آخر را پدر م یزد .توی همه کارش دخالت
نﻈﺎﻣﯽ ﻗﺎدر اسﺖ ﮐه ﻋﺪاﻟﺖ را در ﺟﺎﻣﻌه ﺑﺸری ﺑرﻗرار سﺎزد م یکردند .دخترعمو محمود هیچ حریم خصوصی نداشت ،تا سالهای آخر دبیرستان تلف نهایش
ﮐه اسﺎس نﻈﺎم و ﻗوانﯿن آن ﺑر يﮕﺎنﮕﯽ و ﺑراﺑری هﻤه انسﺎنهﺎ
و ﻣﺎهّﯿﯿﺖ ﺧﻠﻘﺖ انسﺎن ﮐه هﻤﺎنﺎ آزاد ﺧﻠﻖ شﺪن اوسﺖ ﺑﻨﺎ چک میشد و اتاقش تفتیش میشد.
یک بار داشت دوش میگرفت و مادرش در حمام را باز کرد .دختر جیغی کشید ولی مادرش
ﮔرديﺪه ﺑﺎشﺪ. بهجای این که در را ببندد! با لحن طلب کاری گفت :کوفت برای چی جیغ م یزنی؟ حالا مگه
»ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻧﺴــﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺠﻤﻨﻨﺪ چی شده؟ من مادرتم! من دهانم باز مانده بود .به هر حال عمو محمود و خانمش ای نجوری دختر
ﻭ ﻗﻄﺮﺍﺕ ﯾﮏ ﺑﺤﺮ ،ﻃﯿﻮﺭ ﯾﮏ ﮔﻠﺸﻨﻨﺪ ﻭﻟﺌﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺩﺭﯾﺎ، تربیت م یکردند .هجده سالگی هم دخترشان را شوهر دادند؛ صد البته شوهری که عمو محمود
ﺍﻭﺭﺍﻕ ﯾﮏ ﺷﺠﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﯾﮏ ﺷﻤﺲ«. برایش انتخاب کرده بود آنها هنوز هم باهم زندگی م یکنند و ظاهراً خوشبخت هستند .
***
ازآﺛﺎر آﺋﯿﻦ ﺑﻬﺎﺋﯽ
آدمها ،سقف آزادی های متفاوتی دارند .سقف آزادی آدمها را خانواده ،تجربیات شخصی ،روحیات
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ ١۵دﺳﺎﻣﺒﺮ: و افکارشان شکل م یدهد .سقف من از دخترعمو محمود بالاتر بود .برای همین وقتی آزادی هایم
محدود میشد احساس خفگی م یکردم .دخترعمو محمود از ابتدا آزادی را لمس نکرده بود که
-ﺗﺨريﺐ ﮔورستﺎن ﺑﻬﺎﺋﯽ در سﻨﻨﺪج برای محدود شدنش د لتنگی کند .هم هچیز را آسان تر میپذیرفت .وقتی از ایران میآمدم برای
-نﺎﻣه ٧نﻔر ﻣﺪيران زنﺪانﯽ ﺟﺎﻣﻌه ﺑﻬﺎﺋﯽ ايران ﺑه رﺋﯿﺲ
خداحافظی آمد.
ﺟﻤﻬور ﭘﯿراﻣون »ﻣﻨﺸور ﺣﻘوق شﻬرونﺪی« در ايران با لحن معصومانهای پرسید :حالا برای چی داری میری؟
-ســﺨﻨﺎن آﻗﺎی دﮐتر ﺑﻬروز ﺛﺎﺑﺖ ﺗﺤﺖ ﻋﻨوان »ﺗﻌﻠﯿﻢ این را جوری پرسید که انگار توی ایران زندگی نم یکرد .انگار هرگز هی چچیزی توی این سرزمین
و ﺗرﺑﯿــﺖ ﺑﻌﻨوان ﻣﻬﻤترين نﻬﺎد ﺑــرای ﺗﺤ ّول و ﺗﺠﺪد آزارش نداده بود .او آن قدر به سقف آزادی کوتاه عادت کرده بود که هیچوقت سرش به طاق
نخورده بود و عربدهاش هوا نرفته بود .من در عوض آنقدر پررو بودم که سقف آسمان را هم
اﺟتﻤﺎﻋﯽ« )(٢
میخواستم بشکافم.
RJ 1200 AM ****
ملتها هم سقف آزادی دارند .سقف آزادی بعضی مل تها پرتاب گوج هفرنگی به بالاترین مقام
يﮑﺸﻨﺒههﺎ سﺎﻋﺖ ٦ﺗﺎ ٧ﺑﻌﺪازﻇﻬر سیاسی کشور است ،سقف آزادی بعضی مل تها هم تیر خوردن در خیابان بدون هیچ دلیلی .در
روی ﻣوج AMرديﻒ ١٢٠٠ﻣتر این سقف های آزادی متفاوت ،آزادی هم معانی متفاوتی پیدا م یکند.
برای یک ملت آزادی نقد کردن هم هچیز (دین ،سیاست ،اقتصاد ،زندگی شخصی و مالی مسئولین)
ﺗﻠﻔنارﺗﺒﺎطوﭘﯿﻐﺎم(778) 809-1200 :
است.
برای بعضی ملتها نزدیکترین تجربهی آزادی چند نشریهی توقیف شده با حکم حکومتی و
چند روزنامهنگار زندانی است .برای بعضی ملتها حریم خصوصی ب یقیدوشرط است ،مثل آزادی
خوابیدن کنار دریا با بیکینی ،برای بعضیها پوشیدن روپوش بالای زانو و روسری رنگی که یک
کم عقب رفته باشد کلی آزادی است وقتی سقف آزادی کوتاه باشد ،آدم های دراز سرشان آنقدر
به سقف م یخورد که حذف میشوند ،آدمهای کوتوله اما راحت جولان م یدهند ،بعضی از آد مهای
دراز هم برای بقا آنقدر سرشان را خم م یکنند که کوتوله میشوند.
«آن وقت سقف ها هی پایین تر و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز می کنند.
قهرمان شان می شود».
بله خانم ستوده دقیق توی خال زده است .آزادی و دمکراسی برای انسا نها بنا به عاد تهای
داده شده فرق م یکند ،همان طوری که برخی از مردمان کشورهای دیکتاتور زده ،جهت تماشای
اعدامها بهصف م یایستند و حتا عکس م یگیرند و برایشان عادی شده است ،به همان اندازه در
کشورهای آزاد مردم حتا مخالف کشتن یک حشره هستند و اگر انسانی را در ملأ عام بهر جرمی
اعدام کنند در این کشورها بهاحتمال قوی یک انقلاب بشود.
بنابراین با این معیار میتوان همه مسایل را در سطح جوامع بینالملل اندازهگیری کرد .اگر ما
بخواهیم تفاو تها را از میان برداریم و آزادی و دمکراسی و تعریف یک سان از آنها را در جامعه
جا بیاندازیم ،نیاز به؛ اولاً اتحاد همه نیروهای پیشرو داریم و دوما نیاز مبرم به دانائی و آگاهی
اجتماعی هست.
اگر انسا نها در جامعه خود بیتفاوت باشند ،شکی در آن نیست که دیکتاتوری بر آن جامعه غالب
خواهد شد و انسا نها را به سقف کوتاه آزادی عادت خواهند داد .در واقع این برای فرد فرد یک
جامعه و رعایت کردن ابتدائی ترین حقوق انسانی ،خطرناک است.
آن زمان است وظایف سازمانهای حقوق بشر سنگین میشود و کسی که در این راه گام بر
میدارد ،سرنوشتی بهتر از نسرین ستوده ،عبدالفتاح سلطانی و محمد صدیق کبودوند و امثال
نخواهد داشت.
آرشﯿوﮐﺎﻣﻞﺑرنﺎﻣههﺎwww.radiobahai.ca : هایدلبرگ ،آلمان فدرال ۱۵دسامبر ۲۰۱۳
25 آدرسايﻤﯿﻞvancouverbahairadio@yahoo.ca : dr.g.moradi41@gmail.com
ﭘﺨﺶهﻤﺰﻣﺎنﺑرنﺎﻣهدروبسﺎيﺖwww.RJ1200.com :
25
ﺻﺪای ﺑﻬﺎﺋﯽ نوشت های ،از نسرين ستوده
سال مکیوتسیب /شماره - 1270جمعه 29رذآ 1392 وﻧﮑﻮور خونهی ما نمونهی کوچک یک
جامعهی دموکراتیک بود .پدرم مخالف
In touch with Iranian diversity ﺑﺮﻧﺎﻣﻪای ﺑﺮای سرسخت این بود که «بچه هاجلوی
ﻧﯿﻞ ﺑﻪ ﯾﮕﺎﻧﮕﯽ بزرگ ترها حق ندارند حرف بزنند».
Vol. 21 / No. 1270 - Friday, Dec. 20, 2013 ﻋﺎﻟﻢ اﻧﺴﺎﻧﯽ ما همیشه و همه جا حق داشتیم که
حرف بزنیم ،درست مثل آدم بزرگها.
ﻫﺪف آﺋﯿﻦ ﺑﻬﺎﺋﯽ بیشتر چیزهای مهم مثل خریدن
وﺣﺪت ﻋﺎﻟﻢ اﻧﺴﺎﻧﯽ و اﺳﺘﻘﺮار ماشین ،عوض کردن خونه و یا حتی
اختلافات پدر مادرم در جلسات آزاد به رأی گذاشته میشد .رأیها هم مساوی بود .به یاد ندارم
ﺻﻠﺢ ﻋﻤﻮﻣﯽ اﺳﺖ که گفته باشند که فلان جا نرو یا فلان جور لباس نپوش یا با فلانی معاشرت نکن .پدرم فقط یک
خط قرمز داشت :دروغ نباید م یگفتیم چیز دیگهای یادم نیست که یادمان داده باشد جز اینکه
ﻋﺪاﻟﺖ خودمان فکر کنیم و بیدلیل چیزی را نپذیریم.
حریم خصوصی خیلی محترم بود ،با این که بچه بودیم کسی بدون در زدن وارد اتاق ما نمیشد.
از نﻈﺎمهﺎيﯽ ﮐه ﻣﺒتﻨﯽ ﺑر هويﺖ ديﻨﯽ ،ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ،نﮋادی ،ﻣﻠﯽ
يﺎ ﺟﻨسﯽ انسﺎنﻨﺪ انتﻈﺎر ﺗﺤٌﻘﻖ ﻋﺪاﻟﺖ داشتن ﺗوهﻤﯽ ﺑﯿﺶ خلاصه ،ما اینجوری بزرگ شدیم.
نﯿسﺖ زيرا ﮐه اسﺎس اين نﻈﺎمهﺎ و سﺎﺧتﺎر ﻗﺎنون در آنﺎن ﺑر ***
وهﻤﯽ از نﺎﺑراﺑریهﺎ و ﺗﻤﺎيﺰات ﺑﯿن انســﺎنهﺎ استوار اسﺖ و پدرم دوستی داشت که دخترش همسن من بود .ما بهش م یگفتیم عمو .دخترعمو محمود درست
از ايﻨرو ﮐﻠّﯿﺖ اين نﻈﺎمهﺎ در نﻔﯽ وﺗﻀﺎد ﺑﺎ ﻋﺪاﻟﺖ ﻗرار دارد. برعکس ما تربیت شد بود .توی خونه شان حرف اول و آخر را پدر م یزد .توی همه کارش دخالت
نﻈﺎﻣﯽ ﻗﺎدر اسﺖ ﮐه ﻋﺪاﻟﺖ را در ﺟﺎﻣﻌه ﺑﺸری ﺑرﻗرار سﺎزد م یکردند .دخترعمو محمود هیچ حریم خصوصی نداشت ،تا سالهای آخر دبیرستان تلف نهایش
ﮐه اسﺎس نﻈﺎم و ﻗوانﯿن آن ﺑر يﮕﺎنﮕﯽ و ﺑراﺑری هﻤه انسﺎنهﺎ
و ﻣﺎهّﯿﯿﺖ ﺧﻠﻘﺖ انسﺎن ﮐه هﻤﺎنﺎ آزاد ﺧﻠﻖ شﺪن اوسﺖ ﺑﻨﺎ چک میشد و اتاقش تفتیش میشد.
یک بار داشت دوش میگرفت و مادرش در حمام را باز کرد .دختر جیغی کشید ولی مادرش
ﮔرديﺪه ﺑﺎشﺪ. بهجای این که در را ببندد! با لحن طلب کاری گفت :کوفت برای چی جیغ م یزنی؟ حالا مگه
»ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻧﺴــﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺠﻤﻨﻨﺪ چی شده؟ من مادرتم! من دهانم باز مانده بود .به هر حال عمو محمود و خانمش ای نجوری دختر
ﻭ ﻗﻄﺮﺍﺕ ﯾﮏ ﺑﺤﺮ ،ﻃﯿﻮﺭ ﯾﮏ ﮔﻠﺸﻨﻨﺪ ﻭﻟﺌﺎﻟﯽ ﯾﮏ ﺩﺭﯾﺎ، تربیت م یکردند .هجده سالگی هم دخترشان را شوهر دادند؛ صد البته شوهری که عمو محمود
ﺍﻭﺭﺍﻕ ﯾﮏ ﺷﺠﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﺭ ﯾﮏ ﺷﻤﺲ«. برایش انتخاب کرده بود آنها هنوز هم باهم زندگی م یکنند و ظاهراً خوشبخت هستند .
***
ازآﺛﺎر آﺋﯿﻦ ﺑﻬﺎﺋﯽ
آدمها ،سقف آزادی های متفاوتی دارند .سقف آزادی آدمها را خانواده ،تجربیات شخصی ،روحیات
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ ١۵دﺳﺎﻣﺒﺮ: و افکارشان شکل م یدهد .سقف من از دخترعمو محمود بالاتر بود .برای همین وقتی آزادی هایم
محدود میشد احساس خفگی م یکردم .دخترعمو محمود از ابتدا آزادی را لمس نکرده بود که
-ﺗﺨريﺐ ﮔورستﺎن ﺑﻬﺎﺋﯽ در سﻨﻨﺪج برای محدود شدنش د لتنگی کند .هم هچیز را آسان تر میپذیرفت .وقتی از ایران میآمدم برای
-نﺎﻣه ٧نﻔر ﻣﺪيران زنﺪانﯽ ﺟﺎﻣﻌه ﺑﻬﺎﺋﯽ ايران ﺑه رﺋﯿﺲ
خداحافظی آمد.
ﺟﻤﻬور ﭘﯿراﻣون »ﻣﻨﺸور ﺣﻘوق شﻬرونﺪی« در ايران با لحن معصومانهای پرسید :حالا برای چی داری میری؟
-ســﺨﻨﺎن آﻗﺎی دﮐتر ﺑﻬروز ﺛﺎﺑﺖ ﺗﺤﺖ ﻋﻨوان »ﺗﻌﻠﯿﻢ این را جوری پرسید که انگار توی ایران زندگی نم یکرد .انگار هرگز هی چچیزی توی این سرزمین
و ﺗرﺑﯿــﺖ ﺑﻌﻨوان ﻣﻬﻤترين نﻬﺎد ﺑــرای ﺗﺤ ّول و ﺗﺠﺪد آزارش نداده بود .او آن قدر به سقف آزادی کوتاه عادت کرده بود که هیچوقت سرش به طاق
نخورده بود و عربدهاش هوا نرفته بود .من در عوض آنقدر پررو بودم که سقف آسمان را هم
اﺟتﻤﺎﻋﯽ« )(٢
میخواستم بشکافم.
RJ 1200 AM ****
ملتها هم سقف آزادی دارند .سقف آزادی بعضی مل تها پرتاب گوج هفرنگی به بالاترین مقام
يﮑﺸﻨﺒههﺎ سﺎﻋﺖ ٦ﺗﺎ ٧ﺑﻌﺪازﻇﻬر سیاسی کشور است ،سقف آزادی بعضی مل تها هم تیر خوردن در خیابان بدون هیچ دلیلی .در
روی ﻣوج AMرديﻒ ١٢٠٠ﻣتر این سقف های آزادی متفاوت ،آزادی هم معانی متفاوتی پیدا م یکند.
برای یک ملت آزادی نقد کردن هم هچیز (دین ،سیاست ،اقتصاد ،زندگی شخصی و مالی مسئولین)
ﺗﻠﻔنارﺗﺒﺎطوﭘﯿﻐﺎم(778) 809-1200 :
است.
برای بعضی ملتها نزدیکترین تجربهی آزادی چند نشریهی توقیف شده با حکم حکومتی و
چند روزنامهنگار زندانی است .برای بعضی ملتها حریم خصوصی ب یقیدوشرط است ،مثل آزادی
خوابیدن کنار دریا با بیکینی ،برای بعضیها پوشیدن روپوش بالای زانو و روسری رنگی که یک
کم عقب رفته باشد کلی آزادی است وقتی سقف آزادی کوتاه باشد ،آدم های دراز سرشان آنقدر
به سقف م یخورد که حذف میشوند ،آدمهای کوتوله اما راحت جولان م یدهند ،بعضی از آد مهای
دراز هم برای بقا آنقدر سرشان را خم م یکنند که کوتوله میشوند.
«آن وقت سقف ها هی پایین تر و پایین تر می آید و مردم هی بیشتر و بیشتر قوز می کنند.
قهرمان شان می شود».
بله خانم ستوده دقیق توی خال زده است .آزادی و دمکراسی برای انسا نها بنا به عاد تهای
داده شده فرق م یکند ،همان طوری که برخی از مردمان کشورهای دیکتاتور زده ،جهت تماشای
اعدامها بهصف م یایستند و حتا عکس م یگیرند و برایشان عادی شده است ،به همان اندازه در
کشورهای آزاد مردم حتا مخالف کشتن یک حشره هستند و اگر انسانی را در ملأ عام بهر جرمی
اعدام کنند در این کشورها بهاحتمال قوی یک انقلاب بشود.
بنابراین با این معیار میتوان همه مسایل را در سطح جوامع بینالملل اندازهگیری کرد .اگر ما
بخواهیم تفاو تها را از میان برداریم و آزادی و دمکراسی و تعریف یک سان از آنها را در جامعه
جا بیاندازیم ،نیاز به؛ اولاً اتحاد همه نیروهای پیشرو داریم و دوما نیاز مبرم به دانائی و آگاهی
اجتماعی هست.
اگر انسا نها در جامعه خود بیتفاوت باشند ،شکی در آن نیست که دیکتاتوری بر آن جامعه غالب
خواهد شد و انسا نها را به سقف کوتاه آزادی عادت خواهند داد .در واقع این برای فرد فرد یک
جامعه و رعایت کردن ابتدائی ترین حقوق انسانی ،خطرناک است.
آن زمان است وظایف سازمانهای حقوق بشر سنگین میشود و کسی که در این راه گام بر
میدارد ،سرنوشتی بهتر از نسرین ستوده ،عبدالفتاح سلطانی و محمد صدیق کبودوند و امثال
نخواهد داشت.
آرشﯿوﮐﺎﻣﻞﺑرنﺎﻣههﺎwww.radiobahai.ca : هایدلبرگ ،آلمان فدرال ۱۵دسامبر ۲۰۱۳
25 آدرسايﻤﯿﻞvancouverbahairadio@yahoo.ca : dr.g.moradi41@gmail.com
ﭘﺨﺶهﻤﺰﻣﺎنﺑرنﺎﻣهدروبسﺎيﺖwww.RJ1200.com :