Page 26 - Shahrvand BC No. 1266
P. 26
ادبیات/شعر 26
شش شعر از طیبه حسینزاده
۳ طیبه حسینزاده ،شاعر است و متولد ۹اردیبهشت ،۱۳۶۳در گز سال مکیوست یب /شماره - 1266جمعه 1رذآ 1392
استان خراسان .مدرک کارشناسی خود در رشته ادبیات فارسی را از
دستی كه هی چوقت
روی شانۀ من نبوده است دانشگاه فردوسی مشهد دریافت کرده و از جمله کتا بهای اوست:
جهان را در من بیدار میكند "این فقط یک روایت گیج است ،"...غزل و شعر آزاد ،۱۳۹۰ ،نشر
وقتی رنگی كه از من رفته به ر گها برنمیگردد
سخ نگستر ،مشهد
نگران پرندهای میشوم "اصراری که نمیدانی" ،شعر آزاد ،۱۳۹۲ ،نشر بوتیمار ،تهران.
كه روی لولای در لانه كرده است
خستهام از خوابی
كه وقتی از آن بلند م یشوم
دس تهایم را روی شانههای خودم گذاشت هام.
فروردین ۸۹
ویار کلمه کرده است ۴
ویار؟ این حال خوب را
و یار
«ای یگان هترین یار» كه همۀ را هروها ،همۀ اتاقها را گرفته است
من دس تهای تو را پس م یدهم
تو رنگ موهایم را به من برگردان از دس تهای قلا بشدۀ تو برداشتم In touch with Iranian diversity
۱۴تیر۹۰ هیچ چشماندازی
آن طرف دیوار
به پاگذاشتن روی شان ههای تو نمیارزد
۶ باید پلكانی بسازم با نرد ههایی فولادی به اندرون یها
و چش مهای سوختهام را در حلق ههای آن بكارم
جهان ازینی که كه وقتی بیدار میشویم
هست آفتاب از گرمی رن گها بتابد ۱
نیست نه از روزنههای ترسناك…
م یشود دستهای مرا بگیری ببین از من كنده شد
آدامسی كه به كف خیابان چسبیده بود
که وصل ممکن است گنجشكهای توی پیراهنت
و تایرها را به آغوش میكشید
جایی میان مویرگهای قط عشده خودش را باخته باشد تكهتكههای مرا تسبیح راننده به گردنش پیچیده بود
و شا لگردن مسافر بغلی افتاده بود روی پای
جلوی جهان را نگیر به پشت با مها Vol. 21 / No. 1266 - Friday, Nov. 22, 2013
بغ لدست یاش…
بگذار از چش مهای ما بریزد م یبرند. ما داشتیم چپ میكردیم
تیر۸۸
از ر گهای گردنمان برود مرداد۸۹
از این شکل راه راه ،گرسنه نماند ۵
چه م یشود بود
حادثهای هستیم هی چجور نمیتوانم بفهمم ۲
هوس خرمالو وسط تابستان
که پیشبین یهای دور چه معنایی م یتواند داشته باشد
نم یخواهد و چای که با همۀ داغیاش چه حسی م یتوانی داشته باشی
میچسبد
که در حلقههای دود نیم هشب به شعری كه
نه مثل آدامسی که گوشۀ این پی شدستی چینی
تخدیر... نه مثل کفتری که به سایۀ پنجره جز رنگی از دلهره كه یك سطر در میان می پرد
نه مثل جنینی که به...
دستهای مرا بگیری كشفی نداشته باشد
نمیشود چه حسی م یتوانم داشته باشم
یک جور دیگر بنویسم به سوزشی نمناك روی گلویم ،پشت پلكم
که قد نکشیده باشد از ر گها كه وقتی موهایم را به انگش تهایم م یپیچم
ادامه پیدا نکند از راه هیچجور نمیتوانم بفهمم م یپرد
جنین چه ربطی به خرمالو دارد
از بی راه چه حسی م یتواند داشته باشد زنی كه قبل از مرگ
و چرا انگش تهای من
از راه راه اینهمه بوی انگور م یدهند... از لای ههای صورتش بوسه برمیدارد.
۹شهریور۹۰ بهمن ۸۸ 26
شش شعر از طیبه حسینزاده
۳ طیبه حسینزاده ،شاعر است و متولد ۹اردیبهشت ،۱۳۶۳در گز سال مکیوست یب /شماره - 1266جمعه 1رذآ 1392
استان خراسان .مدرک کارشناسی خود در رشته ادبیات فارسی را از
دستی كه هی چوقت
روی شانۀ من نبوده است دانشگاه فردوسی مشهد دریافت کرده و از جمله کتا بهای اوست:
جهان را در من بیدار میكند "این فقط یک روایت گیج است ،"...غزل و شعر آزاد ،۱۳۹۰ ،نشر
وقتی رنگی كه از من رفته به ر گها برنمیگردد
سخ نگستر ،مشهد
نگران پرندهای میشوم "اصراری که نمیدانی" ،شعر آزاد ،۱۳۹۲ ،نشر بوتیمار ،تهران.
كه روی لولای در لانه كرده است
خستهام از خوابی
كه وقتی از آن بلند م یشوم
دس تهایم را روی شانههای خودم گذاشت هام.
فروردین ۸۹
ویار کلمه کرده است ۴
ویار؟ این حال خوب را
و یار
«ای یگان هترین یار» كه همۀ را هروها ،همۀ اتاقها را گرفته است
من دس تهای تو را پس م یدهم
تو رنگ موهایم را به من برگردان از دس تهای قلا بشدۀ تو برداشتم In touch with Iranian diversity
۱۴تیر۹۰ هیچ چشماندازی
آن طرف دیوار
به پاگذاشتن روی شان ههای تو نمیارزد
۶ باید پلكانی بسازم با نرد ههایی فولادی به اندرون یها
و چش مهای سوختهام را در حلق ههای آن بكارم
جهان ازینی که كه وقتی بیدار میشویم
هست آفتاب از گرمی رن گها بتابد ۱
نیست نه از روزنههای ترسناك…
م یشود دستهای مرا بگیری ببین از من كنده شد
آدامسی كه به كف خیابان چسبیده بود
که وصل ممکن است گنجشكهای توی پیراهنت
و تایرها را به آغوش میكشید
جایی میان مویرگهای قط عشده خودش را باخته باشد تكهتكههای مرا تسبیح راننده به گردنش پیچیده بود
و شا لگردن مسافر بغلی افتاده بود روی پای
جلوی جهان را نگیر به پشت با مها Vol. 21 / No. 1266 - Friday, Nov. 22, 2013
بغ لدست یاش…
بگذار از چش مهای ما بریزد م یبرند. ما داشتیم چپ میكردیم
تیر۸۸
از ر گهای گردنمان برود مرداد۸۹
از این شکل راه راه ،گرسنه نماند ۵
چه م یشود بود
حادثهای هستیم هی چجور نمیتوانم بفهمم ۲
هوس خرمالو وسط تابستان
که پیشبین یهای دور چه معنایی م یتواند داشته باشد
نم یخواهد و چای که با همۀ داغیاش چه حسی م یتوانی داشته باشی
میچسبد
که در حلقههای دود نیم هشب به شعری كه
نه مثل آدامسی که گوشۀ این پی شدستی چینی
تخدیر... نه مثل کفتری که به سایۀ پنجره جز رنگی از دلهره كه یك سطر در میان می پرد
نه مثل جنینی که به...
دستهای مرا بگیری كشفی نداشته باشد
نمیشود چه حسی م یتوانم داشته باشم
یک جور دیگر بنویسم به سوزشی نمناك روی گلویم ،پشت پلكم
که قد نکشیده باشد از ر گها كه وقتی موهایم را به انگش تهایم م یپیچم
ادامه پیدا نکند از راه هیچجور نمیتوانم بفهمم م یپرد
جنین چه ربطی به خرمالو دارد
از بی راه چه حسی م یتواند داشته باشد زنی كه قبل از مرگ
و چرا انگش تهای من
از راه راه اینهمه بوی انگور م یدهند... از لای ههای صورتش بوسه برمیدارد.
۹شهریور۹۰ بهمن ۸۸ 26