Page 30 - Shahrvand BC No.1268
P. 30
و در مقابل مادر مهربان و یاری رسان و گشاده رویش را میستاید. ادبیات/گفتوگو 30
شاید برای روشنتر شدن این بحث م یبایست مقایسهای صورت گیرد
با زندگی و اشعار پروین اعتصامی شاعر پرآوازه که میتوان حدس زد متن سخنرانی محمد محمدعلی 30
اغلب اوقات ،زن بودن خود را نادیده گرفته است .م یدانیم که از زن
گفتن و با نگاه زنانه دیدن و سرودن دوتاست .فروغ از نظر روحی فروغ کیست و فروغ چیست . . .
– روانی چنان شجاع است که به صراحت میگوید . . .من تسلیم
سانسورهای پنهان و آن پنهان کار یهای دیگر شاعران نمیشوم . . . خود او . . .پدرش ،سرهنگ فرخزاد ،مردی مستبد بود که به شعر و تقدیم به زنده یاد استاد علیاکبر اکبری
زندگی آزاد در روح و روان او نهادینه شده است .هرچند روح و روانش موسیقی هم علاقه داشته است ،واین تضاد در ذهن او نطفهی یک که مرا با شعر فروغ آشنا کرد ()۱
از دست اطرافیان زخم خورده است هرگز خود را «جنس دوم» و از پرسش اساسی را جا م یگذارد .اما هنوز پاسخی برای آن نم ییابد.
فروغ حوالی ملی شدن صنعت نفت ( )۱۳۲۹در ۱۶سالگی با پرویز سال مکیو تسیب /شماره - 1268جمعه 15رذآ 1392
هیچ مردی کمتر نمیداند. شاپور ،نویسنده و طنزپرداز ازدواج م یکند .و پس از سه چهار سال
زندگی مشترک پاسخ خود را مییابد و بعد به دلیل سرودن اشعار
فروغ در قاره اسطوره خود یک اسطوره است :فروغ هرگز زن ب یپروای عشقی در مجموعههای «اسیر» و «دیوار» و زندگی شاعرانه
را در اسطورههای ایرانی – سامی به صورت اثیری یا لکاته ندید .او پرمشغله طلاق داده میشود و طبق قوانین از نگهداری تنها فرزندش
زن را ،خود را همدست اهریمن و اهورا نم یپنداشت .مجادلهی ابدی (کامیار) محروم میشود .او در سال ۱۳۳۶پس از انتشار مجموعه
ازلی سیاه و سفید ،نور و ظلمت را به صورت مطلق قبول نداشت. اشعار «عصیان» در ۲۳سالگی به شهرت میرسد ،اما شهرت همراه
فروغ برای اولین بار به عنوان یک شخصیت زنانه ،یک زن واقعی ،خود محبوبیت از راه نمیرسد و پس از آشنایی با ابراهیم گلستان ()۱۳۳۷
را میانهی دو طیف نور و ظلمت ،سیاه و سفید قرار داد و یک طیف داستان نویس و فیلمساز مشهور به سینما علاقمند میشود و پس
خاکستری را بوجود آورد و پیشگام این نوع نگاه متجد ِد واقعگرایانه از سفر به انگلستان ( )۱۳۳۸در فیلم مستند «خواستگاری» به
در ایران و خاورمیانه و حتی آسیا شناخته شد .او از زن شرقی، تهی هکنندگی مؤسسه فیلم کانادا ،بازی م یکند .از دیگر فعالیتهای
تصویری متفاوت با گذشته به جامعهی مرد سالا ِر زن تحقیرکن ارائه سینمایی فروغ در تاریخهای معین م یگذرم و در یک کلام م یگویم
داد و پیروان فراوانی طی پنجاه سال گذشته یافت .فروغ از افسان هها او در قاره تاریخ به رغم تمام موفقیتها یک سرخورده ،از مناسبات
و اسطورهها آن چیزی را میدید که شاعران مرد و زن با نگاه مردانه پوسیده عصر خویش است .در آن روزگار به رغم شهرت نسبی ،او
نمیدیدند .جهان فروغ برخلاف شاعران پیش از او ،شفاف و دور از به هر کجا م یرود ،برخی وابستگان فکری به سنت و تحجر او را به
رمز و رازهای آسمانی و ماوراء طبیعی بود .از این رو برخی از منتقدان چشم یک هرزهنویس و حتی هرزهگرد نگاه م یکنند .پس از وقایع
شعر او را مدرن ،اما کفرآمیز میدانند .فروغ هرگز در هالههای تقدس ۱۵خرداد ۱۳۴۲مدتی به سفر م یرود و از چند کشور اروپایی دیدن
به سر نم یبرد .هیچ قداست الهی برای کسی قائل نبود .ظلالله و
خدایگان برای او معنا نداشت .شعراو در آسما نها ،دنبال لحظات م یکند و با نگاهی روش نتر از پیش به ایران باز م یگردد.
رومانتی کگونه و طلسم سنتها گرفتار نبود .در قاره اسطوره ،فروغ
برخلاف نیما ،شاملو ،کسرایی ،اخوان ثالث که گاه ُملهم از اسطوره فروغ در قاره نوعیت یک ستاره درخشان است :و . . .شانههای فروغ جهانی است با پنج قاره درون و بیرون و آن پنج قاره عبارتند از: In touch with Iranian diversity
و افسانههای ایرانی و قصهها و داستانهای شاهنامه فردوسی ذوق تو /قبلهگاه دیدگا ِن پُر نیاز من /شانههای توُ /مهر سنگ ِی نماز من... قاره تاریخ ،قاره نوعیت ،قاره روح و روان ،قاره اسطوره و قاره قومیت
آزمایی کردند و به نوعی در تأیید آن سخن گفتهاند ،فروغ اسطوره فروغ پیش از آن که زنی باشد جانبدا ِر حقوق زنان ،یک انساندوست Vol. 21 / No. 1268 - Friday, Dec. 6, 2013
سامی یا افسانههای توراتی و انجیلی را با دیدی انتقادی مینگریست. است .آرزوی فروغ آزادی زنان و تساوی حقوق آنان با مردان است .در و ملیت ()۲
او برخلاف دیگر روشنفکران ایرانی که خود را گاه ناجی و پیامبر و مصاحبهای میگوید . . .من به رن جهایی که خواهرانم در این مملکت قاره تاریخ :حامل پرسشهای ویژه دورانهای تاریخی است که
رهبر سیاسی و اجتماعی م یپنداشتند ،یا مردم به آنان چنین القاء در اثر ب یعدالتی مردان م یبرند ،کاملًا واقفم و نیمی از هنرم را برای انسان در آن به دنیا میآید و عشق م یورزد و میبالد و سرانجام ،نه به
م یکر دند که چنین وظیفهای دارند ،هیچگاه در این نقش ظاهر تجسم دردها و آلام آنان به کار م یبرم .آرزوی من ایجاد محیطی معنای از پیش تعیین شده ،م یمیرد .این قاره در تاریخی معین ناظر
نشد .او در شعر هیچ رسالتی برای خود قائل نبود جز نشان دادن مساعد برای فعالیتهای علمی و هنری و اجتماعی زنان است . . .در به زمان وقوع یک حادثه ،نسبت به مبدائی معین برحسب روز و ماه و
واقعیتهای جسم و روح خودش ،به عنوان یک زن واقعی امروزی. قاره نوعیت ،انسا ندوستی و نو عپرستی او تا جایی است که در سال سال ،شامل مشاهدهی جدالهای طبقاتی ،تشکیل نهادهای سیاسی
صادق هدایت و فروغ فرخزاد جزو پیشگامان عرصه روشنفکری و ۱۳۴۱به آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز م یرود و فیلمی مستند
روشنگری ایران هستند که در رفتار خویش نیز ،نقش پیامبر و راهبر از زندگی فلاکتبار آنان میسازد ( )۴و پسری (حسین منصوری) را حاکم و محکوم ،وضع قوانین گروهها ،موفقیتها و شکستها و . . .
را پس زدند و از قضا بیشترین تغییرات و تحوالات فکری را هم به فرزن دخواندگی م یپذیرد و تا زنده است او را تحت حمایت مادی و قاره نوعیت :حامل پرسشهای تاریخ،در ارتباط با صفات جهانشمول
در جامعه بوجود آوردند .فروغ تمام کلان روایتها را انکار میکرد. معنوی خود م یگیرد .در قاره نوعیت ،فروغ در پی فردیتی است که انسان است .عناصری چون نوع زندگی و مرگ ،چگونه زیستن در
در شعر «به علی گفت مادرش روزی» به پریها اشاره م یکند که قادرش میسازد از خرد خویش به عنوان یک زن روایت تازهای بدهد. جهان زنان و مردان و تفکیک جنیس تهای یکسان انسانها از جمله
فروغ زنی شهرنشین است و به دنیای نو و عصر تجدد تعلق دارد .فروغ
زمینهای فولکلوریک دارد. بی آن که ادعای مبارزات سیاسی و آزادیخواهانه و برابریطلبانه از نوعپرستی و صفات نوعپروری یا بروز صفات ضدبشری و . . .
فروغ در قاره قومیت و ملیت گویی شاعری جهان وطن است: نوع فمینیستی داشته باشد ،بی هیچ شعاری و فقط با اشعارش چنان قاره روح و روان :حامل پرس شهایی درباره قوای ذهنی معطوف
فروغ طبق شناسنامه ،یک ایران ِی فارسی زبان است .در تهران خشم همنوعان مردسالار و زنان وابسته به سنت مردسالاری عصر به هوش ،حافظه و عاطفه و استعداد و کیفیت رفتار هر شخص و
متولد شده ،در محلههای قدیمی این شهر پرورش یافته و حتی از خویش را برم یانگیزد که هنوزا هنوز ،نوع تفکر ساختارشکنان هاش رویارویی با آن خو ِد پنها ِن در خود با نخستین دیگری ،چون پدر و
میدان محمدیه به عنوان محل اعدام نام برده است .اما او شیفتهی برجسم خویش در فرهنگ ایرانی یک تابوست .فروغ ستارهای مادر و جهان ناخودآگاه ،تابوها ،غریزهها ،سانسورهای آشکار و پنهان،
فرهنگهای مدرن غربی است که گاه به طور ناخودآگاه در اشعارش درخشان و ب یبدیل است در طرح توازن بالاتنه و پایینتنه انسانی. دلبخواه و به اجبار که اغلب کم و بیش دچارش هستیم و طرفه آن
نمود پیدا م یکند .او منتقد بزرگ قومیت و ملیت خود است .اگر فروغ بار سنگین را در شناخت تن ،در شعر عاشقانهی ایران بر دوش
در اشعارش به بهشت م یرود سیب م یچیند ،نه گندم .پیامبری کشید .شعر او شعر دفاع از جسم و جان است .احترام به جسم و که فروغ دچارش نبود.
که اشاره م یکند مسیح است .او زنگ پایان انواع قصههای لیلی و ستایش تن را او آبرو بخشید .حرکت فروغ در این زمینه ،خلاف ذهن قاره اسطوره :حامل پرس شهایی از مبداء و مقص ِد انسان ،باور داشت
مجنونی را اعلام م یکند .او مریم باکره را قبول ندارد .او بر زاهدان بیمار جامعه و اخلاق حاکم حتی در عصر محمدرضا شاه بود .از نظر قصهها و افسانهها و روایاتی از دوران باستان ،و وقایع قدسی ،ه مچنین
ظاهرپرست میتازد .فروغ از اسطورهی ایرانی سود برده است ،اما نه او بیان ادیبانهی فعل جنسی ،نه هرزهگویی و هرزهنویسی بلکه جزیی آرزوهای شخصی و قومی و ترسها ،انسانهای نوعی و نمادین ،تصاویر
برای اثبات هویت و ملیت ایرانی خود ،بلکه به صراحت برای غنای جدای یناپذیر از زندگی واقعی بود .او به عنوان یک زن هرگز بیزار از
شعر خود بهره م یگیرد و ضمن باز آفرین یها و نوآوریها ،آشنازدایی جسم خویش نیست – که حتی به آن میبالد .آن را هرچه شکوفاتر بهشتی و دوزخی و چگونه دیدن نحوهی عمل خدایان و . . .
م یکند .او سعی دارد یک شاعر متفکر جهانی باشد تا یک شاعر وطن م یخواهد و دیگران را به اندیشه درباره آن فرا م یخواند .فروغ به پنجمین قاره ،قاره قومیت و ملیت :حامل بیان اشتراکات گروهی
دوست و قوم پرست .فروغ از فرهنگ کهن ایرانی فقط از آناهیتا، کشف تن برم یخیزد تا جایی که صاحب ُمطل ِق جسم خود میشود و از مردم در تاریخ یک حوزه جغرافیایی ،زبان و آداب و رسوم که مایه
ایزدبانوی آ بها و سرچشمهها و اقیانوسهای کیهانی نام م یبرد .البته اجازه نم یدهد هیچ کس بیاجازه و رضایت او آن را از آن خود کند. پیوندها و اتحادهای بین آنان را بازگو م یکند و میراثهای فرهنگی
به ستاره زهره عشق م یورزد ،چون گفتهاند ،زهره خدای عشق است. فروغ در این نوع اشعار چالشی بزرگ بر علیه مناسبات آشکار و پنهان که انسان در خودآگاه و ناخودآگاه خویش به دلیل تولد و رشد در
نتیجه آن که ،فروغ در پنج قاره جسم و جان و پیرامون خود ،بیآن که جامعه و اجتماعات زن و مرد ایجاد م یکند .جهان شعر فروغ در قاره
بخواهد خود را یک ایرانی بشناساند ،یک ترقیخواه ایرانی بود .عصاره نوعیت گرفتار روزمرگی و کلیشههای ادبیات کهن نیست .در کانون سرزمینی معین ،شهری مشخص با خود حمل میکند و . . .
سا لها مبارزه تجدد خواهانهی زن و مرد این مرز و بوم بود .بی آن اشعار او مسائل فردی و هستی شناختی و روزمره به هم گره خورده فروغ در قاره تاریخ یک جفا پیشه و جفا دیده است :فروغ در
که بخواهد اسطورهای را بزرگ و کوچک کند ،خود یک اسطوره بود. است تا او به عنوان یک هنرمند مردمی بتواند برای هستی زنانه و پر این قاره ،متولد ،۱۳۱۳در اوج گفتمان مدرن و آمرانه رضاشاهی و
یک سال پیش از کشف حجاب ۱۳۱۴به دنیا میآید .هنگام تبعید
رنج خود معنایی تازه ارایه کند. رضاشاه از کشور به دبستان میرو د .در دبیرستان درباره گفتمان
فروغ در قاره روح و روان مبارزی زخم خورده ،اما سرپاست: عصر روشنگری جنبش مشروطه مطالبی م یخواند و م یشنود .در
فروغ بی اغراق یکی از باهوشترین و مقاومترین و مبارزترین زنان طول دوره کشمکشهای محمدرضا شاه و دکتر محمد مصدق و دیگر
تاریخ چندهزار ساله ایران است .استعداد فکری و روانی او در شعر و نقشآفرینان عرصه سیاست از دور شاهد جدالهای سیاسی حزب
فهم تصویر و سینما و کیفیت رفتاری او با اطرافیانش تا جایی است که توده و جبهه ملی و دیگر احزاب چپ و راست م یشود .به گفته
همگان گفتهاند . . .نگاه او بر پایه نگاه رئالیستی استوار بوده است از
جهان .این دستاورد کمی نیست برای یک زن شرقی .او در رویارویی
با آ ِن خو ِد پنها ِن در خود ،بسیار ب یپروا ودر عین حال صادق و راستگو
بوده است .م یگویند . . .چنان روح و روان او زلال و بی شیله پیله
بود که گویی م یتوانستی قلب طپندهی او را ببینی و آن چه در مغزش
میگذرد بشنوی .او در نامهای از پدر نظامی و مستبد خود به وضوح
انتقاد م یکند که چرا جزو کودتاگران علیه دکتر مصدق بوده است؟
شاید برای روشنتر شدن این بحث م یبایست مقایسهای صورت گیرد
با زندگی و اشعار پروین اعتصامی شاعر پرآوازه که میتوان حدس زد متن سخنرانی محمد محمدعلی 30
اغلب اوقات ،زن بودن خود را نادیده گرفته است .م یدانیم که از زن
گفتن و با نگاه زنانه دیدن و سرودن دوتاست .فروغ از نظر روحی فروغ کیست و فروغ چیست . . .
– روانی چنان شجاع است که به صراحت میگوید . . .من تسلیم
سانسورهای پنهان و آن پنهان کار یهای دیگر شاعران نمیشوم . . . خود او . . .پدرش ،سرهنگ فرخزاد ،مردی مستبد بود که به شعر و تقدیم به زنده یاد استاد علیاکبر اکبری
زندگی آزاد در روح و روان او نهادینه شده است .هرچند روح و روانش موسیقی هم علاقه داشته است ،واین تضاد در ذهن او نطفهی یک که مرا با شعر فروغ آشنا کرد ()۱
از دست اطرافیان زخم خورده است هرگز خود را «جنس دوم» و از پرسش اساسی را جا م یگذارد .اما هنوز پاسخی برای آن نم ییابد.
فروغ حوالی ملی شدن صنعت نفت ( )۱۳۲۹در ۱۶سالگی با پرویز سال مکیو تسیب /شماره - 1268جمعه 15رذآ 1392
هیچ مردی کمتر نمیداند. شاپور ،نویسنده و طنزپرداز ازدواج م یکند .و پس از سه چهار سال
زندگی مشترک پاسخ خود را مییابد و بعد به دلیل سرودن اشعار
فروغ در قاره اسطوره خود یک اسطوره است :فروغ هرگز زن ب یپروای عشقی در مجموعههای «اسیر» و «دیوار» و زندگی شاعرانه
را در اسطورههای ایرانی – سامی به صورت اثیری یا لکاته ندید .او پرمشغله طلاق داده میشود و طبق قوانین از نگهداری تنها فرزندش
زن را ،خود را همدست اهریمن و اهورا نم یپنداشت .مجادلهی ابدی (کامیار) محروم میشود .او در سال ۱۳۳۶پس از انتشار مجموعه
ازلی سیاه و سفید ،نور و ظلمت را به صورت مطلق قبول نداشت. اشعار «عصیان» در ۲۳سالگی به شهرت میرسد ،اما شهرت همراه
فروغ برای اولین بار به عنوان یک شخصیت زنانه ،یک زن واقعی ،خود محبوبیت از راه نمیرسد و پس از آشنایی با ابراهیم گلستان ()۱۳۳۷
را میانهی دو طیف نور و ظلمت ،سیاه و سفید قرار داد و یک طیف داستان نویس و فیلمساز مشهور به سینما علاقمند میشود و پس
خاکستری را بوجود آورد و پیشگام این نوع نگاه متجد ِد واقعگرایانه از سفر به انگلستان ( )۱۳۳۸در فیلم مستند «خواستگاری» به
در ایران و خاورمیانه و حتی آسیا شناخته شد .او از زن شرقی، تهی هکنندگی مؤسسه فیلم کانادا ،بازی م یکند .از دیگر فعالیتهای
تصویری متفاوت با گذشته به جامعهی مرد سالا ِر زن تحقیرکن ارائه سینمایی فروغ در تاریخهای معین م یگذرم و در یک کلام م یگویم
داد و پیروان فراوانی طی پنجاه سال گذشته یافت .فروغ از افسان هها او در قاره تاریخ به رغم تمام موفقیتها یک سرخورده ،از مناسبات
و اسطورهها آن چیزی را میدید که شاعران مرد و زن با نگاه مردانه پوسیده عصر خویش است .در آن روزگار به رغم شهرت نسبی ،او
نمیدیدند .جهان فروغ برخلاف شاعران پیش از او ،شفاف و دور از به هر کجا م یرود ،برخی وابستگان فکری به سنت و تحجر او را به
رمز و رازهای آسمانی و ماوراء طبیعی بود .از این رو برخی از منتقدان چشم یک هرزهنویس و حتی هرزهگرد نگاه م یکنند .پس از وقایع
شعر او را مدرن ،اما کفرآمیز میدانند .فروغ هرگز در هالههای تقدس ۱۵خرداد ۱۳۴۲مدتی به سفر م یرود و از چند کشور اروپایی دیدن
به سر نم یبرد .هیچ قداست الهی برای کسی قائل نبود .ظلالله و
خدایگان برای او معنا نداشت .شعراو در آسما نها ،دنبال لحظات م یکند و با نگاهی روش نتر از پیش به ایران باز م یگردد.
رومانتی کگونه و طلسم سنتها گرفتار نبود .در قاره اسطوره ،فروغ
برخلاف نیما ،شاملو ،کسرایی ،اخوان ثالث که گاه ُملهم از اسطوره فروغ در قاره نوعیت یک ستاره درخشان است :و . . .شانههای فروغ جهانی است با پنج قاره درون و بیرون و آن پنج قاره عبارتند از: In touch with Iranian diversity
و افسانههای ایرانی و قصهها و داستانهای شاهنامه فردوسی ذوق تو /قبلهگاه دیدگا ِن پُر نیاز من /شانههای توُ /مهر سنگ ِی نماز من... قاره تاریخ ،قاره نوعیت ،قاره روح و روان ،قاره اسطوره و قاره قومیت
آزمایی کردند و به نوعی در تأیید آن سخن گفتهاند ،فروغ اسطوره فروغ پیش از آن که زنی باشد جانبدا ِر حقوق زنان ،یک انساندوست Vol. 21 / No. 1268 - Friday, Dec. 6, 2013
سامی یا افسانههای توراتی و انجیلی را با دیدی انتقادی مینگریست. است .آرزوی فروغ آزادی زنان و تساوی حقوق آنان با مردان است .در و ملیت ()۲
او برخلاف دیگر روشنفکران ایرانی که خود را گاه ناجی و پیامبر و مصاحبهای میگوید . . .من به رن جهایی که خواهرانم در این مملکت قاره تاریخ :حامل پرسشهای ویژه دورانهای تاریخی است که
رهبر سیاسی و اجتماعی م یپنداشتند ،یا مردم به آنان چنین القاء در اثر ب یعدالتی مردان م یبرند ،کاملًا واقفم و نیمی از هنرم را برای انسان در آن به دنیا میآید و عشق م یورزد و میبالد و سرانجام ،نه به
م یکر دند که چنین وظیفهای دارند ،هیچگاه در این نقش ظاهر تجسم دردها و آلام آنان به کار م یبرم .آرزوی من ایجاد محیطی معنای از پیش تعیین شده ،م یمیرد .این قاره در تاریخی معین ناظر
نشد .او در شعر هیچ رسالتی برای خود قائل نبود جز نشان دادن مساعد برای فعالیتهای علمی و هنری و اجتماعی زنان است . . .در به زمان وقوع یک حادثه ،نسبت به مبدائی معین برحسب روز و ماه و
واقعیتهای جسم و روح خودش ،به عنوان یک زن واقعی امروزی. قاره نوعیت ،انسا ندوستی و نو عپرستی او تا جایی است که در سال سال ،شامل مشاهدهی جدالهای طبقاتی ،تشکیل نهادهای سیاسی
صادق هدایت و فروغ فرخزاد جزو پیشگامان عرصه روشنفکری و ۱۳۴۱به آسایشگاه جذامیان بابا باغی تبریز م یرود و فیلمی مستند
روشنگری ایران هستند که در رفتار خویش نیز ،نقش پیامبر و راهبر از زندگی فلاکتبار آنان میسازد ( )۴و پسری (حسین منصوری) را حاکم و محکوم ،وضع قوانین گروهها ،موفقیتها و شکستها و . . .
را پس زدند و از قضا بیشترین تغییرات و تحوالات فکری را هم به فرزن دخواندگی م یپذیرد و تا زنده است او را تحت حمایت مادی و قاره نوعیت :حامل پرسشهای تاریخ،در ارتباط با صفات جهانشمول
در جامعه بوجود آوردند .فروغ تمام کلان روایتها را انکار میکرد. معنوی خود م یگیرد .در قاره نوعیت ،فروغ در پی فردیتی است که انسان است .عناصری چون نوع زندگی و مرگ ،چگونه زیستن در
در شعر «به علی گفت مادرش روزی» به پریها اشاره م یکند که قادرش میسازد از خرد خویش به عنوان یک زن روایت تازهای بدهد. جهان زنان و مردان و تفکیک جنیس تهای یکسان انسانها از جمله
فروغ زنی شهرنشین است و به دنیای نو و عصر تجدد تعلق دارد .فروغ
زمینهای فولکلوریک دارد. بی آن که ادعای مبارزات سیاسی و آزادیخواهانه و برابریطلبانه از نوعپرستی و صفات نوعپروری یا بروز صفات ضدبشری و . . .
فروغ در قاره قومیت و ملیت گویی شاعری جهان وطن است: نوع فمینیستی داشته باشد ،بی هیچ شعاری و فقط با اشعارش چنان قاره روح و روان :حامل پرس شهایی درباره قوای ذهنی معطوف
فروغ طبق شناسنامه ،یک ایران ِی فارسی زبان است .در تهران خشم همنوعان مردسالار و زنان وابسته به سنت مردسالاری عصر به هوش ،حافظه و عاطفه و استعداد و کیفیت رفتار هر شخص و
متولد شده ،در محلههای قدیمی این شهر پرورش یافته و حتی از خویش را برم یانگیزد که هنوزا هنوز ،نوع تفکر ساختارشکنان هاش رویارویی با آن خو ِد پنها ِن در خود با نخستین دیگری ،چون پدر و
میدان محمدیه به عنوان محل اعدام نام برده است .اما او شیفتهی برجسم خویش در فرهنگ ایرانی یک تابوست .فروغ ستارهای مادر و جهان ناخودآگاه ،تابوها ،غریزهها ،سانسورهای آشکار و پنهان،
فرهنگهای مدرن غربی است که گاه به طور ناخودآگاه در اشعارش درخشان و ب یبدیل است در طرح توازن بالاتنه و پایینتنه انسانی. دلبخواه و به اجبار که اغلب کم و بیش دچارش هستیم و طرفه آن
نمود پیدا م یکند .او منتقد بزرگ قومیت و ملیت خود است .اگر فروغ بار سنگین را در شناخت تن ،در شعر عاشقانهی ایران بر دوش
در اشعارش به بهشت م یرود سیب م یچیند ،نه گندم .پیامبری کشید .شعر او شعر دفاع از جسم و جان است .احترام به جسم و که فروغ دچارش نبود.
که اشاره م یکند مسیح است .او زنگ پایان انواع قصههای لیلی و ستایش تن را او آبرو بخشید .حرکت فروغ در این زمینه ،خلاف ذهن قاره اسطوره :حامل پرس شهایی از مبداء و مقص ِد انسان ،باور داشت
مجنونی را اعلام م یکند .او مریم باکره را قبول ندارد .او بر زاهدان بیمار جامعه و اخلاق حاکم حتی در عصر محمدرضا شاه بود .از نظر قصهها و افسانهها و روایاتی از دوران باستان ،و وقایع قدسی ،ه مچنین
ظاهرپرست میتازد .فروغ از اسطورهی ایرانی سود برده است ،اما نه او بیان ادیبانهی فعل جنسی ،نه هرزهگویی و هرزهنویسی بلکه جزیی آرزوهای شخصی و قومی و ترسها ،انسانهای نوعی و نمادین ،تصاویر
برای اثبات هویت و ملیت ایرانی خود ،بلکه به صراحت برای غنای جدای یناپذیر از زندگی واقعی بود .او به عنوان یک زن هرگز بیزار از
شعر خود بهره م یگیرد و ضمن باز آفرین یها و نوآوریها ،آشنازدایی جسم خویش نیست – که حتی به آن میبالد .آن را هرچه شکوفاتر بهشتی و دوزخی و چگونه دیدن نحوهی عمل خدایان و . . .
م یکند .او سعی دارد یک شاعر متفکر جهانی باشد تا یک شاعر وطن م یخواهد و دیگران را به اندیشه درباره آن فرا م یخواند .فروغ به پنجمین قاره ،قاره قومیت و ملیت :حامل بیان اشتراکات گروهی
دوست و قوم پرست .فروغ از فرهنگ کهن ایرانی فقط از آناهیتا، کشف تن برم یخیزد تا جایی که صاحب ُمطل ِق جسم خود میشود و از مردم در تاریخ یک حوزه جغرافیایی ،زبان و آداب و رسوم که مایه
ایزدبانوی آ بها و سرچشمهها و اقیانوسهای کیهانی نام م یبرد .البته اجازه نم یدهد هیچ کس بیاجازه و رضایت او آن را از آن خود کند. پیوندها و اتحادهای بین آنان را بازگو م یکند و میراثهای فرهنگی
به ستاره زهره عشق م یورزد ،چون گفتهاند ،زهره خدای عشق است. فروغ در این نوع اشعار چالشی بزرگ بر علیه مناسبات آشکار و پنهان که انسان در خودآگاه و ناخودآگاه خویش به دلیل تولد و رشد در
نتیجه آن که ،فروغ در پنج قاره جسم و جان و پیرامون خود ،بیآن که جامعه و اجتماعات زن و مرد ایجاد م یکند .جهان شعر فروغ در قاره
بخواهد خود را یک ایرانی بشناساند ،یک ترقیخواه ایرانی بود .عصاره نوعیت گرفتار روزمرگی و کلیشههای ادبیات کهن نیست .در کانون سرزمینی معین ،شهری مشخص با خود حمل میکند و . . .
سا لها مبارزه تجدد خواهانهی زن و مرد این مرز و بوم بود .بی آن اشعار او مسائل فردی و هستی شناختی و روزمره به هم گره خورده فروغ در قاره تاریخ یک جفا پیشه و جفا دیده است :فروغ در
که بخواهد اسطورهای را بزرگ و کوچک کند ،خود یک اسطوره بود. است تا او به عنوان یک هنرمند مردمی بتواند برای هستی زنانه و پر این قاره ،متولد ،۱۳۱۳در اوج گفتمان مدرن و آمرانه رضاشاهی و
یک سال پیش از کشف حجاب ۱۳۱۴به دنیا میآید .هنگام تبعید
رنج خود معنایی تازه ارایه کند. رضاشاه از کشور به دبستان میرو د .در دبیرستان درباره گفتمان
فروغ در قاره روح و روان مبارزی زخم خورده ،اما سرپاست: عصر روشنگری جنبش مشروطه مطالبی م یخواند و م یشنود .در
فروغ بی اغراق یکی از باهوشترین و مقاومترین و مبارزترین زنان طول دوره کشمکشهای محمدرضا شاه و دکتر محمد مصدق و دیگر
تاریخ چندهزار ساله ایران است .استعداد فکری و روانی او در شعر و نقشآفرینان عرصه سیاست از دور شاهد جدالهای سیاسی حزب
فهم تصویر و سینما و کیفیت رفتاری او با اطرافیانش تا جایی است که توده و جبهه ملی و دیگر احزاب چپ و راست م یشود .به گفته
همگان گفتهاند . . .نگاه او بر پایه نگاه رئالیستی استوار بوده است از
جهان .این دستاورد کمی نیست برای یک زن شرقی .او در رویارویی
با آ ِن خو ِد پنها ِن در خود ،بسیار ب یپروا ودر عین حال صادق و راستگو
بوده است .م یگویند . . .چنان روح و روان او زلال و بی شیله پیله
بود که گویی م یتوانستی قلب طپندهی او را ببینی و آن چه در مغزش
میگذرد بشنوی .او در نامهای از پدر نظامی و مستبد خود به وضوح
انتقاد م یکند که چرا جزو کودتاگران علیه دکتر مصدق بوده است؟