Page 22 - Shahrvand BC No. 1266
P. 22
که با نگاهی ذات گرایانه ،همواره و به طور ابدی خود را انقلابی و پرداختن به ضعف و بی پشتوانگی روشنفکران مدرن در کشور (و زنان 22سال مکیوست یب /شماره - 1266جمعه 1رذآ 1392
رادیکال می داند ـ این است که همیشه «آلترناتیوهای جهانی» را یافتن دلایل شکست های پیاپی آنان) ،آمدند و به رونویسی و ترجمه
(که ربط مستقیمی به ناهنجاری ها و چالش های تاریخمند جامعه ی کلیشه ای از تحلیل های ُمدروز چپ اروپایی یا روسی ،و تکرار خانم فریز به درستی و با شهامت به روش و نگرش خود و In touch with Iranian diversity 22
ما ندارد) معیاری قطعی برای شناخت چالش های درون کشورمان بدون اندیشه آن تحلیل ها ،پرداختند و سرانجام ،مدرنیسم ـ و بویژه همفکران اش نقد می کند و می گوید که ما وقتی «دولت
قرار می دهد .شاید به همین دلیل هم بوده است که مثلا در دوران رفاه» را نقد کردیم در واقع آب به آسیاب محافظه کارانی Vol. 21 / No. 1266 - Friday, Nov. 22, 2013
انقلاب ،۵۷به اشتباه« ،زن مدرن» را با توجه به «آلترناتیوهای جهانی فمینیسم ـ را در ایران مورد حمله قرار می دادند. ریختیم که دولت رفاه را قبول نداشتند و سبب پیروزی
چپ» ،مورد غضب و حذف قرار دادند .درحالی که اگر مثلا بدیل های امروز اغلب اندیشمندان غربی و فمینیست های آن دیار با توجه به آنها شدیم .نانسی فریز همچنین می گوید که ما وقتی
موجود در رابطه با «زن مدرن» را در درون جامعه ایران جستجو می نیازهای عاجل جامعه خود مانند هر انسان نیک اندیشی ،چالش ها و سرمایه داری دولتی را نقد کر دیم ،نوکر و کلفت سرمایه
کرد ،آن وقت می توانست به راحتی درک کند که چالش اصلی آن گرفتاریهای زندگی خود را بازشناسایی می کنند و مثلا می دانند یکی داری نئولیبرالیسمی که امروز حاکم است شده ایم .اکنون
دوره در جامعه ما (لااقل در حوزه حقوق زنان) مواجهه «زن مدرن با از چالش های اصلی شان میان دموکراسی مشارکتی با دموکراسی با استقبال از نقد خانم فریزر باید از چپ های افراط گرای
پارلمانی است ،و یا چالش میان اقتصاد سرمایه داری (که ایرانی پرسید آیا شما وقتی مبارزات مدنی و اصلاح طلبانه را
نیروهای سنتی» است. دولت تاحدودی باید آن را مهار کند) با اقتصاد نولیبرال خشن و در کشورتان نقد و نفی کردید و آن را مترادف با لیبرالیسم و
امروز هم چپ انقلابی ما ،همان اشتباه را البته با کلمات ُمد روز ،به افسارگسیخته است .حال همتایان ایرانی آنها (احتمالا برای این که نئولیبرالیسم معرفی کردید عملا آب به آسیاب دولت نهم و
خصوص واژه مصطلح و جهانی چپ گرایان (واژه «نولیبرالیسم»)، از مسائل روز دنیا عقب نمانند!!) ،همان چالش های کشورهای غربی دهم نرختید؟ گفتن ندارد که چالش اصلی موجود در جامعه
متأسفانه تکرار می کند .می دانیم که امروز فمینیسم در کشورهای را با ترجمه کردن به فارسی ،به این دیار تشنه تزریق می کنند و به ما بین «دموکراسی مشارکتی» و «دموکراسی پارلمانی» و یا
غربی دچار چالش ها و بحران های متفاوتی است که از چالش های این ترتیب مانند همان دوره انقلاب ،۵۷از شناخت و درک واقعی از بین «دولت رفاه» و «دولت کوچک شده» نیست بلکه یکی از
فمینیسم در جامعه ما فاصله دارد .اما آن بخش از چپ ایرانی باز هم چالش های زمخت و رنج آور جامعه ما غافل می مانند .از همین رو مهم ترین چالش های جامعه ما ـ که ریشه در یک قرن تاریخ مان
یک «بدیل جهانی و بیرونی» از فمینیسم را ،با فمینیسم موجود در باید از این بخش از روشنفکری ایرانی پرسید واقعا چالش اصلی در دارد ـ بین استبداد و دموکراسی است؛ و یک پله پایین تر و معاصرتر
جامعه مذهبی و مردسالار ما ،قیاس می کند و از درون آن ،محافظه جامعه امروز ما چیست؟ آیا چالش ما میان «سرمایه داری (که دولت از آن ،بین «ساختارهای انتصابی موجود» و «ساختارهای انتخابی»
کار ترین و مخرب ترین رویکرد را بیرون می کشد ،یعنی رویکردی که آن را مهار کند) با سرمایه داری افسارگسیخته» است؟ یا ما در ایران است .چالش اصلی و معاصر ما در ایران این است که «انتخابات»
جنبش کم بنیه ی زنان کشور را از درون تخریب و پاره ،پاره کند و برای چالش اصلی مان میان «استبداد /دموکراسی نیم بند» است؟ میان اساساَ با همان معیارهای «لیبرالیستی» و «سرمایه دارانه» هم آزاد
برخورد خشونت بار «بنیادگرایان مذهبی» ،مشروعیت دست و پا کند. «نهادهای انتخابی /انتصابی» است؟ میان «سنت /مدرنیته» است؟
امروز جنبش فمینیستی ایران اگر بخواهد بدون غلو کردن ،جایگاه میان «زن مدرن /نیروهای اقتدارگرا» است؟ و ...کدامیک؟ یا شاید نیست و...
واقعی خود را مشخص نماید ،اتفاقاَ به همان سبک و سیاق نانسی بنابراین اگر خواهران چپ اندیش ما که مانند اوایل انقلاب دنباله رو
فریزر ،باید ببیند در «جنبش دموکراسی خواهی مملکت خویش» مجموعه ای از این چالش ها؟ رفقای مردشان بودند و علیه منافع خودشان اقدام کردند احیاناَ تصور
چه جایگاهی دارد و چطور می تواند مسائل تبعیض آمیز جنسیتی ما برای آن که چالش ها و شکاف های عمده در هر جامعه ای را می کنند که از گذشته درس گرفته اند با تأسف باید گفت که به نظر
خود را به طور مستقل حل کند و در عین حال دوشادوش و همدست بشناسیم ،ناگزیریم که ابتدا ببینیم بدیل های ممکن (آلترناتیوهای نمی آید اینطور باشد .زیرا هنگامی که فقط اسامی و واژگان از سوی
جنبش دموکراسی خواهی مردمان اش باشد .فمینیسم موجود موجود) در همان جامعه چه می تواند باشد؟ در واقع این ایده آل رفقای مردشان عوض می شود نمی توانند به درستی درک کنند
ایرانی می تواند به همان سبک جسورانه ی نانسی فریزر ،رفتار کند رمانتیک که یک «آلترناتیو جهانی» وجود دارد و می توان با نگاهی که رویکرد ،همان رویکرد است فقط اسامی و واژگان عوض شده.
و عملکرد معاصر خود را به نقد بکشد .می تواند از خود بپرسد که تعمیم گرا ،آن را به همه کشورهای عالم تحمیل کرد ،بارها و بارها مثلا به جای امپریالیسم ،نئولیبرالیسم نشسته ،و به جای زن مدرن،
وقتی جنبش سبز به عنوان یک جنبش دموکراسی خواهی ،در کشور شکست خورده است ،بنابراین ،آلترناتیوها و بدیل های واقعا موجود فمینیسم جای گرفته است .آری رویکرد همان است و در مواجهه با
ما فرارویید چرا بخشی از همین چپ های انقلابی و فمینیست های را باید از درون چالش های عمده ی همان جامعه برگزید نه از دنیای چالش اصلی که در برابر زنان قرار دارد (یعنی محافظه کاران سنتی
چپگرای افراطی ،به جای آن که در کنار جنبش مردمان شان قرار بیرون گرته برداری کرد .مشکل تاریخی این بخش از چپ ایرانی ـ و مذهبی) ،انگار که قرار است این بار به بهانه نقد نئولیبرالیسم،
بگیرند ،به بهانه آن که «مسئله زنان» به طور مستقیم در این جنبش خدمتگذار «نومحافظه کاران اقتدارگرا و مذهبی» بشوند و علیه
عمومی ،اولویت نداشته ،در مقابل اش قرار گرفتند و خود را از حمایت فمینیسم که امروز در ایران نمادی برای برابری حقوق زنان است،
مسئولانه و ضروری از این جنبش دموکراتیک کنار کشیدند و به قول
خانم فریزر« ،کلفت» بی مزد و منت مخالفان خشن و محافظه کار قد علم کنند .
جنبش سبز شدند؟
این ها فقط بخشی از چالش های اصلی فمینیسم در ایران است این واکنش به دلیل ناامیدی است
که اتفاقاَ با شیوۀ نقد منصفانه ی خانم فریزر همراهی و انطباق رویکرد تندروانه و اتهام زنی به فمینیسم و جنبش زنان از
دارد .فحوای کلام نانسی فریزر (آن چه من از تحلیل ایشان می سوی بخشی از چپ های رادیکال و افراط گرا ،به نظر من
فهمم) این است که چگونه فمینیسم باید رویکردی اتخاذ کند که از سر نومیدی و سرخوردگی نسبت به این جنبش است زیرا
با همبستگی اجتماعی به نفع گسترش دموکراسی عمل کند .اگر در یک دهه اخیر ،به دلیل پتانسیل موجود در جنبش زنان و
این برداشت کلی از آراء خانم فریزر را بپذیریم پس باید ببینیم شکل گیری کمپین های مختلف ،این دسته از چپگرایان دل
جنبش فمینیستی زنان درون جامعه ما طی سالهای اخیر چگونه شان خوش بود که جنبش فمینیستی زنان شاید بتواند عامل
عمل کرده است .اتفاقا اگر بیطرف و منصفانه نگاه کنیم خواهیم انقلاب و براندازی نظم موجود شود و به جای جنبش پرولتاریا،
دید که رویکردهای چپ روانه ی درون جنبش زنان ،به بهانه های بنشیند! (همانطور که زمانی دل خوش داشتند که جنبش
مختلف همواره در برابر جنبش های دموکراسی خواهی (از جمله دانشجویی می تواند به جای پرولتاریا عامل رهایی بخش
در مقابل جنبش سبز) موضع منفی گرفته اند .مثلا بخش هایی از باشد) البته این اتفاق رخ نداد و دوستان چپ افراطی متوجه
رویکردهای چپ درون جنبش زنان در زمان اصلاحات ،به جای آن شدند که جنبش فمینیستی زنان کشورشان ،به مانند دیگر
که با همبستگی اجتماعی با دیگر گروه ها و نهادهای اجتماعی ،از جنبش های «واقعا موجود فمینیستی» در جهان ،یک جنبش
فرصت آن دوره استفاده ببرند و این روند را که به نفع دموکراسی مدنی برای تغییر و اصلاح نظم موجود به نفع زنان است و نه
بود تقویت کنند ،علیه آن ایستادند و ناخواسته به نفع محافظه یک جنبش انقلابی برای براندازی نظام های موجود .بنا به
کاران عمل کردند .در زمان جنبش سبز هم اتفاقی مشابه رخ داد. همین آگاهی و ناامیدی متعاقب آن ،حالا انگار می خواهند از
جالب است که این رویکردهای چپ روانه به بهانه نبود شعارهای این جنبش که فرضیات و توهمات شان را بر باد داده ،انتقام بگیرند و
مربوط به «هویت جنسیتی» ،نه تنها علیه جنبش سبز سربلند لذا آن را کلفت و خدمتکار نولیبرالیسم معرفی می کنند .گفتن ندارد
کردند بلکه بقیه را نیز می ترساندند که دوره انقلاب ۵۷دارد تکرار که با این واکنش و رفتار نومیدانه ،عملا و عامدن به نومحافظه کاران
می شود پس نباید با این جنبش دموکراتیک ،همبستگی اعلام وطنی چراغ سبز نشان می دهند و پس از سه دهه ،بار دیگر در جبهه
کر د!! درحالی که آنان به طور مکانیکی و به زور فضاسازی ،دو نومحافظه کاران سنتی و مذهبی ،علیه فمینیسم می جنگند.
رویکرد متفاوت در دو برهه ی تاریخی متفاوت را بر یکدیگر منطبق جالب است که زمان انقلاب در سال ۱۳۵۷که یکی از عمده ترین
و مخلوط کرده بودند .یعنی انقلاب را با یک جنبش مدنی ،همسان چالش های تاریخی در جامعه ی دوقطبی ما «مدرنیسم /سنت» بود،
و همجنس تلقی می کردند درحالی که ما با دو کیفیت و ماهیت این دسته از چپ های اقتدارگرای ایرانی با دنباله روی از چالش
متفاوت (تفاوت در مضامین ،در روش ها ،اهداف ،بویژه تفاوت در جوامع اروپایی ،و رونویسی تحلیل های آنها (در قالب ترجمه!!) به نقد
مظاهر مدرنیته در جامعه پدرسالار ایران و اتهام بستن به فمینیست
خرد جمعی سازنده آنها) روبرو بودیم. ها ،خواسته یا ناخواسته به کمک سنت گرایان محافظه کار آمدند و
این روزها نیز دوستان باقی مانده ی همان رویکرد چپ درون جنبش خدمتگزار بی مزد و منت آنان شدند .چرا؟ علت این غفلت و چرخش
زنان ،اتفاقاَ با استفاده از همین ابزار مناسب تحلیلی که خانم فریزر قهقرایی واقعا چه بود؟ شاید یکی از دلایل این بود که چون
در اختیار قرار داده ،می توانند عملکرد معاصر خود را بازبینی کنند همتایان اروپایی چپ های ایرانی ،با توجه به واقعیت های
و مثلا شهامت به خرج دهند و عملکردشان را نسبت به جنبش جامعه شان ،تحلیل و اندیشه می کردند بنابراین با توجه به
سبز زیر ذره بین بکشند .چه بسا اگر چنین جسارتی را داشته باشند چالش های خود (که از جمله ،میان مدرنیسم و پسامدرنیسم
روزی بتوانند از این که به بهانه «سیاست هویت جنسیتی» ،جنبش بود) علیه برخی از مظاهر خشونت آمیز مدرنیسم و برای بهبود
دموکراسی خواهی مردم خود را تخطئه کرده اند رفتار چپ روانه ی و اصلاح سیستم خودشان ،تلاش می کردند .اما همتایان
ایرانی شان ،در اینجا به جای پرداختن به ریشه های ناکامی
خود را مورد نکوهش قرار بدهند . انقلاب مشروطیت در رسیدن به دموکراسی و استقرار فرهنگ
[ مدرسه فمینیستی] چندصدایی ،به جای پرداختن به فلسفه بی همتا و هژمونیک
--------------------- نمایندگان رسمی مذهب برای کسب قدرت سیاسی ،به جای
پانوشت : تعمق بر فقر فلسفه سیاست در ایران و چرایی این که همه
فکرها و ایده های دینی و غیردینی در این سرزمین سرآخر
[۱] http://www.radiozamaneh.com/104736#.Uoh-ZMTPXit به ایدئولوژی تبدیل می شوند ،و از همه مهم تر ،به جای
رادیکال می داند ـ این است که همیشه «آلترناتیوهای جهانی» را یافتن دلایل شکست های پیاپی آنان) ،آمدند و به رونویسی و ترجمه
(که ربط مستقیمی به ناهنجاری ها و چالش های تاریخمند جامعه ی کلیشه ای از تحلیل های ُمدروز چپ اروپایی یا روسی ،و تکرار خانم فریز به درستی و با شهامت به روش و نگرش خود و In touch with Iranian diversity 22
ما ندارد) معیاری قطعی برای شناخت چالش های درون کشورمان بدون اندیشه آن تحلیل ها ،پرداختند و سرانجام ،مدرنیسم ـ و بویژه همفکران اش نقد می کند و می گوید که ما وقتی «دولت
قرار می دهد .شاید به همین دلیل هم بوده است که مثلا در دوران رفاه» را نقد کردیم در واقع آب به آسیاب محافظه کارانی Vol. 21 / No. 1266 - Friday, Nov. 22, 2013
انقلاب ،۵۷به اشتباه« ،زن مدرن» را با توجه به «آلترناتیوهای جهانی فمینیسم ـ را در ایران مورد حمله قرار می دادند. ریختیم که دولت رفاه را قبول نداشتند و سبب پیروزی
چپ» ،مورد غضب و حذف قرار دادند .درحالی که اگر مثلا بدیل های امروز اغلب اندیشمندان غربی و فمینیست های آن دیار با توجه به آنها شدیم .نانسی فریز همچنین می گوید که ما وقتی
موجود در رابطه با «زن مدرن» را در درون جامعه ایران جستجو می نیازهای عاجل جامعه خود مانند هر انسان نیک اندیشی ،چالش ها و سرمایه داری دولتی را نقد کر دیم ،نوکر و کلفت سرمایه
کرد ،آن وقت می توانست به راحتی درک کند که چالش اصلی آن گرفتاریهای زندگی خود را بازشناسایی می کنند و مثلا می دانند یکی داری نئولیبرالیسمی که امروز حاکم است شده ایم .اکنون
دوره در جامعه ما (لااقل در حوزه حقوق زنان) مواجهه «زن مدرن با از چالش های اصلی شان میان دموکراسی مشارکتی با دموکراسی با استقبال از نقد خانم فریزر باید از چپ های افراط گرای
پارلمانی است ،و یا چالش میان اقتصاد سرمایه داری (که ایرانی پرسید آیا شما وقتی مبارزات مدنی و اصلاح طلبانه را
نیروهای سنتی» است. دولت تاحدودی باید آن را مهار کند) با اقتصاد نولیبرال خشن و در کشورتان نقد و نفی کردید و آن را مترادف با لیبرالیسم و
امروز هم چپ انقلابی ما ،همان اشتباه را البته با کلمات ُمد روز ،به افسارگسیخته است .حال همتایان ایرانی آنها (احتمالا برای این که نئولیبرالیسم معرفی کردید عملا آب به آسیاب دولت نهم و
خصوص واژه مصطلح و جهانی چپ گرایان (واژه «نولیبرالیسم»)، از مسائل روز دنیا عقب نمانند!!) ،همان چالش های کشورهای غربی دهم نرختید؟ گفتن ندارد که چالش اصلی موجود در جامعه
متأسفانه تکرار می کند .می دانیم که امروز فمینیسم در کشورهای را با ترجمه کردن به فارسی ،به این دیار تشنه تزریق می کنند و به ما بین «دموکراسی مشارکتی» و «دموکراسی پارلمانی» و یا
غربی دچار چالش ها و بحران های متفاوتی است که از چالش های این ترتیب مانند همان دوره انقلاب ،۵۷از شناخت و درک واقعی از بین «دولت رفاه» و «دولت کوچک شده» نیست بلکه یکی از
فمینیسم در جامعه ما فاصله دارد .اما آن بخش از چپ ایرانی باز هم چالش های زمخت و رنج آور جامعه ما غافل می مانند .از همین رو مهم ترین چالش های جامعه ما ـ که ریشه در یک قرن تاریخ مان
یک «بدیل جهانی و بیرونی» از فمینیسم را ،با فمینیسم موجود در باید از این بخش از روشنفکری ایرانی پرسید واقعا چالش اصلی در دارد ـ بین استبداد و دموکراسی است؛ و یک پله پایین تر و معاصرتر
جامعه مذهبی و مردسالار ما ،قیاس می کند و از درون آن ،محافظه جامعه امروز ما چیست؟ آیا چالش ما میان «سرمایه داری (که دولت از آن ،بین «ساختارهای انتصابی موجود» و «ساختارهای انتخابی»
کار ترین و مخرب ترین رویکرد را بیرون می کشد ،یعنی رویکردی که آن را مهار کند) با سرمایه داری افسارگسیخته» است؟ یا ما در ایران است .چالش اصلی و معاصر ما در ایران این است که «انتخابات»
جنبش کم بنیه ی زنان کشور را از درون تخریب و پاره ،پاره کند و برای چالش اصلی مان میان «استبداد /دموکراسی نیم بند» است؟ میان اساساَ با همان معیارهای «لیبرالیستی» و «سرمایه دارانه» هم آزاد
برخورد خشونت بار «بنیادگرایان مذهبی» ،مشروعیت دست و پا کند. «نهادهای انتخابی /انتصابی» است؟ میان «سنت /مدرنیته» است؟
امروز جنبش فمینیستی ایران اگر بخواهد بدون غلو کردن ،جایگاه میان «زن مدرن /نیروهای اقتدارگرا» است؟ و ...کدامیک؟ یا شاید نیست و...
واقعی خود را مشخص نماید ،اتفاقاَ به همان سبک و سیاق نانسی بنابراین اگر خواهران چپ اندیش ما که مانند اوایل انقلاب دنباله رو
فریزر ،باید ببیند در «جنبش دموکراسی خواهی مملکت خویش» مجموعه ای از این چالش ها؟ رفقای مردشان بودند و علیه منافع خودشان اقدام کردند احیاناَ تصور
چه جایگاهی دارد و چطور می تواند مسائل تبعیض آمیز جنسیتی ما برای آن که چالش ها و شکاف های عمده در هر جامعه ای را می کنند که از گذشته درس گرفته اند با تأسف باید گفت که به نظر
خود را به طور مستقل حل کند و در عین حال دوشادوش و همدست بشناسیم ،ناگزیریم که ابتدا ببینیم بدیل های ممکن (آلترناتیوهای نمی آید اینطور باشد .زیرا هنگامی که فقط اسامی و واژگان از سوی
جنبش دموکراسی خواهی مردمان اش باشد .فمینیسم موجود موجود) در همان جامعه چه می تواند باشد؟ در واقع این ایده آل رفقای مردشان عوض می شود نمی توانند به درستی درک کنند
ایرانی می تواند به همان سبک جسورانه ی نانسی فریزر ،رفتار کند رمانتیک که یک «آلترناتیو جهانی» وجود دارد و می توان با نگاهی که رویکرد ،همان رویکرد است فقط اسامی و واژگان عوض شده.
و عملکرد معاصر خود را به نقد بکشد .می تواند از خود بپرسد که تعمیم گرا ،آن را به همه کشورهای عالم تحمیل کرد ،بارها و بارها مثلا به جای امپریالیسم ،نئولیبرالیسم نشسته ،و به جای زن مدرن،
وقتی جنبش سبز به عنوان یک جنبش دموکراسی خواهی ،در کشور شکست خورده است ،بنابراین ،آلترناتیوها و بدیل های واقعا موجود فمینیسم جای گرفته است .آری رویکرد همان است و در مواجهه با
ما فرارویید چرا بخشی از همین چپ های انقلابی و فمینیست های را باید از درون چالش های عمده ی همان جامعه برگزید نه از دنیای چالش اصلی که در برابر زنان قرار دارد (یعنی محافظه کاران سنتی
چپگرای افراطی ،به جای آن که در کنار جنبش مردمان شان قرار بیرون گرته برداری کرد .مشکل تاریخی این بخش از چپ ایرانی ـ و مذهبی) ،انگار که قرار است این بار به بهانه نقد نئولیبرالیسم،
بگیرند ،به بهانه آن که «مسئله زنان» به طور مستقیم در این جنبش خدمتگذار «نومحافظه کاران اقتدارگرا و مذهبی» بشوند و علیه
عمومی ،اولویت نداشته ،در مقابل اش قرار گرفتند و خود را از حمایت فمینیسم که امروز در ایران نمادی برای برابری حقوق زنان است،
مسئولانه و ضروری از این جنبش دموکراتیک کنار کشیدند و به قول
خانم فریزر« ،کلفت» بی مزد و منت مخالفان خشن و محافظه کار قد علم کنند .
جنبش سبز شدند؟
این ها فقط بخشی از چالش های اصلی فمینیسم در ایران است این واکنش به دلیل ناامیدی است
که اتفاقاَ با شیوۀ نقد منصفانه ی خانم فریزر همراهی و انطباق رویکرد تندروانه و اتهام زنی به فمینیسم و جنبش زنان از
دارد .فحوای کلام نانسی فریزر (آن چه من از تحلیل ایشان می سوی بخشی از چپ های رادیکال و افراط گرا ،به نظر من
فهمم) این است که چگونه فمینیسم باید رویکردی اتخاذ کند که از سر نومیدی و سرخوردگی نسبت به این جنبش است زیرا
با همبستگی اجتماعی به نفع گسترش دموکراسی عمل کند .اگر در یک دهه اخیر ،به دلیل پتانسیل موجود در جنبش زنان و
این برداشت کلی از آراء خانم فریزر را بپذیریم پس باید ببینیم شکل گیری کمپین های مختلف ،این دسته از چپگرایان دل
جنبش فمینیستی زنان درون جامعه ما طی سالهای اخیر چگونه شان خوش بود که جنبش فمینیستی زنان شاید بتواند عامل
عمل کرده است .اتفاقا اگر بیطرف و منصفانه نگاه کنیم خواهیم انقلاب و براندازی نظم موجود شود و به جای جنبش پرولتاریا،
دید که رویکردهای چپ روانه ی درون جنبش زنان ،به بهانه های بنشیند! (همانطور که زمانی دل خوش داشتند که جنبش
مختلف همواره در برابر جنبش های دموکراسی خواهی (از جمله دانشجویی می تواند به جای پرولتاریا عامل رهایی بخش
در مقابل جنبش سبز) موضع منفی گرفته اند .مثلا بخش هایی از باشد) البته این اتفاق رخ نداد و دوستان چپ افراطی متوجه
رویکردهای چپ درون جنبش زنان در زمان اصلاحات ،به جای آن شدند که جنبش فمینیستی زنان کشورشان ،به مانند دیگر
که با همبستگی اجتماعی با دیگر گروه ها و نهادهای اجتماعی ،از جنبش های «واقعا موجود فمینیستی» در جهان ،یک جنبش
فرصت آن دوره استفاده ببرند و این روند را که به نفع دموکراسی مدنی برای تغییر و اصلاح نظم موجود به نفع زنان است و نه
بود تقویت کنند ،علیه آن ایستادند و ناخواسته به نفع محافظه یک جنبش انقلابی برای براندازی نظام های موجود .بنا به
کاران عمل کردند .در زمان جنبش سبز هم اتفاقی مشابه رخ داد. همین آگاهی و ناامیدی متعاقب آن ،حالا انگار می خواهند از
جالب است که این رویکردهای چپ روانه به بهانه نبود شعارهای این جنبش که فرضیات و توهمات شان را بر باد داده ،انتقام بگیرند و
مربوط به «هویت جنسیتی» ،نه تنها علیه جنبش سبز سربلند لذا آن را کلفت و خدمتکار نولیبرالیسم معرفی می کنند .گفتن ندارد
کردند بلکه بقیه را نیز می ترساندند که دوره انقلاب ۵۷دارد تکرار که با این واکنش و رفتار نومیدانه ،عملا و عامدن به نومحافظه کاران
می شود پس نباید با این جنبش دموکراتیک ،همبستگی اعلام وطنی چراغ سبز نشان می دهند و پس از سه دهه ،بار دیگر در جبهه
کر د!! درحالی که آنان به طور مکانیکی و به زور فضاسازی ،دو نومحافظه کاران سنتی و مذهبی ،علیه فمینیسم می جنگند.
رویکرد متفاوت در دو برهه ی تاریخی متفاوت را بر یکدیگر منطبق جالب است که زمان انقلاب در سال ۱۳۵۷که یکی از عمده ترین
و مخلوط کرده بودند .یعنی انقلاب را با یک جنبش مدنی ،همسان چالش های تاریخی در جامعه ی دوقطبی ما «مدرنیسم /سنت» بود،
و همجنس تلقی می کردند درحالی که ما با دو کیفیت و ماهیت این دسته از چپ های اقتدارگرای ایرانی با دنباله روی از چالش
متفاوت (تفاوت در مضامین ،در روش ها ،اهداف ،بویژه تفاوت در جوامع اروپایی ،و رونویسی تحلیل های آنها (در قالب ترجمه!!) به نقد
مظاهر مدرنیته در جامعه پدرسالار ایران و اتهام بستن به فمینیست
خرد جمعی سازنده آنها) روبرو بودیم. ها ،خواسته یا ناخواسته به کمک سنت گرایان محافظه کار آمدند و
این روزها نیز دوستان باقی مانده ی همان رویکرد چپ درون جنبش خدمتگزار بی مزد و منت آنان شدند .چرا؟ علت این غفلت و چرخش
زنان ،اتفاقاَ با استفاده از همین ابزار مناسب تحلیلی که خانم فریزر قهقرایی واقعا چه بود؟ شاید یکی از دلایل این بود که چون
در اختیار قرار داده ،می توانند عملکرد معاصر خود را بازبینی کنند همتایان اروپایی چپ های ایرانی ،با توجه به واقعیت های
و مثلا شهامت به خرج دهند و عملکردشان را نسبت به جنبش جامعه شان ،تحلیل و اندیشه می کردند بنابراین با توجه به
سبز زیر ذره بین بکشند .چه بسا اگر چنین جسارتی را داشته باشند چالش های خود (که از جمله ،میان مدرنیسم و پسامدرنیسم
روزی بتوانند از این که به بهانه «سیاست هویت جنسیتی» ،جنبش بود) علیه برخی از مظاهر خشونت آمیز مدرنیسم و برای بهبود
دموکراسی خواهی مردم خود را تخطئه کرده اند رفتار چپ روانه ی و اصلاح سیستم خودشان ،تلاش می کردند .اما همتایان
ایرانی شان ،در اینجا به جای پرداختن به ریشه های ناکامی
خود را مورد نکوهش قرار بدهند . انقلاب مشروطیت در رسیدن به دموکراسی و استقرار فرهنگ
[ مدرسه فمینیستی] چندصدایی ،به جای پرداختن به فلسفه بی همتا و هژمونیک
--------------------- نمایندگان رسمی مذهب برای کسب قدرت سیاسی ،به جای
پانوشت : تعمق بر فقر فلسفه سیاست در ایران و چرایی این که همه
فکرها و ایده های دینی و غیردینی در این سرزمین سرآخر
[۱] http://www.radiozamaneh.com/104736#.Uoh-ZMTPXit به ایدئولوژی تبدیل می شوند ،و از همه مهم تر ،به جای